فیلم مرد بازنده برخلاف آنچه شاید در ظاهر به نظر آید در همان مسیر همیشگی فیلمسازی مهدویان قرار میگیرد. او که از مرحله سریالسازی در تلویزیون و بعدتر «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز»ها به یک شکل و بعدتر با «لاتاری»، «شیشلیک» و سریال «زخم کاری» همواره نگاهی انتقادی به تاریخ و حالات اجتماعی ایران دارد، اینبار هم سراغ همین دغدغه رفته است. مسئله بازخوانی و نوعی دیگر نگاه کردن به رخدادهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران در بازه حدودی نیم قرن اخیر و دست گذاشتن روی نقاط کمتر مورد توجه قرار گرفته آنها و تبدیل کردن این نقاط در سایه مانده به ماده خام داستان پردازی است.
معرفی کامل و نقدهای اولیه فیلم مرد بازنده
دوران فیلمسازی او را میتوان به ۲ بخش تقسیم کرد. بخشی که سراغ روایتهای نیمه مستند تاریخی رفته بود و با شکل شمایل کارگردانی، روایتگری، فیلمبرداری و طراحی صحنه و به طور کلیتر فضاسازی در دل فضایی مستندنما، به داستانگویی پرداخته بود.
بخش دوم اما مربوط به دورانی است که او سراغ سالها و روزهای امروزیتر آمده است و تلاش میکند به جای بهرهگیری از مواد خام متنی و بصری مستند و تاریخی، بر مبنای نگاه انتقادی و سیاسی مورد وثوقش به داستانگویی و فیلمسازی بپردازد. لاتاری، شیشلیک و زخم کاری در این دسته دوم قرار میگیرند.
در دوره اول فیلمسازی محمدحسین مهدویان حافظه تاریخی مخاطب و مواد خام تصویری مستند تاریخی کمک بزرگی برای فیلمهایش بود تا قوام یافتگی و چگالی بیشتر محتوایی را تجربه کند. در کنار اینکه ذات رخدادهای تاریخی انتخاب شده از سوی او دارای ویژگیهای قابل اعتنایی از نظر دراماتیک بود اما در دوره دوم فیلمسازی که سراغ داستانهای امروزی آمد…
او در مسیر حرکت از دوره اول به دوم فیلمسازیاش تلاشی ملموس داشت برای رفع وابستگی به مواد خام تاریخی پرکشش که باعث قوام و پختگی فیلمنامهها و خروجی تصویری فیلمهایش شده بود. در واقع در دوره اول فیلمسازی حافظه تاریخی مخاطب و مواد خام تصویری مستند تاریخی کمک بزرگی برای فیلمهای مهدویان بود تا قوام یافتگی و چگالی بیشتر محتوایی را تجربه کند. در کنار اینکه ذات رخدادهای تاریخی انتخاب شده از سوی او دارای ویژگیهای قابل اعتنایی از نظر دراماتیک بود. همین ویژگی در مورد طراحی شخصیتها و ایجاد ابعاد پیچ در پیچ برای آنها به کمک فیلمهای مهدویان آمده بود. مشخصا میتوان به قابلیتهای پرکشش دراماتیک زندگی «احمد متوسلیان» یا ماجرای «ترورهای ابتدای دهه شصت و جنگ خیابانی» و بعدتر «عملیات مرصاد» اشاره کرد.
مهدویان در بخش دوم آثارش سراغ انتخاب سوژههای پرکشش رفت و با تکیه بر نگاه سیاسی و اجتماعی و انتقادی بر بستری از معما و جنایت و عشق سراغ فیلمسازی رفت. موضوعاتی همچون فقر و فساد اقتصادی، زد و بندهای سیاسی و اثرات سیاسی و اجتماعی آن، اثرات سیاستهای غلط سیاسی و اقتصادی که منجر به قاچاق دختران به کشورهای حوزه خلیج فارس شده و البته رانت و رانتخوری و سو استفاده از قدرت سیاسی برای چپاول اقتصادی و… موضوعاتی هستند که به خودی خود برای مخاطب پرکشش است و هر فیلمسازی حتما میتواند روی درگیر کردن احساسات مخاطب برای مورد توجه قرار گرفتن اثری که به این مسائل بپردازد، حساب کند.
در این دوره اما به دلیل نزدیکتر بودن زمان وقوع موقعیتها و سراغ نگرفتن از شخصیتهای واقعی و تاریخی ضرورت داستانگویی و شخصیتپردازی قوامیافته و حسابشدهتر بیش از پیش به چشم میآمد. مهدویان تلاش کرد با تکیه بر اقتباس و البته نزدیک کردن دوربینش به شخصیتها و تغییرات جزیی در شکل کارگردانی خودش را به ذات داستانهای امروزیترش نزدیک کند. در این مسیر اما مهدویان نتوانست موفقیتهای دوره اول فیلمسازیاش را تکرار کند. چرا که هم درشکل فیلمنامهنویسی و هم کارگردانی در حال سعی و خطا بود. فیلمهایش در این دوره بیرونیتر و مضمونگراتر شده بودند و…
فیلم مرد بازنده هم جزیی از همین جریان دوم فیلمسازی مهدویان است؛ اما به وضوح منسجمتر از «زخم کاری» اما در همان اتمسفر به وقوع پیوست. مهدویان در «مرد بازنده» باز هم سراغ روایت یک داستان کنایی و مضمونگرا رفته است. او اینبار نگاه انتقادی و اجتماعیاش را در قالب روایت مرحلهای مهم از زندگی یک نیروی امنیتی پا به سن گذاشته و چگونگی تصمیمگیری او در مواجهه با یک قتل و زد و بندهای سیاسی و اقتصادی و فساد اخلاقی و مالیای که از پی آن برملا میشود رفته است.
برگ برنده «مرد بازنده» تلاش نسبتا موفقی برای تبدیل شدن به یکی از فیلمهای گونه پلیسی و جنایی است. باید پذیرفت که تا حدی قابل قبول فیلمنامه این فیلم به مدد همکاری مجدد «ابراهیم امینی» با مهدویان سروشکلی قابل اعتنا دارد و موفق شده تا مرحله طرح مسئله و تعریف کلی شخصیت را نسبتا شفاف انجام دهد و مخاطب را درگیر و پیگیر فهم و حل مسئله فیلم کند. دو راهی توجه به فرزند و خانواده و دنبال کردن کار به عنوان یک وظیفه اخلاقی و انسانی، دو راهی است که تا حدی در فیلم پر رنگ شده است. اما نقص اصلی کار هم در همین حوزه است.
برگ برنده «مرد بازنده» تلاش نسبتا موفقی برای تبدیل شدن به یکی از فیلمهای گونه پلیسی و جنایی است. باید پذیرفت که تا حدی قابل قبول فیلمنامه این فیلم به مدد همکاری مجدد «ابراهیم امینی» با مهدویان سر شکلی قابل اعتنا دارد و موفق شده تا مرحله طرح مسئله و تعریف کلی شخصیت را نسبتا شفاف انجام دهد و مخاطب را درگیر و پیگیر فهم و حل مسئله فیلم کند
در واقع طرح قصه زندگی خصوصی احمد خسروی (جواد عزتی) و طراحی لایههای مختلف پرونده به ظاهر ساده اما در بطن پیچیده و تو در توی قتل ابتدای فیلم، تا حد خوبی ترسیم میشود اما در ادامه همه چیز صرف پروار شدن پرده میانی فیلمنامه میشود و در مرحله گرهگشایی و تحول و رقم خوردن کاتارسیس (کشیدن نفس راحت) برای مخاطب بابت حل و فصل تمام گرههای ایجاد شده پایانبندی کوبندهای در کار نیست.
احمد خسروی از ابتدا بازنده، باز هم بازنده باقی میماند با این تفاوت که در پی ناامیدی از وقوع تغییر در پرونده فساد گسترده اقتصادی، جانب خانواده و زندگی شخصیاش را میگیرد و به ضربهای کوچک بر پیکر جریان امنیتیای که تلاش داشت بر ماجرای قتل و فساد سرپوش بگذارد، اکتفا میکند و در نهایت از تاکسی همکاران و همراهان پیشین امنیتیاش پیاده می شود و در جهت عکسی که پیشتر حرکت میکرده، پیاده بر میگردد و حسابش را از کلونی فاسد امنیتی و اقتصادی جدا میکند.
اما این تحول و عملگرایی در کدام بخش فیلم رقم میخورد؟ همهچیز در انتخاب میان کار درست و غلط خلاصه میشود. خبری از نابودی جریان فاسد اخلاقی و اقتصادی نیست. خبری از باز شدن مشت توده فاسد رانتخوار تازه به دوران رسیده نیست. خبری از قهرمانی کردنهای رایج در سینما توسط احمد خسروی نیست. هر چه هست در این اصل خلاصه میشود که تصمیم درست را بگیر، به باورهایت پشت نکن، همچنان مرزهای روزی حلال را از حرام حفظ کن، همچنان از قدرتت استفاده شخصی نکن و همچنان سراغ حرف حق برو حتی اگر برات هزینه داشته باشد و به ضررت باشد.
در واقع قهرمانی کردن شخصیت اصلی فیلم «مرد بازنده» هم از جنس مضمونگرایی و انتقال پیام است. مهدویان در این فیلم هم سراغ گرفتن از قواعد رایج گونهشناسی و داستانگویی را فدای بیان دیدگاههای سیاسی و اجتماعیاش کرده است. پر واضح است دست گذاشتن روی چنین سوژهای در نهایت با موانع و ممیزیهای بسیار همراه خواهد بود اما مهدویان تصمیم گرفته حتی به قیمت سست و کمرمق شدن ساختار فیلمنامهاش در یک سوم نهایی، اصل حرفی که مرادش بوده را بزند، به این امید که مخاطب هم مجذوب پیام فیلم شود و قید توجه به ایرادات ساختاری و روایی فیلم را بزند.
اوج این نمادگرایی در سکانس نهایی فیلم رقم میخورد و ماجرای بیرون کشیدن احمد از زیر دست دندانپزشک بلافاصله بعد از کندن دندان خراب و بیرون انداختن آن و در ادامه تاکسی سواری و رها کردنش در اتوبانی که احمد مایل است در جهت عکس خودروها حرکت کند و همرنگ جماعت نشود. نتیجه اینکه مهدویان به وضوح سراغ زندگی امروز آمده است و در این مسیر تلاشی رو به جلو دارد برای پیدا کردن زبان متنی و تصویری خاص این نگاه. «مرد بازنده» یک قدم رو به جلو اما همچنان پرایراد در این مسیر است.
با توجه به تمام نقایصی که به فیلم وارد هست، اما توجه به نکات و جزییاتی که در بخش های نهایی فیلم بهم می رسند، ساختار و بافت خوبی به فیلم داده ، خصوصا فضای خاکستری و سرد فیلم فضای اجتماعی موجود رو به خوبی تصویر کرده.