علاقهمندان به بدنسازی بدون شک رونی کلمن، را میشناسند. انگار طرفدار فوتبال باشید و «مارادونا» را نشناسید. شهرت این کوه عضله آمریکایی آنقدر زیاد است که احتمالا آنهایی که علاقهای به وزنه و دمبل ندارند هم اسم او را شنیده یا عکس فیگورهایش را اینور و آنور دیدهاند. «کلمن» بنابر نظر تمام بدنسازان بزرگ دنیا، بهترین بدنساز تمام اعصار است. میراث او در ورزش بدنسازی نه فقط ۸ قهرمانی پیاپی در رقابت مستر المپیا (که در بدنسازی مانند جام جهانی مهم و معتبر است) و رکورددار بودن از این حیث، که ایجاد انقلاب در این ورزش بود.
کلمن در دورهای ستاره شد که خیلیها آن را دوره طلایی تاریخ بدنسازی میدانند: دهه ۹۰ میلادی. هر کدام از ستارههای این دوره به تنهایی اسطورههایی هستند که هنوز با وجود پیشرفت فوقالعاده ابزار، مکملها و علم بدنسازی، نظیر و مانندشان متولد نشده. فلکس ویلر، کوین لورون، جی کاتلر، دکستر جکسون و شان ری همگی رقمزنندهای دورهای بودند که در آن داوران مستر المپیا، برای انتخاب نفر برتر دچار سرگیجه میشدند! در چنین دورهای در سال ۱۹۹۸ کلمن، که سال قبل به رتبه ضعیف نهم رسیده بود، با چنان پکیجی در مسابقات حاضر شد که تمام رقبایش انگشتبهدهان ماندند و طبق گفتههای خودشان در مستند خوشساخت رونی کلمن: پادشاه بهترین بدنی را دیدند که یک انسان از خودش به نمایش گذاشته است.
فیلم رونی کلمن: پادشاه تاکید درست و پررنگی روی جنبههای انسانی شخصیت کلمن دارد. حاصل سالها تمرین سخت و کار با وزنههای فوق سنگین باعث شد تا اسطوره در طول یک دهه اخیر بارها جراحی شود و به خاطر تخریب استخوانهای لگن و کمرش، بدون عصا قادر به راه رفتن نباشد.
آیا کلمن از اینکه سلامتیاش در نیمه دوم زندگی خود را فدای هدفش به عنوان «بهترین بودن» کرده پشیمان است؟ فیلم قرار است به همین سوال جواب دهد. از بین گفتوگوهای کلمن در فیلم به مرور متوجه میشویم که با یک شخصیت کمالگرا، جاهطلب و بسیار باپشتکار روبهرو هستیم.
کلمن در هر عرصهای که بوده، تلاش کرده بهترین باشد و واقعا هم بهترین بوده. آنهایی که او را نمیشناسند و دنبال نمیکنند تصورشان با توجه به هیبت و لهجه عجیب او موقع حرف زدن این است که با توده حجیمی از عضلات طرف هستند که بهره چندانی از هوش نبرده. اما در فیلم متوجه میشویم که نمرات کلمن در کالج عالی و استعدادش در علم حسابداری مورد تحسین تمام استادهایش بوده است.
ورود او به اداره پلیس در سالهای قبل از شروع بدنسازی از نقاط جالب زندگی اوست. کلمن در سال اول کارش به عنوان بهترین نیروی تازهوارد اداره پلیس شناخته شد و جایزه گرفت و در همین دوران بود که «برایان دابسون» یک بدنساز آماتور و مدیر باشگاه قدیمی متروفلکس در آرلینگتون تگزاس او را در خیابان کشف کرد و با وعده اشتراک مادامالعمر رایگان او را زیر پروبالش گرفت و تمرین داد.
چند سال پیش وقتی فیلم تمرینات کلمن را در باشگاه متروفلکس میدیدم پیش خودم فکر میکردم چرا بهترین بدنساز تاریخ در چنین باشگاه داغانی تمرین میکند؟ آن زمان از هویت این باشگاه باخبر نبودم. این باشگاه تگزاسی مشهور است به داشتن وزنههای قدیمی و زنگزده، دستگاههای زمخت و دیوارهای خراب و حتی نداشتن تهویه! با این حال بزرگان زیادی با همین شیوه قدیمی به بام بدنسازی رسیدهاند که بلاشک «کلمن» سرآمد همه آنهاست.
بخش جذاب دیگر فیلم، رابطه گرم و صمیمی اسطوره با همسر و فرزندانش است. او مرد خانواده است و در بخشی از فیلم هم تاکید میکند که از نوجوانی عاشق داشتن خانوادهای شلوغ بوده و حالا با داشتن ۴ فرزند به آروزیش رسیده. صحنههای حضور کلمن در خانه و راه رفتنش با عصا تاثیرگذار و متاثرکننده است و تقارن تصویریاش با وزنهزدنهای او در دوران اوجش نشان میدهد که این کوه عضله چه زندگی دراماتیکی را پشت سر گذاشته.
آیا دیدن این تصاویر صرفا غمانگیز است؟ خیر. فلسفه و نگاه کلمن به زندگی مبنی بر «سازگاری» است. یکی از تعریفهای مدرن از هوش میگوید هوش یعنی قدرت سازگاری و تطابق انسان با شرایط و از این منظر رونی کلمن، انسان بسیار باهوشی است. مرور پیشرفت پلهپله او در بدنسازی و همزیستی اجباری و مسالمتآمیزش با دردهای شدید بدنی حاکی از صبر فوقالعاده و مزاج پیامبرگونه ورزشکاری است که روزگاری حتی تماشای هیبت فرازمینیاش هم لرزه به اندام انسان میانداخت.
فرای شناختی که با دیدن مستند از این قهرمان بازنشسته بهدست میآوریم، گوش دادن به صحبتهای تمجیدآمیز رقبای سابق او که جملگی از سلاطین تاریخ بدنسازی بودهاند هم لذت فراوانی را دارد. پیشنهاد میکنم اگر حتی علاقهمند بدنسازی هم نیستید تماشای مستند «رونی کلمن: پادشاه» را در فیلیمو از دست ندهید. فیلم پرترهای دقیق و انسانی از یک جسم و یک ذهن زیباست که به آدم درس زندگی میدهد.