صداپیشه عقل عروسک و عروسکگردان بدن اوست
«فقر فیلمنامهنویسی ما شامل آثار عروسکی هم میشود»
عروسکگردانان هنرمندانی هستند که معمولا خودشان برای مخاطبان شناخته شده نیستند اما با جانبخشی به عروسکها و موجودات بیجان و خلق یک کاراکتر جذاب برای کودکان و گاهی بزرگسالان خاطرههای بسیاری ساختهاند. محمد لقمانیان از آن دسته عروسکگردانانی است که با خلق کاراکتر عروسکی بامزهای ویژه خودش به نام لقمه برای بسیاری از بزرگسالان در فضای مجازی آشناست. عروسکگردانی که در کنار عروسکش یک شخصیت مستقل است و با او همبازی میشود و بیشتر اوقات هم از او کتک میخورد!
لقمانیان معتقد است که عروسکگردان بدن یک عروسک و صداپیشه عقل اوست که با همراهی هم در زنده کردن یک کاراکترعروسکی نقش دارند.
این هنرمند در مجموعه عروسکی پیکولو به نویسندگی و کارگردانی علی احمدی عروسکگردانی دو کاراکتر مخترع و ده شیش را بر عهده دارد. به بهانه پخش این مجموعه از فیلیمو به سراغ او رفتهایم و گفتوگویی را با او داشتهایم.
معرفی و اطلاعات سریال پیکولو ویژه کودکان
- شما چطور به مجموعه پیکولو پیوستید و عروسکگردانی دو کاراکتر مخترع و ده شیش را بر عهده گرفتید؟
محمد لقمانیان، عروسک گردان پیکولو: گروه کارگردانی و مشاوران این پروژه از جمله محمد بحرانی و سمیه عبداللهزاده از دوستان قدیمی و همکاران من هستند که همیشه با هم کار میکنیم و برای این پروژه نیز دعوت شدم. وقتی فیلمنامه را خواندیم با توجه به سلیقه خود کارگردان و این که هر عروسکگردان تکنیک دستش چطور است و هر کاراکتر به روحیه کدام عروسکگردان و صداپیشه نزدیکتر است، کارگردان تشخیص دادند که من عروسکگردانی کاراکتر مخترع را بر عهده بگیرم و برای شخصیت دهشیش نیز کارگردان از من خواست که چون کارکتر مهمی برای او بود، عروسکگردانی آن را هم من بر عهده داشته باشم که من هم با احترام به ایشان همه چیزهایی که برایشان اولویت داشت را پذیرفتم.
- وقتی عروسکگردانی هر دو کاراکتر به طور همزمان لازم بود چه میکردید؟
حضور هر دو کاراکتر به طور همزمان بسیار کم بود و نقش آنها چندان با هم تداخل نداشت اما زمانی که این اتفاق میافتاد کاراکتر مهمتر را خودم عروسکگردانی میکردم و کاراکتری که نقش کمرنگتری داشت به یکی دیگر از همکارانم واگذار میکردم.
محمد لقمانیان، عروسک گردان پیکولو: فقر فیلمنامهنویسی در ایران شامل آثار عروسکی هم میشود و یکی از دلایل آن بیتوجهی و اهمیت ندادن به موضوع زمان لازم و کافی برای نوشتن متن است. همیشه تهیهکنندگان و متولیان کارهای فرهنگی سعی دارند که پروژههای عروسکی را در کمترین زمان پیش ببرند و همه کارها به سرعت اتفاق بیفتد
- چرا روحیه عروسکگردان و تکنیک کارش با دست برای هر کاراکتر عروسکی اهمیت دارد؟
تکنیکهایی که هر عروسکگردان برای گرفتن عروسک و بازی دادن آن دارد با هم متفاوت است. برخی عروسکگردانها دستشان جنبوجوش و تحرک زیادی دارد و برخی دیگر دستشان را آرام حرکت میدهند و این به صورت ناخودآگاه اتفاق میافتد. کاراکتر خود هنرمند نیز حائز اهمیت است. برخی هنرمندان روحیه آرامی دارند و برخی دیگر تحرک زیادی دارند و کارها را سریع انجام میدهند و بنابراین تکنیک و سیستم عروسکگردانی آنها هم تند و سریع است. کارگردانها و مشاوران هم با علم به این موضوع با توجه به کاراکتری که هر عروسک دارد، عروسکگردانی آن را به هنرمندی واگذار میکنند که بیشترین هماهنگی را با آن دارد. مثلا عروسکگردانی یک دختربچه باید به عروسکگردانی داده شود که دستش ظریفتر است و حرکات ظریفتری انجام میدهد یا کاراکتر یک مرد بزرگ، پیرمرد وغولچه باید به عروسکگردانی داده شود که حرکات دستش درشتتر است و من عروسکگردانی هستم که حرکات دستم درشتتر است.
- برای انتخاب صداپیشهها هم به روحیه هنرمند توجه میشود؟
برای صداپیشهها هم همین طور است. مثلا امیر سلطاناحمدی با توجه به لحن و لهجهاش و تجربه و پیشینهای که برای صدای پیرمردها در کارنامه هنریاش داشته برای کاراکتر مخترع انتخاب شده است چرا که مسلط به اجرای این نوع صداهاست و با روحیه خود هنرمند هم سازگاری دارد و مشخص است که از پس اجرای صدای این کاراکتر به خوبی برمیآید.
- در زمینه فیلمنامهنویسی آثار عروسکی به طور کلی در چه شرایطی هستیم و فیلمنامه پیکولو به نظرتان چطور بود؟
فقر فیلمنامهنویسی در ایران شامل آثار عروسکی هم میشود و یکی از دلایل آن بیتوجهی و اهمیت ندادن به موضوع زمان لازم و کافی برای نوشتن متن است. همیشه تهیهکنندگان و متولیان کارهای فرهنگی سعی دارند که پروژههای عروسکی را در کمترین زمان پیش ببرند و همه کارها به سرعت اتفاق بیفتد در حالی که پروژههای عروسکی موفق مثل کلاه قرمزی همیشه زمان کافی در اختیار دارند که فیلمنامه نوشته شود و گروه بیدغدغه و سرفرصت یکی دو ماه تمرین کنند.
بنابراین هر جا به مسئله زمان برای تولید آثار عروسکی توجه شده متنهای خوبی نوشته شده و آثار خوبی هم تولید شده است. دلیل آبکی شدن بسیاری از سریالها در قسمتهای پایانی همین است که نویسنده را به لحاظ زمانی تحت فشار قرار میدهند تا زودتر پروژه را جمع کنند و نویسنده به جای آن که متنش را در طول دو ماه بنویسد باید ۲۰ روزه آن را جمع کند. بنابراین دلیل فقر فیلمنامهنویسی ما به ویژه در آثار عروسکی بیتوجهی به مسئله زمان لازم و کافی برای نوشتن فیلمنامه است. برای پروژه پیکولو هم اگر چه با مسئله محدودیت زمانی روبرو بودیم اما مصطفی و محسن کیایی تهیهکنندگان این مجموعه به دلیل نگاه هنرمندانه خودشان همراهی خوبی با گروه داشتند. متن این مجموعه نیز برخلاف بسیاری از آثار دیگر به جای شعار دادن بیشتر شاعرانگی و حس خوب دارد و من معتقدم متنی که در آن شعار نباشد یک متن درجه یک و خوب است.
- با صداپیشه چه تعاملی داشتید و چقدر برای خلق کاراکتر مخترع تمرین کردید؟
رفاقت میان صداپیشه و عروسگگردان خیلی مهم است اما اگر پیش از شروع پروژه با یکدیگر آشنایی نداشته باشند در طول دوران تمرین میتواند این دوستی و صمیمیت شکل بگیرد. نکته مهم این است که عروسکگردان و صداپیشه باید با هم یک تیم باشند، دیکتاتوری عمل نکنند و هر دو تابع خواسته و هدف کارگردان باشند. رابطه میان عروسکگردان و صداپیشه بر اساس تمرین و تجربه شکل میگیرد. عروسکگردان هم باید تجربه زیادی داشته باشد که بداند یک شی و یک عروسک بیجان را چطور بازی و حرکت بدهد که هم صدایش و هم حسش به خوبی به مخاطب منتقل شود.
- داشتن پیشینه تئاتری برای عروسک گردانی و صداپیشگی آثار عروسکی چقدر حائز اهمیت است و داشتن این سابقه برای عوامل پیکولو چقدر در کیفیت کارشان اثرگذار بود؟
یکی از نکات مهم در عروسکگردانی و صداپیشگی آن، داشتن پیشینه تئاتری است که به خلق یک کاراکتر عروسکی بسیار کمک میکند. ما دوبلورهایی داشتیم که کار صداپیشگی آثار عروسکی هم انجام دادهاند اما چون در بستر تئاتر رشد نکرده بودند همه حسها و لحنهایشان مکانیکی است و انگار روی انیمیشن حرف میزنند. همه عروسکگردانان، صداپیشگان، مشاوران و همه عوامل مجموعه پیکولو پیشینه تئاتری دارند و نویسنده و کارگردان آن نیز فرزند تئاتر است و بنابراین وقتی همه عوامل تجارب تئاتری دارند، نمیتوانند کار بد بسازند. من نمیخواهم بگویم کار همه ما در مجموعه پیکولو عالی است اما معتقدم که یک اثر استاندارد است و اگر ضعفی در آن وجود داشته باشد به دلیل کمبود وقت است.
- عروسکگردانی با حضور صداپیشه به صورت همزمان اتفاق بهتری است یا برای عروسکگردان باتجربه تفاوتی ندارد که صدا زنده باشد یا ضبط شده؟
بیشتر بستگی به تجربه عروسکگردان دارد. ما آنقدر تجربه کردهایم که دیگر تفاوت چندانی ندارد که صدا به صورت ضبط شده باشد یا زنده و فکر میکنم یک عروسکگردان خوب کسی است که صدای عروسک را نشنیده باشد و از هر جا صدا را بشنود بدون آن که بداند چه حرف و کلمهای است، بتواند آن را با دهان و لب عروسکش ادا کند و اینها نکاتی است که در هیچ کتابی نیست و فقط با تجربه به دست میآید. عروسکگردان باید تابع صداپیشه باشد و من معتقدم که صداپیشه عقل عروسک و عروسکگردان بدن اوست و هر دو در تعامل با هم به عروسک جان و روح میبخشند. این تعامل میان عروسک گردان و صداپیشه تنها با رفاقت و دوستی اتفاق نمیافتد و هر دو اگر با هم غریبه هم باشند میتوانند با تجربه بسیار یک عروسک بی جان را با همراهی هم زنده کنند. ترجیح من این است که با صدای زنده عروسکگردانی کنم چون قابلیت بداههپردازی و ارتباط بهتری وجود دارد.
- چرا کار عروسکگردانی و صداپیشگی را معمولا دو نفر انجام میدهند؟
در دیگر کشورها عروسکگردانها کار صداپیشگی را هم همزمان انجام میدهند که البته نیاز به سیستم صوتی بسیار قوی برای ضبط صدای عروسک دارد و در ایران از این نظر مشکلاتی وجود دارد اما به طور کلی در ایران برای آن که عروسک گردان تمرکز بیشتری برای اجرا داشته باشد و زمان خواندن متن تمرکزش را در بازی دادن و هدایت عروسک از دست ندهد، از فرد دیگری به عنوان صداپیشه استفاده میشود که هر دو با تمرکز بیشتر کارشان را انجام دهند. برای کاراکتر مخترع و ده شش که من عروسکگردانی کردم هم آقای سلطاناحمدی و هم آقای خسرو احمدی هر دو توضیحاتی را درباره بداههگوییها و حسی که میخواستند در هر لحظه منتقل کنند به من ارائه میکردند که این هماهنگیها بسیار مفید بود و این ارتباط زنده نیز دست هنرمند را برای خلاقیت بیشتر باز می گذاشت.
محمد لقمانیان، عروسک گردان پیکولو: نقطه قوت پیکولو دوری کردن از کلیشهها و کشف عروسکگردان، صداپیشه، کارگردانی و موسیقی آن است. متن این مجموعه نیز شاعرانه و به دور از شعارزدگی است و نقطه قوت دیگر این مجموعه انتخاب درست و خوب هومن حاجعبداللهی و مهسا طهماسبی به عنوان بازیگر در کنار عروسکهاست
- کارگردان چقدر دست صداپیشگان یا عروسکگردانان را برای اجرا باز میگذاشت و چقدر از نظراتشان در جهت پیشبرد قصه استفاده میکرد؟
معمولا به کارگردانی که خودش نویسنده اثر باشد، نمیتوان خیلی ایده داد چون خودش متن را با وسواس نوشته و بالا و پایین کرده است ولی با این حال علی احمدی تیمی از مشاوران را در کنارش داشت که پیشنهادهای آنها و ما را اگر به سلیقه خودش نزدیک بود و به کیفیت کار کمک میکرد میپذیرفت. این انعطاف پذیری بسیار مفید است چرا که همه دوست دارند دست به خلاقیت و آفرینش بزنند و اگر کارگردان بخواهد سرسختانه جلوی بداههگوییها را بگیرد روح جمعی از گروه گرفته میشود.
- مخاطبان شما بیشتر کودکان و نوجوانان بودند یا بزرسالان هم تماشاگر این مجموعه بودند و نظرات هر سه گروه سنی چه بوده است؟
متاسفانه بازخوردی نداشتم چون فرصت نشده صحبت کنم. اما قطعا بچهها مخاطب ما هستند چون انیمیشن و موزیک دوست دارند.
- شما با کاراکتری بامزهای به نام لقمه در فضای مجازی برای مخاطب بزرگسال شناخته شدهاید اما چرا مدتی است از لقمه خبری نیست؟
بله مدتهاست که کار نمیکنم و منتظر ایده و سناریوی جدیدی هستم چون نمیخواهم در همان سطح دابسمش باقی بماند و دوست دارم ابعاد کار را گستردهتر کنم. جالب است که بسیاری از مردم گمان میکنند وقتی با عروسک کار میکنید حتی اگر محتوای کار شما سیاسی هم باشد، مخاطب آن همیشه کودکان هستند. مخاطب کاراکتر لقمه بزرگسالان در فضای مجازی بودند اما گاهی برخی خانوادهها به من پیام میدادند که بچه ما عاشق عروسک شماست اما این کاراکتر بدآموزی دارد!
- نقطه قوت این مجموعه به نظرتان کدام قسمت است؟
به نظر من نقطه قوت پیکولو دوری کردن از کلیشهها و کشف عروسکگردان، صداپیشه، کارگردانی و موسیقی آن است. متن این مجموعه نیز شاعرانه و به دور از شعارزدگی است و نقطه قوت دیگر این مجموعه انتخاب درست و خوب هومن حاجعبداللهی و مهسا طهماسبی به عنوان بازیگر در کنار عروسکهاست. برادران کیایی تهیهکنندگان این مجموعه نیز هر دو هنرمندان باشعوری هستند که برخلاف دیگر تهیهکنندگانی که فقط به شکل بازاری و بیزینسی به این پروژهها نگاه میکنند، حضوری متفاوت و نگاهی هنرمندانه داشتند و با وجود کمبود وقت به نظرات همه اعضای گروه احترام گذاشتند که از این بابت باید از آنها به خاطر حضور خوبشان در این پروژه تشکر کنم.
- و نکته آخر…
فیلمنامهنویسی ما به طور مثال با آمریکاییها قابل مقایسه نیست چون بستر فرهنگی ما متفاوت از آنهاست. همه غربیها نوشتن را از بچگی شروع به روزانهنویسی خاطراتنویسی میکنند. در مدارس این استعدادها کشف میشوند و پرورش پیدا میکنند اما نویسندگان ما زمانی که وارد دانشگاه میشوند تازه میفهمند که روحیه نویسندگی دارند مثلا مهندس کامپیوتر بودند اما به این نتیجه رسیده که استعدادش در نوشتن بهتر است. ما بچههایمان را به نوشتن عادت نمیدهیم. همیشه دوست داریم نقل قول و نقالی کنیم و چیزی را مکتوب نمیکنیم. بچه کوچک در یک خانواده غربی برای تشکر از خانوادهاش برایشان نامه مینویسد و نقاشی میکشد اما فرهنگ ما نقالی و نقل کردن خاطره و داستان است که نشأت گرفته از فرهنگ و همچنین سیستم آموزشی مدارس ماست.
مدارس ما پایه و بنیان خوب و درستی برای کشف استعداد ندارد. بیشترین تمرکز روی دروس ریاضی است و زنگ هنر یا نداریم و یا اگر هست فقط به خوشنویسی و نقاشی اختصاص دارد و هنرهای نمایشی و موسیقی جایی در سیستم آموزشی ما ندارد. اگر دانشآموزی در زمینه ریاضی شاگرد خوبی نباشد از نظر سیستم آموزشی ضعیف و تنبل است که این موضوع روی اعتماد به نفس و استعدادهای هنری دانشآموز تأثیرگذار است. این مسائل باعث میشود که کودکان ما به دلیل ضعف سیستم آموزشی در زمینه پرورش استعدادهای هنری به شکل غلط پرورش پیدا کنند و در آینده نیز به طور مثال نویسنده خوب کم داشته باشیم یا تهیهکنندگانی داشته باشیم که بیشتر به دنبال پول هستند و به طور کلی از هنر چیزی سردرنمیآورند به طوری که متوجه نیستند که فرق میان عروسکگردنی و عروسکبازی چیست.
سلام و وقت بخیر
ببخشید من علاقه مندم با تیم منتقدتون همکاری کنم
میشه راهنمایی ام کنین؟