یادداشتی بر آغاز سریال رهایم کن ساخته شهرام شاه‌حسینی

فصل عشق و گستاخی

اطلاعات کامل سریال رهایم کن

حالا و با نمایش ۲ قسمت از سریال تازه به نمایش درآمده «رهایم کن»، به راحتی می‌توان مسیر پیشرفت و پختگی شهرام شاه‌حسینی را در مقام کارگردان احساس کرد. او که پیش از این با سریال پر مخاطب و جذابی چون «می‌خواهم زنده بمانم» توانایی‌های بالقوه خود را در تولید آثاری برای شبکه نمایش خانگی به علاقمندان جدی سینما نشان داده بود، این بار نیز با اتکا به فیلمنامه و متنی در خور اعتنا،  چنان تسلط و مهارت تحسین‌برانگیزی در اجرا و فضاسازی صحنه از خود نشان می‌دهد که کمی دشوار است باور کنیم، کارگردانی که با میزانسن‌های سنجیده و روانش در صحنه‌های گوناگون، می‌تواند مخاطب را با خودش درگیر کند، همان فیلمسازی است که در کارنامه کاری‌اش آثار فراموش شده‌ای چون: «کلاغ‌پر» و « هفته‌ای یکبار آدم باش» به چشم می‌خورد.

نگاهی به ۲ قسمت ابتدایی سریال رهایم کن، در کنار یادآوری مجموعه خاطره‌انگیز و جذابی چون می‌خواهم زنده بمانم، زمینه مناسب کار در شبکه نمایش خانگی را به ما نشان می‌دهد که فارغ از ضوابط دست و پا گیر تلویزیون، می‌تواند توانایی و استعداد فیلمسازانی چون شهرام شاه‌حسینی را شکوفا کرده و کارگردان قابل اعتماد دیگری را به سینمای ما معرفی کند.

رهایم کن با صحنه تاثیرگذار و غافلگیرکننده‌ای شروع می‌شود که گریه‌ها و ضجه‌های نغمه (آزاده صمدی)  در کنار بی اعتنایی و قاطعیت حاتم (با بازی محسن تنابنده) خبر از درامی دلهره‌آور و پر ماجرا می‌دهد که می‌تواند تماشاگر را تا انتها با خود همراه کند. شاید برگ برنده نویسندگان فیلمنامه آن جایی باشد که بر خلاف سیستم سریال‌سازی معمول این سال‌ها که با وارد کردن شخصیت‌های فرعی بلاتکلیفی که هیچ تاثیری در روند داستانی و پیشبرد درام مرکزی مجموعه ندارند (و صرفا بعنوان راه حلی فریبنده برای رساندن زمان تقریبی هر قسمت از سریال به استاندارد لازم برای پخش در نظر گرفته می‌شوند تا بتوانند ضعف‌های ناشی از داستان نحیف و لاغر خود را هم بپوشانند) با داستانی پروپیمان به سراغ مخاطب آمده که هر کدام از کاراکترها را درگیر یک ماجرای خاص نشان می‌دهد.

یوسف تیموری در سریال رهایم کن

رهایم کن با چند خط داستانی مجزا که به شکلی موازی در کنار یکدیگر روایت می‌شوند، از همان ابتدا مخاطب را با خود همراه کرده و در طول مدت زمان یک ساعته هر قسمت، با گریزی که به داستان‌ها و ماجراهایی که هر کدام از کاراکترها با آن درگیر هستند می‌زند، مانع از خستگی و کسالت تماشاگر شده و او را برای دنبال کردن سرنوشت شخصیت‌ها، مشتاق می‌کند. داستان رابطه حاتم با نغمه، پسر معلول، رابطه حاتم با مارال، اشتیاق افسانه برای روبرو شدن با یک خواننده پر طرفدار، ماجرای معدن و دخالت دولت و حرص و طمعی که میان کارگران معدن وجود دارد و کاراکتر یونس که قرار است پدیده مبارزات سیاسی مسلحانه دردوران پهلوی را نمایندگی کند، همه و همه باعث شده که تماشاگر با ماجراهای متعددی که حول محور یک خانواده بزرگ در جریان است همراه شده و نسبت به سرنوشت تک‌تک کاراکترها کنجکاو باشد.

در این بین کارگردانی روان شهرام شاه حسینی که با میزانسن‌هایی حساب شده و حرکات دوربینی که متناسب با فضای صحنه و حالات روحی شخصیت‌ها به حرکت در می‌آید، نکته در خور اعتنایی است که او را در فاصله‌ای بعید از سریال‌هایی که برای تلویزیون ساخته است به ما معرفی می‌کند. صحنه گفت‌وگوی حاتم و مارال که به دیالوگ گویی دونفره در دل تاریکی پیوند می‌خورد یکی از سینمایی‌ترین و جذاب‌ترین لحظه‌های مجموعه را رقم می‌زند که گویی این صدای جرقه کبریت است که می‌تواند شعله عشقی توام با حجب و حیا را میان یک زن و مرد روشن کند.

دیالوگ‌نویسی هوشمندانه رهایم کن که در کنار شخصیت‌پردازی کاراکترها می‌تواند میزان تیزفهمی و زیرکی هر کدام از آن‌ها را به تماشاگر نشان دهد، از جمله نقاط قوتی است که در این روزهای پر ترافیک سریال‌سازی کمتر به آن اهمیت داده می‌شود. نگاهی به گفت‌وگوهای میان حاتم و نیروهای دولتی که برای بستن معدن به دفتر او آمده‌اند و یا دیالوگ‌های رد و بدل شده میان یونس و هاتف که در هنگام نشانه رفتن تفنگ، یونس از او می‌پرسد:  چی میخوای بشنوی؟ و جواب دراماتیک هاتف که می‌گوید: چیزی که مجاب بشم نکشمت، همه نشان از دقت و وسواس تیمی دارد که برای احترام به مخاطب و درگیر کردن او با قصه‌هایی پر کشش، اقدام به ساخت مجموعه‌ای کرده‌اند که برای تماشاگرش جذابیت‌های بسیاری به همراه دارد.

تماشای آنلاین سریال رهایم کن

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole