گفت‌وگو با ستاره سریال هنک خوش‌شانس

باب ادنکیرک: فهرست آرزوهایم مدت‌هاست خالی شده

باب ادنکیرک Bob Odenkirk ‌بازیگر و هنرپیشه کمدی و فیلمسازی ۶۰ ساله است که بیش‌تر با نقش سال گودمن در سریال‌های محبوب Breaking Bad محصول سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ و Better Call Saul محصول ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ شناخته می‌شود. او برای درخشش در سریال دوم، ۵ بار نامزد جایزه امی شد. اودنکرک این روزها سریال هنک خوش شانس Lucky Hank را دارد که در نقش هنک دِوِرو جونیور بازی می‌کند. یک مرد به‌ظاهر معمولی با یک زندگی عادی و کارنامه‌ای معمولی، با همسر و دخترش که دوست‌شان دارد، انگار در آستانه بحران میانسالی‌ای قرار گرفته است که هر لحظه می‌تواند خودش را نشان دهد.
در این گفت‌وگو این بازیگر تحسین‌شده درباره عواملی که او را جذب سریال «هنک خوش‌شانس» کرده، این‌که چرا این‌قدر سریع پس از «بهتره با سال تماس بگیرید» به تولید رسید و نمایش داده شد و… حرف زده است.

  • پس از بازی در سریال‌های باکیفیتِ «زدن به سیم آخر» و «بهتره با سال تماس بگیرید» احتمالا سطح انتظار آن‌قدر بالا رفته بود که نمی‌توانستید در هر سریالی بازی کنید. اصلا به این موضوع فکر می‌کردید که به این زودی‌ها در سریالی بازی کنید؟ یا تصور می‌کردید که پس از فصل پایانی «بهتره با سال تماس بگیرید» مدتی استراحت کنید؟

باب ادنکیرک: من ۶ ماه تا یک سال پیش از این‌که «سال» تمام شود سناریوی این سریال را خواندم و از آن خوشم آمد؛ چیزهای زیادی بود که درباره «هنک خوش‌شانس» دوست داشتم و به همین خاطر پیشنهاد بازی در آن را پذیرفتم. از سوی دیگر اصلا فکر نمی‌کردم «هنک» این‌قدر زود تهیه و پخش شود. فکر می‌کردم یک سال از «سال» بگذرد و بعدش درگیر تولید «هنک» شویم؛ اما چون من پیش از پایان «سال» جواب مثبت دادم، سازندگان «هنک» فرصت را غنیمت شمردند و قراردادهای پروژه را امضا کنند و سناریو کامل شد و… خلاصه این‌که همه چیز دست به دست هم داد تا پروژه به‌سرعت پیش برود. به هر حال، جواب مثبت داده بودم و مشکلی با انجام تعهدم نداشتم. آن زمان دچار حمله قلبی هم نشده بودم. در خصوص کیفیت هر اثری باید به این موضوع توجه کنیم که ابتدا هیچ‌کس نمی‌دانست «برکینگ بد» چنین عالی خواهد شد. فقط سناریوی خوبی داشت. در واقع زمانی که من اواخر فصل دوم به آن‌ها ملحق شدم، سریال تقریبا در آستانه لغو تولید قرار گرفته بود و هنوز به یک موفقیت جهانی تمام‌عیار بدل نشده بود. در آن زمان «مَد مِن» Mad Men از نظر فرهنگی به‌مراتب تاثیرگذاری بیشتری داشت؛ و تولید «سال» هم خطر کردن همه‌جانبه‌ای بود. یک خطرکردن انسانی عظیم! می‌دانستیم که می‌خواهیم با برکینگ بد تفاوت داشته باشد اما نمی‌دانستیم چطور پیش خواهیم رفت یا این‌که چگونه جواب خواهد داد. من اهل خطر کردنم. تلاشم برای ایفای نقش اصلی فیلمی اکشن (هیچ‌کس Nobody) گویای این ادعاست. اصلا برای من بخشی از لذت حضور در این کسب‌وکار همین است که با گروهی دیگر از آدم‌ها از صخره‌ای پرش کنیم و امیدوار باشیم که در جایی امن به زمین فرود می‌آییم.

در مورد «هنک خوش شانس» باید بگویم که شخصیتم را دوست دارم چون بامزه است و می‌داند که بامزه است، درست بر خلاف سال. سال نیز بامزه است اما شما به او می‌خندید و با خود او چندان نمی‌خندید؛ اما این شخصیت، دائم شوخی می‌کند و لطیفه می‌گوید. برای همین مشتاق بازی کردن این نقش شدم؛ و البته به این دلیل که از نظر سن‌وسال هم به من نزدیک‌تر بود. یکی از سخت‌ترین موارد درباره ایفای نقش سال این بود که او در خصوص خودش و زندگی، از جهاتی ساده‌لوح است که فکر می‌کنم شما باید وقتی ۴۰ ‌ساله می‌شوید عقل‌تان به آن‌ها برسد. به نظرم در بخش اعظمی از سریال، او رفتار آدمی سی‌وچند ساله را دارد تا فردی که چهل‌وچند سال از زندگی‌اش گذشته است؛ و من حالا ۶۰ سال دارم و خودتان با این توضیح‌ها متوجه می‌شوید که چقدر برایم شخصیت دشواری بود. من هنک دورو جونیور را دوست دارم چون او عاشق همسرش است و او هم عاشق وی است؛ و همین‌طور دخترش، با این‌که از دست او آزرده می‌شود. «هنک خوش‌شانس» شخصیت و دنیایی دارد که من می‌توانم ارتباط خیلی بهتری با آن‌ها برقرار کنم و این موضوع خیلی نیروبخش بود؛ به‌خصوص پس از ایفای نقش جیمی مک‌گیل (نام اصلی شخصیت سال گودمن) که شخصیت تنهایی بود.

گفت‌وگو با باب اودِنکرک

  • حالا که شخصیت سال را پشت سر گذاشتید نسبت به او بیشتر احساساتی نمی‌شوید؟ یا این‌که به لحاظ شخصی، بیش از حد انتظارتان متاثر شدید؟

نه، متاثرکننده‌ترین بخش ماجرا خداحافظی از گروه بازیگران بود. موضوعی که قلبم را به درد می‌آورد این است که همدمی و رفاقت و عاشقی با ریا سیهورن و پاتریک فابین و مایکل ماندو و جان بنکز و جانکارلو اسپوزیتو در گذشته باقی مانده است. شخصیت سال، از نظر حرفه و چالش‌پذیری برای من واقعا موهبتی بود اما قرار گرفتن در قالب آدمی تنها با رفتاری به‌نسبت نابالغانه، پس از مدتی سخت شده بود. از این رو مشکلی با خداحافظی کردن با او نداشتم.

معرفی فصل آخر سریال بهتره با سول تماس بگیری

  • چقدر عالی است که خالقان «هنک خوش‌شانس» سریال‌هایی چون «اداره» (The Office) و «دودمان» (Bloodline) را در کارنامه دارند چون حتی با این‌که سریال‌های کاملا متفاوتی هستند اما ترکیب این ۲ سریال برای خلق «هنک خوش‌شانس» عالی و بی‌نقص به نظر می‌رسد؛ سریالی که گاهی به‌شدت جدی است و در برخی موارد هم کمی افسرده‌کننده اما همچنان می‌تواند شما را حسابی به خنده بیندازد. آیا پیرامون لحن و طنز سریال و یافتن توازن بین عناصر متضادش با هم گفت‌وگوهای زیادی داشتید؟

بله، قطعا خیلی صحبت کردیم. این مهم‌ترین گفت‌وگوی ما بود از وقتی که شروع به کار می‌کردیم تا زمانی که کار به پایان می‌رسید. اصلا حرف اول و آخر تمام گفت‌وگوهای ما همین بود… به‌اصطلاح زدید وسط هدف. اِرِن (زِلمن) سابقه‌ای کاملا متفاوت از پل (لیبِرستاین) دارد و من هم ترکیبی از هر دو را تجربه کرده‌ام. این سریال برای من ۵۰ درصد درام است و ۵۰ درصد کمدی؛ و به همین خاطر بازی کردن در آن واقعا دشوار است و نادر. به نظرم الکساندر پین در این زمینه فوق‌العاده است اما بجز او کسی را نمی‌شناسم که این کار را خیلی خوب و درست انجام داده باشد. کار به‌شدت دشواری است چون شما یا کمدی را بیش از حد پررنگ می‌کنید و به آن تکیه، یا درام‌تان موثق و درست نیست چون کمدی آن را به سخره گرفته است. بر این اساس است می‌گویم که ما تلاش کردیم کار بسیار سختی را انجام بدهیم. ما گروه فوق‌العاده‌ای هستیم و اگر گروهی بود که می‌توانست از پس این پروژه بربیاید همین گروه بود که با چنین کارنامه‌ها و سابقه‌های متفاوتی از نویسندگی و بازیگری دور هم جمع شد. البته شاید کار ما جواب داده باشد. در هر صورت این شما هستید که باید قضاوت کنید؛ اما از همان ابتدا می‌دانستیم که چالش بزرگی است و دائم درباره‌اش صحبت می‌کردیم.

سریال هنک خوش‌شانس

  • یکی از ویژگی‌های سریال که مرا شیفته کرده، همین است که کمدی و درام، اغلب به شکلی غیرمنتظره سروکله‌شان پیدا می‌شود.

بله، و ما این کیفیت را در تمام طول سریال حفظ کردیم. جالب است که شما به این موضوع اشاره کردید چون در قسمت پنجم صحنه واقعا دردناکی هست که فقط درام ناب بود؛ البته تا زمانی که پل از من خواست کار به‌شدت احمقانه‌ای را وسط غم‌انگیزترین و سخت‌ترین صحنه در کل سریال انجام بدهم. ما انجامش دادیم و الان هم در سریال هست و واقعا بامزه شده است. این هم ریسک بود. چالشی است برای خودش که اگر از عهده‌اش برآیید فوق‌العاده سرگرم‌کننده می‌شود. وقتی با مردم درباره لحن سریال صحبت می‌کنم، دوست دارم به فیلم «راه‌های فرعی» (Sideways) اشاره کنم و شمار آدم‌هایی که دوستش دارند؛ مثل فیلم «هیچ‌کس» است که همه دوستش دارند، چه مردان پیر و چه زنان جوان. وقتی به توازن میان کمدی و درام برسید همه از اثرتان لذت می‌برند؛ و خوش‌بختانه ما به آن رسیدیم یا دست‌کم آن‌قدر خوب است که رضایت‌بخش باشد.

  • هنک شخصیت واقعا جالبی است چون کمی بی‌میل است، به‌نوعی دمدمی است و می‌تواند بدخلق هم باشد؛ اما واقعا بامزه است و می‌توانید ببینید که عاشق خانواده‌اش است. شما او را چطور می‌بینید و به نظرتان او خودش را چطور می‌بیند؟

من او را درست همین‌طور می‌بینم که شما توضیح دادید. پرسونای او مثل همه ما، تا حدی ساخته خود اوست. او می‌داند که آدم بامزه و بذله‌گویی است. او می‌داند که لازم نیست جوابی صادقانه بدهد چون تمام زندگی‌اش از این حرف‌های کنایه‌دار بهره برده و دیگران هم به او اجازه این کار را می‌دهند. او به‌نوعی خودش را در پس این شوخی‌ها و کنایه‌ها پنهان کرده است. از سوی دیگر، او صادقانه خودش را ابراز می‌کند. او دنیا را از دریچه شوخی نگاه می‌کند؛ و فکر می‌کند جای بامزه‌ای است و آدم‌ها مضحک هستند؛ اما کمی هم مخفی می‌شود… ما در ادامه سریال می‌بینیم که این رویکرد، او را تا کجا خواهد برد و دنیای پیرامونش چطور تغییر می‌کند.

  • اینجا با سریالی عامه‌پسند طرف نیستیم و شما گفتید که این سریال زامبی و مواد و اسلحه ندارد. این سریال درباره انسان‌ها و روابط آن‌هاست. روایت چنین داستانی چه ویژگی‌هایی دارد؟ آن هم در دنیایی که با ابرقهرمان‌ها و زامبی‌ها و همه این چیزهای دیوانه‌وار پر شده است.

همان که گفتم، خطر کردن است؛ اما احساس می‌کنم برای مردم نیروبخش و باطراوت است. از سوی دیگر فکر نمی‌کنم در حال حاضر آثار تلویزیونی زیادی باشند که این سریال را بتوان با آن‌ها قیاس کرد. از این رو فرصت خوبی را برای فاصله گرفتن از غالب تولیدهای این دوره و زمانه فراهم می‌کند و می‌تواند گریز خوبی باشد. خیلی خوشحال و خرسندم که ما این سریال را ساختیم و در این دنیا سیاحت کردیم که به زندگی واقعی و خود واقعی و شرایط ما نزدیک‌تر است و مثلا این‌که همسر یا شوهر و بچه‌های ما چقدر برای‌مان مهم هستند. با وجود این، باز هم می‌گویم که خطر کردیم.

این را هم بگویم که شبکه‌ای جز «اِی‌ام‌سی» نمی‌توانست خانه این سریال باشد؛ شبکه‌ای که با «زدن به سیم آخر»، «بهتره با سال تماس بگیرید» و «مد من» خودش را به عنوان مکانی معرفی کرد که در آن شخصیت‌ها از یک موقعیت بحرانی یا حادثه‌های بزرگ و خطیر مهم‌ترند. البته که پس از شخصیت‌ها، موقعیت و اتفاق‌ها هم می‌توانند بزرگ و بحرانی باشند مثل «زدن به سیم آخر» اما روی‌هم‌رفته آنچه در مقابل تماشاگران قرار می‌گیرد و اولویت دارد، شخصیت‌ها هستند. پس شما به تماشای آدم‌هایی می‌نشینید که زیر ذره‌بین هستند و انسان‌های پیچیده و غنی‌ای به شمار می‌روند؛ و اصلا شما برای همین است که به تماشای این دست سریال‌ها می‌نشینید.

سریال هنک خوش‌شانس

  • شما از آن دست بازیگرانی هستید که فهرست آرزوهایی از پروژه‌هایی دارند که دوست دارند در آن‌ها بازی کنند و شخصیت‌هایی که دوست دارند در قالب‌شان قرار بگیرند؟ یا فهرستی از آدم‌هایی که دوست دارید با آن‌ها همکاری کنید؟ یا از آن بازیگرانی هستید که دوست دارند ببینند در هر مرحله چه پروژه‌ای سر راه‌شان قرار می‌گیرد و چه تجربه تازه‌ای برای‌شان رقم می‌خورد؟

بیش‌تر در زمره بازیگران دسته‌ی دوم قرار می‌گیرم. من هیچ جایزه‌ای را هدف نگرفته‌ام؛ و همین‌طور هیچ جایگاه و احترام یا اثری را نشانه نرفتم که در کودکی دیده باشم؛ یا این‌که بخواهم از کارنامه کسی تقلید یا تبعیت کنم؛ اما آنچه به آن فکر می‌کنم ایفای نقش‌های متنوع و رفتن در پی تجربه‌های جدید است. بازی در نقش هنک پس از ایفای شخصیت سال، برای من واقعا تجربه متفاوت و تازه‌ای بود؛ و همین‌طور از «آقای شو» جدا شدن و بازی در یک فیلم اکشن. همیشه سعی می‌کنم پروژه بعدی‌ام را با چنین رویکرد و ذهنیتی انتخاب کنم. بر این اساس دوست دارم پروژه بعدی‌ام یک کمدی ناب باشد، چیزی مثل «آقای شو». البته که دوست دارم فیلم‌های اکشن بیش‌تری هم بازی کنم چون از اولین و تنها تجربه‌ام خیلی لذت بردم، خیلی بیش‌تر از آنچه فکرش را می‌کردم. روند واقعی تولید، خیلی باحال و سرگرم‌کننده بود. من عاشق بازی در فصل‌های اکشن شده‌ام. اگر کتاب خاطراتم را خوانده باشید آنجا گفته‌ام که «آقای شو» خیلی برایم رضایت‌بخش بود. همه آن چیزی بود که آرزو می‌کردم در یک سریال تلویزیونی تجربه کنم. پس زمانی که تمام شد، فهرست آرزوهایم خالی شد. حقیقتا چنین اتفاقی افتاد. حالا پروژه به پروژه جلو می‌روم و همواره دنبال اثری هستم که مرا به مکانی متفاوت از قبلی ببرد.

  • یکی از مواردی که واقعا درباره کار شما به عنوان یک بازیگر دوست دارم این است که به نظر می‌رسد لذتی تمام‌عیار از کاری می‌برید که در حال انجامش هستید؛ و حتی اگر تماشاگر نتواند در این مورد لزوما به صحنه خاصی اشاره کند در نهایت این حس را از شما دریافت خواهد کرد. فکر می‌کنم این همان ویژگی‌ای است که شخصیت‌هایی را که بازی می‌کنید چنین جذاب و دیدنی کرده است.

بله، همین‌طور است. من نقش‌هایی را انتخاب می‌کنم که وقتی از عهده‌شان برمی‌آیم واقعا لبخند را به من هدیه می‌دهند. من همیشه می‌کوشم کاری غیرمنتظره بکنم و به‌خوبی از عهده نقشی متفاوت برآیم؛ که گاهی وقت‌ها موفق می‌شوم و کارم جواب می‌دهد.

منبع: کولایدر، کریستینا رَدیش

تماشای سریال هنک خوش شانس در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil