باب سریالهای شبکه خانگی این روزها داغتر از همیشه باز شده است و با پخش و استقبال تماشاگران از سریال «دل»، گرمتر از پیش دنبال میشود.
باب سریالهای شبکه خانگی این روزها داغتر از همیشه باز شده است و با پخش و استقبال تماشاگران از سریال «دل»، گرمتر از پیش دنبال میشود. «دل» که انبوهی از ستارههای سینما را در خود دارد، توانسته است یکبار دیگر مثل آثار مشابه پیشینش یعنی «مانکن» و «ممنوعه» با مخاطب در سطوح گستردهای ارتباط برقرار کند. در فیلیمو شات سعی داریم در توضیح چرایی این استقبال گسترده بربیاییم و المانهای این نوع سریالها را که به خاطر همین استقبال تولید بیشتر و پویاتری پیدا میکنند، بررسی کنیم. با ما همراه باشید.
درباره سریال جدید گیسو | آیا موفقیت سریال عاشقانه تکرار میشود؟!
قبل از هر چیز، باید نوعی سریال را که در دنیا در سطح بسیار باکیفیتی تولید میشود و ژانر مشخص و هوادار معین خودش را دارد، معرفی کنیم: اپرای صابونی.
Soap opera یا اپرای صابونی (که ما اپرای صابونی صدایش خواهیم کرد؛ چون بانمکتر است!) به سریالهایی طولانی گفته میشود که سنت ساختشان به دوران رادیو در دهه ۴۰ و ۵۰ برمیگردد. این اسم هم از همینجا میآید. ظاهرا چون سریالهای خاصی از رادیو پخش میشده است که اسپانسر اکثرشان شرکتهای لوازم بهداشتی آن دوران بودهاند، به اپراهای صابونی شهرت یافتند. این سریالها، المانهای مشخصی دارند و در اقصی نقاط دنیا ساخته میشوند؛ بهخصوص در آمریکای جنوبی و ایالت متحده. قصهها، معمولا شامل روابط خانوادگی با کاراکترهای زیاد هستند و المانهای ملودرام و سانتیمانتال بسیار زیادی در آنها بهکار میرود. طبیعتا هرکدام از کشورهای سازنده، سبک زندگی و الگوهای رفتاری مشخص و مطابق با سلیقه بیننده را درون سریال آداپته میکنند و تلاش میشود تا با تکیه بر تعداد زیاد اپیزودها (سریالی آمریکایی وجود دارد به نام «خیابان تاجگذاری» که پنجاه سال پخش شد!) و کم کردن هزینههای تولید با استفاده از فیلمبرداری در استودیو، هم پروسه تولید را بهینهسازی کنند و هم مخاطب را تا به آخر پای تلویزیون نگهدارند.
در فیلیمو تماش کنید: سریال دل
رابرت لوید، منتقد لسآنجلس تایمز در تحلیلش بر اینگونه از سریال روایت را «مرتبا باز» مینامد؛ به این معنا که هر اپیزود باید تماشاگر را برای تماشای اپیزود بعدی تشویق کند و این کار از طریق بسته نشدن دائم حلقه روایی است. در سریالهایی مثل «روزهای زندگیمان» که بیش از ۴۰ سال از پخششان میگذارد و در همه دنیا مخاطبان بسیار زیادی دارند، حوادث عملا هرگز تمام نمیشوند و هرکدام، دامنه شکلگیری حادثه دیگری را محقق میکند. نکته مهم دیگر درباره این سریالها، مبتنی نبودشان بر ستاره است. با وجود علاقه شدید مخاطبان در سراسر دنیا به اینگونه از سریال سازی، ستارهها هیچوقت در آنها حاضر نمیشوند ولی خیلی از ستارهها از این سریالها متولد شدهاند. در حوزه بازیگری، این اتفاق بارها و بارها افتاده است؛ نمونههایشان، جانی دپ، جوزف گوردن لویت و جورج کلونی هستند. در بخشهای کارگردانی و نویسندگی هم بسیار دیده شده است که حرفههای این روزهای سینما و تلویزیون، کارشان را با اپرای صابونی شروع کردهاند. اپرای صابونی، به خاطر توجیه مالی و هزینه تولید اندک، به جوانترها اجازه درخشش میدهد و آنها میتوانند بعدها از تجربیاتشان در سطح بالاتری استفاده کنند؛ کاری که شاید فیلمهای راجر کورمن برای یک نسل طلایی از سینماگران آمریکا در دهه شصت انجام داد.
ولی سریال هایی مثل «دل» با وجود المان های ملودرامی مشابه اپراهای صابونی، در بعضی جاها اختلاف دارند: این سریالها به شدت ستارهمحورند (حداقل در بخش بازیگر؛ درباره علت این امر، توضیح خواهیم داد) و تعداد اپیزودهایشان خیلی کمتر از نمونههای مشابه است. این سریالها در واقع همان مخاطبی را هدف میگیرند که اپراهای صابونی هدف گرفتهاند؛ با این تفاوت که بر اثر نگاه کردن به نمونههای جوابپسدادهای مثل «عاشقانه» و درس گرفتن از اشتباهات نمونههای ناموفق مثل «آشوب» یا «ریکاوری»، نتیجهای مشخص مبتنیبر بازار فروش پخش خانگی گرفته شده است.
ستاره محور بودن این سریالها، درواقع هدفی جز بازار و تضمین سرمایه نیست. با دقت به تمامی سریالهای دیگر ارائهشده در پخش خانگی، متوجه میشویم که تنها آنهایی موفقاند که ستارههای بهروز و مد دوران خودشان را داشتهاند. کاری که محمدرضا گلزار برای «عاشقانه»، میلاد کی مرام برای «ممنوعه» و حالا حامد بهداد و باقی گروه بازیگری برای «دل» میکنند این است که المانی از جذابیت را به این سریال اضافه میکنند که عملا به خاطر محدودیتهای موجود در کشور حذف شده است. اپراهای صابونی به خاطر تمرکز زیاد بر روابط عاشقانه، در نقاط مختلف دنیا اشکال فرهنگی متفاوت میگیرند و مخاطب ایرانی هم تمایل به سریالی متناسب با فرهنگ خودش دارد؛ به همین علت، یکی از چیزهایی که بخش مهمی از پسند بیننده را در برمیگیرد یعنی نمایش روابط عاشقانه، از اپراهای صابونی ایرانی، بهحق، حذف شده است. این سریالها بهجای چنین المانهایی از ستارههای روز برای جذب مخاطب بهره میبرند و تا به اینجا هم به خوبی موفق شدهاند تا با بیننده ایرانی ارتباط برقرار کنند.
تفاوت عمده دیگر، تعداد اپیزود است. اکثر سریالهای پخش خانگی ایران چیزی بین ۲۰ تا ۳۰ اپیزود را بهصورت میانگین ارائه میدهند که در مقایسه با نمونههای خارجیشان بسیار متفاوت است. علت، طبیعتا وجود نداشتن چرخه تولید سینمایی استاندارد بینالمللی در ایران است. نبود استودیوهایی که بتوانند با تولید همزمان ۲ یا ۳ سریال، هزینههای تولید را کاهش دهند باعث شده تا بهجای آن، تعداد قسمتهای هر سریال کاهش قابلتوجهی پیدا کند.
اپراهای صابونی ایرانی درواقع مسیری مناسب برای دور زدن سریالهای نامناسب خارجی برای فرهنگ مخاطب ایرانی هستند و توانستهاند جایگاهشان را هم پیدا کنند. با وجود این، باید اشاره کرد که سریالی مثل «دل» تلاشش را کرده است تا در کیفیت تولید، اثری قابلاعتنا ارائه دهد؛ چیزی که شاید در نمونههای خارجی مشابه یافت نشود. این سریالها راهی هستند برای ارائه استعدادهای جدید به سینما و تلویزیون، کما اینکه صداوسیما هم با تولید سریالهای مشابه ولی نهچندان شجاعانهتر و باکیفیتتری، مثل «پدر» یا «ستایش» تلاشش را در این حیطه انجام داده است و آن سریالها هم موفقترین نمونههای صداوسیما در میان مخاطبین بودهاند. وجود آثار سرگرمکننده یکی از الزامات چرخه تولید هنری در تمام دنیاست و جلوگیری از آن، تیشهای است بر ریشه سینما و تلویزیون کشورمان. «دل»، دل خیل زیادی از مخاطبین را برده و برآوردها هم نشاندهنده بیشتر شدن بینندگانش است؛ امیدواریم اتفاقی مشابه سریال «ممنوعه»، ایرانیهای منتظر تماشای این سریال را دلزده نکند.