فیلم جرم های آینده؛ مرثیهای از مامور کفنودفن
جرمهای آینده (Crimes of the Future) جدیدترین اثر دیوید کراننبرگ نویسنده و کارگردان است که ژانرهای علمیتخیلی و وحشت (زیرژانر تن) را تلفیق کرده است و در اتفاقی نادر، عنوان فیلم دیگری از کراننبرگ را بر خود دارد که در سال ۱۹۷۰ ساخته شد ولی هیچ ارتباط داستانی و مضمونی و مفهومی با آن ندارد.
«جرمهای آینده» که محصول مشترک کمپانیهایی از کشورهای کانادا، فرانسه، انگلیس و یونان است، اولین نمایش جهانیاش را در بخش مسابقه اصلی جشنواره کن ۲۰۲۲ تجربه و برای کسب نخل طلا رقابت کرد؛ جایی که ۶ دقیقه ایستاده مورد تشویق قرار گرفت. نظر اغلب منتقدان درباره این فیلم مثبت بوده است. اینجا بخوانید.
فهرست عوامل و بازیگران فیلم جرمهای آینده
نویسنده و کارگردان فیلم جرم های آینده: دیوید کراننبرگ، مدیر فیلمبرداری: دوگلاس کوک، تدوینگر: کریستوفر دانلدسن، آهنگساز: هاوارد شور، بازیگران: ویگو مورتنسن (ساول تِنسِر)، لئا سیدو (کاپریس)، کریستن استوارت (تیملین)، دان مککلر (ویپِت)، اسکات اسپیدمن (لنگ داتریس) و…
خلاصه داستان فیلم جرم های آینده
بشر در آیندهای بهظاهر نهچندان دور در حال ایجاد سازگاری با محیطی است که در ترکیب با مواد مصنوعی شکل گرفته است. این سیر تکاملی، بدن انسانها را هم دستخوش دگردیسی کرده است. برخی از این فراتر رفتن بدن آدمی از محدودیتهایش استقبال میکنند ولی گروهی هم پلیسبازی درمیآورند تا اوضاع از کنترل خارج نشود. در هر حال، سندروم تکامل حاد، بهسرعت پخش میشود. ساول تنسر یک هنرمند محبوب اجرای نمایشی (پرفورمنس آرت) است که از این وضعیت جدید استقبال کرده و از رشد اندامهای جدید و غیرمنتظره در بدن خود رونمایی میکند. او با همراهی همکار نزدیکش کاپریس، درآوردن این اندامها را به نمایشی جذاب برای طرفداران وفادارش بدل کرده است؛ اما وقتی توجه دولت و خردهفرهنگی عجیب به این موضوع جلب میشود، تنسر مجبور میشود به برپایی تکاندهندهترین اجرای خود فکر کند.
داستان تولید فیلم جرم های آینده از کجا شروع شد؟
فیلم جرم های آینده ابتدا یک تریلر بود با عنوان «مُسَکِنها» (Painkillers) که قرار بود تولیدش از اوایل سال ۲۰۰۳ شروع شود؛ فیلمی که در دنیای هنر اجرای نمایشی (پرفورمنس آرت) کاوش میکرد و ماجراهایش در جامعهای انسانی روی میداد که در آن درد، لذت ممنوعه جدید است؛ و جراحی و خودزنی در ملاعام و مقابل دوربین انجام میشود و معنای تازهای پیدا کرده است. پس از نیکلاس کیج هم قرار شده بود رِیف فاینز در نقش ساول تنسر بازی کند که محقق نشد. آن زمان قرار بود فیلم در تورنتوی کانادا و با بودجهای ۳۵ میلیون دلاری ساخته شود؛ اما این پروژه هرگز وارد مرحله تولید نشد. چند سال بعد هم کراننبرگ در گفتوگویی اشاره کرد که دیگر علاقهای به ساخت «مسکنها» ندارد.
ویگو مورتنسن در فوریه ۲۰۲۱ در گپی با مجله «جیکیو» (GQ) افشا کرد که روی پروژهای سینمایی با کراننبرگ کار میکند و گفت: «بله، کاری در ذهن داریم. فیلمی است که او سالها پیش نوشته بود و هرگز نتوانست آن را بسازد. حالا هم دارد دستی به آن میکشد و ویرایشش میکند تا فیلمبرداری شروع شود. امید داریم که همین تابستان فیلمبرداری شود. بدون اینکه داستان را لو بدهم باید بگویم که او کمی به دنیای آثار اولیهاش برمیگردد.» در ماه آوریل نیز نامهای لئا سیدو و کریستن استوارت در ترکیب بازیگران اعلامی جلب توجه کردند. درباره این نقشها میتوان گفت که ابتدا ناتالی پورتمن قرار بود نقش سیدو (که آن زمان برای نقش استوارت انتخاب شده بود) را بازی کند اما به خاطر مشکلات ناشی از شیوع کووید-نوزده نتوانست این کار را انجام بدهد.
بخش اصلی فیلمبرداری از دوم اوت تا دهم سپتامبر انجام شد و در آتن یونان به پایان رسید.
آیا میدانید؟
- اولین فیلم دیوید کراننبرگ پس از ۳۵ سال که خواهرش دونیس، طراح لباس آن نیست. دونیس کراننبرگ تابستان ۲۰۲۰ درگذشت.
- اولین فیلمنامه اریژینال کراننبرگ پس از «اگزیستنز» (eXistenZ) محصول ۱۹۹۹؛ که البته عنوان ابتدایی آن فیلم هم «جرم های آینده» بود. جالبتر اینکه اثر قبلی کراننبرگ در ژانرهای علمیتخیلی و وحشت نیز همین فیلم بوده است.
- ویگو مورتنسن میخواست نقش ویپِت را بازی کند اما کراننبرگ میگوید آنقدر اصرار و او را «اذیت» کردم تا در عوض، نقش ساول تنسر را بازی کند.
- مورتنسن که در دربی امریکن کنتاکی با اسبی غیرمسابقهای برخورد کرده و دچار مصدومیت شده بود، نمیتوانست بیش از دو دقیقه بایستد. به همین خاطر است که شخصیت او در فیلم، در حین شرح دادنها یا مونولوگ گفتنهایش، دائم زانو میزند.
- کراننبرگ پس از وقفهای هشتساله در کارنامهاش این فیلم بلند را کارگردانی کرده است.
- فیلم «جرم های آینده» به طور کامل در یک انبار بزرگ فیلمبرداری شد.
- این پنجمین همکاری کراننبرگ و ویگو مورتنسن پس از فیلمهای «تاریخچهای از خشونت» (۲۰۰۵)، «قولهای شرقی» (۲۰۰۷) و «شیوه خطرناک» (۲۰۱۱) است؛ و فیلمی با عنوان «سقوط» (۲۰۲۰) که در آن کراننبرگ نقش کوتاهی را برای مورتنسن بازی کرد.
- اولین فیلم بلندی که کراننبرگ پس از سال ۱۹۸۸ بدون فیلمبردار همیشگیاش پیتر زوشیتسکی یعنی «شباهت کامل» (Dead Ringers) کار کرده است.
- این هجدهمین همکاری کراننبرگ با هاوارد شور آهنگساز است که از سال ۱۹۷۹ و فیلم «فرزندان» (The Brood) با هم کار کردهاند. شور موسیقی متن فیلم «منطقه مرده» (The Dead Zone) محصول ۱۹۸۳ را تصنیف نکرد.
- کراننبرگِ کانادایی، مدتهاست که روی این موضوع اصرار دارد که کانادا شایسته این است که هنرمندانش را به کل دنیا عرضه کند اما به دلایلی بازیگرانی که خود او برای سه نقش اصلی این فیلم برگزیده است، یعنی مورتنسن، لئا سیدو و کریستن استوارت، کانادایی نیستند.
منتقدان درباره فیلم جرم های آینده چه میگویند؟
نیویورک تایمز | امتیاز ۹۰ از ۱۰۰
مانولا دارگیس | با وجود خندههای هراسانگیز و لبخند لذتآمیزی که چهره شخصیت ساول را روشن میکند و شبیه به قدیس مسیحی سانتا ترسا، «جرمهای آینده» به یک مرثیه میماند. کراننبرگ همیشه متخصص شرایط انسانی بوده و در اینجا، به متصدیان کفنودفن هم شباهت پیدا کرده است.
لسآنجلس تایمز | امتیاز ۹۰ از ۱۰۰
جاستین چنگ | ما در همان اوایل فیلم جرم های آینده – که یک کمدی-ترسناک کنجکاویبرانگیز است که همان قدر که بهزیبایی کنترل شده است میتواند دیوانهکننده هم باشد – شاهد نمایش زندهای هستیم از یک رویه پزشکی که هم یک اغواگری است در ملا عام، و هم کارکرد یک نمایش هنری را پیدا کرده است. مردی به نام ساول تنسر (ویگو مورتنسن) در یک تابوت سنگی ماشینیشده، دراز کشیده و با کمال میل بدنش را به نوعی نقاشی زنده و جاندار – که کمی هم دچار خونریزی میشود – بدل کرده است. همکار زن او به نام کاپریس (لئا سیدو) با زبردستی روی اندامهای درونی او کار میکند ولی به جای روپوش جراحی، یک لباس رسمی زنانه مخصوص مهمانی پوشیده است و از صفحه فرمانی پلاستیکی که به دستههای بازی ویدیویی شباهت دارد، چاقوها و ابزار لازم برای کالبدشکافی را کنترل میکند. ساول هم دارد از این رویه لذت میبرد! البته که کاپریس هم بهنوعی دیگر لذت میبرد… کلیت این صحنه دو فکر متفاوت را به ذهن میرساند: اول اینکه چرا اسم فیلم «جرمهای شکافتن» نیست؟ و دوم، فوقالعاده است که کراننبرگ برگشته و شاهد مهارت بیمانند و درخشان او در ترکیب قواعد ژانرهای وحشت و علمیتخیلی با ایدههای سینمایی هستیم. هشت سال از ساخت فیلم بلند قبلی او با نام «نقشههایی برای رسیدن به ستارهها» (Maps to the Stars) درباره سازوکار هالیوود میگذرد و «جرمهای آینده»، توضیح پذیرفتنی و بامزهای است پیرامون اینکه چرا اینقدر زمان برد تا او از بازنشستگی زودهنگامش – که شایعه شده بود – برگردد…
«جرمهای آینده» را میتوان نئو-نوآری خونآلود، حکایتی در باب زوال محیطی، یک داستان عاشقانه واقعاً عجیبوغریب اما مهربانانه یا فیلمی دیگر هم توصیف کرد اما به عنوان یک هجویه خشک و جدی بر جهان هنر مدرن نیز عمل میکند؛ دنیایی که بهندرت شاهد گرایش طبیعی هنرمندان برای کاوش جدی خودشان و رسیدن به مصالح خلاقه است. ساول و کاپریس زوج هنری آوانگارد توانمندی هستند و تعهد تمامعیار آنها به کارشان است که این همه طرفدار وفادار، رقبای خودمعلولکن پرزرقوبرق و طرفداران زن جوان حیرتزده را برایشان دستوپا کرده است. دو تن از این مورد آخر، تیملین (کریستن استوارت) و رییس او ویپت (دان مککلر) هستند که به صورت مخفیانه برای دولت کار میکنند و بهطور رسمی اندامهای جدید را ثبت میکنند؛ به این امید که خلاف تشخیص شومشان مبنی بر اینکه «تکامل انسان در مسیر اشتباهی قرار گرفته» ثابت شود. اگر مورتنسن و سیدو به عنوان هنرمندانی ماهر و هدفمند کاملا قانعکنندهاند (که در زندگی واقعی دقیقا همینطورند) پس انتخاب استوارت بر خلاف شمایل ستارهگونهاش، فوقالعاده و بامزه است. شخصیت تیملین او، فضلفروشی کمرو با صدایی جیغجیغی است که ناشیگریاش نقابی شده بر جاهطلبیهای فردی و حرفهای او…
فیلم جرم های آینده شاید اشارههای ظریفی به دیگر آثار کراننبرگ مثل شاهکار سال ۱۹۸۶ او با نام «مگس» (The Fly) هم داشته باشد اما ترکیبهای گرافیکی همزیگر فیلم از گوشت و ماشین، آن را در ادامه آثار کلاسیک فیلمساز در ژانر وحشت تن، یعنی فیلمهای «ویدیودروم» و «اگزیستنز» قرار میدهند. البته که برای علاقهمندان سینمای کراننبرگ حتی یک اشاره کوچک هم میتواند حکم یک قلمروی کشفنشده را داشته باشد. کراننبرگ مدتهاست شیفته این مقوله است که چطور ذهنها و بدنهای ما بهراحتی خودشان را در خدمت فناوری مدرن قرار دادهاند و در اینجا، او این تصور و مفهوم را تا فرجامی شوم از منظر فیزیولوژی و بومشناسی پیش برده است (در ضمن کراننبرگ، با چند همکار توانمندش کار کرده است، از جمله هاوارد شور که یک بار دیگر موسیقی متنی فراموشنشدنی تصنیف کرده و کارل اسپایر که طراحی صحنهاش به شکوهی چرک و مرده در لوکیشنهای یونانی فیلم دست پیدا کرده است).
شیوه فیلمسازی کراننبرگ اغلب با دقتی در حد کار جراحان شناخته شده است که باعث شکلگیری یک ساختار روایی دقیق و منظم، و جذابیت پیچیده ترکیببندیها(کمپوزیسیونها)ی او میشود… زیباییشناسی او هوشرباست و به گونهای ما را باز (پذیرا و آماده) میکند که کاپریس بدن ساول را باز میکند یا برعکس؛ و عاجزانه از ما میخواهد به سرنوشتی فکر کنیم که انتظار سیاره ما، فرزندان ما و اجزای درونی ارزشمندمان – که ما را انسان کردهاند – را میکشند.
گاردین | امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
پیتر بردشا | این سیاره خارقالعادهای است که کراننبرگ ما را روی آن فرود میآورد و اصرار میکند که کلاههای ایمنیمان را پیش از آن برداریم که مطمئن شده باشیم میتوانیم از هوای این سیاره استنشاق کنیم.
ورایتی | امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
اوئن گلیبرمن | بیشتر فیلمسازانی که میخواهند با یک فیلم ترسناک شما را بیقرار کنند و به وحشت بیندازند، به دنبال مجموعهای از ابزارهای آشنا میروند: چاقوها و ابزارهای تیز مشابه، شیاطین، برشهای ناگهانی و تکاندهنده، و جلوههای صوتیای که ناگهان در شب و در اوج آرامش، شما را به هوا پرتاب میکنند! اما دیوید کراننبرگ نویسنده و کارگردان در «جرمهای آینده»، به منظور برافروختن تماشاگر و ایجاد اضطراب، سراغ چیزی بهمراتب تروماتیکتر از صرفاً هیولاها رفته است. آیا دارم از آینده دوری صحبت میکنم که داستان فیلم در آن میگذرد و انسانها در بدنشان اندامهای جدید مرموز رشد میکند؟ یا در مورد اینکه اندامهای مورد اشاره با جراحیهایی به مثابه اجرای نمایشی (پرفورمنس آرت) از تن خارج میشوند؟ یا اینکه آدمها دیگر درد جسمانی را احساس نمیکنند و به همین خاطر تا دیروقت در خیابان میمانند و برای هیجانهای سطحی یکدیگر را برش میزنند، طوری که انگار هرویین مصرف میکنند؟ و… «جرمهای آینده» همه اینها را دارد و کمی هم بیشتر. با وجود این، هراسانگیزترین جنبه فیلم این واقعیت است که شما احساس میکنید مورد هجوم «استعارهها» قرار گرفتهاید. این یک فیلم از زیرژانر وحشت تن است که دائم «ایدهها»ی تازهای را در خود رشد میدهد؛ و مثل بیشتر آثار کراننبرگ، کارش را با شما از سر به پایین شروع میکند.
نیویورکر | امتیاز ۶۰ از ۱۰۰
ریچارد برودی | «جرمهای آینده» خوب یا بد، فیلمی مفهومی است؛ یعنی بیش از اینکه یک تجربه باشد، یک ایده است؛ و بیش از آنکه درامی در باب تجربههای شخصیتها باشد، تمثیلی برای نگاه ناامید کراننبرگ پیرامون جرمهای این روزگار است؛ جرمهایی که جامعه علیه خودش مرتکب آنها میشود.
واشینگتن پست | امتیاز ۲۵ از ۱۰۰
آن هورنِدِی | «جرمهای آینده» با تصاویر عجیبوغریبش و نماهایی از اندامهای داخلی انسان زنده، آشکارا میخواهد تماشاگرش را شوکه کند؛ و همینطور به تشویشهای کاملاً واقعی درباره فناوری، ژنتیکهای در حال دگرگونی و زوال محیطی اشاره میکند؛ اما با پیشرفت کند پیرنگ پیچیده فیلم، غرابت و پیچوتاب هنجارشکن کراننبرگ، بیشتر و بیشتر خستهکننده و ناکارآمد به نظر میرسد.
امتیازهای تماشاگران و منتقدان به فیلم جرم های آینده
ردیف | نام سایت | امتیازدهندهها | امتیاز میانگین | تعداد آراء |
۱ | IMDb | کاربران | ۵.۹ از ۱۰ | ۱۲ هزار و ۷۶۲ کاربر |
۲ | متاکریتیک | منتقدان برتر | ۶۵ از ۱۰۰ | بر اساس ۴۹ نقد |
۳ | راتن تومیتوز | عموم منتقدان | ۶.۵ از ۱۰ | بر اساس ۱۹۴ نقد |
حرفهای دو بازیگر اصلی فیلم جرمهای آینده
ویگو مورتنسن
درباره دیوید کراننبرگ؛ فیلمهای ابتدایی او را دیده بودم و دوستشان داشتم. فکر میکردم واقعاً جالب هستند. وقتی بازیگری را شروع کردم به یاد دارم که «منطقه مرده» را دیدم و با خودم گفتم واقعاً فیلم خوشساختی است. هنوز با او دیدار نکرده بودم. وقتی «اگزیستنز» اکران شد واقعاً تحت تاثیر قرار گرفتم چون متوجه شدم بهنسبت با بودجه کمی هم ساخته شده است. بعدش زمانی که «ماتریکس» را دیدم بهسرعت گفتم: «وای… اگزیستنز همان ماتریکس است منتها برای بزرگسالان.» قصد بیاحترامی به کسی را ندارم اما اثر کراننبرگ برای من زیرلایههای بیشتری دارد و از کل «ماتریکس»ها غنیتر است. سلیقه من این است. سالی که با «ارباب حلقهها» به کن رفته بودیم، دیدار کوتاهی با دیوید (کراننبرگ) داشتم. سپس برای اولین همکاریمان او را در لسآنجلس دیدم. مدیر برنامههایم گفت: دوست داری با دیوید کراننبرگ دیدار کنی؟ گفتم: عاشق دیدار با او هستم اما فیلمنامهاش را دوست ندارم و اقتباس بدی است از یک رمان زرد و عامهپسند. او کارگردان بزرگی است و نمیخواهم بگویم فیلمنامهاش را دوست ندارم. او گفت: فقط دیدار کنید شاید با هم کنار آمدید. واقعاً همراه شدیم و شوخی هم کردیم. گفتم که فیلمنامه «تاریخچهای از خشونت» عالی نیست و بیش از حد طولانی است و مثل یک داستان بهرهکشی به نظر میرسد. خلاصه اینکه در حد آثار او نیست. او هم گفت: نگرانش نباش. تغییرش میدهم. بعدش فیلمنامه ۱۲۰ صفحهای ابتدایی را به فیلمنامهای ۷۵ تا ۸۰ صفحه آماده فیلمبرداری بدل کرد. او واقعاً از بهترین بخشهای آن داستان استفاده کرد که جواب هم داد؛ اما من در اولین دیدارمان خیلی صادق و بامزه بودم که تا امروز هم همینطور بوده است.
لئا سیدو
درباره جایگاه کراننبرگ و فیلم جرم های آینده؛ دیوید برای من یک شمایل است. پس وقتی با من برای این فیلم تماس گرفتند کاملاً آماده بودم. راستش را بخواهید آثار او را دیر کشف کردم. در واقع وقتی به سینما علاقهمند و فیلمباز شدم، آثارش را بیشتر و بیشتر دیدم. (همکاری با کراننبرگ) سر صحنه آزادی عمل زیادی وجود داشت. او چنین کارگردانی است چون تماشاچی فیلمهای خودش است. او دیالوگی مینویسد و به شما میدهد؛ و شما میتوانید برداشت خودتان را داشته باشید. او بازی شما را تماشا میکند و کارتان را به نظاره مینشیند. این آزادی میتواند ترسناک باشد اما در عین حال، فکر میکنم همان چیزی است که او میخواهد. (دلیل بازی در این نقش) این رابطه چیزی داشت که مرا مجذوب خودش کرد. متوجه پارادوکسها یا تناقضها بودم اما نقشی بود که معانی خودش را داشت. خود فیلم را هم دوست دارم دوباره تماشا کنم! هر بار که «جرمهای آینده» را میبینم گویی به بُعدی جدید از آن پی میبرم. اصلاً دیوید را باید با این لقب شناخت: روحرقصان.
پوستر فیلم جرمهای آینده
برگرفته از منابع مختلف: سایت راجر ایبرت، متاکریتیک، آیامدیبی، ویکیپدیا و…