بررسی سریال فال نیک؛ اتحاد خیر و شر در آخر الزمان!
هیچ کاری نشد ندارد!
از زمان انتشار رمان «فالِ نیک: پیشگوییهای ظریف و دقیق اَگنِس ناتِر، ساحره» به قلم نیل گیمن و تری پرچت، طرفداران این کمدی آخرالزمانی به خوبی میدانستند که با وجود پتانسیل غیرقابلانکار متن، بردن آن به قالب تصویر (چه فیلم سینمایی باشد چه سریال تلویزیونی) کار آسانی نخواهد بود؛ اما هیچ کاری نشد ندارد! جیب پُرپول آمازون، افزایش مدتزمان هر قسمت از سریال و تلاش گروه سازنده نتیجه بینظیری را رقم زد؛ در فیلیمو شات به بررسی سریال فال نیک خواهیم پرداخت، سریالی که قرار بود هیچوقت ساخته نشود.
پیشازاین، کسانی مانند تری گیلیام بخت خود را برای تبدیل این رمان به فیلم امتحان کرده بودند. گیلیام موفق به انجام این کار نشد؛ به چند دلیل: اول اینکه تبدیل ادبیات کتاب به فیلمنامه کار آسانی نبود؛ دوم، پاورقیها و توضیحات نویسنده پیرامون متن، آنقدر زیاد بود که حذف آنها به پیکره داستان ضربه میزد و درعینحال پرداختن به تمام آن توضیحات در قالب فیلم ممکن نبود. مشکل سوم، آماده نبودن افکار عمومی برای شنیدن این داستان بود؛ گیلیام وقتی پروژه را کلید زد که مدتزمان زیادی از حملات یازدهم سپتامبر نمیگذشت و هیچکس دوست نداشت راجع به پایان دنیا و نبردهای آخرالزمانی بشنود: نه استودیوها حاضر به سرمایهگذاری بودند و نه مردم علاقهای به تماشا داشتند؛ حتی برای داستانی با درونمایه طنز درباره همکاری خیر و شر در راستای جلوگیری از پایان دنیا!
ساخته شدن «فال نیک»، آخرین آرزوی پرچت پیش از مرگش در سال ۲۰۱۵ بود. گیمن برای جامه عمل پوشاندن به این آرزو، به ریسمان «سریال» چنگ زد. او از رمان، فیلمنامهای برای مینی سریالی شش قسمتی درآورد و برای جذابتر شدن آن، از شوخیها و تصوراتی مایه گذاشت که در هنگام نوشتن رمان (۱۹۹۰) با پرچت داشتند. نسخه سریالی «فال نیک» به قلم نیل گیمن، در بیشتر قسمتها انتظارات برآورده کرد و حتا فراتر از آنها رفت. تلاش بیشائبه گیمن قابلچشمپوشی نیست اما در بررسی سریال فال نیک نباید از گروه بازیگران فوقالعادهای که داستان را به واقعیت تبدیل کردند غافل شویم.
نیرویهای خیر و شر، با همکاری یکدیگر، در برابر نقشهای که درنهایت به آخرالزمان و پایان دنیا منجر میشود، قد علم میکنند. در قلب این صفآرایی فرشتهای به نام اسرافیل (با بازی مایکل شین) و شیطانی به نام کراولی (با بازی دیوید تننت) قرار دارند؛ این دو یکدیگر را (بر اساس متن انجیل) از زمان خلقت آدم میشناسند و در هزاران سالی که از آن زمان میگذرد عجلهای برای پایان دادن به جنگ همیشگی بین بهشت و دوزخ نداشتهاند.
مایکل شین و دیوید تننت زوج خوبی برای نقشآفرینی بهعنوان شخصیتهای اصلی این داستان هستند؛ آنها در نقش یک کتابفروش عصبی شکمو و یک شیکپوش متکبر ظاهر میشوند. صمیمیت و نشاطی غیرقابلانکاری در جریان همکاری این دو نفر دیده میشود.
علیرغم تمرکز سریال بر دو شخصیت خیر و شر، در بررسی سریال فال نیک نباید نقشآفرینی حرفهای سایر بازیگران را فراموش کنیم؛ جان هم (در نقش جبرئیل)، مایکل مککین و فرانسیس مک دورمن صحنههای بینظیری را رقم میزنند.
تنها ضعف گروه بازیگران را میتوان نقشآفرینانی دانست که گروه «ضد مسیحیت» را به نمایش میگذارند؛ آنها بیشتر شبیه کسانی هستند که از دل کتابهای کودکان وارد داستان شدهاند. چند صحنه از سریال هم شبیه فیلمهای علمی- تخیلی درجه ۲ دهه ۷۰ میلادی به نظر میرسند؛ اما روی هم رفته، هیچکدام از این موارد نتوانسته اند از کیفیت و جذابیت سریال بکاهند.
گیمن از ساختار گسترده و پیچیده رمانی جذاب، یک فیلمنامه حرفهای مناسب برای سریالی تلویزیونی حاصل کرده است؛ دقت و چیرهدستی او، ایده اولیه را متناسب با هردو قالب ارائه میکند. گیمن با هدف نزدیک کردن حالوهوای سریال به شرایط زندگی بینندگان امروزی، جزییاتی را تغییر داده است که این تغییرات در هماهنگی با المانهای برداشتهشده از نسخه اصلی، بر قامت اثر مینشینند.
بررسی سریال فال نیک نشان میدهد که حرفهای زیادی درباره دنیا، انسانیت و مذهب برای گفتن دارد. خوشبختانه، با خیال راحت میتوان گفت که سریال از زیر سایه رمان بیرون آمده است و اقتباسی موفق محسوب میشود؛ البته هیچ اقتباسی نمیتواند همه را راضی کند یا کاملا منطبق بر کتاب باشد، اما سریال «فال نیک» را میتوان بهترین نسخه تصویری ممکن برای کتاب گیمن و پرچت دانست.
منبع: Empire Online
جالبه شما معرفی این سریال فوقالعاده رو گذاشتید اما خودش تو فیلمو نیست
میتونم بگم ، زیبا ترین حس رو از این سریال دریافت کردم ، به حدی این سریال و البته بازیگران بینظیرش به دلم نشستند که برایم قابل وصف نیست
از همینحا از همهی کسانی که در ساخت این سریال و نوشتن رمان و همه چیز های مربوط به آن دخیل بودند ، دوست دارم از ته قلبممم تشکر فراوان کنم (🤍🖤﴾
لطفا به ساخت این سریال ادامه دهید
سریال خوبی بود. متن شما رو هم مطالعه کردم و خوب نوشتید و توضیح دادید و جاداره که از زحمت شما بابت قلمفرسایی تشکر کنم. چندنکته به ذهنم رسید که عرض میکنم در ادامه
سریال بر پایه اموزه های مسیحیت ساخته شده و قبل از دیدن بیننده باید هم مقداری با این آموزهها آشنایی داشته باشه تا درک بهتری داشته باشه و هم از پیش دانسته های خودش رو درطول فیلم کنار بگذاره. من رمان رو نخوندم و البته اگر ترجمه مناسبی هم پیدا کنم قطعاً کار نسخه اورجینال رو نخواهد کرد لذا به دیدن و بهره بردن از تصاویر سریال بسنده میکنم و خوشحالم که دیدمش.
اولاً بسیار سرگرم کننده و جذابه
ثانیاً در ساختش از بازیگران خوب و دلنشینی استفاده کردن کمااینکه کراولی یعنی شیطان 😈 علیرغم شیطانی یودنش باید در جایگاهش درفیلم کمی شیرین و شوخ و شنگ باشه که صدالبته هست و بخوبی ایفا کرده نقشش روطوریکه بیننده در جاهایی براش آرزوی موفقیت هم میکنه!!
فقط امیدوارم درکنار چنین آثاری بتونیم با نقد درست و صحیح از لحاظ مفهومی بیشتر و بهتر مخاطب فارسی زبون رو جلب کنیم و نکات مثبت اثر رو براش برجسته تر کنیم.
ینظرم میاد بد نباشه بگیم که گذشته از تمام شوخیهای شیرین و گاه تند فیلم که حتی نقشه بزرگ رو با پوسخند از جانب اسرافیل هم همراه میکنه! در نقطه پایانی چند جمله فیلم رو به پایان میرسونه که حقیقتا عصاره و ماحصل آنچه هست که بشریت در تمام طول تمدن خودش بهش دست پیدا کرده و این قابل تقدیر و تحسین هستش و امیدوارم و البته مطمئنم که عیناً همین جملات در رمان ذکر شده و آن آنجاست که خیر و شر با خواست مشترک لباس همدیگه رو به تن میکنند و چندجمله رو بعنوان پیام پایانی و غایی اثر عنوان میکتند که:
خداوند پیان دنیارو نه با جنگ میان خیر و شر قرار داده که البته این مدیون تلاشهای انسان نیز هست اما درنهایت مشیت الهی بر شناخت قرار گرفته است. و این همان چیزیه که اندیشمندان همه فِرق گفته اند که نیکوست که انسان خداوند را بر شناختش عبادت کند و نه از طمع بهشت یا ترس از دوزخ.
این چند جمله پایانی را در اخرین دیالوگهای دو فرشته خیر و شر به وضوح و روشنی می توان شنید.