معرفی سریال مگه تموم عمر چندتا بهاره؟
شاید گزافه نباشد که بگوییم سریال مگه تموم عمر چند تا بهاره از جهان دراماتیک فیلم جهان با من برقص برآمده و گویی سروش صحت خواسته به نوعی از زبان و جهان آن فیلم در روایت این سریال بهره ببرد. گرچه اینجا سریال نسبت به فیلم، مولفههای خاص خود را دارد و نسبت به جهان با من برقص لحن و رویکردی سورئالیستی به خود گرفته و از ظرفیت های فانتزی بیشتری بهره میبرد. شاید به دلیل همین ویژگیهای فانتزی که تا مرز فضای اگزوتیک هم پیش میرود نتواند نظر همه مخاطبان را به خود جلب کند. حتی میتوان گفت که سریال عادت وارههای تماشای سریال را میشکند و تلاش میکند بیننده را با فضا و روایت تازهای مواجه کند. برخی از این ویژگیها گرچه تلاشی برای ساختارشکنی در ساختار روایت است اما به نقطه ضعف آن هم بدل میشود.
مثلا اینکه تعدد خرده داستانها و کاراکترهای قصه گاهی داستانی شلم شوربایی را در ذهن مخاطب شکل میدهد که چون متناسب با عناصر متعارف سریال سازی نیست، هر مخاطبی نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند، حتی با وجوه کمیک قصه. اساسا جنس کمدی صحت در اینجا متفاوت از کمدیهای متعارفی است که در حافظه مخاطب قرار دارد. گرچه او از همان شمایل کلان کمدی سازی مثل کمدی موقعیت یا کمدی کلامی بهره میبرد اما همه این تمهیدات در بستر رویکردی فانتزی صورت بندی شده که در نهایت با خود فرم کمدی هم شوخی میکند.
به عبارت دیگر میتوان گفت جنس کمدی در «مگه تموم عمر…» بیشتر شوخی با فرم و ساختار روایی کمدی است که در دل آن البته رگههای پررنگی از طنز انتقادی گنجانده شده است تا با مسائل و دغدغههای اجتماعی جامعه امروز گره بخورد. از سوی دیگر میتوان گفت در اینجا با یک کمدی- فانتزی سوبژکتیو مواجه هستیم به این معنا که خیالپردازیها و فانتزیهای ذهنی کاراکترها هم به جهان واقعی آمده و به بخشی از جهان کمدی سریال تبدیل میشود. به این موارد باید شوخی یا طنازی با واژهها و کلمات را هم اضافه کرد که این با کمدی کلامی فرق میکند.
علاقه و سبقه سروش صحت در کتابخوانی و داستاننویسی را میتوان دلیل این ویژگی دانست و او تلاش کرده تا به نوعی از کاریکلماتور در سریال خود استفاده کند. به عبارت دیگر میتوان گفت سروش صحت تلاش کرده تا در یک تجربهگرایی فرمی، الگوی تازهای از کمدی را به تصویر بکشد که خیلی تصور محور است به این معنا که سویههای ذهنی و خیالی و فانتزی پررنگی دارد که البته همه اینها از زمین واقعیت برخاسته و با تجربه زیسته شخصیتها در این برهه زمانی خاص پیوند دراماتیک دارد. ضمن اینکه از حیث مضمونی میتوان اخلاق اجتماعی در زندگی روزمره را هسته معنایی این سریال دانست و صحت تلاش کرده تا آن را در شمایل گونههای متفاوتی از هجو گرفته تا نقد طنازانه دستمایه روایت خود قرار دهد. چه بسا بتوان گفت در لایههای درونی اثر بیشتر با تراژدی مواجه هستیم که انگار در یک صورت و فرم کمیک بازنمایی شده است. به همین دلیل جنس کمدی مگه تموم عمر چندتا بهاره به گونهای نیست که مخاطب بتواند قهقهه بزند و حتی برخی از تمهیدات کمیک آن نمیتواند مخاطب را بخنداند.
در واقع میتوان جنس کمدی «مگه تموم عمر….» را به نوعی یک تلخند تصویری دانست که انگار دارد به دردهای خود میخندد که کارش از گریه گذشته است. واقعیت این است که همه این تمهیدات فرمی و زبانی و بصری که با کمدی زیرپوستی اثر پیوند خورده قرار است بیانگر عنوان خود سریال باشد و به این عنوان پرسشی پاسخ دهد که مگر تموم عمر چندتا بهار است که برای آن غم و غصه بخوریم. به همین دلیل یک نوع هیچ انگاری مثبت یا دنیا را جدی نگرفتن و خیام گونه زیستن و دم را غنیمت شمردن و از بودن و زیستن خود لذت بردن در ذات و لحن قصه وجود دارد و اتفاقا از این منظر است که میتوان جهان کمیک آن را با جهان دراماتیک فیلم جهان با من برقص همسو دانست.
اینکه فرصت زندگی به شکل بیرحمانهای کوتاه است و نباید آن را جدی گرفت. جدی گرفتن نه به معنای بی عار زیستن که به معنای حداکثر بهره برداری و لذت بردن از آن است. گرچه این ایده رهایی بخش که ریشه در نوعی نگاه عارفانه هم دارد در ساختار و فرم سریال به درستی نمینشیند و گاهی به فضای آبزرود نزدیک میشود. صحت سعی کرده تا با پرهیز از لحن و زبانی روشنفکرانه از فلسفه زیستن، به زبان مردم عادی پیام خود را منتقل کند. به همین دلیل میتوان فرم و روایت سریال را دوست نداشت اما پیام آن را دوست داشتن زندگی است پذیرفت و نگاه خود را به زیستن عوض کرد.
ما بسیار ارتباط برقرار کردیم و خیلی جاها هم قهقهه زدیم ممنون از سروش صحت عزیز و تیم عالی این مجموعه