انتشار دوباره سریال «قهوه تلخ» بهانهای شد تا در فیلیمو شات نگاهی داشته باشیم به این سریال محبوب و پرمخاطب.
حدود سه دهه میشود که هر بار دربارهی کمد در محصولات سینمایی و تلویزیونی ایران صحبت میکنیم، نام مهران مدیری بهعنوان چهرهای تاثیرگذار به میان میآید که تاثیر ساختهها و حضور شخص او حتی از فرهنگعامه نیز فراتر رفته است. در میان کمدیهایی که مدیری ساخته، سریال «قهوه تلخ» نمونه بحثبرانگیز و ویژهای است؛ فراتر از این که اولین تجربه او خارج از چارچوب تولید رسانه ملی بهحساب میآید و در شکل اجرا نیز با سلیقه و الگوی موجود در دیگر سریالهای او تمایز آشکاری دارد، تفاوت اصلی «قهوه تلخ» در رویکرد طنزآمیز و نگاه رندانه به موقعیت و جایگاه شخصیتهای داستان است. انتشار دوباره «قهوه تلخ» بهانهای شد تا در فیلیمو شات از منظر همین تفاوت نگاهی داشته باشیم به این سریال محبوب و پرمخاطب.
تفاوت طبقه اجتماعی ارباب و رعیت، از زمانی که سنت هنرهای نمایشی را در ایران به یاد میآوریم (یعنی تقریبا دوران قاجار)، یکی از عناصر اصلی در طنز و نمایش بوده است. آنچه تا به امروز در قالب سیاهبازی و روحوضی بهجامانده و در شکلهای دیگری از کمدی به ارث برده شده، از دل همین تضادها شوخی میآفریند: کاراکتر ارباب/حاجی و سیاه بهعنوان نمادی از رعیت که بدون تغییر جایگاه اجتماعیاش گاه و بیگاه با تکه و متلک انداختن تبدیل میشود به زبان رعیت تا اصطلاحا دلشان را خنک کند. سیاه با استفاده از موقعیت نمایشی و فاصلهگذاری نسبیاش با سایر شخصیتها، این مجوز را دارد تا حرفهایی درشت و کلفت را به زبانی تند و نیشدار بیان کند.
این سنت نمایشی بعد از ورود تئاتر مدرن و تغییر تدریجی کمدیهای عامهپسند، در آثار نمایشی جدید هم ادامه پیدا کرد و تقریبا هر بار که در مقوله طنز و کمدی با انتقاد اجتماعی مواجه میشویم، با شکلی از دوگانه مردمان و حاکمان سروکار داریم. گرچه با گذشت زمان، کمدیهای مدرن ایرانی در سینما و تلویزیون روی یک جامعه در حال گذار و حتی دچار بحران در میان سنت و مدرنیته متمرکز شدند. در همین زمان است که مهران مدیری با کمدیهای تلویزیونیاش در میانه دهه هفتاد پدیده میشود.
مهران مدیری و نسل همراه او چه بهعنوان نویسنده و چه در مقام کمدین که با «ساعت خوش» به سینما و تلویزیون ایران معرفی شدند، از دل روزمرگیهای پرتناقض طبقه متوسط ایران شکل جدیدی از کمدی را تجربه کردند که شاید امروز شور و هیجان بیست سال قبل را نداشته باشد اما در زمان خودش حسابی ساختارشکن بود. همکاری مدیری با پیمان قاسمخانی در «پاورچین» به مرحلهای تازه و تجربهای عجیبوغریب منجر شد که با تاثیرپذیری از سیتکامهای مدرن آمریکایی و نزدیک شدن به فضایی جفنگ، علاوه بر مدلسازی کوچکی از جامعه ایرانی و رسیدن به الگویی برای تبارشناسی سیئات و رذایل اخلاقی و رفتاری، بیش از هر زمان فاصله میان مردمان و حاکمان را در طنز کاهش داد؛ انگار که اصلا مرز و تقابلی در کار نیست و اگر نقدی وجود دارد، به کلیت جامعه و فرهنگ مشترک و جاری در تمام طبقات جامعه برمیگردد. این رویکرد تقریبا در اکثر همکاریهای مدیری–قاسمخانی وجود داشت و البته بهتدریج تقلیل پیدا کرد. با قطع همکاری کامل، مدیری تصمیم گرفت تا مسیر و الگویی متفاوت را دنبال کند و حاصل آن شد سریال «قهوه تلخ».
نقد فیلم زنها فرشتهاند ۲ محصول جدید پویافیلم
میشود حدس زد که احتمالا ریشههای فضا و اجرای «قهوه تلخ» به تجربه کمتر موفق «باغ مظفر» در چند سال قبل از آن برمیگردد؛ یعنی بازگشت به گویش و فضایی نزدیک به تصویر نمایشی ترسیمشده از دوران قاجاریه که در ادبیات نمایشی طنزآمیز معاصر حضور پررنگی دارد. همانطور که در «مرد هزارچهره» خط داستانی اصلی الهامگرفته از رمان «پخمه» اثر معروف عزیز نسین بود، «قهوه تلخ» هم تا حدود زیادی در ایده اولیه و طرح موقعیت یادآور «ماشاالله خان در دربار هارونالرشید» نوشته ایرج پزشکزاد است. یک دانشآموخته رشته تاریخ به شیوهای مرموز به گذشته میرود، کمی پیش از به قدرت رسیدن آقامحمدخان در تهران و تأسیس سلسله قاجاریه. این روشنفکر توسریخور و بختبرگشته، که طبق معمول نقشش را سیامک انصاری ایفا کرده، سعی میکند تا مسیر تاریخ را عوض کند و ایران را نجات دهد، اما قضیه پیچیدهتر از چیزی است که به نظر میرسد؛ عاقلی در میان جمعی که بنابر فراخور زمانه خودشان را زدهاند که بیشعوری و نمیصرفد که از عقلشان استفاده کنند.
این بار با درباری خیالی مواجه میشویم که مشتی تازهبهدورانرسیده و فاقد هرگونه صلاحیت در آن زمام امور را بهدست گرفتهاند و هرکس به شیوه خودش به دنبال تملق برای حفظ موقعیت و چاپیدن ملت است. ایدهای جذاب و جسورانه که سعی دارد با نمایش موقعیتی هجوآمیز و با حذف طبقه رعیت، نقدی داشته باشد بر احوال قدرت. اما از آنجایی که با اثری کمدی سروکار داریم، فراتر از نقد و کنایه، وظیفه اصلی آن سرگرم کردن و خنداندن مردم است.
برای رسیدن به این امر، سریال روی شخصیتهای کاریکاتوری ریزودرشت و موقعیتهای جفنگ حاصل از رویارویی مستشار (سیامک انصاری) با آنها سرمایهگذاری میکند، تا حدی که خط داستانی قصه از جایی به بعد زیر بار سنگین شلوغی صحنهها و حضور نمایشگرانه شخصیتهای ثابت و موقعیتهای حاصل از ورود شخصیتهای جدید گم میشود و روایت از نفس میافتد تا کمدینهای سریال در قالب تیپهای عجیب و بامزهشان فرصت بیشتری برای خنده گرفتن از مخاطب داشته باشند.
در نگاه دوباره به سریال«قهوه تلخ»، علاوه بر کنجکاوی عمومی برای سر درآوردن از پایان مجهول و نادیده سریال، احتمالا متوجه میشوید چیزی که بیشتر از آن به جا و در یادها مانده، نه خط داستانی کمرنگ، نه موقعیتهای شلوغ و تیپسازی بازیگران سریال، بلکه متلکها و کنایههای هوشمندانهای است که به رسم نمایشهای طنزآمیز سنتی ایرانی به سمت طبقه ارباب روانه میشود. امری که در کارهای بعدی مهران مدیری نیز بهتدریج کمرنگ شد و بیشتر به نقد مردمانی رسید که با سواستفاده از شرایط و سود بردن از آشوب، در حال بالا رفتن از پلههای قدرت هستند و به فکر فاصله گرفتن از دیگر مردمان همرده و همقد خود. از این منظر، «قهوه تلخ» در نگاهی دوباره و پس از گذشت یک دهه از تولید، همچنان جای بحث دارد.
قهوه تلخ و باغ مظفر واقعا افتضاح بود فقط ادا و وقت تلف کردن بود،ولی پاورچین و نقطه چین،مرد هزارچهره،جایزه بزرگ،برره واقعا عالی بود و قوی
بهترین اثر مهران مدیری حتی از برره.