نگاهی به زندگی، آثار و موسیقی فیلم‌هایش در سینما و تلویزیون

بابک بیات؛ مردی که دستش به ابرها خورد

۵ آذر سالمرگ این آهنگساز بزرگ و تکرارناشدنی ماست

آدم‌ها با چیزهای مختلف به یاد می‌آیند؛ با عکس‌ها، با فیلم‌ها با حرف‌ها با خاطره‌هایشان. موسیقی‌دان‌ها اما با آواهایشان به یاد می‌آیند. با خاطراتی که برای گوش‌های ما ساخته‌اند. گوش‌های ما راهی دارند به جان ما. به آن لایه پنهانی که می‌شنویم و چیزی در قلبمان تکان می‌خورد. ما را می‌برد به جاهایی که در لحظه دلمان می‌خواهد برویم، به جاهایی که برایمان پر از تصویر است. این کار موسیقی است. موسیقی برای ما از آسمان نمی‌افتد، کاری که موزیسین می‌کند این است که آن را برای ما از آسمان به زمین می‌آورد. این کاری است که همه موزیسین‌ها برایش تلاش می‌کنند. جانشان را می‌گذارند وسط، عمرشان را صرفش می‌کنند اما فقط برخی‌هایشان هستند که به ابرها دست پیدا می‌کنند و از لابلای آن‌ها، صداهایی که دلشان می‌خواهد را پیدا می‌کنند و برای ما می‌آورند پایین.
بابک بیات یکی از آن‌ها بود، یکی از آن‌هایی که موهایش را در همین راه سفید کرد اما دستش به ابرها خورد. آن هم بارها و بارها. او برای ما ابرها را کاویده بود و انبوهی آواهایی آورده بود که تا همین امروز به جانمان گره خورده است. مرد سپیدمویی که نجیبانه موسیقی می‌نوشت. با فیلم‌ها زندگی می‌کرد و توانایی آن را داشت که به کنه چیزها دست پیدا کند و ویژگی‌هایی را از دل آن‌ها بیرون بکشد که کار فهم سینما را راحت‌تر کند.

نگاهی به مهرجویی، موسیقی و داستان‌های دیگر

بابک بیات و تعامل با کارگردانان

یکی از ویژگی‌های مهم بابک بیات که همکاری او و کارگردانان را برای آن‌ها بیادماندنی می‌کرد، شکل تعاملی کار او با فیلمسازان بود؛ اتفاقی که معمولا محل مناقشه میان آهنگساز و فیلمساز است. ویژگی بیات این بود که شنونده خوبی بود و به قول قدیمی‌ها دل به دل کارگردان فیلم می‌داد: «وقتی فیلمی را می‌بینم درست مثل این است که می‌خواهم روی ترانه‌ای ملودی بسازم، درست مثل طرح یک تابلو که توسط نقاش آن جان می‌گیرد و به صورت یک اثر در بیننده انگیزه‌های خاصی به وجود می‌آورد، اول تم آن را می‌سازم بعد سعی می‌کنم آن را در بافت فیلم بسط و گسترش بدهم بعد لحظات اکشن ممکن است داشته باشد یا ممکن است لحظات عاطفی داشته باشد. حتی اگر یک کارگردان اشراف موسیقایی نداشته باشد باز برای من خیلی مهم است، چون آن آدم آن فیلم را ساخته و کارگردانی کرده و نکته‌های خاصی را می‌تواند به من گوشزد کند. من حتما گوش می‌کنم و به گوش جان می‌خرم حس‌اش را. اما اگر حس‌اش غلط باشد نسبت به حسی که من دارم نسبت به فیلم برایش توضیح می‌دهم و هر کدام که توانستیم طرف مقابل را قانع کنیم، من براساس آن کارم را ادامه می‌دهم. اصلا فکر نمی‌کنم که من ۱۰۰ تا موسیقی فیلم ساخته‌ام و کار حرفه‌ای من این است.»

در کنار اخلاق حرفه‌ای او در کار، آنچه که قطعا مهم‌تر است، ویژگی‌های موسیقایی آثار بیات برای سینماست. ملودی‌های قوی‌ای که او پیوسته در آثارش از آن‌ها استفاده می‌کرد و تماتیک بودن آن‌ها اگرچه مد آن روزها و دهه‌های سینمای ایران بود اما بیادماندنی ساختن آن‌ها، کاری بود که از عهده هر آهنگسازی برنمی‌آمد: «تمی را می‌سازم، با پیانو می‌زنم. با پیانو می‌توان یک ارکستر سمفونیک را نواخت. از سازهای بم گرفته تا سوپرانو. از زیرترین سازها مثل ویولن و کلارینت گرفته تا ابوا که یک ساز خیلی خیلی مخملی است. همه را با پیانو می‌توان حس کرد.»

بیات و مسعود کیمیایی

بابک بیات برای کیمیایی «مرسدس» و «فریاد» را آهنگسازی کرد؛ اتفاقی که پیوسته آرزویش را داشت: «من از زمانی که خیلی جوان بودم دوست داشتم با کیمیایی کار کنم تا اینکه فیلم «مرسدس» را کار کرد و بعد از آن فیلم «فریاد» را کار کردم و بعد دیگر افتخار همکاری با آقای کیمیایی را نداشتم. برای ساخت موسیقی فیلم مرسدس وقت بسیار کمی داشتم. از این دست مشکلات بسیار است. آهنگساز در ایران خیلی دستش بسته است چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ زمان خواسته شده برای نوشتن کار. من کارکردن با کیمیایی را خیلی دوست دارم، چون وقتی نگاه می‌کند به آرامش چشمانش هم با آهنگسازش رفیق است. اگر آهنگساز دل بدهد، تمام لحظات را با آهنگساز هست. من مثلاً وقتی موسیقی عروسی خوبان را کار کردم گفتم که باید کارگردان کنار من بنشیند تا من تم آن را بزنم. خیلی به سختی توانستم این هماهنگی را انجام بدهم. اما برای کیمیایی این طور نیست و لحظات کنار هم بودن را با کیمیایی زیاد داریم. اینها باعث شد که من موسیقی فیلم مرسدس را ساختم اما‌ ای کاش که برای مرسدس من ۱۰ روز بیشتر وقت داشتم آن وقت موسیقی من خیلی بهتر می‌شد.»

با وجود این اتفاق، موسیقی «مرسدس» علیرغم ماندگاری ملودی‌اش در ذهن مخاطب، توانست با ترانه‌ای که در انتها توسط مانی رهنما اجرا می‌شد، دل انبوهی از مخاطبان را به دست بیاورد و تا به امروز همچنان یکی از پرطرفدارترین‌ها باشد.

بابک بیات و مسعود کیمیایی

بیات و بهروز افخمی

بهروز افخمی یکی از فیلمسازانی بود که بیات با او بیش از ۴ همکاری داشت. افخمی تا آنجا آثار بیات را دوست می‌داشت که حتی پس از مرگ بیات نیز، برای ساخت موسیقی فیلم‌هایش سراغ پسر بابک بیات یعنی «بامداد بیات» رفت. افخمی درباره او می‌گوید: «نوای آشنایی که در موسیقی‌های بابک بیات احساس می‌کنید و تکرار می‌شود، هرچند معلوم نیست از کجاست اما می‌تواند به خاطر زندگی در تهران قدیم یا به خاطر اتفاقاتی که در زندگی شخصی‌اش افتاده بود، این حس و حال و فضا را به آثار او ببخشد.» همکاری‌های او و افخمی «روز فرشته»، «عروس»، «روز شیطان» و آخرین همکاری‌شان «جهان پهلوان تختی» بود.

بیات و سیروس الوند

سیروس الوند که یکی از اولین فیلمسازانی بود که با بیات همکاری داشت او را به استعداد ذاتی‌اش می‌شناخت. او قریحه بابک بیات در موسیقی را باعث تمایزش با دیگران می‌دانست. الوند در «فریاد زیر آب»، «شب حادثه»، «ریشه در خون» و «دست‌های آلوده» با بیات همکاری کرد. او معتقد بود بیات در کنار تلاشی که برای یادگیری به خرج می‌داد خلاقیت غریبی درساخت ملودی داشت و این شاخص مهم باعث شد در کار ترانه هم هنرمند موفقی باشد.

«سال ۵۴ وقتی ساخت «شب آفتابی» را به پایان رساندم از او خواستم موسیقی برای این فیلم بسازد، آهنگی که خوانندگی آن را آقای اقبالی برعهده داشت با شعری از ایرج جنتی عطایی. بابک و ایرج سابقه سال‌ها همکاری با یکدیگر را داشتند که نتیجه‌اش ساخت نزدیک به ۵۰ ترانه بود. از بابک خواستم موسیقی متن فیلم را بر اساس ملودی‌های همان ترانه بسازد و این اولین موسیقی متنی بود که بابک ساخت. کار که به پایان رسید متوجه شدم چقدر خوب تصویر و سینما را می‌شناسد؛ البته فعالیت او در عرصه سینما به «شب آفتابی» محدود نماند او این مسیر را با کارگردانان دیگری همچون خسرو هریتاش در فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» یا فیلم «خورشید در مرداب» محمد صفار ادامه داد. حتی بعد از انقلاب هم او همچنان از پرکارترین آهنگسازان فیلم بود، چراکه زنده یاد واروژان از دنیا رفته و استاد مسلم این رشته اسفندیار منفردزاده هم دیگر از ایران کوچ کرده بود؛ بنابراین بابک تا مدت‌ها یکه تاز این عرصه بود.»

الوند در ادامه درباره بیات می‌گوید:« بعد از انقلاب که «ریشه در خون» را کارگردانی کردم ساخت موسیقی آن را بابک بر عهده گرفت؛ کاری بر اساس ملودی‌های مازندرانی در گوشه‌های شور و دشتی که با بهره گرفتن از سازهای ایرانی همچون تار و کمانچه ساخته شد. بعد از آن هم ساخت موسیقی متن فیلم «شب حادثه» را به عهده گرفت تا اینکه نوبت به ساخت موسیقی فیلم «دست‌های آلوده» رسید؛ ترانه‌ای که با صدای نیما مسیحا و آهنگسازی بابک جایگاهی ماندنی را از آن خود کرد. به گمانم کاری که بابک در ساخت موسیقی این فیلم انجام داد موفق‌ترین همکاری‌مان به شمار می‌آید. اما اگر قرار باشد قدری هم از ویژگی‌های اخلاقی‌اش هنگام کار بگویم باید به جدیتی اشاره کنم که طی کار به خرج می‌داد، بارها به تماشای فیلم می‌نشست و پا به پای کارگردان تلاش می‌کرد. اگر پیش از فیلمبرداری انتخاب می‌شد حتما فیلمنامه را می‌خواند و ارتباط مداوم با کارگردان داشت. حتی بر سر صحنه فیلمبرداری حاضر می‌شد و اغراق نیست اگر بگویم در فیلم‌هایی که برای ساخت موسیقی آن‌ها همکاری می‌کرد بعد از کارگردان اثر، درباره فیلم و فضای درون آن بیشترین اشراف را داشت.

۵ آذر سالمرگ این آهنگساز بزرگ و تکرارناشدنی ماست

بیات و داریوش فرهنگ

یکی دیگر از فیلمسازانی که همکاری‌های تکرارشونده با بابک بیات داشت، داریوش فرهنگ بود. این دو با هم در «طلسم»، سریال «سلطان و شبان»، «بهترین بابای دنیا»، «دو فیلم با یک بلیت» و «دیپلمات» همکاری کردند. تم سریال سلطان و شبان همچنان یکی از ماندگارترین آثار تلویزیون ایران است.

 

ارتباط با مخاطب

موسیقی بیات علاوه بر داشتن ضبط و ربط‌های محکم، ارکستراسیون و حجم بالا، توانایی این را داشت که با مخاطبش به خوبی ارتباط برقرار کند تا آنجا که موسیقی‌های او شنیده شده و بیاد سپرده می‌شد. این موفقیتی بود که نصیب هر آهنگسازی در سینما نشده و نمی‌شود و خیلی از آهنگسازان تنها راه شنیده شدنشان در استفاده از ترانه‌های پایانی و میانی فیلم‌هاست اما بیات در زمره آهنگسازانی بود که به واسطه قدرت ملودی‌سازی قوی‌اش و آشنایی‌اش به روحیه مخاطب ایرانی می‌توانست به جادوی بیادماندنی بودن دست پیدا کند. او علیرغم استفاده از ارکستر، از موسیقی ایرانی و حال و هوای آن و حتی گاه فراتر از موسیقی ایرانی قدم برمی‌داشت. گاه به فراخور فضای فیلم قدم به ورطه‌هایی همچون موسیقی نواحی ایران می‌گذاشت و گاه همراه با فضاهای اگزوتیک‌تر از موسیقی‌های مدرن‌تر استفاده می‌کرد. همه این کارها را می‌کرد تا بتواند با مخاطب به بهترین شکل ارتباط برقرار کرده و قصه فیلم را به زبان موسیقایی به او منتقل کند. خودش بهترین کارهای بعد از انقلابش را در موسیقی فیلم‌های «طلسم»، «شاید وقتی دیگر» و «نقطه ضعف» می‌دانست و البته در مراحل بعدی موسیقی متن فیلم‌های «کشتی آنجلیکا» محمد بزرگ‌نیا و «عروسی خوبان» محسن مخملباف را نیز بسیار دوست می‌داشت.

 

بابک بیات؛ آهنگساز سریال های مهم

بابک بیات ساخت موسیقی سریال‌های مهمی چون «سلطان و شبان»، «پهلوانان نمی‌میرند» و «ولایت عشق» را به عهده داشت که موسیقی هرکدام از آن‌ها همچنان در حافظه شنیداری تک تک ما ماندگار شده‌اند. از ملودی بی‌نظیر «سلطان و شبان» تا تم جاودانه «پهلوانان نمی‌میرند» با صدای محمد اصفهانی و در ایستگاه پایانی «ولایت عشق.»

احتمالا آن‌هایی که کمی بیشتر زندگی بابک بیات را خوانده و رصد کرده‌اند و از احوالاتش باخبرند، می‌دانند که او حال عجیبی را بعد از ساختن «ولایت عشق» تجربه کرد. پیوند عمیقی که میان بیات و مضمون اصلی سریال که زندگی امام رضا (ع) بود شکل گرفت او را وارد جهانی عجیب کرده بود: «اگر شما به سریال‌های مهم دیگر که مورد توجه واقع شده نگاهی بیاندازید، می‌بینید که موسیقی آن سریال یک ترانه دارد و چیز دیگری از موسیقی آن سریال در یاد و خاطره‌تان باقی نمانده است. ولی در سریال «ولایت عشق» ترانه در درجه اول کار نبوده. من موسیقی مجموعه امام رضا (ع) را با استفاده از موسیقی مذهبی جهانی کار کردم. یعنی تعزیه خودمان را با کرال کلیسا تلفیق کردم و تم این مجموعه را درآوردم که بیشتر کرال با صدای انسان‌ها اجرا می‌شود.»

بیات از موسیقی سریال ولایت عشق به‌عنوان یکی از بهترین موسیقی‌های خود یاد کرده است و می‌گفت که برای تک‌تک شخصیت‌های این سریال تم‌های جداگانه ساختم و درباره این موضوع این‌گونه توضیح می‌داد که برای ایرانیان که در پرده اول می‌بینید یک تم، شخصیت مأمون با بازی محمد صادقی تم جداگانه دیگری، برای شخصیت فضل‌بن‌سهل هم تم متفاوتی، امین عباسی با بازی رامبد جوان هم تم دیگری، برای خود امام رضا (ع) هم تم‌های جداگانه‌ای ساختم. او در گفت‌وگوهای مختلف اعلام کرده بود که تم‌های مختلفی را که بر اساس شخصیت‌های سریال ساخته، جداگانه درنظر گرفته و بعد همه را با هم تلفیق کرده است و به موسیقی «ولایت عشق» تبدیل شده است.

بابک بیات

بیات و ترانه در سینما

یکی از وجوه شاخص آثار بابک بیات قطعا ترانه‌هایش است به خصوص اینکه همه ما می‌دانیم از آنجا که مخاطب ترانه و تصنیف عام‌تر است، میزان ماندگاری آن هم به همان نسبت بالاتر می‌رود چون راحت‌تر در یادها می‌ماند. حالا اگر آهنگساز یک ترانه کارکشته و حرفه‌ای باشد و بلد باشد کارش را چطور بنویسد تا به دل تماشاگر بنشیند. خودش غم وجودی‌اش را دلیل اصلی دلنشین بودن ترانه‌هایش می‌دانست: «من وقتی که خیلی جوان بودم، در موسیقی‌هایم غم خاصی نهفته بود. زندگی بهتر ساختن برای آدم‌هایی که دوست‌شان دارم، یعنی پدر و مادرم و بهتر زندگی کردن آن‌ها همیشه غصه و غم من بود.» اما فارغ از این خصلت درونی ملودی و تنظیم‌های بابک بیات به دشوار بودن اجرا معروف است و کمتر خواننده‌ای می‌تواند از پس ملودی‌های او به درستی برآید. بیات، قطعات بسیاری را هم برای خوانندگان پیش از انقلاب ساخت. از جمله آثار مطرح او در آن دوران غریبه (عارف)، بن‌بست (داریوش)، خونه (داریوش)، فریاد زیر آب (داریوش)، علی کنکوری (داریوش)، خاتون (ابی)، خورجین (ابی) است. در اغلب آن‌ها لحن، بیان، فرم و ارکستراسیون اختصاصی او و آن غم نهفته در آثار بیات در آن‌ها تنیده شده بود. در عین حال اثر هر خواننده با اثر آن دیگری متفاوت بود. دلیلش را هم می‌بایست در خود آهنگساز جست‌وجو کرد. او برای هر خواننده‌ای شبیه خودش قطعه می‌نوشت.

بابک بیات و ایرج جنتی عطایی

بابک بیات و تعامل با خوانندگان

یکی از شگردهای بیات برای به کارگیری خواننده‌ها این بود که خودش آثار را می‌نواخت و می‌خواند و خواننده‌ها همچون او می‌خواندند. همین ویژگی باعث می‌شد تا خواننده‌ها اشتباه نخوانند. پیانوی معروف بابک بیات، حضور خواننده‌های بسیاری را کنار خود دیده بود: «فقط خوانندگان امروز نیست. در خوانندگان دیروز هم می‌بینید. خوانندگانی که من ساختم و همه‌شان کار را درست می‌خوانند. حالا من با آن‌ها تماس ندارم ولی آن‌ها درست می‌خوانند. از خوانندگان اینجا آنکه بیش از همه صدایش شبیه من است مانی رهنما است. آلبومی که به مانی دادم را هم خیلی دوست دارم. آلبومی که به حامی دادم را هم خیلی دوست دارم. ترانه دیگری هم بود که برای آقای اصفهانی کار کردم به نام «آسیمه سر» که آن را هم خیلی دوست دارم. آلبوم اول خشایار اعتمادی را هم دوست دارم که به نوعی ایشان فتح بابی با هزینه خودشان در موسیقی پاپ انجام دادند. این آهنگ را هم خود آقای اصفهانی خیلی به آن علاقه نشان داده و هم مورد علاقه من است.» هرچند به قول خودش هیچوقت نه خواننده بود و نه نوازنده. خودش حال و روزش را اینگونه تعریف می‌کند: «من نوازنده چیره دستی نیستم، اما تا با سازم ننوازم که نمی‌توانم چیزی بنویسم. چه موسیقی فیلم و چه موسیقی‌های دیگر که بعد به صورت هارمونی در می‌آید و بعد به صورت قطعه. هارمونی اگر سینما باشد در تمام بافت و لحظه‌های قصه حرکت می‌کند.»

بابک بیات و محمد اصفهانی

تسلط بیات بر ادبیات ایران به خصوص ادبیات کهن و در عین حال قدرتش در تلفیق شعر و موسیقی به او قدرت این را داده بود که بر اساس کلمات ملودی بسازد و شخصیت‌پردازی کند: «کسی که یک اثر را تنظیم می‌کند باید لحظه لحظه‌های شعر را بشناسد و با شعر و ملودی کار را تنظیم کند. مثلاً وقتی می‌گوید: «صدای رود بزرگ…» صدای رود در زیر موسیقی باشد. وقتی می‌گوید: «مثل پدر بزرگ باید در همین کوچه بن بست بمیریم…» در اینجا موسیقی عزازده می‌شود. در موسیقی قدیم‌مان در تعزیه از این کارها انجام می‌شود. شعر را می‌خوانم به وجد می‌آیم و ملودی را می‌سازم. وقتی ملودی‌ای می‌سازم که غمگین باشد وقتی می‌دانم اثرگذار بوده که حتما پای پیانو گریه کنم، در موسیقی فیلم هم همین طور است.» حامی خواننده پاپ ایرانی جدی بودن در موسیقی را مهم‌ترین ویژگی اخلاقی بابک بیات در موسیقی می‌داند و می‌گوید: «شخصیت بابک بیات نیز شخصیتی متفاوت با دیگر آهنگسازان ایران بود و در همین راستا باید گفت که ایشان در آهنگسازی، به نسبت بیشتر هم دوره‌های خود برتری خاصی داشتند. داشتن احساس عمیق در یک هنرمند و همچنین رسیدن به یک جهان بینی صحیح راز ماندگاری بیات است. موسیقی ایشان از درون، موسیقی متفاوت است.»

بیات و سینمای معمایی

در کارنامه بابک بیات کم نیستند فیلم‌هایی که فضای آن‌ها پر از رمز و رازند. از پرده آخر گرفته تا جهان پهلوان تختی. «در فیلم تختی کار بهروز افخمی وقتی من موسیقی فیلم تختی را می‌ساختم شاید ۲۰ فیلم دیدم. من در آن فیلم فقط از چند ضربه کروماتیک پیانو استفاده کردم. من فقط از آن چند تا نت کروماتیک بهره گرفتم. چون بحث مکاشفه است و قتل است و قتل در سکوت است و یکی از موفق‌ترین موسیقی‌های من همان موسیقی فیلم تختی است.»

در «شکار» که فیلمی از مجید جوانمرد است اما روند کارش به صورت دیگری است. مضمون فیلم غمگین و همسو با روزهای انقلاب است. خسرو شکیبایی، پرویز پرستویی، عنایت بخشی، مهری ودادیان و نعمت‌الله گرجی در آن ایفای نقش کرده‌اند. اثری که ملودی اصلی و سوزناک آن به خوبی با درونمایه فیلم و مفاهیم همچون ایثار، تعهد، فراق، رفاقت و شهادت در مسیر آرمان همخوانی داشت. البته سایر قطعات نیز به اقتضای داستان فیلم توانست حس حاکم بر سکانس‌ها را به مخاطب منتقل کند. از جمله در سکانس‌هایی که به تعقیب و گریز مأمور ساواک و کامیون حمل گوشت اختصاص دارد؛ موسیقی فیلم نیز حس هیجان، تنش انگیزه و تلاش برای عبور از خطرات و موانع را به خوبی ارائه می‌دهد. موسیقی بیات جهت عکس عمل کرده است. اما ملودی‌ای که اجرا می‌شود شاد است و این حالت شوری و شیرینی ایجاد می‌کند که باعث خوشایندتر شدن کار می‌شود. در «شکار» شما می‌توانید ملودی‌های آن را بردارید و روی آن ملودی‌ها شعر بگذارید تا خوانده شود. یعنی تماشاگر که از سینما می‌آید بیرون آن سوتی که در موسیقی فیلم هست در بیرون از سینما می‌نوازد.

بابک بیات

بابک بیات؛ آهنگساز پیشرو

اگر ما ۱۰-۱۵ سال است که از سینمای بدون موسیقی حرف می‌زنیم و اصغر فرهادی را به عنوان یکی از معدود کارگردانانی که علاقه‌ای به استفاده از موسیقی ندارد می‌شناسیم، بابک بیات در مشاوره‌هایی که به کارگردانان می‌داد گاه پیش می‌آمد که از نداشتن الزام گذاشتن موسیقی روی فیلم‌ها صحبت می‌کرد. بیات درباره این موضوع می‌گوید: «سرایدار» را با خسرو هریرتاش دیدیم. من «برهنه تا ظهر با سرعت» را با ایشان کار کرده بودم. بعد از آن فیلم دیگری ساخت به نام «سرایدار». با هم رفتیم این فیلم را دیدیم و من گفتم به نظر من هیچ کجای این فیلم به موسیقی احتیاجی ندارد، یا مثلا «باشو غریبه کوچک» آنجا بچه‌ای از جنوب به شمال می‌آید و موسیقی فیلم تم مرگ را می‌نوازد. من نمی‌توانستم تم محلی را بسازم به این زیبایی. بیضایی بعدا از موسیقی محلی خود همان جا استفاده کرد. یک قطعه است. فیلم پرندگان هیچکاک هم به عنوان یک نمونه معروف و مشخص هست که فقط صدای بال پرندگان ایجاد ترس می‌کند. می‌گویند ۶۰ درصد فیلم را هیچکاک می‌ساخته و بقیه را به دست برنارد هرمن می‌سپرده و برنارد هرمن از صدای بال پرندگان برای به وجود آوردن ترس یا هر چیز دیگر استفاده کرد. فیلم موسیقی نداشت. آنجا تعداد زیادی پرنده می‌دیدیم که حالت عادی نداشتند و کسی از خانه‌اش نمی‌توانست بیرون بیاید و ترسی در وجود آن‌ها رسوخ می‌کرد. این ترس با صدای بال پرندگان ایجاد می‌شد. صدای بالشان صدای خاصی بود. در فیلم مسافران و طلسم هم من پچ پچ آدم‌ها را با زهی و با یک تکنیک خاص درآورده بودم.»

نگاهی به موسیقی فیلم‌های شاخص کیومرث پوراحمد

جوایز بابک بیات

بابک بیات در طول ۳۰ سال فعالیت، ۱۳ بار برای ساخت موسیقی متن فیلم، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن شد. سال ۱۳۶۴ سیمرغ را نبرد اما برای ساخت موسیقی فیلم اتوبوس از او تقدیر شد. سال ۱۳۶۹ پس از چند بار کاندیدا شدن برای جایزه بهترین موسیقی فیلم، وقتی که از ۵ کاندیدای موسیقی فیلم ۳ بار نام او را اعلام کردند، جایزه سیمرغ بلورین فجر را برای فیلم «عروس» دریافت کرد. در سال ۱۳۷۵ هم وقتی از بین ۴ کاندیدا ۲ بار نامش اعلام شد، مجدد برای سرزمین خورشید و مردی شبیه باران سیمرغ بلورین را دریافت کرد. به اینها اضافه کنید، انبوهی از جوایز دیگر از جمله جوایز خانه سینما را.

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

1 دیدگاه
  1. مصطفی ظریف می‌نویسد

    خدا رحمتش کنه ، یه گنجینه ناب از موسیقی فاخر ایرانی که سبک و امضای خاص خودش رو داشت . واقعا موسیقی بابک بیات روح انسان رو به پرواز در میاره و یه غم زیبا و جذاب تو آهنگاشه .

filimo the north pole