یکی از مزخرفترین توصیههایی که برای تماشای سریال میشود کرد این است که «اگر چند قسمت را تحمل کنی، راه میافتد». اگرچه این توصیه در مورد برخی سریالها برایم جواب داده و بعضی وقتها مجبور شدهام در توصیف بعضی از کارها به کار ببرم. سریال شوگر Sugar به زعم خیلیها از آن سریالهایی است که باید چند قسمت اولش را ببینی تا راه بیفتد. این برای سریالی که فصل اول آن فقط ۸ اپیزود دارد و هر اپیزود آن چیزی حدود ۳۰ دقیقه است، میتواند به معنی فاجعهبار بودن نتیجه کار باشد. اما نکته در این است که سازندگان بیش از حد به ذائقه تماشاگران و علایق کلاسیک آنها تکیه کردهاند و خوشبین بودهاند. این خوشبینی در عین حال هم امتیاز سریال و هم پاشنه آشیل آن است.
فهرست بهترین فیلم های نوآر سینما
شوگر یک ادای احترام تمامقد به هالیوود و دوران کلاسیک آن است. برای این ادای احترام هم از هیچ کاری چشمپوشی نکرده؛ از داستان سریال که یادآور نوآرهای معروف تاریخ سینما مثل «محرمانه لسآنجلس» است (که حتی نام فیلم هم در سریال به زبان میآید و به آن اشاره میشود) تا کلیپهایی که اصلا از فیلمهای مشهور وام گرفته شده است. کالین فارل «جان شوگر» در سریال، یک خوره سینما با حافظهای فوقالعاده است که مدام صحنههایی از فیلمهای قدیمی را به یاد میآورد. به این بهانه در هر لحظه ممکن است با تکهای از فیلم «نشانی از شر»، «سانست بولوار»، «غرامت مضاعف»، یا «شکارچی شب» و خیلی فیلمهای دیگر مواجه شویم. کالین فارل خودش یک نمای تمام عیار از قهرمانهای اتوکشیده هالیوودی است. یک کارآگاه خصوصی که بطرز عجیبی همیشه کت و شلوار مشکی به تن دارد، سوار یک شورلت کوروت کروک میشود و با زنی بلوند در ارتباط قرار میگیرد.
اگر اهلش باشید، سریال شوگر ضیافت پر و پیمانی است از همه چیزهایی که در سینما دوست داشتهاید. یک کارآگاه تنها و خوشقیافه که البته به شکلی کلیشهای در همه بزنگاهها برنده میشود و حتی با شکم چاقو خورده میتواند راه بیفتد شهر را بچرخد
ما در بسیاری از صحنهها او را در کالیفرنیای آفتابی یا در نیمشبهای خلوت در حال رانندگی برای رویارویی با گنگسترها و خلافکارهایی میبینیم که مطلقا خاکستری نیستند و تکلیفشان روشن است. حتی سگی که کنار جان شوگر در خودرو مینشیند و اسلحه قدیمی و کلاسیکی که از دوستش روبی (با بازی کربی هاول باپتیست) به امانت گرفته. همه اینها شما را به دهه ۶۰ و ۷۰ سینما پرتاب میکند، نه؟ بله انگار ما با یک همفری بوگارت بهروز شده طرفیم. با همان خونسردی، حتی در ارتباط با زنها. البته که سریال سعی کرده نوآوریهایی در این سبک داشته باشد و ترکیبی از ژانرها را ارائه دهد. یک سریال معمایی/جنایی با ارجاعهای فراوان، نماهای کج گرفته شده و کات زدن به صحنههای سیاه و سفید خاطرهانگیز در هولناکترین صحنههای جنایت یا رویا که باعث میشود ناخودآگاه خود را در یک سینمای نیویورکی در حال تماشای یک فیلم قدیمی احساس کنید.
همه اینها صدای خیلی از منتقدان را درآورده که ما با یک نوآر تقلبی طرفیم. که سریال خواسته سر مخاطبانش کلاه بگذارد و با رنگ و لعابی از هالیوود دوران طلایی، داستانی آبکی و گیجکننده را به آنها قالب کند که نه شخصیتپردازی درست و حسابی دارد و نه گرهافکنیها و تعلیقهایش درست کار میکند. همه این ایرادات هم درست باشد، هر قسمت از سریال، حدود ۳۰ دقیقه هیجانانگیز و لذتبخش است که میتوانید با تماشایش کام خود را شیرین کنید. با التهابی تپنده و داستانسرایی قابل قبول و یک کالین فارل دوستداشتنی.
درباره کالین فارل البته انتقادها کم نبوده. همه انتظار داشتهاند او یک بار دیگر در حد و اندازههای «در بروژ» و «بنشیهای اینشراین» هنرنمایی کند. اما انتظارات را پایین بیاورید و یادتان باشد که انبوه کارهای متوسط روبه پایین در کارنامه او دیده میشود. حتی اگر بتمن و فصل دوم «کارآگاه حقیقی» را ندیده بگیریم، او فت و فراوان فیلم درجه ۲ بازی کرده بدون این که درخششی داشته باشد. با این حساب دیدن او در نقش جان شوگر آسیبدیده و حساس که دوست دارد با خیابانخوابها وقت بگذراند و به خشونت متوسل نشود (هرچند مدام این را تکرار میکند و خلافش عمل میکند) شما را مجذوب خواهد کرد.
در سریال شوگر با چی طرفیم؟
یک شروع سیاه و سفید و خیرهکننده در توکیو، ورودی خوبی برای ماجراست. جان شوگر به عنوان کارآگاه خصوصی باهوش و بیسروصدایی که متخصص انجام ماموریتهای تمیز و سخت است، فرزند ربودهشده یکی از روسای یاکوزا را نجات میدهد و بدون این که لباسش خاکی یا پاره شود، دستمزدش را در پاکت میگیرد و صاف برمیگردد به لسآنجلس که یک پرونده عجیب انتظارش را میکشد. جاناتان سیگل (جیمز کرامول) تهیهکننده سرشناس هالیوود با شوگر تماس میگیرد تا بگوید نوهاش اولیویا (سیدنی چندلر) گم شده. در حالی که پدر و برادر اولیویا به طرز مشکوکی بیخیالاند و معتقدند او پس از ۲ سال ترک اعتیاد احتمالا دوباره خود را غرق مواد کرده و الان یک گوشهای نشئه افتاده است.
سریال شوگر که تواناییهای غریبی دارد و مثلا میتواند به چند زبان زنده دنیا مثل عربی و ژاپنی مثل بلبل حرف بزند و یک بزن بهادر معرکه هم هست، گیر میدهد که باید پرونده را حل کند و با نامادری اولیویا، ملانی (امی رایان)، ستاره سابق راک که الکلی بوده و حالا در ترک است و با اولیویا روابط گرمی داشته، ارتباط نزدیکی برقرار میکند. ملانی هم مشکوک میزند و چیزهایی را که میداند نمیگوید. مثل روبی، رییس و رفیق قدیمی شوگر که بر یک تیم عملیاتی از ماموران ویژه نظارت میکند و به شوگر میگوید وارد این پرونده نشود و قضیهاش خیلی مرموز است و بعدا همین روابط و این که چه دستهایی در کارند تا شوگر پرونده را حل نکند، تبدیل میشود به مسئله اصلی سریال و مهمتر از گم شدن اولیویا. کلا همه شخصیتهای سریال زیادی مرموز و تودارند.
چرا سریال Sugar را باید ببینیم؟
اگر اهلش باشید، سریال شوگر ضیافت پر و پیمانی است از همه چیزهایی که در سینما دوست داشتهاید. یک کارآگاه تنها و خوشقیافه که البته به شکلی کلیشهای در همه بزنگاهها برنده میشود و حتی با شکم چاقو خورده میتواند راه بیفتد شهر را بچرخد. یک داستان مرموز و پرتعلیق که در برشهای کوچک ۳۰ دقیقهای ارائه میشود و کارگردانی و فضاسازی قابل قبول. به خصوص تیتراژ معرکهای که انگ یک سریال نوستالژیک است. اینجا در مجموع با سریال متوسطی طرفیم که با دیدنش بیش از حد انتظار به ما خوش خواهد گذشت.
بهترین سریال های جنایی که باید دید
چرا سریال شوگر را نبینیم؟
منتقدان سختگیر حق دارند؛ پیچشها و معماهای سریال کمی احمقانه است و در اندازه یک سریال با این ایدهها نیست. خود شخصیتها هم لنگ میزنند. مثلا مارگیت، عروس سابق خانواده سیگل که آنا گان (همسر والتر وایت در برکینگ بد) که معلوم نیست اگر کار خاصی با او نداشتهاند چرا به سریال آورده شده. خیلیهایشان کلا ایراد دارند و مثلا شوگر معلوم نیست چه مرگش است که از اول سریال سرگیجه میگیرد و توهم میزند و دستش میلرزد و باید یک چیز خاصی به خودش تزریق کند و میگوید بدنش پنجاه برابر سریعتر از حد معمول الکل را هضم میکند و به همین خاطر هیچوقت مست نمیشود!
گذشتهاش هم درست و حسابی معلوم نیست. قضیه تیم مرموز روبی و رابطهشان با بدمن ماجرا، استالینگ را نمیفهمیم. آن تسلط به زبانهای مختلف هم ظاهرا فقط برای کردیت دادن به شوگر است و در داستان استفادهای ندارد. خب که چی. کلا همه چیز زیادی قر و قاطی است و طبیعی است که خیلیها نخواهند این همه پریشانی را به حس نوستالژیک سریال و قد و بالای کالین فارل ببخشند. و بالاخره این که اگر کمی بخشنده باشید و تحمل کنید، فصل اول شوگر از اپل تیوی، میتواند مقدمهای باشد برای فصلهای بعدی؛ زمانی که خود جان شوگر و سازمان مخوف پشت سرش این همه مبهم و بدون پیشزمینه نیستند و روی اعصاب نمیروند. این هم همان توصیه مزخرفی که اول متن نوشتم!
سریال از IMDB نمره ۷.۸ گرفته. کاربران متاکریتیک نمره ۶.۴ به آن دادهاند از نقدها نمره ۶۷ گرفته. در روتن تومیتوز هم از مخاطبان سایت نمره ۷۲% گرفته و از ریویوها نمره ۸۱%. میبینید که ظاهرا همه کمی گیج شدهاند.