فیلم «شکارچی شب»، اولین کار نویسنده و کارگردان بریتانیایی، دیوید ریموند است.
در حالی که یک پارتیزان (با بازی بن کینگزلی) و دخترش، متجاوزان جنسی را هدف قرار میدهند و آنها را عقیم میکنند، کارآگاهی سختکوش به نام مارشال (با بازی هنری کویل) به همراه روانشناسی به نام ریچل (با بازی الکساندرا داداریو) روی شکار کردن یک متجاوز و قاتل سریالی تمرکز میکنند؛ آنها باید قاتل را پیدا کنند و زنی را که زندانی اوست نجات دهند. مساله اصلی آنجاست که برای این کار، وقت زیادی ندارند. در بررسی فیلم شکارچی شب با فیلیمو شات همراه باشید.
خوشبختانه هنوز این ایده به ذهن کسی نرسیده است که تمام سریالهای دوران طلایی تلویزیون را به یک فیلم تبدیل کند، اما اگر کسی چنین کاری میکرد نتیجه آن، چیزی شبیه به این فیلم ناهمگون در ژانر وحشت با تم قاتل سریالی تبدیل میشد. فیلم «شکارچی شب»، اولین کار نویسنده و کارگردان بریتانیایی، دیوید ریموند است؛ فیلمی سرشار از ایده که مدتزمان نسبتا کوتاهش باعث میشود که هیچکدام از آنها فرصت توسعه یافتن و تبدیلشدن به روایتی منسجم را نداشته باشند و همین مسئله در مورد توسعه شخصیتها هم صادق است.
ساخت فیلم پسران بد برای زندگی بهپایان رسید
هنری کویل (جدا از حضور درخشانش در «ماموریت: غیرممکن- فالاوت») چه در دنیای سینمایی دیسی چه خارج از آن، بهعنوان شخصیت اصلی شانس چندانی نداشته و در این فیلم هم کاراکتر او بهقدری سطحی است که میتوان از آن فقط بهعنوان «پلیس ریشو» یاد کرد. اگر فیلمساز هستید و نمیتوانید با استفاده از حضور استنلی توچی یا ناتان فیلیون صحنههایی جالب خلق کنید، میتوانید مطمئن باشید که فیلمتان به دردسر افتاده است.

این فیلم، داستان امیدوارکنندهای دارد که در چنین وضعیتی به هدر میرود: با یک قاتل سریالی مواجه هستیم که به اعتقاد یکی از پلیسها «اختلال چند شخصیتی» دارد، درحالیکه پلیس دیگر فکر میکند او ادا درمیآورد تا سر پلیس شیره بمالد؛ داستان یک پارتیزان زرنگ هم مطرح میشود که ادعا میکند کاهش ۸۰ درصدی تجاوز جنسی زنجیرهای نشان میدهد که عقیمسازی، تنها راه منطقی برای جلوگیری از تکرار جرم آنهاست. در انتها و در پرده سوم، پیچشی در داستان رخ میدهد که برای مدتی به آن زندگی میبخشد، تا اینکه باز هم قابل پیشبینی میشود و از رمق میافتد.
شاید مشکل اینجاست که ماهیت فیلمهای با موضوع قاتلهای زنجیرهای، ریتمی کند دارد و بیشتر برای تلویزیون و مجموعههای سریالی مناسب است؛ جایی که سریالی مانند «کارآگاه حقیقی» بهاندازه کافی زمان دارد تا روایت خود و زندگی درونی شخصیتها را ذرهذره توسعه دهد. بیستوپنج سال بعد از پخش آخرین نمونه عالی در این ژانر («هفت» به کارگردانی دیوید فینچر)، دیگر وقت آن رسیده است که یک نفر متنی عالی برای این دسته از فیلمها پیدا کند.
در دورانی که ساخت سریال از فیلم آسانتر شده است، نباید بخش عمدهای از داستان را به خاطر کم بودن زمان و فضا حذف کنیم؛ چراکه باعث هدر رفتن ایدههای درخشان و عوامل فوقالعاده شود.

منبع: Empire Online