نقد و بررسی فیلم ویواریوم | سیمز، سیزیف و اشر

فیلم «ویواریوم»، داستان عجیب و فراطبیعی گرفتار شدن یک زوج جوان در شهرکی نوساز و ناشناخته را روایت می‌کند.

با تماشای تریلر یا تیزرهای تبلیغاتی فیلم حصار با عنوان اصلی Vivarium نمی‌توانید تشخیص دهید که فیلم ترسناک است یا کمدی؛ فیلمی از یک کارگردان تازه‌کار با حضور دو بازیگر سرشناس یعنی جسی آیزنبرگ و ایموجن پوتس در نقش‌های اصلی. زوج جوانی برای بازدید از یک خانه به شهرکی نوساز و ناشناخته می‌روند اما دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانند از این خانه بیرون بیایند و مجبور می‌شوند که به یک زندگی غیرطبیعی و عجیب در آنجا تن دهند. نه‌فقط در شروع، بلکه حتی پس از تماشای فیلم هم حس مشخصی نسبت به آن نخواهید داشت. شاید تصور کنید که یک زندگی بی‌دردسر و بدون دغدغه ایده جذابی است، اما ویواریوم در عمل نشان می‌دهد که این ایده چیزی به‌جز یک کابوس نخواهد بود. در نقد و بررسی فیلم ویواریوم با فیلیمو شات همراه باشید.


ویواریوم یک عبارت کلی به معنای محل زیست است و عموماً برای اشاره به محفظه‌های شیشه‌ای، مانند آکواریوم، به‌کار می‌رود؛ محفظه‌هایی که یک زیستگاه کوچک، کنترل‌شده و قابل‌مطالعه را برای گونه‌های مختلف جانوری فراهم می‌کنند. عنوان فیلم‌ خیلی زود ایده‌‌ اصلی آن را آشکار می‌کند: این‌که برش زدن بخشی از زندگی روزمره انسانی و حفظ آن در محیطی ایزوله و بدون هرگونه ارتباط با جهان حقیقی، تا چه حد می‌تواند رمز و رازهای حاکم بر هستی را یادآور شود؛ نکاتی که زیر بار روزمرگی، بی‌تفاوت از کنارشان عبور می‌کنیم. انگار که هستی ترفندهای ریزودرشت زیادی دارد تا از مفهومی به نام حیات حفاظت کند. موجودات زنده هم بدون آن‌که بدانند مهره‌های این بازی هستند نقش خود را ایفا می‌کنند و بعد نوبتشان تمام می‌شود؛ ایده‌ای هولناک و عجیب که شاید کمتر به آن فکر کرده‌ایم.


بررسی فیلم درساژ در جشنواره برلین؛ بی‌تابی دخترک سوارکار


در فیلم ویواریوم زوجی که به این زندگی ناخواسته تبعیدشده‌اند، هرچه بیشتر به سرنوشت محتوم و ناگزیر خود آگاه می‌شوند، کمتر اثری از عقلانیت و شور زندگی را در خود می‌بینند. بیهودگی تا جایی پیش می‌رود که دیگر مرگ نسبت به زندگی هیچ ارجحیتی نداشته باشد.

ویواریوم ایده‌ها و پدیده‌های مختلفی را در پس مضامین ادبی، هنری و فلسفی به یاد می‌آورد‌. مثلاً، اسطوره سیزیف در اساطیر کهن یونانی؛ مردی که از سوی خدایان محکوم‌شده به بالا بردن بی‌پایان سنگی از دیواره‌ یک دره و سنگ در پایان روز به پایین می‌غلتد و دوباره روز از نو و روزی از نو. یا نقاشی‌های موریس اشر که بر پایه‌ الگوهای تکرارشونده ریاضی و حلقه‌های ناممکن شکل‌گرفته‌اند و خیره شدن به آن‌ها شبیه حل کردن یک معمای ناتمام است. حالا که بحث بازی و معما پیش آمد، می‌شود به نمونه مدرن و متأخری مثل سری بازی‌های کامپیوتری سیمز هم اشاره کرد؛ یک بازی ویدیویی که در آن شما کنترل زندگی یک انسان را بر عهده می‌گیرید و گاه با دخالت در مسیر این زندگی روزمره، می‌توانید اراده و اختیار شخصیت بازی را هم بی‌تأثیر کنید.

نقد فیلم ویواریوم

وقتی با قصه‌ای از جنس «ویواریوم» به مدیوم سینما می‌آییم، قضیه با مثال‌های قبلی فرق می‌کند. از سیزیف گرفته تا سیمز، همواره با نگاهی بیرونی به مسئله مواجهیم که از موقعیت در نظر گرفته‌شده به‌عنوان مثالی برای بیان بهتر یک مفهوم استفاده می‌کند؛ دیگر برایمان مهم نیست که سیزیف در طول شکنجه‌ ابدی و روزانه‌اش به چه چیزی فکر می‌کند یا عناصر موجود در نقاشی‌های اشر نسبت به وضعیت خود، آگاهی دارند یا نه. اما وقتی به تماشای فیلم «ویواریوم» می‌نشینیم، این بار همراه با شخصیت‌ها در دل موقعیت گرفتار می‌شویم و جنون و تباهی را تجربه می‌کنیم.


مروری بر فیلم سنت فرانسیس | هنر زن بودن در دنیای مدرن


ویواریوم اجرایی ساده و جمع‌وجور دارد و بنا بر اقتضای قصه و ایده، تمام ماجرا در یک محیط ثابت اتفاق می‌افتد. روی کاغذ، ایده‌‌ مرکزی فیلم می‌تواند به یک داستان کوتاه شاهکار و تکان‌دهنده در ژانر علمی-تخیلی تبدیل شود، اما در ترجمان قصه به زبان سینما، باوجود زمان نمایش نه‌چندان طولانی، کار تا حدودی به مشکل می‌خورد. ازآنجایی‌که بار معنای استعاری موردنظر بر تمامیت فیلم سنگینی می‌کند، ما چندان به شخصیت‌ها نزدیک نمی‌شویم و روایت طوری پیش می‌رود که واکنش شخصیت‌ها به اوضاع خیلی سریع به انفعالی آزاردهنده تبدیل می‌شود. احتمالاً در این زمان تماشاگر بیشتر ترجیح می‌دهد که به‌جای سیر تباهی و جنون شخصیت‌ها، از جنبه‌های معمایی و منطق حاکم بر این محله سر دربیاورد یا موقعیت‌های نمایشی و انسانی بیشتری را مشاهده کند؛ انتظاری که موقع تماشای ویواریوم کمتر برآورده می‌شود.


معرفی ۱۰ منتقد سینمایی برتر در تمام ادوار


ویواریوم باوجود ایده‌ای تکان‌دهنده که تا ساعت‌ها می‌تواند سوژه‌ی بحث‌های فرامتنی باشد، بیشتر شبیه اپیزودی از سریال‌های علمی-تخیلی معروف همچون توایلایت زون و آینه سیاه است که ازقضا به دلیل لوکیشن محدود و ساختار بصری‌اش، بیشتر مناسب تماشا در قاب کوچک تلویزیون است نه پرده‌ سینما. دیدن چنین فیلم غیرمعمولی، مخصوصاً در روزهایی که مردم جهان به‌واسطه‌ حضور در قرنطینه خانگی در حال تجربه‌ شکل‌های تازه‌ای از روزمرگی هستند (گاه شبیه به شخصیت‌های فیلم!)، اصلاً پیشنهاد بدی نیست.

عوامل فیلم ویواریوم یا حصار

  • کارگردان: لورکان فینگان
  • فیلمنامه‌نویس: گررت شنلی
  • بازیگران: ایموجن پوتس – جسی آیزنبرگ
  • موسیقی: کریستیان آیدنس آندرسن
  • ژانر: مهیج و علمی-تخیلی (محصول سال ۲۰۱۹- مدت زمان: ۹۷ دقیقه)

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

63 نظر
  1. محمد می‌نویسد

    این فیلم به گیر انداختن روح انسان در چرخه تناس.خ و زندان بدن اشاره داره اینکه موجودات تاریکی از روح ما تغذیه میکنن به وسیله ترس ها و نگرانی ها حتی انرژی مثبت زیاد!

  2. محمد می‌نویسد

    این فیلم به گیر انداختن روح انسان در چرخه تناسخ و زندان بدن اشاره داره اینکه موجودات تاریکی از روح ما تغذیه میکنن به وسیله ترس ها و نگرانی ها حتی انرژی مثبت زیاد!

  3. علی می‌نویسد

    فیلم مزخرف و بی محتوایی بود الکی فلسفیش نکنین. کارگردان خودشم نمیدونست هدفش چیه و چی داره میسازه.

  4. MEHDIN AZAD می‌نویسد

    ببینید فیلم دچار یک تسلسلی هست که به نظر من این قسمت به تنهایی جوابگوی سوالات و انتظارات بیننده نبوده و نیست و باید در قسمتی دیگر به بعد های دیگر این قصه بپردازد و فیلمنامه و صد البته کارگردانی نسبتا ضعیف که محصول آن یک اثربست که به عقیده ی من عجله برای پایان دارد هرچند متفاوتو دارای پیام بوده این امر رو یعنی ارایه ی قسمت دوم این فیلم از گزینه ها خارج میکنه و حتی نباید دیگر ادامه پیدا کند .. نقطه ی قوت فیلم استفاده از مفهوم هاییست که به درستی به تصویر کشیده شد .. مفهوم خانواده .. زمان .. تکرار .. بخوام در مورد فیلم صحبت کنم فیلم با یک پرنده ای شروع میشه . جوجه ای که مرده و پسر اون روخاک میکنه .. خب حالا شما ممکنه برای پرنده دام بگذارید بگیریدش و اون رو تو قفس بذارید خب پرنده هرجا که بره دوباره سر جای خودش هست هرچند اسمان و خورشید رو ببینه .. همین اتفاق برای این زوج افتاد … به تله افتادند به قفس رفتند کخ رهایی نداشت .. بچه ای که برای خودشان نبود را تربیت کردند مثا اول فیلم و در اخر مردند و در زمین خاک شدند .. پس انسان رو هم جزوی از طبیعت دیگر میدونه مثل اینکه پرنده نمیدونه قفس کجاست ولی ما قفس رو بهش نشون میدیم که عمدتا قفس ها یک ظاهر دارند … اینها همه نظر های شخصی من بود خیلی حوصله نداشتم فیلم رو دقیق ببینیم اگرنقطه ای به درستی عنوان نشد پوزش میخوام.

  5. دانا جان می‌نویسد

    یه عده ادم اصکل عین خودم میان دنبال نقد فیلم میگردن خبر ندارن دنبال زیر بغل مار هستن.

    خلاصه فیلم: یه مرده داره زمین میکنه، زنه داره بچه بزرگ میکنه، بچهه جیغ میزنه.《وقتتو حروم نکن هیجی داخلش نی》

    نقاط قوت: چهارتا صفحه گفتگوی رمزی که به زبان قاتل معروف اسمش یادم نیست نوشته شده،دوتا پرنده فاخته، همین.

    این از اون فیلماست که یارو انقدر مواد مصرف میکنه روانی میشه بعدش میاد فیلمنامه مینویسه!

    وقتی این فیلمو دیدم به صدا سیما ایران افتخار کردم که جه فیلمنامه های سر تری از این فیلم نوشته!

    《فکر کنم عوامل این فیلم با ایرانسل و همراه اول قرارداد داره که بسته مارو تموم کنه》
    یه بار گفتم دوباره میگم نبین داش من

  6. مجید می‌نویسد

    بعضی ها مگه مجبورن اینجور فیلمها رو ببینن یک عده نظر پوچ میدن آدم. هوا😆 چه ربطی داشت. فیلم پر از کد بود فرازمینی یا بیگانگان روی انسانها داشت تحقیق میکرد دیگه ساده ازاین مگه داریم بعضی ها فاز آدم هوا و غیره برداشتن این زن و شوهر هیچ ایرادی نداشتن شانس بد شون گرفتار فرازمینی تحقیق گر افتادن این فیلم خیلی چیزها داره بهمون میگه

  7. ایران آزاد می‌نویسد

    و اتفاقا بر عکس کسانی که میگه این فیلم حس خودکشی به آدم میده نه اصلا اتفاقا داره میگه زندگی تو بکن سخت نگیر خیلیا قبل از تو اومدن چه شاد چه غمگین باشی هم خواهی مرد مثل همه که مردن و یجوری مردن که خیلیاشون هیچ اثری ازشون نیست . حواست باشه از زندگیت از تک تک ثانیه هات لذت ببری چون تو هم بزودی خواهی مرد و ممکنه یجوری بمیری که انگار هیچ اثری ازت نبوده .پس شاد زندگی کن جهان و بچه ها و آدم هایی که هستند رو تربیت کن حتی اگه بچه های خودت نباشند حتی اگه خونه ی خودت وسایل خودت اتاق خودت نباشه .
    زندگی کن و لذت ببر و لذت ببر .

  8. ایران آزاد می‌نویسد

    چیزهایی هم کشف شدند اینکه اولین مورد اینه که راه فراری وجود نداره جز مرگ.
    مرد خاک رو کند و جسد رو کشف کرد و به زن نگفت .
    زن بچه رو تعقیب کرد و بچه کتابی آورد و به زن داد و زن هم به مرد نگفت .
    تصاویر کتاب و اون حروف قطعا به تولدو ماجرای آدم و حوا اشاره داره . و شاید زبان کتاب حروفی که در کتابه به ژن ها و دی ان ای که دانشمندان سعی دارند کدهای دی ان ای رو کشف کنند .
    اینکه ابرها یک شکل عین هم و مصنوعی اند و بشدت نزدیک زمین که نشانه ی واضحی برای مصنوعی بودن اون شهرکه .
    باز هم در آخر فیلم می رسیم به این قضیه که بعضی وقت ها حتی کوچک ترین چیزهارم باید شکرگذار بود مثل باد که مرد می گفت چقدر وزش باد رو دوست داشتم

  9. ایران آزاد می‌نویسد

    این کسی که گفت این فیلم نشان دهنده موجوات فضاییه کاملا موافقم .
    و کلا جستجوی ما برای پیدا کردن راز و رمزهای این جهان رو نشون میده . اینکه سعی داریم بفهمیم این جهان چطوری ساخته شده . یا مثل اون شهرک مصنوعی یک ساخته شده ی آزمایشگاهی و مصنوعیه . رفتن اون زوج به اون شهرک در واقع سفر موجودات بیگانه از سیاره ایی نامعلوم به زمین هست . اینکه هیچ کسی جز اون زن و مرد نیست و بعدا یک بچه به اونها داده میشه حکایت از قصه ی آدم و حوا هست که بعد از این زوج یواش یواش زوج های قبلی میان که می خواد بگه شاید آدم و حواهای دیگه ایی هم وجود داشتن یا باز هم وجود دارند و حتی ماجرای بچه به ضرب المثل اول مرغ بوده یا تخم مرغ اشاره داره که شاید اولین بچه به صورت مصنوعی داده شاده از بک طریقی بچه به آدم و حوا داده شده . و شاید میگه راه نجات و آزادی از این شهرک بزرگ کردن بچه هاییه که به ما داده میشه تا ببینیم آخرین بچه کی خواهد بود . این فیلم از نظر خیلی تک بعدی ها پوچ و بیخودیه ولی اتفاقا پر رمز و راز و نکات تماما با حساب کتاب و سنجیده توش قرار داده شده به اینجور فیلم ها نباید سطحی نگاه کرد

  10. نسرین می‌نویسد

    نظر آقای هادی بهترین و جامع ترین نقدی بود ک خودندم.با اینکه فیلم رو نصفه دیدم اما نقدتون بنظرم کاملاً درست و منطقی بود و نظرم رو نسبت ب فیلم تغییر داد و همچنین فکرم رو بازتر کرد.ممنون از نقدتون 👌

  11. آرش آزاد می‌نویسد

    دوستان بابت اشتباهات تایپی پوزش می‌خوام .

  12. آرش آزاد می‌نویسد

    فیلم صرفا فقط فیلمه و نه پرس زندگی یا یک نظریه فلسفی هر چند که سازنده می‌تونه فیلمش رو سانتی کانتال کرده و در افتتاحیه یا نظر منتقدان و تشویق تماشاگران ایده آل ها هایش را جستجو کند .
    یک اثر ساده که می‌توانست یک فیلم هفت دقیقه ای جشنواره ای باشه ولی صحنه های تکراری کشدار و دیالوگ های کوتاه ولی دارید بالاخره نود و چند دقیقه رو پر کردند .
    داشتن سکنه انسانی میتونید فیلم رو زیبا کنه . همه در یک دور نسل . هر زوج با طرز تفکر مختلف . زوجین هم با هم افتراقاتی خواهند داشت . این دنیا نمی‌توانست جای دیگری باشه . فیزیکی بود چون با خودرو وارد شدند و موجود با خودرو خارج شد . آن سکانس ورود زن به دنیای زیرین در تخیل ش و برداشت ضمیر ناخودآگاهش در لحظه اتفاق افتادن باشد و فیلم را بیخود تر کرد . کندن زمین و آنچه بالاخره مرد به آن پی برد چه بود ؟ چرا به زن نگفت . چرا از آن آگاهی برای رهایی بهره نبردند . رهایی ساده بود . با یک ضربه ضعیف زن تا مرز نابودی ساختار حصار پیش رفتیم . فیلم احتیاج به بازنویسی فیلم نامه و ساخت جدید دارد

  13. فرزاد می‌نویسد

    از نظر من این فیلم بسیار عالی و تاثیرگذار بود
    من یک سال پیش این فیلم را دیدم
    هنوزم درگیرش هستم
    امروز میخوام دلنلودش کنم و دوباره ببینمش

  14. ملیحه می‌نویسد

    دوستان فیلم راجب موجودات فضایی بود.. اگر دقت کنید کتاب و تلویزیون رو فقط بچه میتونست حروفشو بخونه و وقتی زن به بچه میگه ادای اون شخص سوم رو در بیاره ادای وحشتناکی از شخص سوم ارائه داد.. وقتی زن دنبال پسر کرد پسر جدول خیابون رو داد بالا از زیر فرار کرد کاملا نشون داد که فضایی ساخته بودن یه مرد و یه زن بیارن اونجا روشون مطالعه کنن و بچه ای از جنس موجود فضایی بذارن اونجا که با تربیت انسانی بزرگ بشه. جهش بزرگ شدن پسر بگه و صدای نابالغ و گفتن اینکه من خواب نمیبینم همه گواه این موضوع بود.. خلاصه چیزی که من نفهمیدم این بود که راه فرار کجاست؟ پلان آخر فیلم هم میبینیم که پسربچه که بزرگ شده میشینه رو میز ریاست و میشه مدیر اون شهرکی که آدما میان داخلش تا دوباره روشون آزمایش بشه..و این روند ادامه داره.. مهم ترین نکته فیلم اینه دنبال خریدن رویا نباشید.. دنبال شهرکی با زندگی راحت نباشید.. دنبال ارامش نباشید چون خودتون اونارو دارید!! و به اصطلاح ناشکری فقر میاره و یا کفر نعمت از کفت بیرون کند هست.. در کل هر برداشتی ازین فیلم درست و بجاست با تشکر

  15. Nc می‌نویسد

    کاش هیچوقت نمیدیدم خیلی حس گندی انتقال میده، نبینید حالتون بد میشه

  16. حسین می‌نویسد

    درود، اینجانب نسخه دوبله فارسی فیلم را دیدم (و امیدوارم که سکانس کلیدی سانسور نشده باشد و مترجم نیز به دیالوگ ها وفادار بوده باشد)
    همین ابتدا عرض کنم که بنده خیلی خیلی یه این ژانر و این داستای های معمایی-تخیلی علاقه مندم.
    اما با این حال در لپ کلام باید بگویم که این فیلم بشدت ضعیف و بدور از ساختارها و حتی ساختارشکنی های سینماست.
    خط روایی، شخصیت پردازی، پرده های داستانی، حفره های درون فیلم نامه و همه و همه یک اثر سطح پایین را به ما نشان میدهد.
    فیلم واواریوم در تلاش است بیشتر بر ایده اولیه و داستان خود استوار باشد و سعی دارد عاری از هرگونه تکنیک های سینمایی و خلاقیت بصری مخاطب را به چالش بکشد (که البته این موضوع به خودی خود ایراد محسوب نمیشود) اما وقتی چنین فیلمی میسازید باید بشدت روی فیلمنامه، ایده ایی که دارید، حرفی که قرار است بزنید و جنبه های داستانی و ادبیات فیلم تمرکز کنید، در واقع دقیقا جایی که فیلم قرار است روی آن استوار باشد بشدت ناقص بوده و به قولی کمیت اش لنگ میزند.
    باید خدمت همه عزیزان عرض کنم که من به عنوان یک فارغ التحصیل هنر که فلسفه نیز میخواند و در هفت سال گذشته هر شب خودش را با یک فیلم به چالش کشیده است، خدمت شما مخاطبان این صفحه عرض میکنم که ربط دادن نکات بیرون متنی و الصاق مفاهیم روانشناسانه و فلسفی به این فیلم
    امری ناپسند و ناکافی است و با جهان بینی فلسفی در تضاد خواهد بود، و همواره نباید فراموش کنیم که سازندگان این فیلم در یک داستان یک خطی مانده اند و سعی داشتند با پیچیده نمایی (مصنوعی) ذهن بیننده را درگیر کنند تا سطح اثر را فراتر از آن چیزی که هست بالا ببرند اما چیزی که مشخص و مبرهن است زمانیکه یک اثر هنری خلق میشود، باید یک رابطه دوسویه بین متن و فرامتن آن شکل بگیرد، اینطور نیست که شما چیزی خلق کنید که تمام نکات مورد بحث در بیرون از اثر و در ذهن مخاطب پرورش یابد، بنظر من اینگونه آثار از طرف مخاطب بشدت دچار مهمل گویی و شخصی سازی میشوند که تمام بار گناه این مهم گویی ها را بایست به دوش سازنده چنین آثاری دانست (و از آنجایی که اکثر مخاطبین دوست ندارند اغرار کنند که وقت خود را هدر داده اند و حتما باید با بیان نکته مهمی از آن اثر نشان دهند که چیزی دریافته اند درگیر نکاتی میشوند که شاید اصلا به آن اثر مربوط نباشد ، این سخنم صرفا در رابطه با این فیلم نیست حتی مخاطبین یک اثر تجسمی مانند نقاشی های انتزاعی نیز میتوانند دچار این مهمل گویی ها شوند)
    در کل در این فیلم تلاش مذبوحانه و غیر سینمایی را جهت تبدیل شدن به یک اثر مهم شاهد هستیم.
    بطور مثال در بخش نظرات همین صفحه برداشت هایی را مطرح کردند که اساسا با آن چیزی که در خود فیلم شاهد هستیم در تضاد است
    مثلا دوستی عنوان کردند “چون پسر بچه را درست تربیت نکردند از آنجا نجات پیدا نکردند و همان پسر عامل مرگشان شد” خوب اگر دقت کنید در دقایق ابتدایی فیلم این زوج بدون اینکه پسری به آنها سپرده شود تمام تلاششان را برای خروج از شهرک ساختمانی انجام دادند و گویی از ابتدا قرار نبوده که روزی از آنجا خارج شوند (چه بچه ایی در کار میبود یا نمیبود) ضمن اینکه دقیقا زمانی پسربچه عاملی خطرناک برای زوج تلقی میشود که به کتابی با حروفی غیر معمول آشنا شده و با موجودی ناشناخته (فرد سومی) روبرو شده و انگار هر روز توسط دیگری آموزش میبینید. پس این فرضیه در خود اثر به کلی رد میشود. البته این مورد را صرفا مثال زدم تا نشان دهم وقتی نکات بیرون از اثر زیاد شود میتواند مخاطب را بجای دریافت مطلب درگیر نکاتی بکند که اصلا به فیلم مربوط نیست و البته به آن مخاطب هم نمیشود خرده گرفت چون وقتی با فیلم بی سرو ته و پر ایرادی مثل این مواجه میشود معمولا چاره ایی جز شخصی سازی ندارد.
    در پایان از اینکه وقت گرانبهایتان را به مطالعه نظر من اختصاص دادید تشکر میکنم
    و امیداورم که دیگر این کارگردان صنعت سینما را به مضحکه نگیرد

  17. Maha می‌نویسد

    بنظر من این فیلم راجع به ارتباط گیری انسان با عمق وجود خودش یا ضمیر ناخودآگاه ش بود

  18. مهدی می‌نویسد

    به معنا ترین فیلمیه که تو تمام عمرم دیدم

  19. نهان می‌نویسد

    بهترین نگاه.اما چرا بچه؟ایا تبلیغ افزایش جمعیت بود؟اگر بچه رو میکشتن چی میشد و اگر درست تربیت میکردن چه میشد؟
    من احساس میکنم نویسنده بیشتر تبلیغ فرزند اوری داشته..حتی کتابیکه اورد و هیچ صفحه ای مصور نبود جز تولیدمثل

  20. هادی می‌نویسد

    عزیزان نظر همتون محترمه اما این فیلم یه فیلم روانشناسی بود .پیغامشم اینکه شما هرچی تخم بکارید محصول میده .این دونفر بجای اینکه به تربیت بچه فکر کنن به فکر فرار بودن.دقیقا زندگی امروزی ماس. دقت کردید بچه هرچی که یاد گرفته بود رو تکرار میکرد؟ تمام عکسهای پخش شده تو تلوزیون جنبه روانکاوی داشت .و همین تربیت منحوس بچه باعث شد یه انگل تحویل جامعه دادن و باعث دفن خودشون شد .اول فیلم هم گفته بود که اگه بچه رو بزرگ کنید میتونید فرار کنید .جالب اینجاس این دونفر جانور شناس و معلم بودن اما نتونستن یه بچه تربیت کنن .دیدید که آرزو داشتن یه خونه سبز تو یه جای دبش و یه فرزند پسر داشته باشن؟ اما …..و دقیقا همون بچه ای که نتونستن درست تربیتش کنن رفت و شد بنگاهی . این روال درست تربیت نکردن فرزند بود

  21. امید می‌نویسد

    فیلم لایه های پنهانی داشت، که باید بهش پی برد. ای کاش میشد، دیدگاه نویسنده و کارگردان فیلم رو بدونیم.میشه ساعت ها در مورد نظرات مختلف بحث کرد. ولی خیلی برام جالبه که بدونم نویسنده دقیقا میخواست چی بگه؟ جهان های موازی! فرازمینی ها! دور باطل زندگی! غرق شدن در پوچی! دنیایی به ظاهر زیبا و در باطن فریبنده! معمای جهان هستی( دیالوگ کارکتر زن در دقایق پایانی: من کی هستم!؟ اینجا چیکار میکنم!؟)

  22. حمیدرضا می‌نویسد

    به نظر من این فیلم نگاه وحشتناکی به طول زندگی آدم ها داشت. اولین مشکل بعد از ازدواج یعنی پیدا کردن خونه و بعدش بچه دار شدن و کار کردن پدر بیرون خونه و کار کردن مادر داخل خونه. دنیای متفاوت و غیر قابل درک بچه برای والدینش. خودخواهی بچه و ترد والدین بعد از بزرگ شدن. دیدن این فیلم اصلاً پیشنهاد نمیشه

  23. باران می‌نویسد

    خدای من دقیقا سیر زندگی روی کره خاکی رو داشت نشون میداد ناخواسته وارد این دنیا شدیم و روزی ناخواسته از این دنیا میریم و در طی این مسیر زرق و برق ها همه کم کم از چشم میفته و در اخر مرگ میزبان ماست خیلی غمگین

  24. نیما می‌نویسد

    قشنگترین کامنتی که میان این همه ایراد و انتقاد (بدون درنظر گرفتن تازه کار بودن کارگردان) همین بود که :حداقل این فیلم من،شما و سایرین رو تا این نقطه درگیر نقد و تفکر کرد. اون دوستانی هم که تعدد دیدن فیلماشون به رخ نظر بقیه کشیدن،شاید بهتره بدونن دقیقا همون پرنده و میزبان سیستم هستن که اسیر جعبه احمقها شدن و افتخارشون مدت زمان هدر دادشونه. نکته ای که لااقل تااینجا هیچکدومتون درکش نکردید کتابی بود که فلسفه داشت و حتی کارکتر زن هم فقط ورقش زد..حقیقتهای در جلوی چشم و ما نابینا

  25. اسماعیل می‌نویسد

    مشخصه هر کدوم از دوستان به عقیده و دیدگاه خودش بر اساس تجربیات قبلی فیلم رو نقد میکنه، با اون دوستانی که گفتن این فیلم به روح انسان آسیب میزنه کاملا موافقم، اما گاهی لازمه بجای نقد کردن علمی ببینیم توی مغز اون نویسنده و کارگردان چی میگذشته و این فیلم چی میخواد بگه و راحت ترین راه فهمیدنش هم توجه به دیالوگ هاست.
    مفاهیمی که در این فیلم گنجونده شده از سطحی ترین ایده ها شکل گرفته مثل نیاز های اولیه ی انسان برای بقا، و بعد نیاز های ثانویه مثل احساسات و ارتباطات.
    همونطور که از اسم فیلم مشخصه شخصی یا چیزی داره روی نوع بشر آزمایش میکنه. آزمایشی که نیاز های اولین رو در اختیار انسان قرار میده مثل خوراک و پوشاک و مسکن و …
    ولی نیازهایی از جنس احساسات و نیاز به ارتباط و خیلی چیزهای دیگه رو‌از انسان میگیره، نتیجه برای همه ی ما مشخصه. بشر بدون احساسات و نیازهای روحیش محکوم به فناست.
    با توجه به سال ساخت فیلم که ۲۰۲۰ هست میشه گفت این فیلم به نوعی میخواد یاد آوری کنه که گاهی حتی احساس و ارتباط با همنوع بقای ما رو تضمین میکنه.

  26. علی می‌نویسد

    به نظر من فیلم را میشود از جنبه دینی مورد نقد و بررسی قرار داد. به این صورت که ما در سیر تکاملی خود خواسته و یا ناخواسته از عالم دیگری به این دنیا فرستاده میشویم ، در ابتدا جذب و فریفته زرق و برق دنیا میشویم ولی خیلی زود به پوچی و بیهودگی دنیا پی میبریم و در صدد دستابی به ایده آل خود و رهایی از بند روزمره گیها و تکرار مکررات ، شروع به تلاشها و دست و پا زدن های بیهوده میکنیم بی آنکه به دنبال درک حقیقت خود و دنیا و حل معمای زندگی که پیوند بسیار عمیقی با رهایی ما دارد باشیم. نتیجه این تلاشهای کورکورانه و بی پشتوانه عقل و بینش درست، چیزی جز فرسودگی و نا امیدی نمی باشد و در آخر در گوری که به دست خودمان کندیم دفن خواهیم شد. البته با توجه به فضای حاکم بر جهان غرب و کنار گذاشتن دین
    از تمام شئونات جامعه انسانی و قالبا روی کار آمدن جریانهای ضد دینی و یا خرافی، نمی توان انتطار فیلمی صد در صد دینی و خالص را داشت، ولی همواره سوالاتی نظیر چیستی دنیا و انسان، حقیقت حیات و مرگ برای انسان مطرح بوده ولی در نهایت این دغدغه ها آمیخته با اوهام و خیالات و ماورا الطبیعه و… منجر به ساخت فیلم های با نگاه فلسفی اینچنینی شده است. هر چند باز هم در میان خیل فیلم های ضد انسانی و هنجار شکنی که تولید میشود آثاری مانند ویواریوم رامی توان ارزشمند و قابل تامل دانست.

  27. فرفر می‌نویسد

    احساس وقت تلف کردن بهم دست داد

  28. علی می‌نویسد

    من اهل فیلم دیدن نیستم و نهایت سالی ۵ فیلم اتفاقی ببینم. این فیلمم از همان دسته بود که از شبکه ۴U پخش شد و اتفاقی دیدم. این فیلم با وجود نقطه ضعف های گفته شده باز هم آنقدر تاثیر گذار بوده که حتی کسی مثل من رو وادار به جستجو در خصوص نقد و نظرات خودش کرده.

  29. میتی تپل می‌نویسد

    دوستان یه چیز جالب در مورد فیلم اگر برنامه ای دارید که فیلم و از اخر به اول ببینید …کاملا با یه فیلم دیگه روبرو میشوید…..الکی مثلا من خیلی واردم..داداشام .ابجیام ..ناموسا فیلم بی خودی بود..دیدید خیلی ها گفتن به درد نمیخوره فلان..گفتم ..قضاوت نکنن…باید پیام فیلم و بگیرم ..ببینم چه پیامی میخواد بده….شارژم تموم شده بود..هیچ پیامی نداد…ایکاش تو این مدت کفش های میرزانوروز و دوباره میدیدم ..یا تیتراژ سریال روزی روزگاری..یه اشگ سفید بود جفتک میزد….

  30. وحید می‌نویسد

    بی انسجام. بدون خط روایی. بدون پاسخ به کنجکاویها. گنگ و کند

    بقول یکی از دوستان شاید برای یک فیلم کوتاه ۱۰ دیقه ای خوب بود. بقیه ش وقت تلف کردن بود و بس

  31. محمد می‌نویسد

    نظرمن اینه که ماهم یعنی همه مردم این کره خاکی،که عین این که یک ماهی در یک استخر کوچک زندگی میکند دنیای خود را توی اون استخر میبینه فک میکنه که دنیا به بزرگی همو استخر هست وماهم فک میکنم دنیا فقط همین دنیاست وهرچقدر هم تلاش میکنیم اخرش بامرگ تموم میشع بعد مرگ چه خبر خدا میدونه

  32. مطلقی می‌نویسد

    سلام دوستان من فیلم زیاد دیدم ولی به هیچ وجه عقیده ندارم فیلم مضحکیه کسی که میگه این فیلم مضحک هست دید وسیعی نسبت به سینما پیدا نکرده . فیلم بیشتر از جنبه معمایی قویتره ولی در کل نقاط ضعف بسیاری داره .زندگی حقیقی ما آدمهای این دوران شباهتهای زیادی به این موضوع داره.

  33. هرکی می‌نویسد

    فیلم eat pray love رو ببین، بشوره ببره.

  34. محمدعلی می‌نویسد

    یک ماه از دیدن این فیلم میگذره
    اولش فقط یه حس تلخ بود از بیگناه مردن اون زوج افسرده شدم .کم کم حس پوچی گرفتم همش احساس ترس میکنم.صحنه های فیلم مثل لایه های رنگارنگ زندگی های مختلف با سرعت و شلوغ از خاطرم حرکت میکنن صدای زشت بچه که مثل کلاغ بود از گوشم بیرون نمیره انگار یکی درونم داره بیل میزنه روحمو سوراخ می‌کنه وحشت بزرگ شدن پرنده ای که اول فیلم بود ، درک نکردن طبیعت ترسناک رو دور تکرار و تکرار زشتو سیاه کوکو. بهت اون پرنده مادر . بیچارگی ، فرسایش و در نهایت مرگ . صدای آخرین جیغ دردناک زن و… . هرگز خودمو کارگردان و عوامل فیلمو نمیبخشم . رجیستری مغز منو نابود کردن هنوز هم هنوز هم…

  35. arash22 می‌نویسد

    میشه فیلم های دیگه ای رو تو همین سبک معرفی کنید دوستان ممنون میشم خیلی دنبالشم از این فیلم هایی که در طول مدتش علامت سوال تو سرمونه

    1. سها ذاکری | سردبیر فیلیمو شات می‌نویسد

      دوست عزیز،‌ فیلم‌های زیر را می‌توانید در آرشیو فیلیمو تماشا کنید:
      https://www.filimo.com/m/0O2XR
      https://www.filimo.com/m/DXvCm
      https://www.filimo.com/m/ABnhM
      https://www.filimo.com/m/zn2p9
      https://www.filimo.com/m/ZwebP

  36. الهام می‌نویسد

    مزخرفترین فیلمی که در ۲۰ سال اخیر دیدم
    از وسط فیلم تا آخرش میگی خوب که چی ؟؟؟؟!!!!!!!!

  37. ندا می‌نویسد

    به نظر من معنی و مفهوم این فیلم حاکی از اینکه هرکی از خانه و خانواده خودش جدابشه و به بیراهه بره راهی جز باطلی و شکست درش نیست . و میشه به درسی و با زندگی و عقل و فهم درست و با هدف مشخص زندگیشو بسازه

  38. آذرخش می‌نویسد

    فیلم نبود بیشتر شبیه یه مستند آموزنده ساخت گاج بود
    روایتی تلخ از سیاست سردمداران
    از حاکمان که مردم براشون موش آزمایشگاهی اند
    پراز سوال حل نشده و موقعیت نامفهوم
    ولی پراز همدردی و خودپنداری و حتی همدلی با بازیگران، بشکلی که حتما آتش زدن خانه رو قبل از تماشای سکانسش تصور کنی
    از بس هیچ نقطه اوجی نداشت ترسناک بود بگونه ای که تصور کنی هر لحظه اتفاق خاصی میافته و چشم از فیلم برنداری ولی هیچ
    بنظرم تلخ بود ولی نه بدلیل مرگ شخصیت‌ها بلکه بخاطر رفتار شخصیتها، جدایی ناامیدی سرخوردگی جنون و ترس بازیگرها، سردرگمی،
    داستان فیلم درست برعکس تیتراژ ابتدایی بود چون برعکس فاخته که خونه رو با دروغ و زور تصاحب میکنه شخصیتها به زندگی تو خونه محکوم شدن ولی با بزرگ کردن جوجه فاخته متناسب بود
    این فیلم بدرد سرگرمی نمیخوره فقط برا کسایی خوبه که میخان خودکشی کنن، مصمم تر میشن
    داستانی تکراری ولی با طرحی نو، هزارتویی با رنگ و لعابی جدید، و مهمتر از همه پایان تخماتیک

  39. کوروش می‌نویسد

    به اعتقاد من سوژه بسیار خوب ولی دیدگاهی ضعیف و تک بعدی داشت قبلا با سوژه ای شبیه به این فیلم نمایش ترومن ساخته شد با بازی بسیار زیبای جیم کری و داستانی جذاب تر و شخصیت پردازی قویتر
    فیلم فقط بر ایده اصلی موند و چیزی فراتر برای گفتن نداشت اگر فیلمنامه کمی خلاقیت و چالش برانگیز تر بود اثری ماندگار خلق میشد

  40. لیلا می‌نویسد

    فیلم احساس بدی به بیننده منتقل می کنه، اینکه تلاش در زندگی به فایده است و هیچکس نمیتونه از دور باطل و خسته کننده ای که در مسیر زندگی جلو راهش سبز میشه،خلاص بشه و تا وقتی که زنده است خواه ناخواه اسیر این چرخه بی سرانجام است

  41. کورش می‌نویسد

    متاسفانه نقد فیلمتون کاملا اشتباست
    اول فیلم جوجه فاخته رو نشون میده که درون لانه دو پرنده قرار میگیره و مادر غذا میده و خیلی زود بزرگ میشه و بقیه رو میندازه بیرون و خونه رو صاحب میشه، این همون داستانه فلیمه که یه نوزاد داخل خونه میشه مادر غذا میده آخر بیرونشون میکنن و میکششون و میندازشون پایین ته چاه تو اول فیلم هم فاخته بچه رو انداخت پایین ، و آخر فیلم این دور باطل با شروع دوباره ادامه پیدا میکنه
    یکم تمرین کن بیشتر فیلم ببینی قبل نقد اشتباه

    1. نیما می‌نویسد

      به نظرم تاکید نویسنده به افسانه سیزف و دور باطل روزمرگی، درسته (پرنده فاخته اینجا همون طبیعت هسش که برای بقای حیات، ماها رو مجبور به بازی کرده)

  42. ایمان می‌نویسد

    بنظر من اگه همون اول تام بچه رو میکشد هر دو تاشون آزاد میشدند.
    تام بجای کندن زمین اگه دنبال پسر بچه میرفت زودتر به نتیجه میرسید…

  43. میناهه می‌نویسد

    من به شدت حس افسردگی‌گرفتم‌و بخصوص اینکه قرنطینه و کورونا بسیار شبیه این فیلمه و احساس پوچی میده

    1. اذین می‌نویسد

      مضحک ترین فیلمی بود که در ده سال اخیر دیده بودم!

  44. امین می‌نویسد

    زندگی درخلسه،عبادت آدم رو از خلسه درمیاره

  45. وحید می‌نویسد

    من گمان کردم مرد باعث کشته شدن پرندگان شده و بیان شد این قانون طبیعته و همین اتفاق برای زوج افتاد

  46. اسماعیل می‌نویسد

    فیلم ایده جالبی داره، ولی بهیچوجه بدرد یک فیلم با مدت زمان یک و نیم ساعت نمیخوره و مناسب فیلم کوتاه ۲۰-۳۰ دقیقه ایی است.
    اکثره تحلیل هایی که درباره فیلم نوشته شده به موضوع روزمرگی و دور باطل پرداختن، با اینکه این موضوع در فیلم کاملاً به چشم میخوره ولی بنظر من اصلاً این موضوع فیلم نیست!
    تیتراژ آغازین فیلم که نحوء رشد جوجه کوکو رو نشون میده بطور کامل موضوع فیلم رو در یک دقیقه میگه: “پرورش گونه ایی بیگانه توسط انسان، درحالیکه خودشون از این موضوع بی خبرن”
    (کوکو تخم خود را در آشیانهٔ پرندگان دیگر می‌گذارند تا پرندهٔ صاحب لانه، جوجه را بزرگ کند. کاری که جوجه‌گذاری انگلی نامیده می‌شود)
    رفتارهای عجیب پسر بچه مثل بزرگ شدن سریع، باد کردن گلو و کتابی با رسم الخط عجیب و غریب همگی حاکی از ماهیت غیرزمینی پسر بچه دارن.

  47. Zahra می‌نویسد

    ابتدای فیلم مفهوم خود را بسادگی بیان کرد زمانی که جوجه فاخته تخم و جوجه های دیگر را از لانه بیرون انداخت و شروع به بزرگ شدن حتی بزرگتر از پرنده صاحب لانه ، همچنین زمانی که یکی از دانش آموزان از معلمش یعنی شخصیت زن داستان پرسید چرا فاخته این کار را میکند او پاسخ داد این چهره بد طبیعت است در واقع به همان سیستمی اشاره دارد که دوستان در نظرات بیان کرده اند

  48. Navid می‌نویسد

    توضیح و شاید نقدتان بسیار زیبا بود، مضاف بر اینکه نکته ی جالب موازی بودن زندگی در فضا-مکان متفاوت در منازل دیگری ست که جاری ست و هر کدام پنهان از چشم دیگری
    و نکته جالب دیگر پیدا شدن جسد دیگری درون کیسه های مخصوص جسد در گودالی که “تام” حفر کرد
    این نشان دهنده ی آن بود که این دور باطل بهمین شکل از قبل نیز ادامه داشته و دارد.
    سپاس

  49. بیننده می‌نویسد

    درود
    دیدگاه من به این فیلم از خارج به داخل است.
    سیستمی که این زوج جوان را در خود احاطه کرده چه خواصی داره؟
    ۱-ورود به سیستم به صورت یک فریب اتفاق افتاده
    ۲-امکان خروج از سیستم برای افراد وجود نداره
    ۳-مایحتاج افراد بصورت خیلی ابتدایی در دسترس قرار داره! در حد بخور و نمیر! و هیچ خبری از ابتدایی ترین امکانات زندگی وجود نداره .. حتی تلویزیون هم کار نمیکنه!
    ۴-محدودیت فقط برای افراد هست و بچه ای که خود سیستم به اون زوج میده هیچ محدودیتی در هیچ مسیله ای نداره و حتی در زمان کوتاهی رشد کرد! یه بام و دو هوا!
    ۵-سیستم بچه ای به زوج داد و قرار شد بعد از بزرگ شدن بچه آزاد بشن! ولی دقیقا خود بچه باعث مرگ زوج شد! سیستم فریبکار و جنایتکار!
    ۶-تلاش مرد برای یافتن راهی برای رهایی تبدیل به گوری برای خودش و زنده به گور شدن همسرش شد!
    ***۷-خود بچه با چهره معصوم باعث ایجاد تفرقه بین مرد و زن شد!! و در نهایت مرد بخاطر تنهایی و در گودال خوابیدن ها دچار مریضی و مرگ شد… این نکته بسیار جالبه که با استفاده از معصومیت چهره بچه(مقدسات و مسائل عاطفی) بین مرد و زن(افراد جامعه) جداییو دودستگی انداخته شد و در نهایت این تفرقه باعث مرگ زوج جوان و پیروزی سیستم شد!!

    به نوعی میشه سیستم جانی و فریبکار را تشخیص داد که همین سیستم در جوامع داره پیاده سازی میشه و افراد جامعه قربانی سیستم شده و سیستم مستدام میمونه!!

    بیش از این از حوصله خارجه

    1. اسماعیل می‌نویسد

      اینایی که شما گفتید بیشتر تعریف مرحله به مرحله فیلم بود تا دیدگاه نسبت به فیلم.

    2. نیما می‌نویسد

      سلام
      مرسی بابات نقدی که نوشتید
      عالی بود دوست عزیز

  50. احسان می‌نویسد

    نقد خوبی بود با تشکر از زحمات شما فیلم باز و منتقد هستم بنظر من با فیلم the room قرابتی بلحاظ فیلم شناسی و تلفیق حس موجودیت خواهی د ر حبس و تردید داشت

filimo the north pole