یکی از زیرشاخههای محبوب درام، فیلم تاریخی است؛ وقتی که برای روایت یک قصه به دورههای تاریخی مختلف سرک میکشیم یا لابهلای صفحات تاریخ به دنبال قصه میگردیم. به دلیل ذات این نوع فیلمها و تولید پیچیده و پرهزینه، معمولا درام های تاریخی با فیلمهای بزرگ استودیویی مترادف بودهاند و این روند تا سالیان طولانی ادامه داشته است. اصولاً به دلیل فقر و کبود امکانات تولید، ژانر در سینمای ایران چندان معنایی ندارد. با وجود این، درامهای تاریخی از دیرباز مورد توجه سینماگران ایرانی بوده و هستند. به دلیل بودجه و مخاطب بیشتر، بیش از سینما در آثار تلویزیونی شاهد فیلم های تاریخی بودهایم و تعداد چنین آثاری با گذشت زمان و سختتر شدن شرایط اقتصادی سینمای ایران، کمتر هم شده است.
در فیلیموشات مروری داریم بر ۲۰ فیلم درام تاریخی مشهور در سینمای ایران و جهان که میتوانند معرف و شاخصی باشند برای این زیرژانر سینمایی پرطرفدار.
کمالالملک | ۱۳۶۲

احتمالا قدرنادیدهترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران علی حاتمی است؛ تا زمانی که زنده بود، فیلمهایش مورد توجه و تحسین واقع نشد اما در گذر زمان، تکتک ساختههایش به کلاسیکهای ماندگار و الگویی برای سینمای ملی تبدیل شدهاند. فیلم تاریخی کمالالملک با به تصویر کشیدن زندگی نقاش مشهور، مروری دارد بر سلطنت ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و رضا شاه و اینکه چگونه قدرت از سلسله قاجاریه به پهلوی منتقل میشود. حاتمی پیش از انقلاب در سریال سلطان صاحبقران به سراغ سرگذشت امیر کبیر و دربار ناصری رفته بود؛ بعد از انقلاب نیز چندین سال مشغول ساخت سریال عظیم هزاردستان بود. در این مدت، ابتدا حاجی واشنگتن را ساخت که داستان اولین سفیر ایران در آمریکا را روایت میکرد و برای بیشتر از دو دهه فیلم توقیف بود. بعد به سراغ کمالالملک رفت که در اجرا و متن یکی از دستاوردهای سینمای ایران، در زمان خودش محسوب میشد و البته از بهترین نمونههای فیلم درام تاریخی بود.
شیر سنگی | ۱۳۶۵

مسعود جعفری جوزانی که در آمریکا سینما خوانده بود، بعد از انقلاب به ایران برگشت و خیلی زود به یکی از چهرههای شاخص سینمای دهه شصت تبدیل شد؛ چه در مقام کارگردان و چه در مقام مدرس. بعد از موفقیت جادههای سرد، با شیر سنگی گام بزرگتری را برداشت و سعی کرد تا الگوی وسترنهای کلاسیک را در قالب ایلات و عشایر ایرانی بازسازی کند. جوزانی در فیلم بعدیاش باز هم به سراغ یک درام تاریخی رفت. در مسیر تندباد برنده بیشتر جوایز جشنواره فجر در سال ۱۳۶۸ شد. در سالهای بعدی هم که جوزانی از سینما فاصله گرفته بود، با ساختن سریال عظیم در چشم باد یک بار دیگر مهارت خود در ساخت درامهای تاریخی را نشان داد.
ناخدا خورشید | ۱۳۶۵

همواره در نظرسنجیها برای انتخاب بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران، یکی از مدعیان اصلی است و از نظر بسیاری از منتقدان بهترین اقتباس ادبی در تاریخ سینمای ایران نیز به شمار میآید. ناصر تقوایی داستان ناخدا خورشید را بر اساس داشتن و نداشتن ارنست همینگوی نوشته و آن را در جنوب ایران و دهه چهل به طور کامل بومیسازی کرده است. ماجرا درباره ناخدایی است که چند فراری را با لنجش به آن سوی آبها قاچاق میکند و بعد با گروهی از تبعیدیها درگیر میشود... از جمله دیگر نکات قابل توجه درباره این فیلم تاریخی معرفی دو بازیگر با سابقه تئاتری به سینمای ایران بود: داریوش ارجمند و سعید پورصمیمی.
سرب | ۱۳۶۷

بعد از انقلاب چند سال طول کشید تا فیلمسازان نسلهای قبل با شرایط و ضوابط جدید سینمای ایران کنار بیایند و فراتر از آن، در فضای جدید زبان و صدای خود را پیدا کنند. مسعود کیمیایی که پس از انقلاب خط قرمز را ساخت که توقیف شد و بعد هم تیغ و ابریشم را، که شکست خورد. سرب در کارنامه کیمیایی و سینمای دهه شصت اتفاقی مهم بود هرچند که در جشنواره فجر نادیده گرفته شد و در شرایط بدی هم به نمایش عمومی درآمد، در گذر زمان جایگاه خود را به دست آورد و مورد تحسین و بازنگری قرار گرفت. این فیلم تاریخی که در تهران قدیم و سال ۱۳۳۰ اتفاق میافتد؛ داستان یک زوج یهودی را روایت میکند که قصد مهاجرت به سرزمین موعود (فلسطین اشغالی) را دارند و از طرفی تحت تعقیب یک سازمان مخفی قرار میگیرند؛ آنها به هر طریقی که شده قصد فرار دارند اما تنها شاهدان یک صحنه قتل هستند که میتوانند زندگی فرد بیگناهی را نجات دهند…
روز باشکوه | ۱۳۶۷

این فیلم تاریخی یکی از فیلمهای متفاوت کارنامه کیانوش عیاری است که با سبک و الگوی همیشگی او در فیلمسازی فاصله دارد اما همچنان نمونهای استاندارد و قابلقبول به حساب میآید. داستان در دوره پهلوی اتفاق میافتد و درباره دوچرخهسواری است که بهتازگی در بازیهای آسیایی موفق به کسب مدال شده و به شهر کوچک محل زندگیاش بازگشته. همزمان یکی از اعضای خانواده سلطنتی قصد بازدید از آنجا را دارد و مقامات شهر در این همزمانی سعی میکنند تا از محبوبیت قهرمان استفاده کنند… . جدای از تسلط همیشگی عیاری در اجرا، حتی در یک فیلم کاملا سرگرمکننده، دیدن علیرضا خمسه و ایرج طهماسب جوان که نقشهای اصلی فیلم را بر عهده دارد یکی از جذابیتهای اصلی در تماشای دوباره فیلم است.

کشتی آنجلیکا | ۱۳۶۷

امروزه حکم شاخصی برای سینمای دهه شصت را پیدا کرده، فیلمی که دیگر امکان و شرایط ساخت آن در سینمای ایران به سختی فراهم میشود. حتی سالها بعد، خود محمد بزرگنیا تلاش کرد تا با راه آبی ابریشم تجربه مشابهی را تکرار کند که نتیجه موفقیتآمیزی در پی نداشت.
داستان این فیلم تاریخی تا حدود زیادی درامهای اپیک و حماسی هالیوودی مانند گنجهای سیرا مادره را به یاد میآورد، درباره یک کشتی قدیمی حامل بار طلا است که در خلیج فارس غرق شده و چند نفر درصدد یافتن طلاها برمیآیند اما… . داریوش ارجمند، مجید مظفری، پرویز پورحسینی، مهدی فتحی، آتیلا پسیانی، کتایون ریاحی و… بازیگران فیلم هستند.

مریم مقدس | ۱۳۷۹

در دهه هفتاد، تولید سریالهای تاریخی و مذهبی در صداوسیما رونق گرفت، به حدی که شاهد گسترش و بازسازی بخشهای زیادی در شهرک سینمایی بودیم. هرچه در تلویزیون اقبال به سمت سریالهای تاریخی بیشتر میشد، تولید چنین آثاری در سینما سختتر به نظر میرسید. مریم مقدس ساخته شهریار بحرانی هم یکی از همان آثار است که در اصل به صورت سریالی برای تلویزیون ساخته شد و بعد نسخه سینمایی آن هم به نمایش درآمد. این فیلم تاریخی ، سرگذشت حضرت مریم در کودکی تا زمان تولد عیسی مسیح را روایت میکند. مریم مقدساجرای قابلقبول و موسیقی ماندگاری دارد و برای تولید آن دکورهای تازهای ساخته شد که همچنان در تولیدات دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. بحرانی حدود یک دهه بعد به سراغ تولید فیلم فاخر ملک سلیمان رفت که با وجود اجرای قابلقبول و صحنه های شلوغ، در روایت قدمی رو به جلو محسوب نمیشد.
استرداد | ۱۳۹۱

به طرز غیرمنتظرهای برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم شد، اما عجیبتر از سرنوشت، پشت صحنه خود فیلم است که ظاهراً نامهای زیادی در نوشتن و ساختن آن نقش داشتهاند. در مجموع، استرداد از نظر اجرا، جنبههای فنی و سروشکل یکی از آثار شاخص سینمای ایران در دهه نود است؛ یکی از آخرین فیلمها از موج تولید آثار فاخر که به ساخت فیلمهای با موضوعات ملی و مذهبی شاخص با بودجههای بالا اختصاص داشت.
داستان این فیلم تاریخی درباره یکی از افسران رده بالای ارتش (با نقشآفرینی حمید فرخنژاد) در دوران پهلوی است که برای استرداد طلاهای ایران از شوروی به همراه گروهی عازم مسکو میشود. اما در میان راه پی میبرند که توطئهای در کار است و قرار نیست این طلاها صحیح و سالم به خانه برسند.

جامهدران | ۱۳۹۳

هرچه در دهه نود پیش رفتیم، دور شدن از داستانهای معاصر و آپارتمانی در فیلمهای ایرانی سختتر شد و دلیل آن بیش از ممیزی به بحران اقتصادی در تولید برمیگردد. جامهدران اولین ساخته حمیدرضا قطبی است که بر اساس رمانی از ناهید طباطبایی ساخته شده و سرگذشت یک خانواده و رازهای پنهان آن را در چند مقطع تاریخی دنبال میکند. قصه این فیلم تاریخی از یک مراسم ختم در زمان حال آغاز میشود و برای پیگیری یک معما به سالهای دور و پیشینه شخصیتها برمیگردیم. جامهدران جزو معدود فیلمهای سالهای اخیر ایران است که بدون تعلق به جریانهای ارگانی یا رفتن به سراغ موضوعات حساس تاریخی، یک ملودرام انسانی را در بستر تاریخ روایت میکند.

نفس | ۱۳۹۵

یکی از آثار متفاوت سینمای ایران در دهه نود و شاید بهترین تجربه سینمایی نرگس آبیار. نفس داستان یک کشور در مقطعی حساس از تاریخ را از زاویه دید یک کودک روایت میکند و برای اولین اتفاقاتی مانند وقوع انقلاب و جنگ را از زاویهای متفاوت به تصویر میکشد. نفس بیشتر از آن که حتی یک فیلم تاریخی صرف باشد، فیلمی درباره بازخوانی تاریخ است و برای همین به قرائتی غیرمنتظره از تاریخ معاصر ایران میرسد که مشابهش را کمتر در سینمای ایران دیدهایم. انتخاب و هدایت بازیگر کودک فیلم مهمترین عنصری است که این تجربه متفاوت را ممکن ساخته.

اسپارتاکوس | Spartacus | ۱۹۶۰

در مقایسه با دیگر فیلمهای استنلی کوبریک، اسپارتاکوس کمی غریب و جداافتاده جلوه میکند؛ یک اثر کاملا استودیویی و مشابه دیگر فیلمهای حماسی و تاریخی همان دوران. البته که اگر کمی دقیقتر فیلم را نگاه کنید، تفاوتهای کار کوبریک، که بهعنوان یک کارگردان جایگزین به پروژه اضافه شده بود، آشکار میشود و اهمیت فیلمنامه دالتون ترومبوی ممنوعالکار در آن سالها هم بیشتر به چشم میآید. بر خلاف خیلی از فیلم های تاریخی آن سالها که از فضای روم و یونان باستان و خشونت و شهوت بدوی برای جذب مخاطب استفاده میکردند، اسپارتاکوس ذاتا یک درام سیاسی است که در دل تاریخ روایت میشود و حرفهای بهروزی دارد. قصه درباره بردهای است که به عنوان یک گلادیاتور به نبرد فرستاده میشود تا با خونریزی مردم را سرگرم و حواسشان را از فساد ریشهدار در روم پرت کند. اسپارتاکوس از جایی به بعد تصمیم میگیرد که دیگر برده نباشد و دست به فیلم علیه قدرتمندان روم میزند. شاید این بزرگترین دستاورد کرک داگلاس در کارنامه سینمایی پربارش باشد.

لورنس عربستان | Lawrence of Arabia | ۱۹۶۲

نه فقط مثالی برای یک فیلم تاریخی بلکه مدعی کسب عنوان بهترین فیلم در تاریخ سینما است. استیون اسپیلبرگ بارها درباره لورنس عربستان گفته که ساخته شدن چنین فیلمی شبیه به معجزه است و دیگر امکان تکرار ندارد. فیلم هم در زمان نمایش با استقبال روبه رو شد و هم با گذشت شصت سال هنوز ذرهای از درخشش آن کم نشده. در ظاهر قصه برگرفته از سرگذشت واقعی لورنس، مردی است که با سفر به قلمروی عثمانی و متحد کردن قبایل عرب، زمینهساز فروپاشی امپراتوری عثمانی، تقسیم آن به چند کشور دیگر و آغاز عصری تازه در خاورمیانه بود. تمام این اتفاقات و مسائل را در فیلم میبینید اما فراتر از گزارشی به تاریخ، لورنس عربستان از دل تاریخ درامی وجودگرایانه و فردی را درباره بحران هویت بیرون کشیده است و از این نظر قصه درباره مردی است که میخواهد سرنوشتاش را خودش بنویسد؛ تلاشی که به تراژدی ختم میشود. هرچقدر دیوید لین برای این فیلم عظیمش قدر دید، پیتر اوتول نه فقط در لورنس عربستان بلکه تا آخر عمرش برای هیچ فیلمی از مرحله نامزدی اسکار جلوتر نرفت.

مردی برای تمام فصول | A Man for All Seasons | ۱۹۶۶

این فیلم تاریخی شاهکاری دستنیافتنی درباره شرف و وجدان است که همانند سوژهاش سالهاست مشابه آن یافت نشده و شاید هم دیگر نشود. پادشاه بریتانیا هنری هشتم که میخواهد وارث ذکور داشته باشد، قصد ابطال ازدواج خود و تجدید فراش دارد. پاپ این اقدام را جایز نمیداند و در مقابل، شاه تصمیم میگیرد که کشور از کلیسای کاتولیک جدا شود. هیچکس حرفی ندارد و همه سکوت پیشه کردهاند، به جز سر تامس مور که حاضر نیست در برابر تصمیم شاه سکوت کند و سر همین مخالفت جانش را هم از دست میدهد.
خیلیها اعتقاد دارند که در سیاست، جایی برای اخلاقیات وجود ندارد. درام باشکوه فرد زینهمان شاید بهترین مثال برای بروز نمایش اهمیت اخلاقیات و وجدان فردی در عرصه سیاست باشد که به داستان واقعی رخ داده در قرن شانزدهم میلادی محدود نمیماند. پل اسکوفیلد نیز در نقش اصلی فیلم یکی از قلههای بازیگری را برای همیشه به نام خود ثبت کرده است.

گاندی | Gandhi | ۱۹۸۲

در تمام دنیا گاندی بهعنوان یکی از مهمترین نمادهای قرن بیستم و الگویی سیاسی و اجتماعی شناخته میشود اما تا سالیان سال حکم دشمن درجه یک بریتانیا را داشت و بزرگترین ضربات ممکن به استعمار را زده بود. برای همین فیلم ساختن درباره قهرمان مبارزه با استعمار در غرب کمی سخت به نظر میرسید، حداقل برای مدتی طولانی. ریچارد آتن بورو این قدم بزرگ را برداشت و یکی از مهمترین فیلمهای زندگینامهای و تاریخی را درباره گاندی ساخت.
فیلم تاریخی گاندی در رقابت با ای.تی موفق به کسب هشت جایزه اسکار شد و بازی بن کینگزلی در نقش اصلی را خیلیها به عنوان یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما برشمردند. عجیب است که در گذر زمان فیلم هرگز شهرت و اعتبار خود را حفظ نکرد و امروز به ندرت از آن بهعنوان فیلمی بزرگ یاد میشود. در واقعیت باید گفت که با وجود اجرای پر از عظمت، استقبال گسترده از گاندی را تا حدودی باید گذاشت به حساب تجلیل از جایگاه و مقام شخصیت گاندی که تا پیش از آن چنین فرصتی برایش فراهم نشده بود.

شجاعدل | Braveheart | ۱۹۹۵

کسی انتظار نداشت که مل گیبسون جوان و ستاره پرطرفدار فیلمهای عامهپسند در مقام کارگردان، بزرگترین فیلم تاریخی سال را بسازد. اما این اتفاق افتاد و حاصل کار، شجاعدل یکی از موفقترین فیلمهای دهه نود بود، دورانی که ساخت درامهای عظیم تاریخی گزینه محبوب استودیوهای هالیوودی بود.
شجاعدل داستان ویلیام والاس در قرن سیزدهم میلادی را روایت میکند که برای استقلال اسکاتلند جلوی انگلیسیها میایستد و در پایان جانش را هم از دست میدهد. قضیه وقتی بیشتر تاثیرگذار میشود که بدانید اسکاتلندیها همچنان و بعد از گذشت قرنها برای استقلال از بریتانیا در تلاشاند. شجاع دل در گذر زمان کمی از نفس افتاده و کمرنگ جلوه میکند اما آنقدر موفقیت عظیمی بود که موجب شد گیبسون باز هم به کارگردانی ادامه بدهد و فقط هم درامهای تاریخی بسازد. شجاعدل از یک منظر دیگر هم شهرت دارد و آن هم قربانی کردن حقایق تاریخی به نفع درام و قصه است.

الیزابت | Elizabeth | ۱۹۹۸

درست است که دهه نود درامهای تاریخی در اوج بودند و هر سال در میان نامزدهای اسکار سهمیه داشتند اما مثل امروز نبود هرکدام از اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا را در یک سریال پیدا کنید و پادشاه و ملکه سوژه سریالهای مختلف باشند. داستان این فیلم تاریخی درباره الیزابت اول ملکه انگلستان در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی است که در دوران حکمرانی او عصر استعمار، جنگ با اسپانیا و شکوفایی فرهنگی کشور آغاز شد. به همین دلیل از این دوره بهعنوان عصر طلایی دوران الیزابت یاد میکنند. به همان نسبت، ملکه زندگی شخصی پیچیده و تاریکی داشت و فیلم روی این بخش تمرکز بیشتری دارد.
الیزابت شکهار کاپور همزمان با گسترش فناوری سیجیآی در دهه نود جزو اولین آثاری بود که برای خلق نماهای باشکوه از جلوههای ویژه کامپیوتری استفاده کرد و نتیجه هم گرفت. دنباله فیلم هم که دهه بعد ساخته شد، بیش از قبل به جلوههای ویژه اتکا دارد اما کمتر از فیلم اصلی مورد توجه قرار گرفت.

گلادیاتور | Gliadiator | ۲۰۰۰

جالب است که معروفترین فیلم تاریخی هزاره جدید بر اساس یک ماجرای خیالی و کاملا غیرتاریخی ساخته شده! امپراتور مارکوس اورلیوس در بستر مرگ قرار دارد و پسر ناخلفش کمودوس را چندان لایق پادشاهی نمیداند و در عوض تصمیم دارد که قدرت را به ماکسیموس ژنرال ارتش واگذار کند که به تازگی از جنگ با بربرها بازگشته. کمودوس که از این تصمیم آگاه شده، توطئه میکند و پدرش را به قتل میرساند و ماکسیموس را هم از سر راه برمیدارد. ماکسیموس که جان سالم به در برده، بهعنوان اسیر به یک بردهداری فروخته و تبدیل میشود به مبارز نبردهای گلادیاتوری. ماکسیموس روز به روز محبوبتر میشود و همزمان کمودوس در چشم مردم خوار…
گلادیاتور در عمل به موفقترین فیلم کارنامه ریدلی اسکات تبدیل شد؛ هم تحسین منتقدها را داشت، هم در گیشه فروخت و هم جایزه برد. راسل کرو و واکین فینیکس را هم به بالاترین سطح هالیوود پرتاب کرد. با گذشت بیست سال، گلادیاتور الان جایگاه یک کلاسیک را دارد.

تروا | Troy | ۲۰۰۴

با اینکه تروا در اصل برگرفته از اسطورههای یونانی یکی از معروفترین داستانها در ایلیاد هومر است، از آنجایی که ولفگانگ پیترسون تمام عناصر خیالی و ماورایی را حذف کرده، انگار با یک فیلم تاریخی واقعگرایانه روبهرو هستیم. در سالهای ابتدایی هزاره جدید داستانهای حماسی یونانی و رومی دوباره محبوب شد و توجه استودیوها را به خودش جلب کرد. فیلم تاریخی تروا هم بعید است که در زمان دیگری غیر از همان سالها با این شرایط و با این ترکیب بازیگران، برد پیت، اریک بانا، اورلاندو بلوم، برایان کاکس، پیتر اوتول، دایان کروگر و…، امکان ساخت پیدا میکرد.
ماجرای لشگرکشی یونانیها به تروا، نبرد آشیل و هکتور و پنهان شدن یونانیها در یک اسب چوبی آنقدر شهرت دارد که اصطلاح اسب تروا به فرهنگ عامه در تمام دنیا نفوذ کرده. تروا هم با اتکا به همین کنجکاوی عمومی پیرامون قصه مردم را به سینماها کشاند ولی مدل فیلمسازیاش قدیمیتر از آن بود که در تاریخ سینما جایگاه ویژهای پیدا کند.

سلما | Selma | ۲۰۱۴

در دهه گذشته هالیوود به شدت تحت تأثیر جنبشهای جدید برابریطلبی جنسیتی و نژادی قرار گرفت و بر این اساس اصلا جای تعجب ندارد که بیشتر از هر زمانی شاهد ساخته شدن فیلمهایی درباره رویدادها و اشخاص حقیقی موثر در جریان فعالیتهای مدنی در تاریخ معاصر آمریکا باشیم. سلما هم رفته به سراغ یکی از مهمترین چهرههای آمریکای قرن بیستم یعنی مارتین لوترکینگ که ثمره فعالیتها و تلاشهای او سالها و دههها بعد به نتیجه رسید.
این فیلم تاریخی ماجرای راهپیمایی معروف سلما تا مونتگومری را روایت میکند که از سوی لوترکینگ در جهت تلاش برای اعتراض به تبعیض در خصوص حق رای رنگینپوستان برگزار شد. سلما با اینکه فیلم بزرگ و گرانی نبود اما در روایت واقعه تاریخی مد نظر بود کاملا موفق عمل کرد و تحسین منتقدان و اعضای آکادمی را به همراه داشت. همچنین فیلم سکوی پرتابی شد برای ایوا دوورنی که به یکی مهمترین فیلمسازان نسل جدید تبدیل شود.

تاریکترین لحظات | Darkest Hour | ۲۰۱۷

وینستون چرچیل نه فقط بهعنوان یکی از مفاخر بریتانیا شناخته میشود، بلکه یکی از نمادهای قرن بیستم و شاید بیش از هر کسی نماد سیاستورزی است و شهرتی فراگیر در فرهنگ عامه دارد. جو رایت که مهارت خود را در ساخت درامهای تاریخی با آثاری چون غرور و تعصب، تاوان و آناکارنینا اثبات کرده بود، در تاریکترین لحظات به سراغ وینستون چرچیل و روزهای آغازین جنگ جهانی دوم میرود؛ یکی از حساسترین مقاطع تاریخ که چرچیل در موضع ضعف حاضر به سازش با هیتلر و آلمان نازی نمیشود و جنگی بزرگ را آغاز میکند، جنگی که سرنوشت تاریخ را رقم میزند.
این فیلم تاریخی تمام ویژگیهای یک درام کلاسیک و متعارف را دارد اما آنچه که امروز از فیلم در ذهنها باقی مانده، بازی کمنظیر گری اولدمن در نقش اصلی و چهرهپردازی شگفتانگیز اوست؛ دو عنصر درخشان فیلم که دو جایزه اسکار تضمینشده را به همراه داشت.

فیلمهای تاریخی را بیزحمت بدون سانسورکردن ورایگان ارائه دهید
از فیلم روسی با موضوع تاریخی که در تلوزیون نمایش داده شد حرفی نزدید