گفت‌وگو با با ستاره‌ای که با فیلم تار TÁR دوباره سر زبان‌ها افتاده است

کیت بلانشت: وقتی فیلمنامه را خواندم، خودم را باختم

فیلم تار (TÁR) درباره خیلی چیزهاست؛ اما این فیلمِ تاد فیلد – که پس از وقفه‌ای ۱۶ ‌ساله و آخرین فیلمش «بچه‌های کوچک» (Little Children) محصول ۲۰۰۶ ساخته شده – یک ویترین تمام‌عیار برای هنر بازیگری کیت بلانشت به شمار می‌رود؛ بازیگری که نقش شخصیت مورد احترام و تحسین‌شده لیدیا تار را چنان بازی کرده که انگار زندگی‌اش به آن بستگی داشته است. بلانشت در تک‌تک صحنه‌های فیلم با دقت و ظرافتی حیرت‌انگیز در نقش این رهبر ارکستر جای گرفته است؛ رهبری که در حال هدایت یک سمفونی در برلین است که یک رسوایی فعالیت‌هایش را به‌شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.
«تار» مقاله‌ای در باب روزگار حال هم هست. تجربه‌های لیدیا با رسانه‌های اجتماعی و واکنش‌های شدیدی که به خاطر کارهایش می‌گیرد، واکنشی برآشفته و خشمناک به عصر جوابگویی به حساب می‌آید؛ اما با این‌که فیلم نمایش‌های موفقی در جشنواره‌های ونیز و تلیوراید و نیویورک داشت، فیلد و بلانشت با احتیاط درباره این مسائل با رسانه‌ها سخن گفته‌اند.

معرفی کامل و نقد فیلم تار

  • این فیلم حرف‌های زیادی درباره دنیایی دارد که ما امروز در آن زندگی می‌کنیم. از این رو گفت‌وگو درباره آن باید دشوار باشد.

کیت بلانشت: موضوع‌های بسیاری هستند که می‌شود درباره‌شان صحبت کرد. فیلم تار یکی از سخت‌ترین فیلم‌هایی است که من تا امروز مجبور شدم درباره‌شان حرف بزنم چون اصلا تعریف کردن این فیلم دشوار است. «تار» درباره مسائل بسیار زیادی است.

  • بخش اعظمی از «تار» حول بازی شما شکل گرفته است. فیلمنامه اولیه در پی آغاز همکاری با شما چقدر تغییر کرد؟

همان‌طور که می‌دانید تاد فیلد فیلمنامه را برای من نوشته بود. پس زمانی که آن را برایم فرستاد گفت‌وگوهایی میان ما شروع شد. از سپتامبر ۲۰۲۰ بود که این اتفاق افتاد و شخصیت نهایی از دل این گفت‌وگوهای غنی خارج شد (گفت‌وگوهایی که تاد فیلد می‌گوید همچنان بین‌شان ادامه دارد!). وقتی فیلمنامه را خواندم، به‌واسطه آنچه از من طلب می‌کرد خودم را باختم؛ نه‌فقط برای آمادگی‌ای که برای ایفای این شخصیت لازم بود بلکه برای عمق پرسش‌گری در فیلمنامه و رابطه من با آن؛ که بسته به صحنه‌ای که فیلمبرداری می‌کردیم یا رابطه‌ای که آن روز بر آن تمرکز داشتیم، دائم تغییر می‌کرد.

وقتی ترکیب بازیگران به‌تدریج شکل گرفت، نینا هوس هم دوباره آن را ارتقا بخشید. سپس هیلدور گونادوتیر درگیر ساخت موسیقی فیلم شد؛ زمانی که فکر می‌کردم فیلم نمی‌تواند خیلی بهتر از آن چیزی شود که بود. کار من فقط این نبود که از فرصت استفاده کنم و حق مطلب را در خصوص فیلمنامه ادا کنم بلکه باید جوابگوی کیفیت کار آدم‌هایی هم می‌بودم که همکارشان می‌شدم.

کیت بلانشت

  • شخصیت لیدیا تار را با خودتان به خانه هم می‌بردید؟

خب، پاندمی هنوز وجود داشت و رفت‌وآمد بچه‌هایم نیز آزادانه صورت نمی‌گرفت. پس تجربه‌ای بود که به شکل عجیبی واقعا در تنهایی مفرط رقم خورد، بماند که اداره یک نهاد فرهنگی مهم نیز تجربه مشابهی به نظر می‌رسد. انگار زندگی از هنر تقلید می‌کرد. بجز این در خصوص گفت‌وگوهایی که تاد و من به منظور شکل‌گیری این شخصیت داشتیم، کارهای زیادی باید انجام می‌شد. گاهی وقت‌ها، شام‌های عجیب‌وغریبی با هم می‌خوردیم؛ اما راستش در فیلمی که سوال‌های متافیزیکی و هستی‌شناسانه بزرگی می‌پرسد، این شام‌ها واقعا تجربه بسیار عملی و سودمندی بودند. تاد هر شب درباره آنچه روز بعد باید انجام می‌شد، صحبت می‌کرد و همه چیز را برای آن آماده می‌کرد. با وجود این، زمانی که ما با ارکستر دریسدِن کار می‌کردیم، من یک بار وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دستم در هوا است و دارد برای خودش آواها را هدایت می‌کند (به گفته تاد فیلد کارگردان، این صحنه حتی برای فیلم هم پیاده و فیلمبرداری شد).

  • از سبک بازیگری مِتُد چگونه بهره بردید؟ آیا سعی می‌کردید بین فیلمبرداری صحنه‌ها در قالب شخصیت‌تان باقی بمانید؟

بعضی موقعیت‌های شخصیت یا شدت تمرکزم بر این شخصیت در مواردی، به‌گونه‌ای بودند که نمی‌توانستم بین صحنه‌ها و برداشت‌ها کاملا از قالب لیدیا تار خارج شوم. من این توانایی را دارم که توامان عینی و ذهنی (اوبژکتیو و سوبژکتیو) عمل کنم که شاید به خاطر تجربه سال‌ها حضور سر صحنه است. باید می‌دانستم که دوربین کجاست چون باید بیش از سه‌چهارم می‌چرخیدم و اگر متوجه جای دوربین نبودم، شما نمی‌توانستید چشمان مرا ببینید که واقعا مهم بود. در عین حال، باید اجازه می‌دادم این شخصیت درونم جریان پیدا کند. تاد همیشه دوربین را در مکان درستی قرار می‌دهد. پس وقتی شروع به چیدن صحنه می‌کرد، جای دوربین را می‌دیدم و آن را به عنوان جلوی صحنه در نظر می‌گرفتم. در واقع تاد وقتی با گشاده‌دستی به ما اجازه می‌داد از دوربین و موقعیت‌هایش باخبر شویم، می‌فهمیدیم که چطور می‌توانیم بهترین استفاده را از آن ببریم.

از سوی دیگر، نمی‌توانم بگویم که هر شب چقدر این شخصیت را با خودم به خانه می‌بردم. برای من بیش‌تر به این صورت بود که انگار همه تجربه‌هایم به عنوان یک انسان تغییر کرده بود. به عنوان مثال، پس از یک روز کاری وقتی شب در خیابان قدم می‌زدم، صداها را متفاوت می‌شنیدم. وقتی داخل اتاقی می‌شدم به پرده‌ای توجه می‌کردم که در مقابل سرویس بهداشتی قرار گرفته بود. در این مواقع، تمرکز من تغییر می‌کند. انگار از زاویه دید دیگری به جهان و دنیای پیرامون‌تان می‌نگرید که البته این خودش امتیازی است.

  • شما از چه زمانی پیرامون بحث کردن علنی درباره موضوع‌ها محتاط‌تر از قبل شدید؟

من همیشه در خصوص تعامل با رسانه‌ها محتاط بوده‌ام. مکان‌ها و جمع‌های زیادی وجود ندارند که شما بتوانید در آن‌ها مفصل درباره مسائل پیچیده بحث و گفت‌وگو کنید. ما حتی به جنبش‌هایی چون «زندگی سیاهان مهم است» و «من هم» آن‌طور که باید نپرداخته‌ایم. این‌ها تمام نشده‌اند و ما همچنان با آن‌ها زندگی می‌کنیم. پس باید منظور دقیق‌شان را درک کنیم. بخش اعظمی از این فرایند را خشم تشکیل می‌دهد که اگر درست منتقل شود، یعنی شنیده و درک شود، ابزار خیلی خیلی مهمی برای گذر است و کاملا قابل درک. من احساس می‌کنم که ما در برهه گذاری اساسی هستیم که البته برای برخی آدم‌ها هراس‌انگیز است. امثال ما به تغییر عادت دارند چون دائم چیزی می‌سازیم.

کیت بلانشت

  • چه نظری درباره قضاوت شدن آدم‌ها و همین‌طور قالب‌های مختلف داستان‌گویی به‌واسطه یک چارچوب اخلاقی دارید؟

رفتارهای خاصی هستند که نمی‌شود آن‌ها را تحمل کرد؛ اما وقتی پای مسائلی چون تحریم کتاب‌ها به میان می‌آید، باید بستری را درک کنید که این کتاب‌ها در آن نوشته شده‌اند، حتی اگر با سلیقه شما همخوانی نداشته باشند. ممکن است به نظر شما توهین‌آمیز هم باشند ولی باید درباره چرایی‌اش صحبت کرد. من به بحث کردن با آدم‌هایی علاقه‌مندم که متفاوت فکر می‌کنند نه این‌که در چنین مواردی مانع بحث شوم.

  • تا حالا احساس کرده‌اید که جوری درباره شما قضاوت می‌شود که فراتر از کنترل شماست؟

من خیلی دیر بازیگری را شروع کردم. اولین نقشم را در ۲۵ سالگی بازی کردم. انتظار نداشتم به عنوان بازیگر، صاحب کارنامه‌ای شوم و فکر می‌کردم ۵ ‌سال بیش‌تر دوام نمی‌آورم؛ اما امروز اوضاع تغییر کرده است که به این خاطر است که زن‌ها مسئولیت‌ها و اختیارهای بیش‌تری پیدا کرده‌اند. آن‌ها دیگر استثنا نیستند و حالا، داستان‌های زن‌محور زیادی وجود دارد. فکر می‌کنم حالا زن‌های خوب زیادی کارهای خوبی انجام می‌دهند که دیده می‌شوند. آن‌ها همیشه موفق بودند ولی حالا دیده می‌شوند؛ و این اتفاق در سطحی بین‌المللی رخ می‌دهد. به نظرم یکی از بزرگ‌ترین فیلمسازان جهان لاریسا شِپیتکو است. او فقط چند فیلم ساخته است اما خدای من، من که نمی‌توانم تصور کنم آثارش را ندیده‌ام.

  • حالا که در این باره صحبت کردید باید بپرسم که منظورتان این است که می‌خواهید با کارگردانان زن بیش‌تری همکاری کنید؟

کارهایی که انجام می‌دهم خیلی تصادفی‌تر از این‌هاست. خیلی به خانواده و زمانی که دارم و دیگر عوامل بستگی دارد، مثلاً این‌که چه کسی با من تماس بگیرد و آن روزها، برنامه زمانی‌ام چگونه باشد. درباره این فیلم اصلا برایم مهم نبود که کارگردان چه جنسیتی دارد. فقط گفت‌وگوی ما بود که به این همکاری انجامید.

  • شما اغلب در پروژه‌هایتان به عنوان تهیه‌کننده هم با شرکت تولیدی‌ خودتان با عنوان «دِرتی فیلمز» حضور دارید. ناراحت شدم که شنیدم اقتباس «راهنمایی برای زنان نظافتچی» (A Manual for Cleaning Women) را با پدرو آلمودووار کار نمی‌کنید.

خب، به شکل دیگری اتفاق خواهد افتاد. من پدرو را می‌ستایم و کاملا برایم محترم است. او باید به زبانی کار کند که احساس می‌کند بهترین نتیجه را می‌گیرد. شاید فیلمی بهتر کار کند.

کیت بلانشت

  • آگاهی شما از اکوسیستم آسیب‌پذیر ساخت و نمایش فیلم‌ها، چطور روی فعالیت‌تان به عنوان یک تهیه‌کننده تاثیر می‌گذارد؟

شوهرم و من هر سال تئاترهای خیلی زیادی را در کمپانی تئاتر سیدنی تولید می‌کنیم. فیلمسازی در ادامه آن قرار می‌گیرد و فقط رسانه متفاوتی است؛ اما باید واقعا با احتیاط عمل کنید، به‌خصوص در مورد کسانی که برای همکاری در تولید انتخاب می‌کنید. یک تهیه‌کننده خلاق کسی است که سر صحنه بزرگ شده و می‌فهمد چطور یک فیلمنامه را باید به سرانجام برساند و خیلی خوب می‌داند که یک فیلم چطور ساخته می‌شود؛ و علاوه بر این‌ها، باید شم اقتصادی هم داشته باشد و بفهمد که کجا فیلم را عرضه و سپس پخش کند. این نقش، هنری است که دارد می‌میرد و برای همین است که بازیگران و کارگردانان زیادی در حال ورود به عرصه تهیه‌کنندگی هستند.

  • آن‌ها در سطحی خلاقه روی موفقیت سرمایه‌گذاری می‌کنند.

آن‌ها می‌دانند که باید از ابتدا تا انتها به همه چیز اهمیت بدهند. خیلی وقت‌ها فیلم‌ها فقط عرضه می‌شوند و برای تهیه‌کنندگان مهم نیست که کجا عرضه می‌شوند. زمانی که شما مدتی در صنعت سینما حضور دارید، فراز و فرودهایی را نه‌فقط در باب کیفیت بلکه چگونگی تولید پروژه‌ها می‌بینید. من خیلی پرشور این فرایند را دنبال می‌کنم چون برایم مهم است که چه فیلمی را کار می‌کنم. گاهی وقت‌ها جواب نمی‌دهد. هیچ‌کس نمی‌خواهد فیلمی بد بسازد اما اگر خوب شد، شما می‌خواهید بدانید که از شانس مبارزه برای دیده شدن توسط تماشاگران برخوردارید.

منبع: ایندی‌وایر، اریک کوهن

دانلود فیلم تار کیت بلانشت از فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole