چند هفتهای است که پخش سریال «آقازاده» شروع شده است؛ سریالی که خیلی از مسائل بحثبرانگیز روز را برای اولین با شفافیت و صراحت مطرح میکند.
چند هفتهای است که پخش «آقازاده» شروع و سریال هنوز به نیمه نرسیده با واکنشهای متفاوت و حاشیه متنی و فرامتنی در فضای رسانهای مواجه شده است. سریالی که خیلی از مسائل بحثبرانگیز روز برای اولین در آن با شفافیت و صراحت مورد اشاره قرار میگیرند. در ادامه با فیلیمو شات همراه باشید تا نگاهی دقیقتر داشته باشیم به «آقازاده».
التهاب
حتی پیش از انتشارِ قسمت اول و با مشخص شدنِ عنوان سریال، تهیهکننده و سازمان تولیدکننده آن، بینندهها در انتظار دیدن سریالی ملتهب بودند که دست روی موضوع و مطرح کردن مسائلی میگذارد که پرداختن به آنها امر مرسومی در سریالهای تلویزیونی و حتی شبکه نمایش خانگی نیست. «آقازاده» روی موضوعی دست میگذارد که پیش از این فقط در آثار دفاع مقدس به شکل ضمنی مطرح میشد؛ اینکه فرزندان بزرگان انقلاب و سرداران جنگ با میراث پدران خود چه میکنند و واکنش این بزرگان به رفتارِ فرزندانشان چه خواهد بود. از اشارههایی گذرا در «موج مرده» (۱۳۷۹) و «نسل سوخته» (۱۳۷۸) تا اشارههایی مستقیم در «قارچ سمی» (۱۳۸۰) و «دیوانه از قفس پرید» (۱۳۸۱)، موضوع فساد یا اشاره به انحرافهای مالی و اخلاقی در میانِ کسانی که خود ایجادکنندگان سیستم جدید بودهاند، مسئلهای بوده که در هنگام پرداخت به اشکال مختلف با پرده پوشی همراه شده است. فیلمهای نظیر «روز بلوا» (۱۳۹۸) کوشیدهاند صورت مسئله را به شکلی روشنتر مطرح کنند اما «آقازاده» پردهپوشی را کنار گذاشته تا مواجههای مستقیم با موضوعی داشته باشد که بسیاری به آن نزدیک شدهاند اما جسارت یا اجازه پرداختن به جزئیاتش را نداشتهاند.
نکته اینجاست که «آقازاده» این کار را در قالب سریالی سفارشی/شعاری ارائه نمیدهد که مناسب پخش در ایام ماه مبارک رمضان از تلویزیون باشد. «آقازاده»، زیرکانه موضوع فساد مالی را به مسائلی نظیر ناموس، پاکی و عفت پیوند میدهد تا پیشروی داستان در ظاهر نمایش وجود فساد و عزم راسخ برای از بین بردن آن باشد اما در باطنِ امر، شاهد بازپسگیری پاکدامنیای باشیم که به دست مفسدان لکهدار شده. بدین ترتیب «آقازاده» همان قدر که در انتخاب موضوع و داستان ملتهب است و در اجرا از سریالهای روز دنیا تأثیر گرفته، همزمان به ریشهها توجه دارد؛ تا با گره زدن خطوط داستانی با عقاید عمومی، بیننده را در مسیری هدایت کند که خود را به جای شخصیتها بگذارد؛ چرا که شاید بسیاری مشکلی با کسب موفقیت به هر طریقی نداشته باشند اما پاکدامنی و عفت موضوعاتی هستند که نادیده گرفته نمیشوند.
پربینندهترین سریال های شبکه نمایش خانگی
شروع
قسمت اول «آقازاده» در کنار قسمت اول سریالهایی نظیر «شهرزاد» (فصل اول) و «پایتخت» (فصل دوم) یکی از بهترین قسمتهای اول سریالهای ایرانی در ده سال اخیر بوده است. تمام آن چیزی که از اپیزود اول یک سریال انتظار میرود در این قسمت جمع شده. قسمت اولِ «آقازاده»، به شکلی هوشمندانه خلاصهای از آن چیزی است که قرار است در تمام طول سریال ببینیم و به شکل خوشایندی نشان میدهد کلیت سریال پیش از ساخته شدن روی کاغذ شکل گرفته و بهدرستی کارگردانی شده: طرح کلی داستان، شکل روایت آن، شخصیتها، خط مشی آنها، گرافیک تصویر و از همه مهمتر، لحن سریال.
درباره قسمت اول سریال «آقازاده» در فیلیمو شات بخوانید؛ بازی شطرنج و یک مافیای اقتصادی
قسمت اول «آقازاده» با معرفی اجمالیِ راضیه/مانلی (با بازیِ پردیس پورعابدینی) و سرنوشتی که در انتظار اوست شروع میشود. پس از آن، رفتهرفته فساد پیرامونِ نیما (با بازیِ امیر آقایی) به تصویر کشیده میشود و مشخص میشود قرار گرفتنِ راضیه در برابر او به دلیل علاقهمند شدن به حامد (با بازیِ سینا مهراد) است. به بیان دیگر، طرح کلی سریال «رویارویی نیما و حامد» خواهد بود و داستان با قرار دادن راضیه میان آنها پیش میرود. تقابلی که باعث افشا شدن فسادهای مالی/ اخلاقی و زدوبندهای سیاسی میشود.
طبق آنچه در قسمت اول میبینیم، «آقازاده» قرار است این داستان را از طریق رفت و برگشتهای زمانی میان حال و گذشته شخصیتها روایت کند. زمان حال، از روزی در نظر گرفته شده که نیما برای شرکت در حراج آثار هنری به تهران بازمیگردد و همان روز، توسط حامد دستگیر میشود. هر یک از این دو برای رسیدن به این روز بهخصوص گذشتهای را از سر گذراندهاند؛ گذشتهای که در آن نیما، راضیه را به تهران آورده تا به مانلی تبدیل کند (طعمهای برای به دام انداختن سیاستمداران) و تعلیم داده تا به زندگی خصوصیِ حامد نفوذ کند. در نتیجه، آینده مبهمی که در ابتدای قسمت اول میبینیم قرار است از اتصال میان این گذشته تاریک و زمان حالی که سریال در حال تعریف کردن آن است حاصل شود.
بدین ترتیب، در همان قسمت اول علاوه بر اینکه با شخصیتهای اصلی آشنا میشویم، شمایی از کلیت داستان در برابر بیننده ترسیم میشود تا برای ادامه دادن سریال تصمیم بگیرد. از همین قسمت اول به خوبی مشخص است که حامد، بهعنوان کسی که قرار است در برابرِ نیما بایستند، خصوصیاتی دارد که به طور کامل در تضاد با منافع و جهانبینیِ نیما هستند. این ویژگیهای اخلاقی و رفتاری آنقدر قوی هستند که باعث تحولِ مانلی و بازگشت دوبارهاش به قالبِ راضیه خواهند شد.
اما سازندگان «آقازاده» به افشای این طرح داستانی در قسمت اول اکتفا نکردهاند و از همین قسمت با استفاده از گرافیک تصویر، کدهایی بصری برای درک بهتر زمان روایی، ویژگیهای شخصیتها و درونیات آنها در سریال قرار دادهاند. این کُدها قراردادهایی هستند که به بیننده کمک میکنند رفت و برگشتهای زمانی و تفاوت میان شخصیتها را تشخیص دهد. مثلاً با معرفی هر شخصیت جدید، شاهد مجموعهای از تصاویر هستیم که ویژگیهای او را در قالب فیگورها و ارجاعات داستان به نمایش میگذارد. یا برای بازگشت به زمان حال حتماً بافت بصری تصویر برای چند لحظه تغییر میکند (در قسمت اول، این تغییر همراه با میاننویس است که در قسمتهای بعدی حذف میشود).
دو دنیا: پیشداستان و شخصیتپردازی
«آقازاده» جبههبندی مشخص و قاطعی دارد. آدم خوبهای داستان و آدم بدها را حتی از روی ظاهرشان هم میتوان تشخیص داد. به شکلی که نیازی نیست آنها را به دقت بشناسیم یا با گذشته آنها بهطور کامل آشنا شویم. با وجود این استراتژی که در سریالها ایرانی رواج دارد و بیننده نیز به آن عادت کرده، «آقازاده» به شکل مکرر به گذشته شخصیتها رجوع میکند تا به جزئیات رفتاری آنها بپردازد. حاصل این ارجاعات مکرر، شکلگیریِ پیشداستانهایی است که به بیننده کمک میکند تصویری روشنتر از کلیت داستان داشته باشد؛ بهعنوان مثال، شخصیت مانلی ابتدا در میانه قسمت اول بهعنوان شخصیتی فرعی معرفی میشود اما در قسمتهای بعد شاهد جزئیات تبدیل شدنِ راضیه به مانلی هستیم؛ همچنین حواشیای که این فرآیند در پی داشته و شخصیتهایی فرعی که از طریق این پروسه وارد خط داستانی میشوند را میبینیم: از دوست راضیه، نوذر (با بازیِ روزبه معینی) بگیرید تا دخترِ معتاد، سحر (با بازیِ سامیه لک). درواقع شاهد معرفی آدمهایی هستیم که باعث میشوند راضیه با نیما و آدمهای پیرامونش آشنا شود و پیش از تبدیل شدن به مانلی، با عاقبت خود آشنا گردد. این شکل از روایت، طی چند قسمت بیننده را آماده میکند تا منتظر پیشداستانهایی باشد که با حضور هر شخصیت تازه در خط داستانی در حال شکلگیری و گسترش هستند.
از سوی دیگر، شکل روایت داستان به گونهای که گذشته و حال همزمان با هم پیش بروند، باعث شده باز کردن صورت مسئلهای که جواب آن برای بیننده مشخص است، شکل جذابی به خود بگیرد. بیننده از ابتدا میداند که نیما محکوم به شکست است اما دوست دارند ببیند راهکارِ حامد برای مقابله با رفتار و اعمال چنین آدمی چیست. پس سازندگان بر وجود دو دنیای متفاوت از هم تأکید میورزند که از ابتدا با هم در منافات قرار میگیرند و نقطه اتصال آنها راضیه/مانلی است. یک “آقازاده خوبِ” پرایدسوارِ چشم و گوش بسته که سَر سفره پدر و مادرش در محلهای قدیمی بزرگ شده در برابر یک “آقازاده بد” با مجموعهای از فسادهای اخلاقی و مالی که در جایی خارج از شهر زندگی میکند و به شکل مشکوکی فرزند ناتنیِ مردی باقدرت و نفوذ (با بازیِ مهدی سلطانی) است. هر یک از این دو قطب داستانی میکوشند دیگران را شبیه به هم خود کنند؛ چرا که تنها راهی را که خودشان میروند، درست میدانند. «آقازاده» به وضوح در جبهه “آقازاده خوب” میایستد، ارزشهای این جبهه را تبلیغ میکند و به تقبیح ضدارزشهایش میپردازد؛ یعنی همان رفتارهایِ “آقازاده بد”. از اینرو، استفاده از آیههای قرآن در ابتدا و پایان هر قسمت را میتوان تأکید سازندگان سریال بر آشکار کردن علت انحرافی دانست که ریشه در ترک اخلاق و دینداری دارد ولی الزاماً به جایگاه انسانها در اجتماع و مناسب دولتی مرتبط نیست. به بیان دیگر، به عقیده سازندگانِ «آقازاده» انحراف از جایی شروع میشود که انسان از مسیر تعالی خود بهعنوان یک بنده منحرف میشود. اینکه پس از این انحراف و با استفاده از مناسبات و اِعمال قدرت چه نتیجهای حاصل میشود، مسئلهایست که نباید باعث شود انحراف اولیه به چشم نیاید.
نگاهی به حضور امیر آقایی در قطب منفی سریال «آقازاده»
نمایش سازوکار فساد
اینکه فسادی وجود دارد و ارادهای برای مقابله با آن، موضوعی نیست که سربسته باقی مانده باشد. کافی است اخبار را دنبال کنید تا هر روز خبری تازه از مفاسدی عظیم به گوشتان بخورد. نکته اینجاست که در اخبار فقط به اصل فساد اشاره میشود و درنهایت فردی به عنوان مفسد معرفی میگردد اما هیچ وقت سازوکار شکلگیری این فساد با جزئیات و به شکلی قابل فهم برای عموم مردم ارائه داده نمیشود. سازندگان «آقازاده» با اینکه میتوانستند فساد و مفسد را مثل اخبار فقط از طریق اشاره و اطلاع به بیننده معرفی کنند، حوصله به خرج میدهند تا سازوکار فساد را به نمایش بگذارند: ریشه پول و اعتبار کجاست؛ روابط چگونه شکل میگیرد؛ فشارها از جانب چه کسانی اعمال میشود؛ سرمایهها چگونه یک شبه چندصدبرابر میشود و از همه مهمتر، چطور وقتی همه چیز برملا شده، مفسد بهراحتی از چنگ قانون میگریزد؟ «آقازاده» هر فسادی را که از نیما سرچشمه میگیرد، دنبال میکند تا به ریشه آن برسد. پس از آن به نمایش روشهایی میپردازد که نیما از طریق آنها و بهواسطه آقازاده بودنش ثروت و جایگاهی افسانهای کسب کرده. از سوی دیگر، «آقازاده» به شکل مستقیم به پروندهها، اخبار و شایعاتی اشاره میکند که یا هنوز در جریان هستند یا آنقدر قدیمی نیستند که از حافظه بینندهها پاک شده باشند. پس عجیب نیست که رسانهها به دنبال مابهازاءهای واقعی شخصیتهای سریال بگردند و بهراحتی بتوانند آنها را به هم ربط بدهند؛ موضوعی که شاید در بلندمدت چندان به نفع «آقازاده» نباشد اما التهاب و جذابیت سریال را دو چندان میکند.
«آقازاده» یک سریال گذری نیست و نمیتوان از طریق دیدنِ خلاصه قسمتها از جزئیات ماجرا سردرآورد. «آقازاده» توجه میطلبد و این توجه را گدایی نمیکند. شاید از شکل شخصیتپردازی یا روحیات قطب خیرِ داستان خوشتان نیاید و موردتأییدتان نباشد اما نمیتوان منکرِ این حقیقت شد که در مقایسه با سریالهای تلویزیونی و نمایش خانگی در چند سال اخیر، با سریالی بهروز مواجه هستیم که بینندهاش را دست کم نمیگیرد و از طریق شکل روایت و روشمندی توزیع جزئیاتِ ماجرا، این دغدغه را نزد بیننده ایجاد میکند که پایان کار تقابل میان آقازاده خوب و بد چه خواهد بود؛ آن هم با استفاده از پیش فرضهایی که به سازندگان اجازه داده به نمایش چیزهایی بپردازند که شاید نزدیک شدن به آنها هم برای بقیه ممنوعه باشد. با اینحال، از همان عنوانبندی ابتدا و انتهایِ «آقازاده» هم میتوان فهمید سازندگان اشراف کاملی بر موضوع و شکل پرداخت آن در قالب محصول بصریِ جذاب و سرگرمکننده دارند.
سریال «آقازاده» نوشته حامد عنقا، به کارگردانی بهرنگ توفیقی و همراه با حضور بازیگرانی چون امیر آقایی، نیکی کریمی، امین حیایی، امین تارخ، لعیا زنگنه، مهدی سلطانی، کامبیز دیرباز، سینا مهراد، سامیه لک، پردیس پورعابدینی و… هر هفته بر روی فیلیمو منتشر میشود.
متاسفم برای نویسنده متن و کسایی که این سریال را دوست داشتند. با این آیه قرآنی پیامش شما را گول زده تا ایراد هاش را پنهان کنه وقتی شما پیام قشنگی میخوایی بگی ولی بلد نیستی درست اونو بگی به چه دردی میخوره. این سریال اصلا معلوم نیست ژانرش چیه. نه تریلر سیاسی خوبه چون برید نمونه های خارجیش را ببینید و بفهمید به نویسنده متن هم توصیه میکنم. انتقاد هاش هم قشنگ معلومه انتقاد های مسخره ای و اجتماعی هم فیلم نیست. بعد ژانر عاشقانه هم نمی تونن باشه. واقعا دیالوگ ها بده همه انگار همه شخصیت ها معلم ادبیات هستن. فیلمنامه نویس اگه یه کتاب آموزش فیلمنامه نویسی خونده بود و میفهمید دیالوگ هاش کلیشه ای هستند اصلا فیلمنامه نویس نمی شد. آخه مثلا زن و شوهرن باید راحت باشد بعد میان این دیالوگ های به اصطلاح قلمبه سلمبه را میگن. از نظرم سریال بدی بود. نمیشه چون یه آیه قرآنی آورده بگیم سریال خوبیه و دوباره تکرار میکنم شما هر چقدر هم پیام قشنگ باشه وقتی بلد نیستی اونو قشنگ برسونی به چه دردی میخوره.
سلام ….فقط آیه ی پایانی قسمت ۲۸….آمین یارب العالمین
سریال بدک نبود ولی خیلی تاپ هم نبود چون یکم دور از واقعیت بعضی جاهاش بودن. مثلا زن بحری یه دفعه ایی اینقدر دلسوز راضیه میشه و هرچی امیر بحری بهش میگه من کاره ایی نیستم کاره پسرمه, اصلا نمیفهمه و فقط بخاطر اینکه پسرش حالا آبروی راضیه رو با چندتا عکس برده، یه دفعه میاد و اینقدر داد راه می اندازه به قیمتی که زندگی خودشو خراب کنه وبه قیمت کشته شدن خودش میاد بحری رو تحریک می کنه که میره مدارک بحری و پسرشو رو کنه؟! فیلم حتی نشون نمیده چه مدرکی زنه بحری داشته! فیلم که ازون ابتدا نشون میداد که امیربحری سرش تو کاره خودشه و به زنه چیزی نمیگه!!!
بعدشم زنه بحری، مگه این دختر، همونی نبود که به بهانه دوست شدن به راضیه نزدیک شد و می خواست از کاراش سر در بیاره یا مگه فیلم اون اول این دخترو جوری نشون نداد که یه جورایی به راضیه هی نصیحت می کرد و میگفت به نیما یه موقع نگی عاشق شدیااا چون هرکاری از دست اون بر میاد. این که میدونست هرکاری از دست نیما برمیاد، پس چرا یه دفعه زد به سیم آخر!!؟ به نظرمن، نقطه ی ضعف فیلم از اینجا شروع شد.
بعدشم نیما یهویی وقتی میبینه بهرامی رفته طرف اون حسن، یه دفعه جو میگیرتش که همه چیو بگه و دلش برا باباش تنگ میشه یا مثلا یه دفعه ایی مخاطب وسط فیلم می فهمه زنه بحری با تینا خواهر بودن یا مثلا بعدشم که پلیس میاد جست و جو برای مرگ خواهره و اثر انگشت و اینا بعد اصلا چیزی از اثر انگشت تینا پیدا نمیشه!!؟؟؟و این پلیس اصلا نمی فهمه که این دوتا خواهر بودن یا باباش چندتا دختر داره ،چیکار میکنن !؟؟! خب یکم دور از واقعیته این ..
تنها نقطه ی قوت فیلم این بود که میخواست نشون بده توی نظام ایران چقدر از این موارد و فسادها وجود داره و یکی و دوتا هم نیستن و بیشترشون دستشون توی دست همه …
و اما نقطه ی اصلی منفی فیلم که به نظرمن از ارزش واز واقعی بودن فیلم کم کرده بود این که سازنده تلاش داشت که یه جوری به تو ذهن مخاطب فیلم بکنه که فقط اگه به دین و اسلام اعتقاد داشته باشی میتونی راه درستو بری!! مثلا حاج رضا چون به اسلام اعتقاد داره آدم درستی بود و چون حامد پسر این ادم بود و تربیت اسلامی داشت، آدم خوبی بود..فیلم سعی داشت بیشتر رو وجه و وجود امام رضا و اعتقاد تکیه کنه… حتی بعضی جاها ضد اینو نشون میداد که گاهی مخاطب رو به چالش میکشوند که اصلا با عقل جور در نمیومد این ضد و نقیض، برای مثال اون صحنه که نیما میره مشهد برای اینکه راضیه اونجا بوده بعد توی یه مسیری توی ماشین، گنبد امام رضا رو می بینه و یه حالت بغض میگیره. نقطه ی بسیار منفی دیگه اینکه از اولی که بین نیما و حامد دعوا شروع میشه همش حاج رضا به امیربحری میگه که این دسته گل رو از نطفه ی خوب و پاک تو به اینجا رسوندی، این جمله همش چندین بار در قسمت های مختلف توسط حاج رضا به امیربحری گفته میشه، چیزی که ضعف فیلم رو نشون میده. ادم ها مسیول زندگی و انتخاب کردن مسیر زندگی خودشون هستن، شاید در اول رشد پدر و مادر و نوع زندگی روی رفتار و شخصیت بچه تاثیر بزار ولی شخصیت بیشتر انسان ها در جامعه شکل میگیره و تا وقتی ادامه پیدا میکنه که آدم به رشد عقلی کامل برسه و خودش بتونه راهه زندگیشو یا به اصطلاح خوب وبد رو تشخیض بده. اگه اینجوریه پس اگه ادمی قاتل شده باید بریم یقیه ی باباشو بگیریم که چرا این آدم امروز قاتله!!؟ فیلم می خواست تاکید کنه که چون این پسر(نیما) از پدر با ایمان و مادر باایمان به دنیا اومده، باید پس پسر با ایمان میشده و راهه به اصطلاح نماز و روضه و خدا و پیغمبر رو می رفته و چون امروز با ایمان نیس پس مرتب امیر بحری سرزنش باید بشه!! مگر نه اینه که هرکس مسیول کارهای خودشه؟ مخصوصا که نیما بیش از ۴۰ سال سن داشت.. یعنی فیلم مرتب به دنبال این بود که بگه نیما پاکه و فقط بخاطر امیربحری اینجوری شده ..مرتب به دنبال مقصر نشون دادن امیر بحری بود…
در آخر فیلم شهنام میزنه به ماشین از طرفی که حامد نشسته بود, جالبه با این ضربه ی به این محکمی در اخر میبینیم که حامد فقط یه تیکه راست سرش خون ریزی می کنه و می تونه راحت خودش رو از ماشین پیاده کنه و به دست و پاش هیچ آسیبی جدی تقریبا وارد نشده .. اگه ماشینش پیکان قدیم بود شاید باورش برای ما راحتتر بود که اسیب جدی به حامد وارد نشده ولی پراید؟؟؟!!! خودتون دیگه بفهمین ضعفو.. و بعدشم ساعت ۱۱ شب بوده و ولی می بینیم که خیابونها خلوته خلوته و هیچ ماشینی هم رد نمیشه .. خب بازم دور از واقعیته اونم توی تهران و خیابون های تهران… به نظرم فیلم قوی تر تموم میشد اگه با این صحنه حامد هم میمرد، حداقل سیستم فساد سیاسی و اقتصادی دستگاه ایران رو بیشتر می تونست تو ذهنه بیننده تجسم کنه، تحت این پیام که هرکسی که بخواد جلوی قدرت یه سری آدم در نظام رو بگیره و کارشونو مختل کنه سرنوشتی بهتر از مرگ نداره ..
میتونم بگم اولین سریال وطنی ای بود که من بعد از دیدنش شروع کردم به دنبال نقد و تحلیلش رفتن و خیلی تعجب کردم که چرا انقدر راجعبش بد نوشته بودن در اکثر سایت ها . البته سایت شما جانب گیری خاصی نداشت بنظرم . خیلی اثر قوی ای بود . از اون دسته که میخکوبت میکرد و آخرش مغزت سوت میکشید . یه اثر خیلی قوی بود و واقعا لذت بردیم از دیدنش .
نقاط ضعفش کمترازنقاط قوتشه بنابراین خسته نباشن عوامل آن امایکی ازنقدهای اینجانب منزل حاج رضاس که خیلی دیگه درش اغراق شده وامروزه میشه به جرات گفت هیچ مسئولی نداریم که درچنین منزلی که حتی کف حیاطشم آجرای قدیمیه زندگی کنه شایدلاجوردی بودکه بادوچرخه میرفت که اونم دهه ۷۰بودالان دیگه هرگزحتی یکنفر
سلام و خداقوت …نقد بسیار زیبا و جامعی هست . من که از دیدن این سریال تاثیرگذار، فوق العاده لذت می برم، ممنونم از کارگردان کاربلد و تهیه کننده عزیز و همه عوامل ساخت این مجموعه ارزشمند و بازیگران جذابش مخصوصا جناب آقای امیرآقایی که واقعا این نقش را عالی دارن بازی می کنن و سرکار خانم پورعابدینی که نشون دادن از استعداد منحصر بفردی برای دیده شده برخوردارند بقیه که تو کارشون استادن ، برای تک تک اعضا سازنده آرزو موفقیت های روز افزون را دارم .