جدیدترین فیلم جانگ ییمو (یا به صورت اشتباهی که جا افتاده: ژانگ ییمو) یک تریلر جاسوسی و تاریخی با نام فیلم بن بست است که ماجراهایش در دهه ۱۹۳۰ و پیش از وقوع جنگ جهانی دوم روی میدهد. بد نیست ببینیم منتقدان غربی درباره بنبست چه گفتهاند که امتیاز میانگین ۶۴ از صد را از ۱۰ منتقد در متاکریتیک گرفته است.
همانطور که میدانید ییمو (کارگردان فیلم بن بست و…) یکی از مهمترین و تحسینشدهترین فیلمسازان سینمای چین است و یکی از سینماگران نسل پنجم که اولین فیلمش را در سال ۱۹۸۷ با عنوان ذرت سرخ (Red Sorghum) ساخت؛ فیلمی که جایزه خرس طلایی جشنواره برلین ۱۹۸۸ را برنده شد.
از مهمترین آثار جانگ ییمو که جوایز پرشماری را برای او و سینمای چین به ارمغان آوردهاند میتوان به جو دو (Ju Dou)، فانوس قرمز را برافراز (Raise the Red Lantern) و قهرمان (Hero) به ترتیب محصول سالهای ۱۹۹۰، ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ اشاره کرد که هر ۳ نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شدند؛ یا زیستن (To Live)، مثلث شانگهای (Shanghai Triad)، خانه خنجرهای پران (House of Flying Daggers) و گلهای جنگ (The Flowers of War) که هر چهار فیلم نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان شدند؛ یا نه یک نفر کمتر (Not One Less) و داستان کیو جو (The Story of Qiu Ju) که شیر طلایی جشنواره ونیز را کسب کردند. البته جانگ ییمو برای زیستن، جایزه بزرگ هیأت داوران جشنواره کن ۱۹۹۴ را هم برنده شد.
جانگ ییمو پیش از بنبست (Impasse) هم فیلمهای متعددی درباره جنگها و انقلابهایی ساخته است که کشورش پشت سر گذاشته، با وجود این، ییمو میگوید: «من هیچ قصد سیاسیای ندارم. اصلاً به سیاست علاقه ندارم.» در واقع او شرایط اجتماعی ملتهب و پرفشار روزگاری پرتنش را برای کاوش عمیقتر در احساسات انسانی دوست دارد و این موضوع در گفته دیگرش آشکار است: «خیلی چیزها، بهخصوص احساسات، بین انسانها مشترکاند. پس تا زمانی که فیلم به احساسات مشترک تمام انسانها بپردازد، تمام تماشاگران از دیدنش لذت میبرند.»
فیلم بن بست تجربه سینمایی گریز از واقعیت است
منتقد اسکرین دِیلی (امتیاز ۸۰ از ۱۰۰)
جان بِرا | جانگ ییمو از اولین تلاش خود در ژانر جاسوسی هم سربلند خارج شده است. در واقع او که مهارتش در ساخت و پرداخت فیلمهایی درباره قهرمانان رزمیکار را با «قهرمان» و «خانه خنجرهای پران» نمایش داده بود، حالا ثابت کرده است که همان قدر در ساخت تریلرهای جاسوسی استاد است. او تقریباً تمام عناصر تصورکردنی ژانر را برداشته و در یک کلیت آشنا اما دیدنی، سروشکل داده است. «بن بست» که در میان لوکیشنهای پوشیده در برف فیلمبرداری شده و به این واسطه، لایهای به دسیسههای درهمپیچیده داستانش افزوده شده است، در کنار آثار موفقی چون «پیام»/ The Message به کارگردانی چِن کوئو-فو و گائو کانشو، «آدمکشی»/ Assassination ساخته چوی دونگ-هون و «عصر سایهها»/ The Age Of Shadows اثر کیم جی-وون قرار میگیرد. «بنبست» به قهرمانان انقلاب حزب کمونیست با آن شعار «کارگران جهان متحد شوید!» ادای احترام میکند اما به همان اندازه، تجلیلی است در باب گریز از واقعیت بهواسطه یک تجربه سینمایی ناب.
اصلاً به همین خاطرست که یک سالن سینما در فیلم، به وعدهگاهی مهم بدل میشود. فیلمنامه کوان یونگشیان که ساختاری سنجیده و دقیق دارد، فرصتهای فراوانی را در اختیار ییمو گذاشته تا به پانتئون بهترین آثار تریلر ارجاع دهد، از فیلمهای آلفرد هیچکاک گرفته تا ژان-پیئر ملویل و جانی تو… و طبق انتظاری که از جانگ ییمو میرود، «بنبست» هم یک ضیافت بصری است. لین مو به عنوان طراح صحنه، بازآفرینیهای حیرتانگیزی از ساختمانهای شهر هاربین دهه ۱۹۳۰ داشته و فیلمبرداری جائو شیائودینگ، حس خیانتی در کمین را در فضاهای داخلی سایهدار خلق کرده است.
ارزشهای فرا انسانی در بنبست حزب کمونیست
منتقد از سایت راجرایبرت (امتیاز ۷۵ از ۱۰۰)
سایمن اِیبرامز | این داستان تعقیبی بیپیرایه، همانقدر که بیرحمانه است، بیامان و هولناک هم هست. داستان زندگی قبلی شخصیتها، کنار گذاشته شده، مگر اینکه بهواسطه مختصر دیالوگهایی که فرصتشان مهیا میشود، اشارههایی به گذشته شود. از سوی دیگر، فقط چند لحظه شوخطبعانه در فیلم وجود دارد که وقفهای کوتاه در فضا و روایت پرتنش فیلم بنبست ایجاد میکند. من کاملاً متقاعد نشدم که لایه زیرین فیلم هم به اندازه ظاهر جذاب و شیشهای آن غنی باشد، ولی شاید نیازی هم نباشد؛ بهویژه وقتیکه به نظر میرسد جانگ ییمو و همکارانش به هر آنچه که میخواستند و هدفشان بوده، دست پیدا کردهاند.
بهعلاوه، سازندگان فیلم بن بست بهندرت به تماشاگر فرصت میدهند تا آنچه را که شاهد است پردازش کند؛ و البته نباید فراموش کرد که بخش اعظمی از فیلمنامه یونگشیان هم درباره شخصیتهایی است که از مکانی به مکان دیگر میروند. داستان، شخصی نیست؛ و در نهایت، پیرامون شهادت و ازخودگذشتگی است؛ ارزشهای فرا انسانیای که بهمحض فرود جاسوسهای چینی در جنگل برفی مانچوئوکو (یا مانشو) برجسته میشوند. آنها به دو گروه دونفره تقسیم میشوند و بهسرعت از زوج عاطفی خود جدا میشوند تا این اطمینان حاصل شود که فقط به مأموریتشان فکر میکنند… خیلی مشتاقم که دوباره فیلم بنبست را تماشا کنم و ببینم همانقدر که فکر میکنم بر بینتیجه بودن کنش سیاسی دلالت میکند یا نه. شاید جدیدترین اثر ییمو فقط یک فیلم پاپکورنی است که به تلخی این موضوع را هم یادآوری میکند که گاهی وقتها خشونت، فقط خشونت است.
مأموریتی بهمثابه مکگافین
منتقد فیلم استیج (امتیاز ۷۵ از ۱۰۰)
جرد مبارک | خیلی زمان نمیبرد که مشخص شود مأموریت فیلم، حکم مکگافین را دارد. ما تقریباً بهمحض شنیدن نام وانگ، که باید نجات داده شود، نامش را فراموش میکنیم چون چهار ناجی بالقوهاش بهسرعت نیازمند نجات جان خودشان میشوند. نتیجه، یک بازی موش و گربه پیچیده پر از جاسوس است که در آن هر جاسوسی میکوشد آنقدر دقیق عمل کند که گیر نیفتند و جای سوژه مأموریت لو نرود. با وجود این، فداکاری لازم است چون شکنجه دائمی به نظر میرسد و جانگ ییمو واهمهای ندارد که آن را با بیرحمی ژانر وحشت به نمایش بگذارد…
بهعلاوه، ییموی باتجربه، در خصوص افزودن فصلهای اکشن هم خوب عمل کرده است، چه صحنه تعقیبوگریز سرعتبالایی با خودروها باشد و چه فردی که میکوشد از شر تعقیبکنندههایش خلاص شود… وقتی خردهپیرنگ مهمی به این موضوع میپردازد که مأموری تلاش کند بچههای همکار دیگرش را پیدا کند (که در زمان حمله ژاپن در شهر رها و گم میشوند) این ایده کامل میشود که منافع شخصی، اغلب منافع سیاسی را تحت شعاع قرار میدهند. اینجاست که از یک ترومای نسلی سخت، صحبت به میان میآید… این داستان در نهایت، درباره قهرمانانی است که هرگز برنمیگردند.
رقصی مرگبار میان بازجویی و خیانت
منتقد لسآنجلس تایمز (امتیاز ۷۰ از ۱۰۰)
مایکل اوردونا | فیلم بن بست فیلمی پیچیده و پرتنش است و همینطور زشت و زیبا. تصاویری که از همدستان ژاپنیهای اشغالگر ترسیم شده است، آدمهای پستی را نشان میدهد که فاقد خوی انسانیاند؛ و در مقابل، در هر دو نسخه روسی و چینیاش، حزب کمونیست تکریم شده. طبق قواعد ژانر جاسوسی، رقصی مرگبار میان بازجویی و خیانت هم در فیلم دیده میشود که با مؤلفه اصلی سینمای جانگ ییمو، یعنی زیبایی بصری و پالت رنگیای که با دقت از آن استفاده شده و همچنین فیلمبرداری غنی و بافتداری همراه شده است…
بازیها، قویاند بهخصوص یو هیوی در نقش مأمور عالیرتبهای که در نیروی ضد جاسوسی فعالیت دارد ولی عامل نفوذی است؛ یا جانگ یی در نقش مأموری مصمم یا لیو هائوکان که چهره جوان و کودکانهاش، نقابی است بر اراده و هوشی که دارد… داستان، قاطعانه پیش میرود و همه پیچشها، توییستها را پشت سر میگذارد بدون اینکه شخصیتهای اصلی را معرفی کند. برای همین است که ابتدا، دنبال کردن قصه آسان نیست. مبارزهها و تعقیبها با استادی طراحی و اجرا شدهاند که بخشی از آن، به لطف کارگردان فصلهای اکشن فیلم، یعنی جونگ دو است. درگیریها و تعقیبوگریزها، پویا اما باورپذیرند و از نظر احساسی روی تماشاگر تأثیر میگذارند… عنوان فیلم (منظور نامی است که فیلم با آن در امریکا اکران شده یعنی صخرهپیماها) احتمالاً به مسیر خطرناکی اشاره دارد که قهرمانان داستان باید آن را طی کنند و فیلمساز با موفقیت تنش و تعلیقی درجه یک را خلق کرده است.