نگاهی روانشناختی به فیلم کنعان ساخته مانی حقیقی

اضطراب بودن

مجموع فیلم‌های مانی حقیقی به عنوان کارگردان از «کارگران مشغول کارند» تا همین اواخر «تفریق»، واجد یک ویژگی مشخص هستند و آن توجه ویژه به مفهوم فکری و فلسفی بودن و انسانیت و دست‌اندازها و مصائبی که پیش روی انسان در طول حیات قرار می‌گیرد. حقیقی نگاهی انتقادی به زندگی و سبک تفکر انسان دارد و این نوع از نگرش او برگرفته از علقه جدی او به مفاهیم فلسفی و وجودی است. مسئله حقیقی همواره دست گذاشتن بر روی کشمکش‌ها و تضادهای فکری و رفتاری شخصیت‌هایش است. در واقع برای او شکل بیرونی رفتارها تنها بهانه‌ای است برای سفر به جهان پر از تناقض فکری شخصیت‌های داستانش.

در جهان فیلم های حقیقی جنسی از سرگشتگی و بلاتکلیفی در رفتار و تفکران شخصیت‌ها موج می‌زند. سرگشتگی‌هایی که ناشی از مواجه شدن ناخواسته با موقعیت‌های غیرقابل پیش‌بینی رخ می‌دهد. در واقع غیر قابل پیش‌بینی بودن به خودی خود تبدیل به امری می‌شود که شخصیت‌های درون داستان با موقعیت‌های متضاد رفتاری و فکری‌شان روبرو شوند. حقیقی با قرار دادن شخصیت‌ها در موقعیت‌های نامتعارف نظم خیالی روان شخصیت‌هایش را برهم‌می‌ریزد و آنها را به بازشناخت عمیق‌تر خودشان دعوت می‌کند. نکته اما اینجاست که در مسیر این دعوت هر یک از شخصیت‌ها به چیزی بدل می‌شوند که پیشتر نبوده‌اند و طبیعتا در این بزنگاه رفتارها و کنش‌هایی را بروز می‌دهند که تغییر اساسی در سرنوشت آنها را باعث می‌شود.

در واقع مراد این قلم آن است که تاکید کند بازشناخت در فیلم‌های حقیقی امری غلیظ‌تر و عمیق‌تر است نسبت به آنچه تحت عنوان بازشناخت شخصیت به عنوان یک امر بدیهی در فیلمنامه‌نویسی از آن یاد می‌شود. مسئله حقیقی در فیلم‌هایش پرداختن به تضادهای وجودی و بنیادی و حتی شوخی و بی‌اثر کردن آنها با هدف از قطعیت خارج کردن آنهاست. او همواره در تلاش است تا نظم آرامش‌بخش و تخدیری شخصیت‌ها را برهم‌بزند تا در نهایت مشخص شود که ساختار روانی آنها از یک محور مشترک ارتزاق می‌کند و آن تضاد و تناقض است. تناقضی که می‌تواند در یک روند عادت شده تا انتهای حیات کشف نشود و جهل از سر شخصیت‌ها دست برندارد. از سوی دیگر می‌تواند منجر به فرآیندی دیالکتیکال شود واز دل یک تضاد (تز و آنتی‌تز) زایشی نو رقم بخورد. فیلم کنعان که متن آن حاصل همکاری حقیقی و اصغر فرهادی است هم از این قاعده مستثنی نیست. با این ضمیمه که حضور فرهادی باعث شده تا حقیقی بتواند به لایه‌های عمیق‌تر و درونی‌تر جهان فکری و روحی شخصیت‌هایش نزدیک شود و نگاهی ظریف‌تر و پرجزییات‌تر به شخصیت و شخصیت‌پردازی داشته باشد.

بهترین فیلم های عاشقانه ایرانی

مسئله میان مینا (ترانه علیدوستی) با مرتضی (محمدرضا فروتن) و البته با تمام دوستان و اطرافیان و آشنایان در فیلم کنعان را می‌توان به راحتی با تحلیل سکانس گفتگوی مینا و مرتضی در اتومبیل و اعتراف مینا به میلش برای تنهایی و انزوا و خلوت گزینی واکاوی کرد. اما مینا چه تجربه‌ای را پشت سر می‌گذارد؟ دلیل زیرمیز زدن و تلاشش برای برهم زدن ساختار ارتباطی و خانوادگی‌اش چیست؟ مسئله مینا با خودش است یا با دیگران؟ پشت تمام رفتارها و کنش و واکنش‌های بیرونی و کلماتی که مینا بر زبان جاری می‌کند چه حرف کلیدی و مهمی نهفته است؟ نسبت ایستادن و مکث کردن و به زندگی گذشته نگاه کردن با رخدادهایی که درفیلم جاری است چگونه تعریف می‌شود؟ تا چه میزان می‌توان ادعا کرد آنچه شخصیت‌ها کمتر به زبان می‌آورند اصل ماجرا نیست و محور گره و کشمکش درونی آن‌ها در میان کلماتی است که کمتر به زبان جاری می‌کنند؟

مسئله اصلی در فیلم کنعان، مسئله اضطراب بودن است. بودن در جایی و مرحله‌ای از زندگی، بودن در جایی از جهان، بودن در میان انسان‌ها، بودن در موقعیت معاشرت و مراعات، بودن در موقعیت پذیرش مسئولیت، بودن در موقعیت تلاش برای مورد تایید قرار گرفتن و دوست داشتنی بودن، بودن در موقعیت خستگی از تلاش کردن، تکاپو کردن، دویدن مدام، دست و پا زدن برای مثلا زندگی کردن، بودن در یک موقعیت سنی و جغرافیایی، بودن در موقعیت فرسودگی و بی‌حوصلگی، بودن در موقعیت احساس خالی و تهی بودن، بودن در موقعیت مکث، ضرورت تجدید نظر، احساس نارضایتی و غلط بودن، احساس شکست، ناکامی، برای خود وقت نگذاشتن، برای خود نزیستن و …

مسئله اصلی فیلم کنعان ماجرای رسیدن شخصیت مینا به مرحله‌ای از رشد روانی است که احساس می‌کند یک جای کار می‌لنگد. دیگر نمی‌توان به شکل و ترکیب گذشته زندگی کرد. دیگر توان ادامه دادن به این شکل و شمایل وجود ندارد. توان روحی و فیزیکی برای تحمل کردن درد استخوان خورد کن اضطراب و استرس بودن، شدنی نیست. موقعیتی که فرد احساس می‌کند جوابی برای این سوال که من کیستم؟ چگونه فکر میکنم؟ چه می‌خواهم؟ چه چیزی ناراحتم می‌کند؟ چه چیزی مطلوب من است؟ تعریفم از زندگی و زنده بودن چیست؟ چه کسانی را دوست دارم؟ از چه کسانی متنفرم؟ حق انتخاب دارم یا ندارم؟ باب میل خودم زیسته‌ام یا عمرم را صرف جلب رضایت دیگران کرده ام؟ ندارد. دوره‌ای که فرد دچار سرگشتگی و سردرگمی می‌شود. مرحله‌ای از سن و رشد که فرد حس می‌کند لازم است نیم نگاهی به مسیری که طی کرده بیندازد و ببینند اصولا با خودش چند چند است. اینجاست که انسان‌ها (در اینجا مینا) باید تکلیف‌شان با خودشان را روشن کنند. باید مکث کنند و یک بازنگری اساسی در مورد شیوه بودنشان بکنند. اینجاست که باید سر و ته تعریف از خود و شیوه بودن مشخص شود. اینجاست که فرد از اضطراب بودن راه فراری نمی‌یابد.

فیلم کنعان با بازی محمدرضا فروتن وترانه علیدوستی

همانطور که در بالا گفته شد، کلیت نگاه روان‌شناختی فیلم کنعان را می‌توان در این تک پلان و دیالوگ خلاصه شده دید. جمله‌ای که «مینا» (ترانه علیدوستی) خطاب به «مرتضی» (محمدرضا فروتن) بیان می‌کند که «صبح که از خواب پا میشم دلم میخواد کسی نباشه باهام حرف بزنه و…»، شاید جمله‌ای باشد که بسیاری از ما در دوران اوج گرفتن اضطراب و تنیده‌شدن طناب پوچی، خستگی، افسردگی، بی‌آیندگی، احساس شکست و تباهی و خستگی و بی‌حوصلگی، یا در سر پروانده‌ایم، و یا به زبان آورده‌ایم. جمله‌ای که باعث بسیاری از دوری‌ها و انزواطلبی‌ها و عزلت‌نشینی‌ها شده است. جمله‌ای که شاید از دل تمنای بسیار و برآروده ناشدگی مدام سر برآورده باشد. جمله‌ای که ناشی از استیصال و استهلاک روحی و روانی است.

اما پس پشت این جملات چه مفاهیم روانشناختی‌ای نهفته است؟ یکی از مبنایی‌ترین مفاهیم، فرو غلتیدن در اضطراب شدید گم‌گشتگی و بی‌هویتی است. اضطرابی که به دلیل مکث نکردن و فرصت خلوت به خود ندادن و سفر به درون روان نکردن، تشدید شده است. تجربه بودن و فهم کردن خویشتن، درک هویت و فردیت، شناخت آنچه هستیم و کنار زدن چیزی که برساخته ذهنیت‌ها و ترس‌ها و گیر و گرفت‌هاست، به خودی خود اضطراب آفرین است.

بودن به شکلی که از بیرون یا به واسطه ساز و کار شناختی از بیرون، درونی شده، که در قالب سوپر ایگو یا هر تعریفی شبیه به این (بایدها ونبایدهای بیرونی و اجتماعی) نمود پیدا کرده، و همواره در حال مقایسه و تعیین درست یا غلط بودن، مورد پذیرش بودن یا نبودن، تایید شدن یا نشدن، تنها بودن یا رفع تنهایی کردن، راضی نگه‌داشتن دیگران یا احساس گناه از نبود رضایت دیگران، انتخاب کردن‌ها و نکردن‌ها، عذاب وجدان‌ها و احساس اجحاف‌ها، شکست‌ها و ناکامی‌ها و فقدان‌ها، تلاش کردن‌ها و نگران نتیجه بودن‌ها و … همه و همه منبع اضطراب است. اضطرابی که اگر استمرار پیدا کند، منجر به افسردگی و فروپاشی روانی و حتی فیزیکی می‌شود.

اضطرابی که به دلیل مکث نکردن، بودن را لمس نکردن، با خویشتن خویش روبرو نشدن، از فهم انتزاعی خود عبور نکردن و به درک حقیقی و بی‌سانسور از خود نرسیدن و … به شکلی تصاعدی افزایش می‌یابد. اضطرابی که به دلیل حل و فصل نشدن وعدم پذیرش اضطراب ذاتی بودن و وجود داشتن، با رفتارها وانتخاب‌ها و دست و پازدن‌های شبانه‌روزی، ایجاد شده است. در واقع تلاش ما برای رفع اضطراب بودن، خودش به عاملی جهت تجربه اضطرابی مضاعف شده است.

دانلود فیلم کنعان در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم