بهترین فیلم های وسترن تاریخ سینما کدامند؟
۱۷ انتخاب پر وسواس از میان فیلمهای برتر Western؛ سینماییترین ژانر سینما
اغراق نیست اگر «وسترن» را «سینماییترین» و شاید قدیمیترین ژانر تثبیتشده تاریخ سینما بدانیم. سینما در شکل امروزی و مدرنش در آمریکا متولد شد و یانکیها از همان ابتدای تاریخ، علاقه زیادی به دوران پرحادثه قرنهای ۱۸ و ۱۹ و نمایش هفتتیرکشی و تنشهای بین اهالی غرب وحشی داشتند.
وسترن خود سینماست. شماری از بهترین قابهای سینمایی تاریخ در دل این فیلمها ثبت شده و بزرگانی چون «جان فورد»، «سرجیو لئونه»، «هاوارد هاکس»، «جان استرجس» و «سام پکینپا» چنان آثاری در فضای غرب وحشی خلق کردهاند که تمام این آثار را میتوان شاهکار نامید. روایت است که جان فورد کبیر وقتی میخواست خودش را معرفی کند، به سادگی میگفت: «جان فورد هستم، وسترن میسازم.» چنین کارگردانی با آن کارنامه درخشان، هویتش را با وسترن گره زده بود و به ساخت وسترن افتخار میکرد.
هنوز که هنوز است، فیلمهای وسترن مخاطبان پروپا قرصی دارد و البته کارگردانان زیادی هم هستند که چراغ این ژانر قدیمی را روشن نگه داشتهاند تا ثابت شود: تا سینما هست، وسترن هم هست. در این مطلب میخواهیم ۱۵ وسترن برتر تاریخ سینما را به شما معرفی کنیم. آنقدر فیلم وسترن خوب در تاریخ وجود دارد که میتوان این فهرست را براساس ۳۰ فیلم هم بست، اما تلاش کردهایم بهترینها را از هر زمانی انتخاب کنیم تا کیفیت و تنوع لیست در سطح بالایی قرار بگیرد.
در این فهرست بهترین فیلم های ژانر وسترن به ترتیب تاریخ مرتب شدهاند
معرفی و تعریف انواع ژانر فیلم سینمایی
فیلم جنگوی زنجیرگسسته | ۲۰۱۲ | Django Unchained
همه میدانند که تارانتینو یک خوره فیلم است، و مگر میشود کسی خوره فیلم باشد، آمریکایی هم باشد و به وسترن علاقهای نداشته باشد؟ این استاد بزرگ سینما حتی وسترنهای درجه چند ساخته شده در ایتالیا را هم از حفظ بود و در تمام آثارش به مولفههای این فیلمها ارجاع میداد.
تارانتینو بعد از ساخت چند فیلم عالی تصمیم گرفت برود سراغ ژانر وسترن و دو اثر دیدنی خلق کرد: اولی «جنگوی زنجیرگسسته» و بعد «هشت نفرتانگیز.» جنگو نام شخصیت اصلی یک سلسله فیلم وسترن ایتالیایی است که توسط «سرجیو کوبورچی» خلق شد و تارانتینو تصمیم گرفت به این کاراکتر ادای دین کند؛ هرچند نژاد او را تغییر داد و یک برده آزادشده را به جنگوی مدرن تبدیل کرد.
فیلم او مفرح و سرشار از تمام مولفههای آشنای ژانر است و البته دو اجرای حیرتانگیز از «کریستوف والتز» و «لئوناردو دیکاپریو» هم در خود دارد و همین عوامل باعث شده که یکی از دیدنیترین وسترنهای تاریخ سینما باشد.
فیلم رنگو | ۲۰۱۱ | Rango
«اونها رو میبینی آقای رنگو؟…»
در سال ۲۰۱۱، «گور وربیسنکی» که با ساخت فیلم شنگول «مکزیکی»، نسخه آمریکایی فیلم ترسناک «حلقه» و البته سهگانه اکشن ماجراجویانه «دزدان دریایی کارائیب» حسابی جایگاهش را در هالیوود تثبیت کرده بود، رفت سراغ ساخت یکی از بهترین انیمیشنهای هزاره جدید و وسترن «رنگو» را با صداپیشگی «جانی دپ» در نقش رنگو ساخت.
رنگو یک آفتابپرست لافزن و دچار بحران هویت است که بعد از فرار از آکواریوم محل زندگیاش در یک خانه، راهی بیابانی با فضای وسترن و ساکنانی عجیب میشود که با بحران بیآبی روبرو هستند. شخصیتپردازی فیلم و وفاداری کارگردان به تمام مولفههای ژانر وسترن و البته طنز هوشمندانه و سوژه جدی فیلم (گرفتاری ساکنان سرزمینی که توسط گروهی تبهکار اداره میشود) باعث شده تا رنگو به یکی از بهترین وسترنهای تاریخ سینما تبدیل شود.
فیلم جایی برای پیرمردها نیست | ۲۰۰۷ | No Country for Old Men
گزاف نیست اگر این نئو-وسترن را بهترین فیلم برادران کوئن بنامیم. داستان «جایی برای پیرمردها نیست» در غرب وحشی رقم نمیخورد و ماجرایش در زمان تکنولوژی و اتومبیل میگذرد، اما به لحاظ فضا و داستان یک وسترن تمامعیار است.
یک کابوی تگزاسی شکارچی که با همسرش در یک کانتینتر زندگی میکند، از روی تصادف وارد صحنه کشتار دو کارتل مواد مخدر مکزیکی میشود که همدیگر را قتلعام کردهاند و یک چمدان پر از پول دارند. چمدان به دست «لوولین» میافتد و حالا یک قاتل مزدور روانی وحشتناک باید از طریق ردیابی که در چمدان است، لوولین را پیدا کند، او را بکشد و پولها را به صاحبکارش برگرداند.
فیلم پر از تعقیبوگریزهای هیجانانگیز، صحنههای قتل عجیب، سکوت و قابهای بینظیر سینمایی است. کوئنها آنقدر از این ماجراجویی وسترنی خوششان آمد که بعدتر دو وسترن کلاسیک به نامهای «شهامت واقعی» و «تصنیف باستر اسکراگز» هم ساختند.
فیلم خون بهپا خواهد شد | ۲۰۰۷ | There Will Be Blood
بعید است وقتی یکی از مهمترین سینماگران عصر حاضر که حتی فیلم متوسطی هم در کارنامهاش ندارد، برود سراغ ژانر امتحان پسداده وسترن و نتیجه کارش بد شود. «پل تامس اندرسون» که حقیقتا یکی از غولهای امروز سینماست، در سال ۲۰۰۷ وسترن تیره و خشنی درباره سالهای طلایی کشف نفت در آمریکا ساخت. وسترنی که تیرگی و خشونتش نه فقط فیزیکی، که معطوف به تغییرات روحی ضدقهرمانش با بازی درخشان «دنیل دی لوئیس» بود.
ضدقهرمانی که زندگیاش با پیدا کردن چاه نفت متحول و به مرور تبدیل میشود به یک هیولای خشمگین غیرقابل مهار که انگار همزمان با کشیدن نفت از دل زمین، سیاهیهای درونش هم کشف و استخراج میشود. فیلم با آن پایانبندی درخشان، قابهای بینظیر و اتمسفر سرد و ساکنش یکی از بهترین وسترنهای تاریخ سینماست.
فیلم قطار ۳:۱۰ به یوما | ۲۰۰۷ | ۳:۱۰ To Yuma
این وسترن مدرن درباره مرد دامداری به نام «دن ایوانز» (کریستین بیل) است که در شرف از دست دادن زمینهای خود است و تنها راه برای به دست آوردن پول نگه داشتن این زمینها، انتقال یک قانونشکن خطرناک به نام «بن وید» (راسل کرو) در سراسر غرب وحشی است. ایوانز باید این قانون شکن را با قطار به زندان یوما انتقال دهد و طبعا سفری طولانی و سخت و موانع زیادی در پیش است. از جمله اینکه دوستان یاغی این قانونشکن در صدد هستند تا رئیس خود را از چنگ قانون فراری دهند.
در ضمن این درگیریها وید تصمیم میگیرد یک بازی روانی پیچیده را با ایوانز آغاز کند و اینجاست که شاهد نبرد اراده بین یک قهرمان و ضدقهرمان هستیم که به بهترین شکل توسط دو تن از بهترین بازیگران تاریخ معاصر به تصویر کشیده شده است.
فیلم نابخشوده | ۱۹۹۲ | Unforgiven
ایستوود که سالها نقش قهرمان و ضدقهرمانهای وسترن را بازی کرده بود، در سال ۱۹۹۲ تصمیم گرفت به این ژانر محبوب، در قالب یک کارگردان-بازیگر ادای دین کند و چه حیف که استاد و مرادش «سرجیو لئونه» زنده نبود که ببیند شاگردش تمام درسهای سخت سینما را به خوبی یاد گرفته.
«نابخشوده» که محصول زمانه جدیدی بود و در اوج دوره فترت ژانر وسترن ساخته شد، اسطوره وسترنها را از بین میبرد و در عوض واقعیتهای خشن زندگی در آن دوران را نشان میدهد. هفتتیرکشها دیگر قاتلان رواقی نیستند، بلکه از گناهان گذشته خود پشیمان و در سرزمینی از خون و بدبختی به دنبال رستگاری هستند.
فیلم روزی روزگاری در غرب | ۱۹۶۹ | Once Upon a Time in the West
اگر چیزی در مورد کارگردان چیرهدست، سرجیو لئونه میتوان گفت، این است که او میداند چگونه یک وسترن عالی بسازد. لئونه پس از موفقیت سهگانه دلارهای وسترن اسپاگتی خود، به دنبال ساخت وسترن کلاسیک دیگری بود: روزی روزگاری در غرب.
فیلم درباره یک غریبه مرموز است که سازدهنی مینوازد و از یک بیوه زیبا (کلودیا کاردیناله) در برابر یک قاتل بیرحم که از راهآهن فرستاده شده است، محافظت میکند. لئونه در روزی روزگاری در غرب، چارلز برانسون خشن و زمخت و «هنری فوندا»ی خوشتیپ چشمآبی را در برابر یکدیگر قرار میدهد، این حماسه طولانی شما را از ابتدا تا انتها روی لبه صندلیتان نگه میدارد.
فیلم این گروه خشن | ۱۹۶۹ | The Wild Bunch
شاهکار «سام پکینپا» یکی دیگر از الماسهای دوره طلایی فیلمهای وسترن است. آنقدر هم باشکوه و حماسی است که به چنین جایگاه رفیعی بین انبوهی از فیلمهای درجهیک وسترن رسیده است. حماسه وسترن سام پکینپا درباره گروهی از قانونشکنان سالخورده است که به دنبال کسب آخرین امتیاز بزرگ قبل از بازنشستگی و تغییر دنیای اطرافشان هستند. آنها فهمیدهاند که غرب وحشی در حال تغییر است و حالا کشور دارد با گسترش راهآهن و افزایش تعداد قانونگذاران، مدرنیزه میشود و دیگر جایی برای پیرمردهای هفتتیرکش نیست.
این گروه خشن دارای طیف گستردهای از شخصیتهاست، از شخصیتهای شرور پیچیده تا قاتلان پشیمان. وجه حماسی فیلم با بازیهای درخشان «ویلیام هولدن» و «ارنست بورگناین» آنجاست که این خلافکارها در آخرین عملیات زندگیشان تصمیم میگیرند عاقبت بخیر شوند و جای قتل و سرقت بیهوده، مردمان مکزیکی یک روستا را از شر یک گروه حاکم تبهکار نجات دهند.
سکانس پایانی فیلم یکی از باشکوهترین نبردهای تاریخ سینماست.
فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید | ۱۹۶۹ | Butch Cassidy and the Sundance Kid
اثر جادوانه «جرج روی هیل» نیز به خاطر اسم نامانوسش هنگام اکران در ایران تغییر نام داد و به اسم «مردان حادثهجو» روی پرده رفت.
بزرگترین نقطه قوت فیلم، شیمی عالی بین دو بازیگر دوستداشتنی آن «پل نیومن» و «رابرت ردفورد» است که با اینکه سارقانی هستند که سرقتشان از یک قطار ناکام مانده، آنها را دوست داریم و در تمام فیلم با آن پایان بهیادماندنی و تاثیرگذارش با آنها همدلی میکنیم. فیلم با الهام از شخصیتهایی واقعی ساخته شد و به لطف کارگردانی هیل و بازیهای درخشان زوج بازیگرش، یکی از قلههای سینمای وسترن به شمار میرود.
فیلم خوب، بد، زشت | ۱۹۶۶ | The Good, the Bad and the Ugly
رسیدیم به فخر عالم سینمای وسترن و یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما که سراسر هیجان، طنز، سرگرمی و جذابیت است. سرجیو لئونه دو فیلم قبلی از این سهگانه را به بهترین شکل ساخته بود و انتظار نمیرود فیلم پایانی، چنین قدرتی داشته باشد. اما «خوب، بد، زشت» مانند خامه روی کیک این سهگانه شد؛ از آن فیلمها که هربار جایی پخش میشود، باید آن را تا انتها دنبال کرد.
درگیری با اسلحه، قانونشکنان شرور، شکارچیان جایزهبگیر، صحنههای نبرد جنگ داخلی آمریکا و مهمتر از همه: یک موسیقی متن مسحورکننده که هنوز در فرهنگ عامه زنده است و نقطه اوج کار آهنگساز اسطورهاش «انیو موریکونه» و تکمیلکننده موسیقیهای متن عالی او در دو فیلم قبلی است.
سه شخصیت فیلم بعد از آنکه از یک فرد در حال مرگ میشنوند که در یک قبرستان، گنج بزرگی خوابیده، وارد رقابتی تماشایی برای تصاحب آن میشوند. تنها کلمه قابل توجیه برای توصیف این فیلم، «حماسی» است، از موسیقی آن گرفته تا مناظر و شخصیتهایش و آن سکانس دوئل سه نفره پایانی که یکی از بهترین هداهای تاریخ سینما به ما دوستداران سینماست.
بله، خوب، بد، زشت بهترین وسترن تمام دوران است.
فیلم برای چند دلار بیشتر | ۱۹۶۵ | For a Few Dollars More
در قسمت میانی سهگانه دلارها، کلینت ایستوود دوباره در نقش افسانهای «مرد بینام» ظاهر شده است. او یک جایزهبگیر است که دنبال یک قاتل خطرناک و کشتن اوست و متوجه میشود همزمان با او، یک سرهنگ ارتش نیز به دنبال شکار سر قاتل فراری است و این دو تصمیم میگیرند به گروهی که دنبال این قاتل هستند ملحق شوند.
در حالیکه بسیاری از فیلمهای ضدوسترن مدام درباره ماهیت بد خشونت لکچر میدهند، «برای چند دلار بیشتر» به شکلی طنزآمیز در ستایش خشونت است و نشان میدهد که کابویها چگونه مدام در حال کشتن کسانی هستند که صرفا به آنها نگاه چپ کرده بودند!
فیلم ویترینی عالی برای نمایش قابلیتهای متنوع کلینت ایستوود به عنوان یک بازیگر است.
فیلم به خاطر یک مشت دلار | ۱۹۶۴ | A Fistful of Dollars
«به خاطر یک مشت دلار» یک فیلم تاریخی است. نخستین اثر از بین شاهکارهای وسترن «سرجیو لئونه»، همین یکی است. به خاطر یک مشت دلار بعدها در کنار «به خاطر چند دلار بیشتر» و «خوب، بد، زشت» به یکی از مشهورترین سهگانههای تاریخ سینما تبدیل شد.
این وسترن اسپاگتی با بودجه کم و ترکیبی از بازیگران غیرانگلیسی زبان و بازیگر نسبتا ناشناخته آمریکایی در آن زمان (مانند «کلینت ایستوود» در نقش اصلی) به نظر یک شکست تمامعیار میآمد. چه کسی حاضر بود بابت تماشای وسترن بدون ستارهای که یک ایتالیایی آن را ساخته به سینما برود؟
خب، همه تخمینها اشتباه از آب درآمد. فیلم هم در خارج از کشور و هم در آمریکا به موفقیت بزرگی رسید و به عنوان یکی از بهترین وسترنهای اسپاگتی در تمام دوران شناخته شد و در عین حال سبک فرعی جدیدی را ایجاد کرد که تا به امروز ادامه دارد. داستان ساده است، یک غریبه هفتتیرکش به شهر میآید تا بفهمد که جنگی بین دو جناح در شهر در جریان است بابت چیست. چه کسی در میانه این ماجرا قرار دارد؟ همانی که باید: شخصیت «جو» با بازی ایستوود.
فیلم مردی که لیبرتی والانس را کشت | ۱۹۶۲ | The Man Who Shot Liberty Valance
بار دیگر همکاری جان فورد و جان وین و وسترن دیگری که یکی از افتخارات ژانر وسترن است. سناتور آمریکایی «رنسام استادرد» (جیمز استوارت) و خانوادهاش برای ادای احترام به دامدار فقید «تام دونیفون» (جان وین) به یک شهر مرزی میرسند. در حالیکه رسانهها از شرکت کردن یک سناتور در تشییع جنازه یک دامدار فقیر و بیکلاس شگفتزده شدهاند، استادرد شروع میکند از گفتن خاطرات دوستی قدیمیاش با دونیفون مرحوم.
مردی که لیبرتی والانس را کشت از وسترنهای معمول کمی روشنفکرانهتر است و به جای نمایش دعواهای مکرر با اسلحه، به کاوش در شخصیتهای آن و اسطوره کابوی علاقه دارد. وسترنها اغلب کابویها را ستایش می کنند، لیبرتی والانس در این فکر است که آیا این قهرمانان افسانهای بیشتر اسطوره هستند یا انسان؟
فیلم هفت دلاور | ۱۹۶۰ | The Magnificent Seven
پاسخ آمریکا به حماسه تحسین شده «آکیرا کوروساوا» به نام «هفت سامورایی»، ساخت نسخه وسترن آن به نام «هفت دلاور» به کارگردانی «جان استرجس» بود. استرجس موفق شد همان ضربات داستانی را از همتای ژاپنی خود گرفته و آن را با زیباییشناسی وسترن پوشانده و یکی از نمادینترین وسترنهای تمام دوران را خلق کند.
داستان فیلم درباره هفت هفتتیرکش غرب وحشی است که برای آزاد کردن گروهی از روستاییان درمانده از دست راهزنان خشن استخدام شدهاند. هفت دلاور با گروهی از جواهرهای عرصه بازیگری مانند «استیو مککوئین»، «چارلز برانسون» و «یول برینر»، فضایی از مردانگی نشاطآور ایجاد میکند. این مردان شجاع برای محافظت از غریبهها خود را قربانی میکنند.
فیلم ریو براوو | ۱۹۵۹ | Rio Bravo
یکی از بهترین بازیهای «جان وین» در نقش «جان تی.چنس» کلانتر شهری کوچک است. کلانتر بعد از دستگیری یک گلهدار به جرم قتل، حالا باید از یک کابوی دائمالخمر، یک جوانک و پیرمرد برای مقابله با افراد باند خلافکار آن قاتل کمک بگیرد.
بسیاری از وسترنها بر مبنای تقابل گروهی از گاوچرانها و خلافکارها ساخته شده و این شاهکار «هاوارد هاکس» یکی از بهترین آنهاست. فراتر از ژانر وسترن، ریو براوو به محبوبیت “فیلم محاصرهای” کمک کرد و باعث شد کارگردانان زیادی از تعلیق موقعیت محاصره در فیلم بهره ببرند.
فیلم جویندگان | ۱۹۵۶ | The Searchers
مگر میشود در چنین فهرستی، خبری از بهترین ساخته «جان فورد» نباشد؟ جان فورد و جان وین در ۱۴ فیلم با هم همکاری کردند که گل سرسبد آنها «جویندگان» است.
وین در نقش «اتان ادواردز» یک کهنهسرباز جنگ داخلی بازی کرده که وقتی به خانه برمیگردد میفهمد خانوادهاش را به قتل رساندهاند و خواهرزادهاش هم توسط یک قبیله «کومانچ» ربوده شده است. تا خانواده اش را به قتل رسانده و خواهرزاده اش توسط یک قبیله کومانچ ربوده شده است. اتان نمیتواند این داغ را نادیده بگیرد و حالا باید به همراه برادرزادهاش به سفری پرخطر برود تا جان دخترک را نجات دهند.
در حالی که وین بیشتر به خاطر بازی در نقش گاوچران قهرمان که همیشه بهراحتی به پیروزی میرسد ظاهر شده بود، در این فیلم در موقعیت دشواری قرار میگیرد. ادواردز یک قهرمان آشکارا نژادپرست و خشن است، اما بهترین نقش برای نشان دادن قابلیتهای وین به عنوان بازیگر و یکی از بهترین کاراکترهای تاریخ سینمای وسترن نیز محسوب میشود.
فیلم ماجرای نیمروز | ۱۹۵۲ | High Noon
این شاهکار ابدی «فرد زینهمان» در ایران با نام عجیب «صلات ظهر» روی پرده سینماها رفت! این فیلم عالی در طول دههها بارها مورد تحسین تماشاگران و منتقدان قرار گرفته و همگان بازی «گری کوپر» کبیر را در آن ستودهاند. کوپر در این فیلم در نقش «ویل کین» بازی میکند؛ کلانتری که با زمان مسابقه میدهد تا از شهرش در برابر گروهی تبهکار آدمکش محافظت کند.
به عنوان یک فیلم سیاسی در آن زمان، ماجرای نیمروز یکی از اولین «وسترن های تجدیدنظرطلب» در نظر گرفته میشود که تمهیدات وسترن گذشته را گرفت و آنها را روی سرش چرخاند و به چیز جدیدتری تبدیل کرد. وسترن معمولا مردی قوی را دنبال میکند که متمدنها را در برابر غیرمتمدنها رهبری میکند (مانند «هفت دلاور») اما در ماجرای نیمروز مردم به جای همراهی با قانون و تمدن، به کلانتر پشت میکنند و او را در دفاع از شهر تنها میگذارند.
سلام
چند سال قبل تلویزیون یه فیلم وسترن پخش کرد که داستان چندتا خلافکار بود که بعداز مرگشون خدا یه فرصت دوباره بهشون داده بود تا ده سال تو یه روستا زندگی کنن و هیچ خلافی نکنن تا این که سروکله یه باند تبهکار به روستا باز میشه مجبور میشن دوباره دست به اسلحه ببرن و… کسی از دوستان میدونه اسم فیلمش چیه ؟
با تشکر از شما . اگر ممکن است فیلم از ظهر تا ساعت سه از چالز برونسون را در سات خوبتان بگذارید . ممنون می شم .
قرن ۲۱ هیچ فیلم درست و حسابی از غرب وحشی ساخته نشده بود
فیلم های وسترن فقط:
خوب،بد،زشت
به خاطر چند دلار بیشتر
به خاطر یه مشت دلار
…
هیچکدوم به پای تصنیف باستر اسکراگز نمیرسن
خیلیییییییییییییی جای هفتت دلاورر ۲۰۱۶ خاللیی بودددددددددددددددد
آقایونی که نظر دادید
اگه به عنوان دقت کنید نوشته بهترین فیلم های وسترن قرن ۲۱ آخه چرا فیلم های خوب بد زشت و روزی روزگاری در غرب باید توی این مقاله باشه؟
کاملا مقاله ای خوب و کامل بود.
لیستی به غایت سلیقه ایست ….بیشتر وسترن جدید تا کلاسیک ..اثری از وسترن اسپاگتی نیست .. من اگه میخواستم لیست بدم البته به سلیقه خودم حتما سه گانه دلار ..حتما یکی دوتا از فیلمهای ناب جان فورد .مثل مردی که لیبرتی والانس را کشت …بعد از ظهر داغ..وچند تا وسترن دیگه رو میذاشتم …روزی روزگاری در غرب …و…. اینقدر زیادن
لئوناردو دیکاپریو میره فیلم لوس عشقی مثل تایتانیک رو بازی میکنه بعد میاد فیلم وسترن بازی میکنه .شما کجا دیدید لی ون کلیف فیلم عشقی بازی کنه یا جیان ماریا وولونته بره فیلم عشقی بازی کنه ؟هنر پیشه های جدید تعداد زیادشون بی مزه و لوس غیر ماندگار و مصنوعی و منفعت طلب هستند .
شما الان همین ۲۰ تا فیلمی که اینجا گذاشته شده رو با مثلا ادیوس زاپاتا یا خوب بد زشت یا برای چند دلار بیشتر مقایسه کنید
و این موضوع رو از خود افرادی که در هالییوود کار میکنند هم به طریقی جویا بشید همین رو میگن .واقعا علت این امر چیه یکی به من جواب بده ممنون میشم .
هر چی میسازند فایده نداره .هیچ کدوم از این فیلمها ی جدید وسترن جای اون فیلمهای وسترن دهه ۵۰ و ۶۰ ایالات متحده و یا ایتالیا رو نمیگیره .به خصوص فیلمهای اسپاگتی وسترن با بازی لی ون کلیف یا استیو مک کویین یا کلینت ایست وود و…..
نمیدونم چرا و واقعا یکی علتش رو به من بگه ؟ من چهره براد پیت یا لئوناردو دیکاپریو را میبینم بیشتر دافعه دارن تا جاذبه هنری یا هنر پیشگی .اثار اون دوره را به دفعات میشه دید و لذت برد و لی اثار جدید رو یک با به زور میشه دید بار دوم که اصلا نداره .
بزرگترین و ماندگارترین آثار وسترن رو حتی یکیشون رو هم نگفتین.
این لیست شما توهین به کل سینما بود
روزی روزگاری در غرب !
لیست فوق العاده ای بود..عالی
هفت دلاور هم باید میگفتی