کارگردان تارا: فیلم ما داستانگو نیست
«قرار نیست همه تماشاگران با همه فیلمها ارتباط برقرار کنند»
تارا در آستانه گرفتن تصمیمی است که همسرش بهرام از آن بیخبر است؛ تصمیمی که قرار است مسیر زندگی این زوج را دستخوش تغییراتی کند و همین دستمایهای میشود تا فیلم داستان گذشته، حال و آینده رابطه تارا و بهرام را روایت کند؛ گذشته، حال و آیندهای که چون رویایی در هم تنیدهاند. این خلاصه داستان فیلم «تارا» اولین ساخته بلند کاوه قهرمان است که در ژانر درام خانوادگی ساخته شده است. این اثر هماکنون در فیلیمو در دسترس است. همین موضوع بهانهای شد تا با کارگردان گفتوگو کنیم.
- چرا برای اولین اثر بلند سینمایی خود سراغ موضوع اضمحلال عشق در رابطه زوجین و یا همان بحران رابطه رفتید؟
کاوه قهرمان، کارگردان فیلم تارا: فکر میکنم فیلمساز سوژه را انتخاب نمیکند بلکه این سوژه است که فیلساز را انتخاب میکند. و این فرایندی است که برای خود من بسیار جذابتر است. این مورد موضوعی است که همواره از همان روزهای شروع فیلمسازی کوتاه هم مورد علاقه من و همواره کار کردن درباره آن برای من لذتبخش بوده است. از نظر من رابطه آدمها، پیچیدگیهای این روابط، اصلِ نیاز انسانها به ارتباط و در نهایت رابطه زوجها و انتخابهایی که ما در مسیر یک ارتباط چه کوتاه یا بلند میکنیم، موضوعی تمام نشدنی برای پرداختن به آن است.
- آنگونه که در مصاحبههای قبلی شما خواندم، ۲ سال نگارش فیلمنامه اثر طول کشیده است. دلیل این اتفاق چیست؟
فیلمنامه روند خطی ندارد و به هیچ عنوان داستانگو نیست. زمانی که شما با یک فیلمنامه سرراست و قصهگو طرف هستید، به محض اینکه خط داستانی شکل گرفت از آنجا به بعد همه چیز به سرعت شکل میگیرد و فیلمنامه پیش میرود. (البته این به توانایی فیلمنامهنویس هم بستگی دارد). اما درباره این فیلمنامه که به شدت متکی به جزییات، فضاسازی و مهمتر از همه فرم است، این روند طولانیتر میشود و مدام مسیر فیلمنامه تغییر میکند، جزئیات و شخصیتها عوض و این پازل آنقدر جابهجا میشود تا جایی که همه چیز درست کنار هم قرار بگیرد. این فرآیند قطعا نیاز به زمان دارد. هر چند که این را هم اضافه کنم که دو سال زمان زیادی برای نوشتن یک فیلمنامه نیست و این زمانی است که در سینمای استاندارد دنیا صرف نوشتن یک فیلمنامه میشود. اما خُب همه چیز در سینمای ایران طور دیگری تعریف شده است!
کاوه قهرمان، کارگردان فیلم تارا: ما در همان کشوری زندگی میکنیم که دو سه دهه قبل در آن تماشاگر برای دیدنِ هامون، نار و نی، مادر، دستفروش، مسافران، پرده آخر، کاغذ بیخط، شبهای روشن، نفس عمیق و… صفهای طولانی میبستند. آیا این فیلمها و بسیاری فیلمهای مشابه دیگر فیلمهایی به اصطلاح آسان فهم بودند؟ چه چیز تغییر کرده است؟
- پیشتولید طولانی این اثر باتوجه به گفتههای خودتان چه تاثیری در روند تولید فیلم گذاشت؟
یکی دیگر از مواردی که در سینمای ایران به راحتی از آن عبور میکنیم و اهمیتش به خوبی درک نشده، پیشتولید است. من فکر میکنم اگر قرار است فیلمی با توجه به جزئیات، طراحی صحنه، شکل فیلمبرداری، تعدد لوکیشن و… در شرایط عادلانه به ۵۰ روز فیلمبرداری نیاز دارد با توجه به بودجه مستقل و غیردولتی فیلم در ۳۰ روز ساخته شود و همچنان همان استاندارد را حفظ کند، نیاز به پیشتولیدی طولانی دارد.
طراح صحنه و لباس این فیلم تقریبا ۶ ماه پیش از شروع فیلمبرداری به تیم اضافه و گفتوگوها و طراحی برای صحنه و لباس از همان زمان آغاز شد. تهیهکننده اجرایی فیلم هم از همان زمان کنار فیلم بودند و فرایند واقعی پیشتولید فیلم شروع شد. تدوینگر فیلم از مدتی قبلتر از زمان نوشتن فیلمنامه کنار فیلم بود و موارد مشابه دیگر… اگر این آمادهسازی طولانی وجود نداشت با توجه به شرایط مستقل ساخت فیلم و البته کرونا که باعث شد فرایند تولید در میانه آن چند ماه به تعویق بیفتد، امکان نداشت فیلم این استاندارد کیفی را داشته باشد. هر چند که این روزها دیگر در سینما استانداردهای کیفی و سینمایی خیلی اهمیتی ندارد و اینکه فیلم و سریال هر چه زودتر تولید شود، احتمالا صاحبان و کاسبانِ اثر پول بیشتر و سریعتری به جیب خواهند زد و در درجه اول اهمیت قرار دارد. شاید خود سینما و تماشاگر در وهله آخر باشد. از این بابت باید از آقای شعربافی تهیهکننده اجرایی فیلم تشکر کنم که شرایطی را فراهم کردند تا در ساخت این فیلم سینما در درجه اول اهمیت قرار بگیرد.
- از انتخاب بازیگران اثر برایمان بگویید. قاعدتا نمیشد به سراغ کسانی رفت که با یکدیگر شباهت ظاهری دارند. اما چه قدر به اینکه احساسات آنها مشابه دربیاید، فکر کردید؟
به نکته درستی اشاره کردید. فرایند انتخاب بازیگران که در موقع نوشتن فیلمنامه تصور نمیکردم این اندازه پیچیده شود، بسیار مبتنی بود بر شباهت حسی بازیگرها به هم. طبعا اگر قرار بود بازیگرها ادامه ظاهری یکدیگر باشند، شاید انتخاب یک بازیگر و استفاده از گریم انتخابی منطقیتر بود. اما این چیزی نبود که فیلمنامه به ما میگفت، داستان فیلم از آدمها و روابطی حرف میزند که در طول زمان متحول میشوند و احساساتی که در گذر زمان شکل متفاوتی به خود میگیرند، بالطبع در این روند بازیگرها میبایست به نوعی تداوم حسی یکدیگر میبودند و این انتخاب را کمی دشوار میکرد.
- بازیگران شناخته شده چه قدر به فیلمسازی که اولین اثر بلند سینمایی خود را میسازد، اعتماد میکنند و پای کار میآیند؟
فکر میکنم همه چیز به فیلمنامه بستگی دارد و رابطهای که بین کارگردان و بازیگر شکل میگیرد. همه چیز به همان گفتوگوی اول برمیگردد. یا شیمی بین کارگردان و بازیگر اتفاق میافتد یا نه! به نظرم این اتفاق در هر مرحلهای از فیلمسازی میتواند رخ بدهد و خیلی به فیلم اول ارتباطی ندارد. بازیگر اگر خودِ فیلم و نقشی که قرار است بازیاش کند، برایش مهم باشد به راحتی در همان ملاقات اول میتواند طرف مقابل را بشناسد و از همان لحظه است که این رابطه شکل میگیرد. درباره این فیلم بازیگران بسیار به من لطف داشتند و بدون منت تجربهشان را در اختیار من و تیم گذاشتند و با مشکلات ساخت یک کار مستقل با مهربانی کنار آمدند.
- ما در «تارا» با روایت موازی و مضمون درونی طرف هستیم و ویژگیهای دیگر. میخواهم بگویم فیلم آسانفهم نیست و این مساله در نظرات مخاطبان نیز آمده است. آیا اثر مخاطب خاصی دارد؟ چرا این اتفاق افتاده است؟
من خیلی مفهوم مخاطب خاص را متوجه نمیشوم. قرار نیست همه تماشاگران با همه فیلمها ارتباط برقرار کنند. این اصطلاح مخاطب خاص از پایه غلط است. آیا میتوان گفت فیلم انیمیشن مخاطب خاص دارد؟ یا یک اکشن تریلر؟ هر فیلم با گستره متفاوتی از تماشاگر ارتباط برقرار میکند. این فیلم سخت فهمی نیست. اصلا قرار نیست در فیلمها ما چیزی را بفهمیم. ما قرار است درگیر فیلمها شویم و ارتباط حسی با فیلم و فضای آن برقرار کنیم. به نظرم این روزها انقدر خوراک سطحی و ساده برای رسیدن به سود بیشتر و سریعتر به خورد تماشاگران سینما و تلویزیون داده شده که سلیقه تماشاگران را هم تغییر دادهایم.
ما در همان کشوری زندگی میکنیم که دو سه دهه قبل در آن تماشاگر برای دیدنِ هامون، نار و نی، مادر، دستفروش، مسافران، پرده آخر، کاغذ بیخط، شبهای روشن، نفس عمیق و… صفهای طولانی میبستند. آیا این فیلمها و بسیاری فیلمهای مشابه دیگر فیلمهایی به اصطلاح آسان فهم بودند؟ چه چیز تغییر کرده است؟ تماشاگر یا سازندگان؟ فکر میکنم مسیری طراحی شده برای رخت بر بستن فرهنگ و هر روز سطحیتر شدن از دو دهه قبل شکل گرفته و اگر نه هیچ تماشاگری نیست که به این نکته اذعان نداشته باشد که به همان میزان که در فیلمها دنبال سرگرمی میگردد، دوست نداشته باشد که فیلمها او را به فکر کردن وادارند و احساسات ِاو را درگیر کنند.
کاوه قهرمان، کارگردان فیلم تارا: این روزها احتمالا ما با مسایلی مهمتر از فیلم و سینما درگیریم و آنقدر هم فیلم خوب در سطح سینمای دنیا در حال ساخته شدن و دسترس برای دیدن است که فیلم ساختن و نساختن ما خیلی چیزی را از سینما کم یا زیاد نمیکند
- این اثر یکی از معضلات امروز جامعه را دست مایه قرار داده و درباره آن صحبت کرده که از مهمترین موضوعات مورد اشاره، سکوت و سرکوب احساسات و خواستههای زوجین است. آیا از حضور یک روانشناس در پروژه برای این امر بهره بردید یا خودتان پژوهشها و مطالعاتی در این زمینه داشتید؟ نگارش فیلمنامه در پرداختن به این مسایل چگونه پیش رفت؟
فکر میکنم مساله بیشتر به تجربه زیستی بازمیگردد و البته مطالعاتی که نه فقط درباره این فیلمنامه بلکه در طول زمان انجام دادهام. آنچه شما میبینید، میخوانید و زندگی میکنید جایی در ذهن شما انبار میشوند و هر بار که فیلمنامهای می نویسید بخشی از این اطلاعات و انباشته ها را به کار میگیرید. درباره این فیلم هم جایی نبود که من نیاز به یک روانشناس یا کارشناس را احساس کنم.
- روند خطی اثر قابل پیشبینی است. برای اینکه مخاطب تا پایان درگیر اثر باشد و همراه، چه تمهیداتی اندیشیدید؟
پیشتر هم گفتم، نوع درگیری فیلم و مخاطب در این فیلم به گونهای متفاوت از جریان غالب سینما و روایت کلاسیک است. در این فیلم تماشاگر میبایست به لحاظ حسی و با فضای فیلم درگیر شود و عملا این قصه نیست که او را پای فیلم نگه میدارد. قصه را خود تماشاگر خوب میشناسد. آنجایی این فیلم برایش جذاب میشود که بتواند خود را جای شخصیتهای فیلم بگذارد و در فیلم پیدا کند. همچنین قصه خودش را در فیلم بسازد و دنبال کند. تماشاگر شاید با این فیلم گذشته، حال یا آینده خود را تجربه و دربارهاش تعمق کند. پروسهای که امیدوارم تماشاگر بتواند با دیدن فیلم تجربه کند، یک چنین چیزی است.
- یکی از نقاط قوت اثر قاببندی و رنگآمیزی صحنه است. از این موضوع و چالشهایی که داشتید، برایمان بگویید.
فیلمهایی از این دست که قرار نیست با داستانِ پر پیچ و خم تماشاگرانشان را درگیر کنند نیاز به جزییات بیشتر دارند. این جزییات در صحنه و فیلمبرداری نمود بیشتری پیدا میکنند. هر چند که این وسواس در طراحی صدا و تدوین فیلم هم رعایت شده است. از این منظر نیاز به کار بسیار بیشتری روی جزییات سینمایی خواهد بود چراکه بخشی از قصه شما از طریق همین دستور زبانِ سینمایی روایت میشود. در واقع میتوان گفت فیلمهایی از این دست محکوم به این هستند که به شدت سینماتیک باشند. چالشهای ما در اجرا هم طبعا برمیگردد به وسواسی که تک تک اعضای گروه سازنده فیلم درباره کارشان و فیلم داشتند و در عین حال هنر کنار آمدن با شرایط ساخت یک فیلم مستقل و کم پول. کمالگرایی در فیلمسازی خیلی اوقات به پول هم نیاز دارد و اگر عوامل این توانستهاند به بخشی از این مساله آن هم با پول کم دست پیدا کنند، حتما هنر تک تک خودشان بوده است و البته لطفشان به من و فیلم خودشان.
- شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مولفههای «تارا» دیالوگ است. مخاطب امروز چه قدر با اثری که دیالوگ کم ندارد، ارتباط برقرار و میتواند روی آن تمرکز کند؟
تماشاگر یا با فیلم ارتباط برقرار میکند یا نه. منظورم هر فیلمی است. اگر تماشاگر در ۱۰ دقیقه اول، فیلم و دنیایش را پذیرفت و جذب آن شد، دیگر در ادامه به قواعدی که فیلم برایش میسازد، تن میدهد. دیالوگ هم یکی از این موارد است. هر چند حالا که چند سالی از ساخت فیلم میگذرد و میتوانم از فاصلهای مطمئنتر به فیلم نگاه کنم، احساس میکنم که فیلم حتما میتوانست دیالوگ کمتری داشته باشد تا جا و زمان تعمق بیشتری به تماشاگر بدهد. چراکه امروز تماشاگر با همه مشکلاتی که روز و شب با آن درگیر است، تمرکز کمتری دارد و توقع این حجم از تمرکز و توجه از تماشاگر، در روزهای کنونی نابهجا است.
- ساخت این اثر چه تجربهای را برایتان رقم زد و چه تفاوتی به لحاظ مضمون و فرم با دیگر آثارتان داشت؟
این فیلم به لحاظ متن و فرم با فیلمهای کوتاهی که ساخته بودم، تفاوتی نداشت. حتما که ساخت فیلم بلند تجربهای بسیار متفاوت از فیلم کوتاه هست آن هم بیشتر به لحاظ زمان زیادی که شما را درگیر میکند. ساخت این فیلم تجربیات بسیار ارزندهای برای من داشت چه به لحاظ سینمایی و چه به لحاظ زیستِ خود من به عنوان فیلمساز در شرایط امروز سینما. و قطعا فکر میکنم چه به عنوان فیلمساز و چه به عنوان یک انسان، قبل و بعد ساخت این فیلم آدم متفاوتی شدم. و فکر میکنم این مهمترین دستاوردی است که یک فیلم برای خودِ فیلمساز میتواند داشته باشد.
- استقبال مخاطبان از اکران آنلاین اثر چگونه بوده است؟
استقبال در مقایسه با اکران فیلم در سینما بسیار بسیار بهتر بوده است.
- این روزها از مخاطبان گرفته تا هنرمندان شبکه نمایش خانگی را به تلویزیون ترجیح میدهند، دلیل آن چیست؟
– اگر بخواهم کوتاه اشاره کنم، میتوان از مسایل اقتصادی، وضعیت بد نمایش در سینماهای ایران، اینکه این روزها با توجه به شرایط جامعه آدمها فضاهای داخلی و خانه را به فضاهای بیرون ترجیح میدهند، از بین رفتن روح سینما، ساخته شدن فیلمهایی که فقط نامشان فیلم سینمایی است و دیدن آنها هیچ تجربه سینماتیکی به شما نمیدهد و صرفا فیلمهایی تلویزیونیست و… گفت.
- این روزها مشغول چه کاری هستید؟
این روزها فقط به نوشتن فیلمنامه مشغولم و امید بستن به روزی که شرایط جامعه طوری بشود که فیلم ساختن ارزشش را داشته باشد. این روزها احتمالا ما با مسایلی مهمتر از فیلم و سینما درگیریم و آنقدر هم فیلم خوب در سطح سینمای دنیا در حال ساخته شدن و دسترس برای دیدن است که فیلم ساختن و نساختن ما خیلی چیزی را از سینما کم یا زیاد نمیکند.
- سخن پایانی…
فقط میتوانم آروزی روزهای بهتری اول برای مردمم و بعد برای این سینمایی که فقط نام سینما را یدک میکشد، کنم.