فرمان آرا بودن یکی از مجموعه مستندهایی است که توسط موسسه رسانه شهر درباره چهرههای سینمایی ساخته شده است. مستندی بیوگرافی که به زندگی شخصی و حرفهای بهمن فرمان آرا فیلمساز و کارگردان مشهور و صاحب سبک. تهیه کننده این مستند رضا میرکریمی و کارگردان آن بهمن کیارستمی است و شاید فیلمساز بودن آنها در شیوه روایت و زاویه دید به سوژه توانسته این مستند را حتی از حیث زیباییشناسی هم جذاب و تماشایی کند. با این حال خوش سخن و شیرین بودن شحصیت خود فرمان آرا و صداقت و صمیمیتی که در کلام و کردارش وجود دارد نیز بر امتیتزهای این قصه افزوده است.
بدون شک یکی از عوامل مهم جذابیت مستند «فرمان آرا بودن» و شاید مهمترین عامل آن شخصیت جذاب و دلنشین خود فرمان آراست که مخاطب را با کلام او همراه کرده و تا انتها میکشاند. مستندی که مخاطب را با جهان داستانی و سینمایی و دنیای فردی و خصوصی بهمن فرمان آرا آشنا میکند
مستند با مونوگ و صدای ذهنی خود فرمان آرا شروع میشود و به یکی از صحنههای فیلم «بوی کافور عطر یاس» کات میخورد که خود فرمان آرا بازیگر آن صحنه است. این تمهید چندین بار به شکل هوشمندانه و معناداری در طول مستند اضافه شده که حرفهای فرمان آرا در مصاحبهها به دیالوگهای فیلمش پیوند میخورد. پیوندی که از یک منطق دراماتیک برخوردار بوده و به نوعی بین جهان مستند و جهان داستانی فیلمهای بهمن آرا ارتباط برقرار میکند. فیلم در یک روایت درهم تنیده و موازی، زندگی فردی و حرفهای بهمن فرمان آرا را به تصویر میکشد که شاید فصل مشترک این روایت ها، شخصیت یگانه خود فرمان آراست که گویی تفاوت چندانی میان هویت فردی و حرفهای او وجود ندارد و در واقع او در همه جا فرمان آراست. فیلم به شدت شخصیت محور بوده و پا به پای سوژه پیش میرود. به این معنا که محور روایت مستند حرفهای خود فرمان آراست و مستندساز از مصاحبههای متداول از دوستان و نزدیکان سوژه برای روایت او بهره نبرده است بلکه تنها به خود فرمان آرا تکیه دارد و شاید تنها این صحنههای از فیلمها و آثار اوست که به روایت الصاق شده و در خدمت بیانگری آن قرار میگیرد. البته یک صحنه که گفتوگوی بین فرمان آرا و زاون قوکاسیان منتقد سینما را هم میبینیم باز به شیوه گفتگو و دیدار دو دوست است که درباره سینما صحبت میکنند و از شیوه مصاحبه مستقیم استفاده نشده است.
یکی از مهمترین مفاهیم و موضوعاتی که در این مستند در کانون توجه قرار گرفته مسئله مرگ و مواجهه فرمان آرا با آنست و حتی صحنه افتتاحیه مستند نیز با همین سوژه آغاز شده و در نهایت به تولد فرمان آراه گره خورد تا دوران کودکی آن را آغاز کند. در واقع مستند به جای تولد از مرگ آغاز میکند و در پایان نیز با رجوع دیگرگونه به آن به اتمام میرسد و البته این بیراه هم نیست چراکه مفهوم و مسئاله مرگ یکی از مهمترین مضامین سینمای فرمان آرا به ویژه در آن سهگانه معروف است یعنی خانهای روی آب، بوی کافور و عطر یاس و یک بوسه کوچولو. در همین زمینه مستند به اعتقادات و باورهای فرمان آرا نیز پرداخته است. از جمله در جایی فرمان آرا میگوید من همیشه انسان معتقدی بودم ولی هیچگاه دوست نداشتم باورهای مذهبی خود را به نمایش بگذارم. در همین راستا برخی از نقدهایی که به او و سینمایش شده هم از زبان خود فرمان آرا مطرح میشود.
فیلمهای مستند از زاویه فیلیموشات
شاید برای آنها که با زندگی شخصی فرمان آرا آشنا نیستند تماشای این مستند از این حیث جالب باشد که متوجه میشوند که او علاوه بر فیلمساز بودن یک تاجر موفق هم است و کارخانه نساجی دارد. شغلی که از پدرش به او رسیده همچنانکه در جایی از مستند میگوید که اگر پول و ثروت پدر و کارخانه نساجی نبود او نمیتوانست با فیلمسازی زندگیش را بچرخواند. جالب اینکه فرمان آرا تهیه کننده هم هست. وی در دوران تهیهکنندگی و مدیرعاملی شرکت گسترش از فیلمسازان بنامی چون ارسن ولز در آخرین ساختهاش یعنی «آن سوی وزش باد» و استیون اسپیلبرگ در فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم از طرف کمپانی سازنده فیلمها پیشنهاد سرمایهگذاری داشتهاست.
جالبتر اینکه او در سال ۱۳۵۹ به کانادا مهاجرت کرده و مدیر عامل شرکت سیرکل ونکوور شد. وی در این سالها فیلمهای مهمی را پخش نمود و سپس به لس آنجلس آمریکا رفته و در تولید فیلمهای فیلمسازان بزرگی همچون: باغ وحش شیشهای (پل نیومن)، مادام سوزاتسکا (جان شلزینجر)، رادیو حرف (الیور استون)، سقوط امپراتوری آمریکا (دنیس آرکند)، آخرین وسوسه مسیح (مارتین اسکورسیزی)، خانم و آقای بریج (جیمز آیوری)، تردستان (استیون فریرز)، لیولو (ژان کلودلوزان) همکاری کرد.
بدون شک یکی از عوامل مهم جذابیت مستند «فرمان آرا بودن» و شاید مهمترین عامل آن شخصیت جذاب و دلنشین خود فرمان آراست که مخاطب را با کلام او همراه کرده و تا انتها میکشاند. مستندی که مخاطب را با جهان داستانی و سینمایی و دنیای فردی و خصوصی بهمن فرمان آرا آشنا میکند.