هشدار: آنچه در ادامه میخوانید، بخش زیادی از اتفاقات سریال «تاریک» را افشا میکند.
دو نوع سریال تلویزیونی در دنیا وجود دارد: سریال «تاریک» محصول نتفلیکس، و بقیه سریالها؛ «تاریک» یک سریال علمی-تخیلی آلمانی است با پیچوتابهای بیشمار داستانی. این سریال بهصورت اختصاصی برای «به هم ریختن و درگیر کردن ذهن» ساخته شده است؛ نویسندگان ساختار سنتی «آغاز، میانه و پایان» را به یک داستان هیجانانگیز تبدیل کرده اند: آنها داستان را تجزیه کردهاند و هر بخش از آن را بهقدری هوشمندانه ساختهاند که طرح اصلی و کلی، غیرقابل پیشبینی شده است. نویسندگان «دارک»، قوانین داستاننویسی را زیر سوال برده و ضمن پایبندی به ساختار سنتی داستان، ماجرا را به شیوه خاص خود تعریف کردهاند. در فیلیمو شات به بررسی پایانبندی فصل دوم سریال «تاریک» پرداختهایم؛ با ما همراه باشید.
لیست بهترین سریال های خارجی جهان
هشدار: آنچه در ادامه میخوانید، بخش زیادی از اتفاقات سریال «تاریک» را افشا میکند.
در این مقاله، مرور مختصری بر اتفاقات فصل اول خواهیم داشت تا سیر حوادث را به یاد بیاورید؛ اما اگر فکر میکنید که اولین فصل روندی سریع در پیش گرفته بود، باید بدانید که در فصل دوم شاهد سرعت، اتفاقات و مکانهای جدید بیشتری هستید. فصل دوم، در عین پاسخ دادن به برخی از سوالات، ابهامهای جدیدی را هم وارد ذهن تماشاگر میکند.
با این توصیف، ممکن است تصور کنید که در بازی معمایی استفن کینگ گرفتار شدهاید؛ اما پایان فصل دوم سریال «تاریک»، بعضی از مهمترین معماها را حل میکند.

نقشه آدم چیست؟ و جوناس چگونه به آدم تبدیل شده است؟
در قسمت پایانی فصل دوم سریال «تاریک»، لحظاتی دلهرهآور را تماشا کردیم. جایی که در مقابل چشمان جوناس به مارتا شلیک شد. مارتا به زمین افتاد و در خون خود غلتید؛ اما شگفتی ما، زمانی کامل شد که فهمیدیم خودِ جوناس به عشقش شلیک کرده است.
درحالیکه جوناسِ جوان، با درماندگی به مارتا خیره شده بود و جوناسِ میانسال در جایی دیگر با مگنوس، فرانسیسکا و بارتوش درگیر بود، جوناسِ مسن یا همان آدم، مارتا را به قتل رساند.
در فصل دوم سریال «تاریک»، متوجه شدیم که جوناس درنهایت به آدم تبدیل خواهد شد. یک «مسافر زمان» که در سال ۱۹۲۱ مانده است و در آنجا به ابزاری خاص دسترسی دارد. این ابزار، به او اجازه میدهد که به هر زمان دلخواهی سفر کند؛ برخلاف دیگر مسافران زمان، که فقط میتوانند ۳۳ سال عقبتر یا جلوتر بروند. ابزار منحصربهفرد آدم، او را از همه افراد مسلط بر زمان متمایز میکند. همانطور که در سریال مطرح می شود، مساله جابهجایی ۳۳ ساله به چرخههای خورشیدی اشاره دارد که هر ۳۳ سال یکبار بر هم منطبق میشوند.

آدم به مارتا شلیک کرد و درد این فقدان بود که جوناس را به کاری واداشت که باید انجام میشد؛ اگرچه کشتن مارتا برای آدم بسیار دشوار و بیرحمانه بود، اما باید اتفاق میافتاد. آدم به خودِ جوانترش گفت که این درد را تا پایان عمر به همراه خواهد داشت؛ این اتفاق باری عاطفی بر دوش او خواهد گذاشت و درنهایت، جوناس روزی قادر خواهد بود خاطره مارتا را فراموش کند و روی چیزی متمرکز شود که این دنیا را به انتها میرساند و دنیایی جدید میسازد.
آدم به جوناس گفت: «چیزی که امروز اتفاق افتاد، «پایان» را آغاز خواهد کرد. «ماده تاریک» باید خلق شود تا من بتوانم سرنوشت آن را در آینده رقم بزنم. من آغازگر چیزی هستم که باعث میشود تو در آینده به من تبدیل شوی.»
«تاریکی، یعنی نبرد بین سایه و نور»
آدم و «سیک موندوس» نمایانگر تاریکی هستند؛ عبارت «سیک موندوس»، خلاصهشده «سیک موندوس کریاتوس اِست» به معنای «و اینگونه جهان خلق شد» است.
جوناسِ جوان و جوناسِ میانسال (غریبه) و کلودیا تیدمن (شیطان سفید)، در نقطه مقابل آدم و گروهش قرار دارند؛ آنها در تلاش هستند تا حلقه زمانی «آخرالزمان» را که آغازگر چرخه سوم است، متوقف کنند.
اما آیا این چرخه بهطور کامل اجرا میشود یا جوناس و گروهش میتوانند آن را متوقف کنند؟ اگر نقشه آدم موفقیتآمیز باشد و زمان خطی دیگر وجود نداشته باشد، دنیا چگونه خواهد بود؟

بله؛ دنیاهای موازی وجود دارند.
درست زمانی که فکر میکردیم مارتا کشته شده است و از دستش دادهایم، فردی کاملاً شبیه به او (البته با مدل موهای متفاوت) از یک دنیای موازی ظاهر شد و با عبارت «کدام دنیا» موضوعات جدیدی را مطرح کرد؛ بنابراین نهفقط زمانهای متفاوتی برای سفر کردن و حضور در نبرد وجود دارند، بلکه دنیاهای متفاوت بیشماری هم در دسترس هستند.
چند دنیای متفاوت وجود دارد؟ چرا مارتا در آن لحظه خاص خود را نشان داد و پیش از آن ظاهر نشد؟ آیا کس دیگری از این موضوع آگاهی دارد؟ آیا کلید متوقف کردن آدم و سیک موندوس همین است؟
علاوه بر این، وجود دنیاهای موازی دیگر، به این معناست که شاهد شخصیتهایی یکسان با ظاهر متفاوت خواهیم بود که در دنیاهای متفاوتی زندگی میکنند؟
۲۷ سوال مهم که میخواهیم در فصل دوم سریال «تاریک» پاسخ داده شوند
آخرالزمان چگونه رخ داده است؟
باز شدن و تثبیت کرمچالههای تمامی خطوط زمانی توسط پیروان آدم، درنهایت منجر به ذوب شدن نیروگاه هستهای ویندن شد و چرخه ی سوم و پایانی را آغاز کرد.
در سال ۱۹۸۶، حادثهای در نیروگاه رخ داد و پسماند رادیواکتیو ازآنجا خارج شد؛ پسماندها در بشکههایی قرار گرفتند و پیش از انتقال با کامیون، در اعماق غارها پنهان شدند؛ درنهایت، بشکهها به نیروگاه بازگردانده شدند تا در بتون دفن شوند. هنگامیکه در آنها به دستور پلیس ویندن باز شد، مادهای سیاه بیرون آمد و یک «کرمچاله» را ایجاد کرد.
از طریق این پنجره زمانی خاص، شارلوت و الیزابت مسن (که هم دختر او بود و هم مادرش) با یکدیگر ملاقات کردند؛ آنها همدیگر را لمس کردند و در این لحظه، آخرالزمان به وقوع پیوست. آیا شارلوت به سال ۲۰۵۲، جایی که پیشتر شاهد ورود جوناس جوان به آنجا از طریق کرمچالهای متفاوت بودیم، منتقل شد؟

در قسمت پایانی فصل دوم سریال «تاریک»، گذرگاههای بین خطوط زمانی متفاوت در «سیک موندوس» بار دیگر باز شد؛ این گذرگاهها که درون غارها قرار داشتند، پیشازاین توسط جوناس مسدود شده بودند. پس از گشوده شدن آنها، کاترینا پیدایشان کرد.
کاترینا با خزیدن درون غارها، مطمئناً از آخرالزمان نجات پیدا کرده و در زمانی متفاوت به سفر رفته است؛ اما جایگاه کنونی او کجاست؟ میدانیم که فرزند او، میکل، هنوز در سال ۱۹۸۶ حضور دارد؛ اگر کاترینا به آنجا رفته باشد، میکل را نجات خواهد داد و این دو به خانه بازمیگردند. این موضوع چه تاثیری بر زنجیره رویدادها خواهد داشت؟
با توجه به اینکه بهاحتمالزیاد فصل سوم تا تابستان سال بعد منتشر نخواهد شد، زمان زیادی برای بررسی این نظریهها دارید؛ هرچند که ممکن است با شروع پخش سریال، تکتک نظریههایتان بهراحتی نقض شوند.
سریال «تاریک» یک درس مهم برای همه ما دارد: «منتظر چیزی باشید که غیرمنتظره است.»
منبع: Digital Spy
این سریال رو خیلی دوست داشتم بی صبرانه منتظر فصل بعدی این سریال فوق العاده هستم. با اینکه از فیلیمو خیلی بدم میاد ولی واقعا این مطلب خیلی مفید بود:)
تاریکی، یعنی نبرد بین سایه و نور
باحال بود