فیلم تل ماسه اثری است که بیش از حد جدی گرفته شده و بخش عمده جذابیت آن برای مخاطبان شرقی و به خصوص مخاطبان ایرانی، تصویری است که از شرقی خیالی (در قالب یک سیاره تخیلی) و منطقهای شبیه به خاورمیانه و ارجاعات عیان و مستقیمش به مفاهیم مذهبی مرتبط با اسلام و به طور خاص مذهب شیعه ارائه میکند. ارجاعاتی که البته در قسمت نخست فیلم به درستی تبیین نشده، اما در این حد که مسئله منجی و سرنوشت آدمیان در آینده پر از جنگ و خونریزی را پیشبینی و ترسیم کند و نجات بخشی از جنسی دیگر معرفی کند و یا قدرت گرفتن زنان در قالب انجمنی سری را برجسته کند، میتوان رگههایی مضمونی در فیلم جستوجو کرد. رگه هایی که عقیم می ماند و امکان تحلیل دقیق شان در این نسخه از فیلم نیست چرا که بذرهایی که در فیلمنامه چیده شده، محصولی قابل تحلیل و قضاوت نمیدهد و همهچیز به قسمت دوم فیلم موکول میشود.
ماجرای سینما و مخاطبانش ماجرای خیلی سرراستی است؛ بخش عمده مخاطبان کاری به این ندارند که فلان فیلم بر مبنای بهمان کتاب ساخته شده یا نه، کاری به اسم و رسم نویسنده و نسخههای پیشین فیلم ندارند، کاری به این ندارند که مثلا دوید لینچ، اقتباس بهتری از داستان تل ماسه کرده یا ویلنوو. حتی به این هم کاری ندارند که فیلم تا چه میزان از پس اقتباس دست و دقیق و فهم شده اثر برآمده یا نه. مهمترین نکته برای مخاطب در اولین مواجهه با اثر آن است که آیا فیلم به خودی خود فیلم خوب و کامل و همراهی برانگیزی هست یا نه. مهم نیست چقدر تبلیغات یا چه میزان سر و صدا اطراف فیلم انجام شده، سرنوشت فیلم توسط مخاطب در سالن سینما رقم میخورد. پس فیلم یا خوب و درست و منسجم و استاندارد است یا نیست. به همین سادگی و البته به همین بیرحمی.
همه آنچه تحت عنوان مقایسه نسخه دیوید لینچ، با نسخه جدید ۲۰۲۱ انجام میشود و مقایسه میان کتاب و فیلم و الخ اموری هستند فرعی که بعد از تماشای فیلم و بر بستر برداشت و احساسی که مخاطب به فیلم دارد رقم میخورد. ماجرای فیلم تل ماسه ساخته دنیس ویلنوو هم از این قاعده مستثنا نیست. فیلم تل ماسه بیش از آنکه فیلم خوب و مسنجمی باشد فیلم پر سر و صدایی است. بخش عمده این سر و صداها هم از دل تبلیغات و خبرهای رنگ به رنگ اطرافش بیرون آمده است. بخش مهم دیگر جلب توجه های اطراف فیلم مربوط به رمان تل ماسه نوشته دهه ۶۰ میلادی فرانک هربرت است. رمانی که علاقهمندان جدی گونه علمی و تخیلی اهمیت زیادی برای آن قائلند و البته که رمان مهمی هم هست. اما آیا صرف سراغ گرفتن از یک اثر مهم فیلم مهمی هم ساخته میشود؟ مسلما خیر.
تلماسه اثری است که صرفا تماشای آن روی پرده سینما میتواند تا حدی حفرههای عمیقش را پوشش دهد. در واقع فیلم بیش از آنکه به خط و ربط داستانی، ارتباطات، دغدغهها و ترسیم منطق وقوع رخدادها و اتخاذ تصمیمها بپردازد، وقت خودش را صرف مقدمهچینیهایی کرده که مشخصا با هدف ساخت قسمتهای بعدی این فیلم طراحی شده است. در واقع کلیت فیلم صرف مقدمهچینی و معرفی شخصیتها میشود، کاری که در حالت استاندارد باید نهایتا تا دقیقه ۲۰ فیلم به انجام رسیده باشد. اصلیترین موتور محرک فیلم رمزگشایی از رویاهایی است که پل (با بازی تیموتی شالامه) میبیند و وجه اشتراک آن چانی (با بازب زندایا) دختری رویایی است.
اما این احساس نیاز به رسدن به دختر در نهایت فقط در حد رسیدن به این دختر باقی میماند و گره آنچنانی و شگرفی را در فیلم حل نمیکند. در واقع کلیت فیلم یک مقدمه کش آمده و طولانی است برای قسمت دوم آن. این شکل از فیلمنامهنویسی و داستانپردازی شاید در سریالسازی شدنی و رایج باشد اما در مدیوم سینما به عنوان یک نقص تلقی میشود. نتیجه اینکه نسخه حال حاضر صرفا روی صحنه پرجزییات و عظیم مبتنی بر فناوریهای روز فیلمسازی و البته حضور چهرههای جوان و محبوب سینمای آمریکا یعنی زندایا و تیموتی شالامه تمرکز کرده است و مقهور کردن مخاطب. ویژگیهایی که البته نمونههای بهتر آن را در آثار متکثری از این دست (مثلا سریال بنیاد یا سری فیلمهای اونجرز) بسیار دیدهایم. پس تلماسه بیش از آنکه صاحب ویژگیهای خودبسنده باشد روی دوش اعتبار رمان تلماسه و جریان رسانهای مطرح شده است.