جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ که امسال شامل ۷۴ فیلم بود بهصورت مجازی برگزار شد. برای اطلاعات بیشتر درباره ۱۵ فیلم برتر این جشنواره ساندنس با فیلیمو شات همراه باشید.
جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۱ که امسال شامل ۷۴ فیلم بود بهصورت مجازی برگزار شد. این جشنواره به مدت۷ روز برای مخاطبان در دسترس بود و در حال حاضر، اسامی بهترین فیلمهای این جشنواره اعلام شده است. برای اطلاعات بیشتر درباره ۱۵ فیلم برتر جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ با فیلیمو شات همراه باشید.
۱- At the Ready (آمادهباش)
آمادهباش به کارگردانی میسی کرو، سردبیر یکی از هفتهنامههای تگزاس غربی، یکی از بهترین فیلمهایی است که طی سالهای اخیر دربارۀ زندگی نوجوانان ساخته شده است. سه پسر دبیرستانی در باشگاه عدالت کیفری ثبتنام میکنند و در آنجا کار با سلاحهای مشقی، خلع سلاح کردن مهاجمین، شناسایی مواد مخدر، و چگونگی برخورد با موقعیت گروگانگیری را یاد میگیرند. آنها همۀ این تمرینات را میگذرانند تا پس از پایان دبیرستان وارد همین حرفه شوند. عوامل فیلم برای جلوگیری از لو رفتن داستان و پخش اخبار و شایعات، فیلمبرداری را در سکوت خبری و بدون سروصدا انجام دادند. کرو سعی کرده در فیلمش نشان دهد که پلیس شدن در آمریکا تنها یک مسیر شغلی نیست، بلکه یک فرهنگ است.
۲- Coda (کودا)
کودا دومین فیلم بلند سیان هدر است، که یکی از برندههای بزرگ جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ بود (با دریافت جایزۀ بزرگ داوران، جایزۀ بهترین کارگردانی، جایزۀ مخاطبان، و جایزۀ هیئتداوران. دریافت چنین جوایزی در ساندنس بیسابقه بوده است.) این فیلم یک داستان خانوادگی را تعریف میکند و به موضوعاتی مثل خودشناسی، مستقل شدن از خانواده و مرتکب اشتباهات متعدد شدن در مسیر رشد و استقلال میپردازد. کودا بر زندگی یک خانوادۀ ناشنوا و مشکلاتشان متمرکز است. هدفی که هدر داشته، این بوده که به کاراکترهایی بپردازد که هم خودشان و هم مشکلاتشان تاکنون کمتر دیده شدهاند، اما بااینحال میتوانند توجه مخاطب را به خود جلب کنند (نقش کاراکترهای ناشنوا را بازیگرانی ایفا کردهاند که واقعاً ناشنوا هستند و به همین دلیل، فیلم زیرنویس دارد.)
گرچه راضی کردن مخاطب از طریق نمایش مجازی فیلم کار دشواری است، اما فیلم کودا در این کار موفق بود. رسانههای اجتماعی پرشده بودند از پیامهای تحسین برای این فیلم و بسیاری نیز میگفتند: «این همان فیلمی بود که میخواستیم!» و اگر این فیلم را دیده باشید میدانید که حرف اشتباهی هم نیست، چون این فیلم واقعاً خوب است! البته که استودیو اپل هم از این موفقیت بینصیب نماند و با شرکت در یک مناقصه در شب افتتاحیه جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ موفق شد تا حقوق فیلم را به قیمت ۲۵ میلیون دلار از آن خود کند.
۳- Cryptozoo (کریپتوزو)
این انیمیشن فوقالعاده از داش شاو، پس از اولین تجربۀ کارگردانیاش در سال ۲۰۱۶ با انیمیشن مدرسه من در دریا غرق میشود (My Entire High School Sinking Into the Sea)، اثری جذاب، تماشایی و فانتزی است. داستان این انیمیشن دربارۀ لورا گری (با صداپیشگی لیک بل) است؛ قهرمانی ماجراجو که باید موجوداتی افسانهای به نام کریپتید را نجات دهد و قصۀ هیجانانگیز و خلاقانۀ او با جلوههای بصری جذاب، میتواند توجه هر مخاطبی را به خود جلب کند. لورا امیدوار است که بتواند کریپتیدها را جایی جمع کند و آن مکان را به پناهگاه حیاتوحش تبدیل کند.
شاید بزرگترین دلیل جذابیت این انیمیشن، سبک داستانگویی و تصویرسازی شاو باشد، و همینطور هماهنگی خط داستانی با جلوههای دیداری و قابهای خوشرنگ و لعابی که برای مخاطب خلق کرده است. کریپتوزو که برندۀ بخش Next جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ بود طرفداران شاو را حسابی به وجد آورد.
۴- El Planeta (ال پلانتا)
تمرکز فیلم ال پلانتا تنها بر روی یک مسئله است، اما تا انتهای فیلم شما را کنجکاو نگه میدارد. آمالیا اولمن که کارگردان و نویسندۀ این فیلم، در اولین اثرش نقشآفرینی نیز کرده است. او نقش یک زن جوان را بازی میکند که از لندن به اسپانیای بحرانزده برمیگردد تا به مادرش (با بازی مادر واقعی آمالیا، یعنی آلی اولمن) که پس از مرگ پدر خانواده با تنگدستی مواجه شده، کمک کند. آنها بیشتر اوقاتشان را در شهر ساحلی گیخون میگذرانند و ما در یک کمدی مادر/دختری خودمانی با جزئیات زندگی این دو نفر همراه میشویم. جذابیت ال پلانتا به خاطر وجود همین دو زن است، که ترجیح میدهند در زمان حال زندگی کنند و مدام به نتایج و عواقب کارهایشان فکر نکنند. یکجورهایی میشود گفت که این فیلم ادغام داستان فیلم Tiny Furniture با سبک فیلم Paper Moon است.
در این فیلم جذاب و سرگرمکننده دربارۀ فراز و نشیبهای زندگی، اولمن در مقابل مادر واقعیاش بازی میکند که گرچه بازیگری تازهکار است، اما نقشآفرینی دلنشینی دارد. این مادر و دختر در زندگی واقعیشان نیز دورهای بیخانمانی را تجربه کردهاند و اولمن همانطور که در فیلم گفته میشود، در لندن تحصیل کرده است. مسئله این نیست که وقایع فیلم تا چه حد به داستان واقعی زندگی این دو نفر نزدیک یا از آن دور است، بلکه مهمترین نکته این است که نتیجۀ کار، با احساس واقعی و بیتکلفی که میان این مادر و دختر جریان دارد به دل مینشیند، حتی با وجود حفرههایی که در فیلمنامه وجود دارد. شاید این فیلم برای افرادی که در زندگی همۀ راهها را امتحان کردهاند و حالا دیگر میخواهند بیخیال همه چیز شوند، ملموستر باشد.
۵- Faya Dai (فایا دای)
فیلم فایا دای اولین تجربۀ کارگردانی جسیکا بشیر، هنرمند مکزیکی-اتیوپیایی است. اکثر فیلمهای کوتاهی که او تاکنون ساخته، شهر حرار، که خودش نیز در آن بزرگ شده را به تصویر میکشند؛ منطقهای که در رسانههای غربی به ندرت نامی از آن برده میشود. بشیر با فاصله گرفتن از روشهای داستانگویی سنتی، برای نشان دادن گوشههایی از زندگی در حرار، گریزی به عرفان و فولکلور زده است. او با اشاره به اوضاع وخیم معیشت در این شهر که عمدتاً به دلیل کشمکشهای احزاب سیاسی ایجاد شده است به دوران کودکی خودش نیز میپردازد.
این فیلم با ارائه یک تصویر انتزاعی از انسانشناسی، پنجرهای را رو به مخاطب باز میکند تا بتواند فرهنگی را به او بشناساند که تابهحال در موردش چیزی نشنیده و این کنجکاوی را در او ایجاد میکند که بخواهد چیزهای بیشتری در مورد این فرهنگ بداند. یکی از مولفهای اصلی فیلم، اشاره به گیاه خات است؛ گیاهی محرک که اهالی اتیوپی، طبق عادت روزمره، آن را میجوند. این گیاه مکانیسمی روانگردان دارد که بیشباهت به حشیش نیست. تاکنون فیلمهای بسیاری ساخته شدهاند که به حسرت و آرزوی مردم اتیوپی برای زندگی در خارج از مرزهای این کشور پرداختهاند و بشیر میتوانست از آنها وام بگیرد، اما او از خلاقیت خودش استفاده کرده و با تصاویری بکر از آفریقا و زندگی مردم حرار، فیلمی را ساخته که مشابه آن را قبلاً هرگز ندیدهایم.
۶- Flee (گریز)
جوناس پوهر راسموسن در فیلم خودش دست روی موضوع بحثبرانگیزی گذاشته است. این فیلم که در سال گذشته در جشنوارۀ کن نیز حاضر بود، بر اساس مصاحبۀ راسموسن با دوستش که او را امین نوابی معرفی میکند، ساخته شده است. او در این مصاحبه داستان زندگیاش را تعریف میکند. این فیلم، روایتی مستندگونه دارد که راسموسن با تصویرسازی و روایتی جذاب آن را تبدیل به اثری درخشان کرده است.
فیلم Flee در قالب انیمیشن تولید شده، و سعی میکند تاریکترین و همینطور زیباترین لحظات زندگی امین را به تصویر بکشد. این فیلم که با تحسین و تمجید منتقدان روبهرو شده، میتواند با حمایت کمپانی نئون به یکی از موفقترین فیلمهای جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ تبدیل شود.
۷- I was a Simple Man (من یک مرد ساده بودم)
کریستوفر ماکوتو یوگی با نگاهی به فیلم عمو بونمی که میتوانست زندگیهای گذشتهاش را به یاد بیاورد (Uncle Bonmee Who can Recall His past Lives) دومین فیلم بلند خودش را ساخته، که داستانش کم از جلسۀ احضار ارواح ندارد! اولین فیلم او با عنوان آگوست در آکیکو (August in akiko’s) در سال ۲۰۱۸ ساخته شد.
من یک مرد ساده بودم، داستان ماسائو ماتسوشی (با بازی استیو ایواموتو) است؛ یک مرد ژاپنیتبار که در روزهای پایانی عمرش، روح همسرش را که سالها پیش از دنیا رفته ملاقات میکند. خاطراتی که برای ماسائو زنده میشود و فلاشبکهایی که در فیلم میبینیم او را با «خودِ» دوران جوانیاش روبهرو میکند و در برابر گذشتهای قرار میدهد که همیشه انکارش میکرد. ماکوتو یوگی در ساخت این فیلم بسیار موفق عمل کرده و اثر او را میتوان جزو آثار خلاقانۀ امسال محسوب کرد.
۸- Judas and the Black Messiah (یهودا و مسیح سیاه)
فیلم یهودا و مسیح سیاه در مورد فرد همپتون، رهبر حزب پلنگ سیاه ساخته شده و به موضوعاتی در رابطه با این جنبش میپردازد که پیش از این هرگز با این جزئیات به آن پرداخته نشده بود. بازیهای درخشان دنیل کالویا (در نقش فرد همپتون، رهبر حزب پلنگ سیاه ایلینوی) و کیت استنفیلد (در نقش اونیل، عضو نفوذی افبیآی در گروه همپتون) جذابیت بیشتری به این داستان حماسی تراژیک بخشیده است.
این دومین فیلم بلند شاکا کینگ است و فیلمنامۀ آن نیز با همکاری کینگ و ویل برسون بر اساس داستانی از لوکاس برادرز نوشته شده است. همانطور که اشاره کردیم کالویا و استنفیلد، هردو یکی از بهترین نقشآفرینیهایشان را در این فیلم به نمایش گذاشتهاند. یهودا و مسیح سیاه در جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ و همینطور جشنوارههای مختلف دیگری درخشیده است و نقطۀ عطفی در کارنامۀ هنری کینگ محسوب میشود.
نقد و بررسی فیلم یهودا و مسیح سیاه
۹- On the Count of Three (با شمارۀ ۳)
جرود کارمایکل در اولین تجربۀ کارگردانی خود با الهام از استندآپکمدیهای قدیمیاش، به سراغ ساختن یک فیلم کمدی رفته است؛ فیلمی که شاید تمامش به اندازۀ شروع آن جذاب نباشد. با شمارۀ ۳، با سکانسی آغاز میشود که در آن دو دوست قدیمی به نامهای وال (با بازی کارمایکل) و کوین (کریستوفر ابوت) طی یک پیمان خودکشی رویهم اسلحه کشیدهاند، اما کوین در ثانیۀ آخر یک پیشنهاد میدهد، اینکه خودکشی را ۲۴ ساعت به تعویق بیاندازند و از آخرین روز زنده بودنشان نهایت استفاده را بکنند. اما این تصمیم آنها برای ماجراجویی که مخاطب را کنجکاو به تماشای آن میکند، بیشتر شبیه به بازی ویدیویی Grand Theft Auto، به نظر میرسد تا چیزی دیگر.
ایدۀ این فیلم، ایدۀ جذابی است و داستانی ماجراجویانه، خندهدار و سرگرمکننده را به مخاطب ارائه میدهد و در همین حین با موضوعاتی مثل خودکشی و افسردگی شوخی میکند. ایجاد چنین فضایی، کاری است که هرکسی جرأت امتحان کردن و استعداد خلق کردنش را ندارد. ساندنس معمولا همچون فرصتی است که کارگردانان سعی میکنند بهوسیلۀ آن صدای خودشان را به گوش جهان برسانند، اما کارمایکل با این فیلم نشان داد که قانع به صدا نیست و به کمتر از یک سمفونی راضی نمیشود!
۱۰- Passing (پذیرش)
ربکا هال، در اولین تجربۀ کارگردانیاش، گامی جسورانه برداشته و به سراغ مسئلۀ نژادپرستی و جنسیتزدگی رفته است. قصۀ او که در دهۀ ۲۰ اتفاق میافتد، بر اساس رمانی با همین نام نوشتۀ نلا لارسن، ساخته شده است. فیلم هال به اندازۀ رمانی که منبع الهام آن بوده زیبا، تکاندهنده و جذاب است. ربکا هال نیز همچون لارسن دورگه است و تجربۀ او از مسئلۀ نژاد و نژادپرستی در ساخت این فیلم به کمک او آمده است.
هال به کمک تجربۀ شخصی و استفاده از بازیگران توانمند، رمان زیبای لارسن را تبدیل به فیلمی درخشان کرده است. فیلم داستان دو زن جوان به نامهای کلیر (با بازی روث نگا) و ایرنه (با بازی تسا تامپسون) را تعریف میکند که در دوران کودکی باهم دوست بودهاند و حالا پس از چندین سال یکدیگر را پیدا میکنند. اما گره خوردن زندگی آنها به یکدیگر واقعیتی را که تمام این سالها در زندگیشان ساخته بودند، به خطر میاندازد. بهطور خلاصه میتوان گفت که اولین قدم ربکا هال در مسیر کارگردانی، قدمی موفقیتآمیز بوده است.
۱۱- Rita Moreno: Just a Girl who Decide to Go for It (ریتا مورنو: دختری که تصمیم گرفت به آرزوهایش برسد)
پس از هفت دهه حضور در عرصۀ بازیگری و نمایش، ریتا مورنو، ستارۀ نمایش West Side Story داستانهای زیادی برای گفتن دارد. این فیلم که نامش از روی نوشتۀ یک تیشرت برداشته شده است، فیلمی سرگرمکننده و الهامبخش دربارۀ زندگی و حرفۀ ریتا مورنو است. او که اولین بازیگر لاتینویی بود که جایزۀ اسکار را دریافت کرد، در بسیاری از فیلمهای هالیوودی با موضوع نژادپرستی بازی کرده و سختترین نقشها را برعهده داشته است. اما زمانی که دیگر بازی در این نقشها را نپذیرفت، پیشنهادهای کاری او قطع شدند. سپس او کارش را در برنامه کودک ادامه داد و در سریال شرکت برق (The Electric Company) که برای خردسالان ساخته شده بود، نقشی مقابل مورگان فریمن بازی کرد و تکیهکلامش یعنی «هی بچهها!» تا مدتها بین مردم رایج بود و پس از آن& در فیلم اُز (Oz) بازی کرد. بنابراین فراز و نشیبهای زندگی کاری مورینو هم در نوع خودش جالبتوجه است.
ریتا مورنو در این فیلم از رابطۀ ناپایدارش با مارلون براندو همصحبت میکند. مصاحبههایی نیز از بازیگرانی که با او کار میکردند یا او را میشناختند در فیلم وجود دارد: از لین مانوئل میراندا گرفته تا هکتور الیزوندو و ایوا لونگوریا. تحسین و تعریفهای صادقانۀ آنها نشان میدهد که ریتا مورنو بر نسلهای بسیاری تأثیرگذار بوده است.
۱۲- We’re All Going to the World’s Fair (ما همه به مسابقۀ جهانی میرویم)
جین شونبرام، در فیلم ترسناک خودش سراغ موضوع فرهنگ استفاده از اینترنت رفته است. این فیلم که بر یک بازی اینترنتی تمرکز دارد، بهتنهایی انسان عصر معاصر میپردازد. شونبرام و ستارۀ فیلمش آنا کاب هر دو عامل درخشش این فیلم هستند و کاری میکنند که مخاطب با کاراکتر کیسی همذاتپنداری کند و برای آن نگران شود. در ابتدای فیلم کیسی را میبینیم که تنها در اتاقش نشسته و به صفحۀ کامپیوترش خیره شده است (شونبرام نیز دوربین را همانجا قرار داده) و در واقع همانطور که ما به او نگاه میکنیم، او هم دارد به ما نگاه میکند. زمانی که او دارد روی معرفی ویدیویی که قرار است ضبطش کند – با عنوان سایههای کلاس هشتم- تمرین میکند، کمکم به آسیبپذیری او پی میبریم.
کیسی میخواهد در چالش جهانی (ترسناکترین بازی اینترنتی) شرکت کند و چنین فرصتی برای کسی مثل او که خورۀ کامپیوتر و اینترنت است، خیلی جذاب به نظر میرسد و او امیدوار است که از این طریق بتواند وارد دنیای بزرگتری شود. هیچ شکی نیست که کیسی میخواهد در دنیای آنلاین با دیگران ارتباط برقرار کرده و خودش را ابراز کند، یعنی همان کاری که دنیای واقعی و یا خانۀ نهچندان گرمی که در آن زندگی میکند، فرصتش را به او نداده است؛ بخش ترسناک فیلم از اینجا به بعد شروع میشود. احتمالاً کسی فکرش را نمیکرد که ایدۀ Creepypasta (کریپی پاستا: محتوا، تصاویر و ویدیوهای ترسناکی در سطح اینترنت بین کاربران دستبهدست میشود) تبدیل به یک فیلم موفق شود. شاید یکی از پیامهای فیلم این باشد که برای وارد شدن به چنین فضا و ارتباطاتی لازم نیست که حتماً خیلی با اینترنت آشنا باشید. همین که انسان هستید کافی است!
۱۳- Pleasure (خوشی)
شاید عنوان صادقانهترین فیلم تبلیغاتی جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ تعلق بگیرد به فیلم نینجا تیبرگ. البته سال گذشته فیلم زن جوان آتیهدار (Promising Young Woman) نیز فیلم موفقی در رابطه با مسئلۀ زنستیزی بود، اما «Pleasure» فیلمی است که بیپرده به این موضوع میپردازد. این فیلم داستان دختری ۱۹ ساله به نام بلا چری (با بازی سوفیا کاپل) را تعریف میکند که با رویای ستاره شدن به لسآنجلس میآید، اما با حقیقتی تلخ مواجه میشود: صنعتی که به بازیگران زن برای ابراز خوشی و لذتهایشان پاداش میدهد، اما برای ابراز هر چیز دیگری تنبیهشان میکند. اما بلا به این راحتیها کوتاه نمیآید و خودش را آماده میکند تا با این فضای مردانه بجنگد، حتی اگر راهش را سختتر کند.
فیلم Pleasure صحنههای دلخراشی دارد اما فیلمی جسورانه است.
۱۴- Summer of Soul (تابستان روح)
امیر تامپسون، با تغییر مسیر از موسیقی و درامری به ساخت اولین فیلم سینماییاش، فیلمی را کارگردانی کرده که درونمایۀ فرهنگی دارد و به نقش موسیقی سیاهپوستان در انقلاب اجتماعی اواخر دهۀ ۶۰ میپردازد. فیلم تابستان روح، با برنده شدن جایزۀ بهترین مستند و همینطور جایزۀ بزرگ هیئتداوران از فیلمهای تحسینشدۀ جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ بود. برای تعریف کردن داستان فستیوال فرهنگی هارلم، امیر تامپسون میتوانست به ساختن یک فیلم/کنسرت اکتفا کند، زیرا صرفاً تماشای اجراهای دیده نشدۀ هنرمندانی مثل استیوی واندر، نینا سیمون، بی.بی کینگ و بسیاری دیگر از هنرمندان آن دوران نیز مخاطب را راضی میکرد؛ اما فستیوال فرهنگی هارلم چیزی فراتر از موسیقی محض بود.
تامپسون در تاریخ کندوکاو میکند تا به اطلاعاتی مهم دربارۀ هر هنرمند یا گروه دست پیدا کند و با یک تدوین خوب روایتها را به اجراهای روی صحنه مرتبط کرده است. با وجود اقدامات بیرحمانۀ پلیس، جنگ ویتنام و ناآرامیهای سیاسی به دلیل ترور مالکوم ایکس، مارتین لوتر کینگ و رابرت اف.کندی، این فستیوال همچنان پناهگاهی برای همۀ سیاهپوستان بود و این موضوع قدرت تسکیندهندۀ موسیقی را نشان میدهد. هارلم جایی بود برای التیام زخمهای جسمی و روانی، تبادل امید و انگیزه و حفظ اتحاد. نینا سیمون در جایی از این مستند میپرسد: «چطور میتوانی هنرمند باشی و به آن دوران نپردازی؟» امیر تامپسون با ساختن این فیلم نشان داد که این مسئله برای او نیز یک دغدغه بوده است.
۱۵- Users (کاربران)
مستند کاربران ساختۀ ناتالی آلمادا، هنرمند مکزیکی-آمریکایی است که در جشنواره ساندنس ۲۰۲۱ جایزۀ کارگردانی را از آن خود کرد. فیلم او به رابطۀ انسان و اینترنت میپردازد و اینکه انسان چگونه تمایل دارد تا خودش را از طریق تکنولوژی ابراز کند.
آلمادا در چهارمین فیلم خود انتخابی جسورانه داشته و این اثر جدید با آثار قبلیاش از جمله The Night Watchmen و The General که به زندگی در مکزیک میپرداختند تفاوت فاحشی دارد. آلمادا که شاهد تأثیرات تکنولوژی بر روی پسر کوچک خودش است، در فیلمش نیز به آن اشاره میکند. همۀ ما اکنون در دهکدهای زندگی میکنیم که شاید دیگر مثل قبل بزرگ نیست، زیرا بهوسیلۀ کابلهای فیبر نوری همه به یکدیگر متصل شدهایم. شاید چنین فیلمهایی مشکلات ایجادشده به خاطر پیشرویهای دنیای مدرن را حل نکنند، اما دستکم نشان میدهند که تنها نیستیم و به نوعی همه درگیریم.
منبع: IndieWire