هیروکازو کورئیدا سازنده فیلم دزدان فروشگاه، یکی از فیلمسازان مطرح و صاحب سبک ژاپنی بهحساب میآید که فیلمهای منحصربهفردی میسازد.
مصاحبه با هیروکازو کورئیدا کارگردان فیلم دزدان فروشگاه که در هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم کن اصغر فرهادی را از دریافت نخل طلایی بینصیب کرد. هیروکازو کورئیدا بهآرامی به یکی از مهمترین شخصیتهای سینمای معاصر ژاپن تبدیل شده است. منظور ما از این روند آرام راجع به تحسین بینالمللی نیست، زیرا او پس از انتشار اولین فیلم شاخص خود «مابروسی» (۱۹۹۵) به این مهم دست یافت. آثار هیروکازو کورئیدا ماهیتی آرام و خونسرد دارند. حتی در آشفتهترین فیلم هیروکازو کورئیدا (فیلم هیچکس نمیداند محصول سال ۲۰۰۴) و ناامیدکنندهترین (فیلم فاصله محصول سال ۲۰۰۱) آثار او، به نظر میرسد فیلمهای این فیلمساز ژاپنی با نجوا روایت میشوند.
آخرین فیلم هیروکازو کورئیدا با عنوان «همچنان در راه»، به نظر یک مینیاتور غیرمنتظره است و یک روز از زندگی یک خانواده را نشان میدهد که بدون تکلف و البته بهآرامی چشماندازی وسیع از پشیمانی، تلخی و عشق را شکل میدهند. این مصاحبه طی جشنواره فیلم تریبکا در مورد آثار و مضامین کورئیدا ترتیب داده شده است.
یکی از چیزهایی که در مورد بسیاری از فیلمهای شما برای من جذاب است ساختاردهی آنها حول چیزهایی است که درواقع در خود فیلم وجود ندارند. در فیلم «هیچکس نمیداند» ما کودکانی را مشاهده میکنیم که بدون والدینشان زندگی میکنند، در فیلم «فاصله»، واکنش بازماندگان نسبت به قربانیان حملات شیمیایی را تماشا میکنیم و در فیلم «همچنان در راه»، خانوادهای دورهم جمع میشوند تا مجلس یادبودی برای یک مرگ برگزار کنند. چطور فیلم را حول یک فقدان ساختاردهی میکنید؟
این چیزی نیست که من نسبت به آن آگاهی داشته باشم، این روش ناخودآگاه ذهن من برای فیلمسازی است. هنگامیکه کار روی «هیچکس نمیداند» به اتمام رسید، یک خبرنگار فرانسوی در جشنواره کن به من گفت: «شما همیشه افرادی را به تصویر میکشید که جاماندهاند، و مضامین شما اغلب در مورد مرگ و خاطره هستند.» اما چیزی وجود دارد که حس من از شرایط ترکشدگی و جاماندگی را تشدید میکند. در جامعه ژاپنی مردگان بهنوعی متفاوت حضور دارند؛ اگر شما کار بدی انجام داده باشید، ممکن است بگویید «اُه، من نمیتوانم با اجداد خود روبرو شوم». مردم ژاپن نسبت به حضور و تاثیر مردگان در زندگی روزمره خودآگاه و حساس هستند.
آیا این حس «بازماندگی» به نحوی نقطه شروع فیلمهای شما را تشکیل میدهد؟ به نظر میرسد این حس همیشه در فیلمهای شما وجود دارد، بهطوریکه روایت در عوض نشئت گرفتن از هر چیز دیگری، از این احساس سرچشمه میگیرد.
من فکر میکنم حرف شما درست باشد. من فیلم هانا (۲۰۰۶) را پس از درگذشت پدرم ساختم. رابطه من با او بسیار دور بود – رابطهای بسیار سطحی بدون مکالمات عمیق؛ اما هنگامیکه خانهمان را مرتب میکردم یکتخته گو (وی چی) پیدا کردم و خاطرات یادگیری بازی از پدرم را به یاد آوردم. پسازاین لحظه، من متوجه شدم که حتی پس از مرگ او من میتوانم به رشد و تکامل روابطم با پدرم ادامه دهم.
من جایی خواندم که «همچنان در راه» نیز با الهام از احساس پس از مرگ افراد ساخته شده است. آیا میتوانید کمی در مورد اقتباس از زندگی خودتان و نمایش آن در این خانواده متفاوت توضیح دهید؟
شاید به این دلیل باشد که من درست پس از مرگ افراد شروع به فیلمسازی میکنم. پس از مرگ مادرم، حس این را داشتم که در آن لحظه کنار او نبودم؛ اینکه هیچوقت افراد در زمان مناسب حضور ندارند. حس پشیمانی عمیق و شدیدی داشتم. این مبنای ساخت آن فیلم بود. این حس بههیچوجه مثبت نیست اما در ساخت فیلم بسیار غالب بود. در فیلم «همچنان در راه»، موقعیت خانواده آنها و شخصیتها، و همچنین ساختار خانواده آنها بسیار متفاوت از زندگی شخصی من است. اما احساس پشیمانی نسبت به رفتار با خانواده و هدر دادن وقت بهشدت در زندگی من منعکس شده بود.
تعامل خانواده در فیلم همچنان در راه بسیار خاص است، اما این موضوع به نظر جهانی میرسد. این تجربه از خانواده تا چه میزان در ژاپن رایج است؟ من بهطور ویژه در مورد ازدواج ریوتا با یک بیوه که از ازدواج قبلیاش فرزندی به همراه دارد صحبت میکنم.
منظورتان پسری است که ازدواج مجددش با زنی است که یک بچه به همراه دارد؟
چیزی که راجع به آن توجه من را جلب کرده است، نحوه واکنش والدین نسبت به آن و تفاوت آن نسبت به ایالاتمتحده است. اما همانطور که قبلا گفتید، این سوال از مرگ، یادآوری مرگ، در مراسم یادبود نمود پیدا میکند.
برای مردم نسل ریوتا، ازدواج با کسی که از ازدواج قبلیاش یک بچه به همراه دارد بهطور روزافزون در حال گسترش است و واکنش والدین او کاملا معمولی است. مادرش میگوید «توداری لباس دستدوم کس دیگهای رو میگیری» که البته این طرز تفکر بسیار وحشتناک است؛ اما غیرمعمول نیست. اگر میخواهی با کسی ازدواج کنی که قبلا ازدواج کرده است، حداقل با کسی ازدواج کن که بچه نداشته باشد. در مورد کنار هم جمع شدن افراد بهصورت سالانه برای مراسم یادبود مرگ، این موضوع در ژاپن کاملا رایج است. غیر از مراسم سال نو و مراسمهای یادبود، معمولا نادر است که همه خانواده در کنار هم جمع شوند. اگرچه هدف من در فیلم همچنان در راه نشان دادن یک خانواده ژاپنی کاملا معمولی نیست، اما از بسیاری جهات آنها معمولی هستند.
آیا میتوانید کمی در مورد پایانبندی فیلم همچنان در راه توضیح دهید؟ این صحنه حس متفاوتی دارد – تقریبا شبیه به یک فیلم از ایمامورا یا تشیگاهارا در دهه ۶۰ یا ۷۰ در نحوه انسانشناسی از طریق تکنیک صدای بدون تصویر (Voice-over) و پیش نگاه (FlashForward) به آینده. بهویژه برای فیلمی که تا این حد طبیعی است، تعجبآور است که چگونه فیلم بهطور کامل خود را از آنها حذف میکند.
سوال سختی است. با اضافه کردن آن نطق پایانی من میخواستم نشان دهم روزی که در فیلم به نمایش کشیده شد جزئی از خاطرات ریوتا بود. من میخواستم از دور رویدادهایی را تماشا کنم که از پیش اتفاق افتادهاند، و علاوه بر آن صحنه بالا رفتن والدین از پله را از چشمانداز یک اتفاق در آینده تماشا کنم.
اینکه داستان فیلم در یک روز اتفاق بیفتد تا چه میزان اهمیت داشت؟ این نوعی محدودیت ایجاد میکند، اما به نحوی گسترده است.
یک سوال سخت دیگر! محدودیت یکروزه بهواسطه مرگ مادرم به من الهام شد. ظرف مدت دو سال که به ختم او منجر شد، من فرایند مرگ او را میدیدم. و در تفکرات خود در مورد مادرم، اگر میخواستم او را در مدت این دوره زمانی به تصویر بکشم، ناگزیر فرایندی بسیار طولانی داشت. یکی از دلایل این کار نزدیکی موضوع فیلم با من بود. همچنین اجتناب از ناراحتی شدید در روایت داستان دشوار بود. در عوض، من میخواستم یک مقطع از زندگی او را از طریق یکلحظه کوتاه نشان دهم – هر چه کوتاهتر، بهتر.
اما در طول آن روز چند نشانه کوچک وجود دارد: کاشی شکسته شده و لولای حمام. شما نشانههایی را میبینید که چه اتفاقی در آینده رخ خواهد داد. شما نشانههای مرگ، فرایند پیر شدن را میبینید. من از آغاز میدانستم که میخواهم یک موقعیت روزمره را نشان دهم. هیچ اتفاقی وجود ندارد، هیچچیز تغییر نمیکند، هیچ شخصیتی رشد یا تغییر قابلملاحظهای نمیکند. تماشای این فیلم کسلکننده نیست زیرا شما هرروز میتوانید عواقب اتفاقاتی که درگذشته رخ دادهاند را ببینید، شما همچنین میتوانید چیزهایی را ببینید که باعث اتفاقات آینده خواهند شد. و من فکر میکنم این چیزی است که زندگی روزمره را شکل میدهد.
منبع: ReverseShot