سریال «شر»، داستان یک روانشناس را روایت میکند که به همراه یک کشیش عوامل روانی و تأثیر نیروهای فراطبیعی و شیطانی روی پروندههای جنایی را بررسی میکنند.
هرازگاهی با سریالهایی روبرو میشویم که به چیزی بیشتر از یک نقد و بررسی معمولی نیاز دارند. مجموعه تلویزیونی جدید شبکه سیبیاس چنین شرایطی دارد. سریال شر با عنوان اصلی «Evil»، حتی برای کسانی که وارد عمق داستان نمیشوند نیز تأملبرانگیز است. این مجموعه تلویزیونی در مورد یک روانشناس جنایی به نام کریستن بوچارد (با بازی کاتیا هربرس، بازیگر سریال «وستورلد») است که به همراه یک کشیش قصد دارند عوامل روانی مربوط به جرائم را بررسی کنند؛ جرائمی که مضامینی فراطبیعی دارند. آنها میخواهند بدانند که آیا یک قاتل تحت تأثیر نیروهای شیطانی دست به چنین جنایتی زده است یا نه، اما پس از مدتی، وارد دنیایی مملو از احتمال و مداخلات الهی میشوند. در نقد و بررسی سریال شر با فیلیمو شات همراه باشید.
شاید عجیب یا مسخره به نظر برسد اما قصد دارم نقدم را با یک توصیه آغاز کنم: «در این مورد به من اعتماد کنید؛ سریال «شر» فوقالعاده است. مطمئناً این مجموعه برای تمام افراد این کره خاکی ساخته نشده اما صرفنظر از این موضوع، توان راضی کردن طیف وسیعی از مخاطبین را دارد. پس حتماً تماشای آن را در لیست برنامههای اوقات فراغت خود قرار دهید.»

میشل و رابرت کینگ، خالقان اصلی سریال «شر» هستند. این زن و شوهر سریالهایی همچون «همسر خوب» با عنوان اصلی «The Good Wife»، «مرگ مغزی» با عنوان اصلی «BrainDead»، و «مبارزه خوب» با عنوان اصلی « The Good Fight» را در کارنامه دارند. اگر با دقت نگاه کنیم خواهیم دید که آخرین اثر خانواده کینگ تشابهاتی با دو سریال «همسر خوب» و «مبارزه خوب» دارد. در این سریال نیز هر هفته شاهد بررسی یک پرونده هستیم که با چند کاراکتر قوی و خطوط داستانی غنی همراه است. شخصیتهای سریال بهمرورزمان جذابیت بیشتری پیدا میکنند و به نظر میرسد گاهی از اوقات نسبت به قسمتهای قبلی رفتار متناقضی دارند. همانند هر دو سریال قبلی، میشل و رابرت کینگ سعی دارند لحن روایی داستان را در یک مسیر مجذوبکننده حفظ کنند و در این راه، نهتنها برای شخصیتهای اصلی چند بازیگر قدرتمند را بهکار گرفتهاند، بلکه برای شخصیتهای فرعی و زودگذر، که تنها یک قسمت با آنها همراه هستیم نیز از بازیگران مستعد بهره بردهاند.
بررسی سریال دروغ های کوچک بزرگ
نویسندگان سریال شر هیچگاه حس شوخطبعی تندوتیز خود را فراموش نمیکنند؛ طعنه و کنایههای تعبیهشده در دیالوگها بسیار سنگین هستند و در کنار نشاندن لبخندی کوچک روی لبان مخاطب، او را به تأمل وامیدارند. برخی از منتقدان، سریال «همسر خوب» را تنها یک مجموعه تلویزیونی معمولی با شخصیتپردازی ضعیف خوانده بودند اما به نظر من کاراکتر الزبت تاسکیونی، با بازی کری پرستون بهعنوان یک وکیل حیلهگر، یکی از بهترین شخصیتهایی است که ژانر درام حقوقی تابهحال به خود دیده است. سریال «شر» نیز همچون سریال «مبارزه خوب» معتقد است مخاطبانش به اندازه کافی باهوش هستند تا درک کنند که بهترین داستانها و شخصیتها ممکن است درآنواحد ویژگیهای متمایزی داشته باشند؛ بامزه و ترسناک، آشنا و غریبه، جذاب و غمگین، خوب و اساساً ناقص.

این سریال به شما اعتماد میکند تا درک کنید که یک مادر میتواند فرزندانش را دوست داشته باشد و در کنار آن خودخواه هم باشد. همچنین یک مرد شریف و محجوب میتواند در تاریکی، مسیر شیطان را دنبال کند. نویسندگان میدانند که شما میتوانید چند ایده متناقض را در ذهنتان تجسم کنید. آنها متوجه هستند که شما میدانید نمادها میتوانند ترسناک باشند؛ اینکه ایدههایشان دلیلی دارد؛ اینکه یک چرخش سریع میتواند حسی جدید ایجاد کند. سازندگان میدانند که چطور یک داستان را به شکلی راحت روایت کنند و از این موضوع بهعنوان یک برگ برنده استفاده کنند، یا حتی گاهی اوقات با القای حس ناراحتی، جذابیت سریال را برای تماشاگر بیشتر کنند. آنها میخواهند شما به هر چیزی که میبینید شک کنید و حتی سعی دارند شما را بیهیچ دلیلی بترسانند.
نقد و بررسی سریال واگابند | درام جذاب کرهای با اتفاقات هیجانانگیز
ناراحتی احتمالی شما در مقایسه با حسی که کریستن بوچارد تجربه میکند بسیار ناچیز است. او روانشناسی است که بهعنوان یک شاهد متخصص برای دفتر دادستانی منطقه نیویورک کار میکند. دراینبین، کریستن (با بازی فوقالعاده کاتیا هربرس) با فردی به نام دیوید داکوستا (با نقشآفرینی مایک کولتر، هنرپیشه سریالهای «لوک کیج» و «جسیکا جونز» با عناوین اصلی «Luke Cage» و «Jessica Jones») آشنا میشود. آشنایی این دو نفر درست زمانی رخ میدهد که دیوید از متهم پروندهای که کریستن روی آن کار میکند در مورد تأثیر نیروهای شیطانی در فرایند ارتکاب جرم سوالاتی میپرسد. بوچارد از این موضوع بهشدت عصبانی شده و سالن را ترک میکند.
کریستن بعدها این خاطره را با دیوید در میان میگذارد اما او ادعا میکند که این اتفاق را به یاد ندارد. باگذشت زمان، شک و تردید کریستن نهتنها فروکش نکرده بلکه باعث اضطراب و استرس نیز شده است. زمانی که بوچارد ارزیابی قبلیاش را پس میگیرد تا زمان بیشتری برای تحلیل پرونده درخواست کند، مدیرانش او را اخراج میکنند. در این میان، سروکله داکوستا با یک پیشنهاد شغلی پیدا میشود. کریستن باید برای ارزیابی یک موضوع به او کمک کند: «تسخیر شباهت زیادی به جنون دارد و جنون نیز شباهت زیادی به تسخیر». شکگرایی و تجربه کریستن نهتنها در این فرصت شغلی ارزشمند هستند، بلکه وجودشان ضروری است.

فرد دیگری نیز به گروه آنها اضافه میشود: بن شکیر (با بازی آصف مندوی، بازیگر فیلمهایی همچون «خواستگاری» با عنوان اصلی «The Proposal» و «آخرین بادافزار» با عنوان اصلی «The Last Airbender») یک متخصص تکنولوژی، تعمیرکار وسایل خانه، تحلیلگر ویدئو و افشاگر اطلاعات خصوصی که با روحیهای طنز به کریستن و دیوید کمک میکند. او سعی دارد از باطن واقعی مظنونین پروندههای جنایی اطلاعاتی کسب کند؛ اطلاعاتی که کمک کنند بدانیم آیا متهم واقعاً توسط یک شیطان تسخیرشده است؟ آیا جرمی که او مرتکب شده تحت تأثیر توهم، اغفال یا نوع دیگری از بینظمیهای ذهنی بوده است؟ آیا او تنها یک تجسم بیگناه از شیطان بوده یا گناهکاری است که در دروغگفتن تخصص دارد؟ یا هر دو؟ این سؤالات احتمالاً سریال درام علمی-تخیلی «پروندههای ایکس» با عنوان اصلی «The X-Files» را در ذهن شما تداعی میکنند.
صحنههای وحشتناک مجموعه تلویزیونی «شر»، اغلب اوقات در شب رخ میدهند. کریستن شروع به دیدن رؤیایی در مورد یک شیطان به نام جرج میکند که گاهی واقعی به نظر میرسد. انتخاب نام جرج قطعاً بیدلیل نبوده است. نام جرج پیشازاین در سریالهای «داستان ترسناک آمریکایی» با عنوان اصلی «American Horror Story» و «قصههایی از سرداب» با عنوان اصلی «Tales from the Crypt» بهعنوان یک نیروی شیطانی مورداستفاده قرارگرفته بود. معلوم نیست که جرج یک شیطان واقعی است یا نه، اما حس تعلیق، تردید نسبت به خود و ترسی که او در دل کریستن میافکند غیرقابلانکار است.
زمانی که متهم هم یک دروغگو است و هم تحت تأثیر نیروهای شیطانی دست به ارتکاب جرم زده تنشی جالبتوجه در پرونده به وجود میآید. کریستن هوش و مهارتهایش را همانند یک سلاح و سپر تقویت میکند تا قلمرو منطقی ذهنش را باز پس بگیرد. بهمحض اینکه چهار دختر پرسروصدایش وارد اتاق میشوند او حواس خود را متمرکز میکند. او در جستجوی پاسخ است اما ترس بهمرورزمان در قلبش ریشه میگیرد.

بازی کاتیا هربرس در نقش کریستن فوقالعاده است. او به خوبی توانسته حس تعلیق حاکم بر کاراکترش را به مخاطب القا کند. اگرچه شخصیت اصلی سریال یک زن است اما نمیتوان گفت تنها محور مجموعه تلویزیونی «شر»، شخصیت زن ماجرا است. مایک کولتر نیز عملکرد موفقی داشته است. او نقش مردی خوشقلب اما مرموز را ایفا میکند که با خلوص نیت سعی دارد به اهدافش برسد. اگرچه دیوید در این مسیر درگیر شیاطین نهفتهی درونش میشود اما به نظر میرسد آنها هیچگاه بر او سلطه نمییابند. مندوی تنها به دلیل استعدادش در طنزپردازی استخدام نشده است؛ هرچند نقش او نسبت به هربرس بسیار کمتر است اما او نیز به همان اندازه درگیر تنشهای حاصل از بررسی پروندهها میشود.
از دیگر بازیگران سریال «شر» میتوان به کریستین لاتی (هنرپیشه فیلمهایی همچون «روزی زیبا در محله» با عنوان اصلی «A Beautiful Day in the Neighborhood» و «ازنفسافتاده» با عنوان اصلی «Running on Empty») در نقش مادر کریستن اشاره کرد. همچنین مایکل امرسون (بازیگر نقش هارولد فینچ در سریال «مظنون» با عنوان اصلی «Person of Interest») نقش دکتر للاند تاونسند را ایفا میکند که متخصص دنیاهای اسرارآمیز است؛ او دیگران را به کارهای شیطانی ترغیب میکند و علاقه خاصی نسبت به دیوید دارد.
«شر»، مجموعهای درباره پرسش است؛ در این سریال، حتی پروندههای مختومه نیز جای پرسش دارند. نویسندگان و کارگردانان این مجموعه زمان زیادی صرف کردهاند تا اطمینان حاصل کنند که پیامدهای عاطفی اتفاقات بر اساس یکدیگر شکل گیرند؛ بهنحویکه همدیگر را تحت تأثیر قرار دهند. رابرت کینگ، که کارگردانی قسمت اول را بر عهده دارد، اولین صحنه ترسناک کریستن را به روشی صمیمی اما تعلیقآمیز به تصویر میکشد؛ جایی که او در تختخوابش از وحشت توان جُم خوردن ندارد و این حس به ما نیز منتقل میشود. درواقع، نیازی نیست که کریستن این ماجرا را توصیف کند زیرا ما با تمام وجود آن را تجربه کردهایم.

همانند سریالهای قبلی رابرت و میشل کینگ، «شر» نیز گاهی ریسکهایی منحصربهفرد میکند و البته باید اذعان کنیم همه آنها جواب نمیدهند؛ برخی صحنههای تدوینشده، یک دختر وحشتناک و تقلیدهایی مسخره از سریال «داستان ترسناک آمریکایی» و «تسخیرشدگی خانه هیل»؛ اما حتی این قدمهای اشتباه نیز سرگرمکننده هستند. اگرچه استفاده از دستگاهی با صدایی شبیه به دستیار مجازی آمازون، الکسا («Alexa»)، مسخره است اما این موضوع نیز شما را دلزده نمیکند.
چیزی که اهمیت زیادی دارد، واقعی بودن حس ترس القاشده توسط سریال است. در کنار صحنههای ترسناک، سکانسهایی گنجاندهشدهاند که با هوشمندی شما را میخندانند. سؤالاتی که مجموعه تلویزیونی «شر» مطرح میکند بسیار جدی هستند؛ سؤالاتی که پاسخشان بهآسانی ارائه نمیشود. سریالی با ساختار قوی، داستان دقیق و جذابیت اعتیادآور در مورد یک کشیش جذاب، یک روانشناس بااستعداد و یک هکر همهکاره برای اثبات یا انکار معجزات و نیرویهای شیطانی؛ سریالی که باید دید.

منبع: Roger Ebert
جز سریال های بی نظیر ، من یک روان شناس هستم و چالش های کریستین بوچارد رو با گوشت و استخونم لمس می کنم، واقعا عوامل فیلم از صفر تا صد نابغه هستن، با بازیگرهای عالی…
سریالش عالیه برای کسانی که کمی متعصب هستن لازمه گاردشون رو پایین بیارن و دقیق فیلم رو ببینن اصلا قصد انکار یا القاء چیزی رو نداره فقط به نوعی مرز باریک بین حقیقت و دروغ ،خرافه و وقایع تعریف ناپذیر،ایمان و تعصب کور رو به تصویر میکشه و بیننده رو وادار میکنه به فکر کردن امید وارم فیلیمو فصل های بعدی رو هم بزاره
عالیه سریالش کامل تماشاش کردم.۱۳ قسمت رو توی ۲روز دیدم