نگاهی به ماموریت غیرممکن؛ روزشمار مرگ

دوران امپراتوری هوش مصنوعی

سری فیلم‌های ماموریت غیرممکن بدیل هالیوودی سری فیلم‌های جیمز باند است با همان ساختار کلی و همان اهداف استراتژیک که اتفاقا پر زرق و برق و هیجان‌انگیز ساخته می‌شوند و همیشه اکران آن‌ها روی پرده سینما موجی پرشور از اقبال و تقاضا را رقم می‌زند. ماموریت غیرممکن هفتم هم از این قاعده مستثنی نبود و به رغم همزمانی اکرانش با پدیده «بارنهایمر» (موج اکران باربی و اوپنهایمر) که گیشه‌ها را فتح کردند، فروش خوبی داشت و چیزی حدود دوبرابر هزینه بالای تولیدش، در گیشه فروش داشت و به یکی از ده فیلم پرفروش سال تبدیل شد.

اطلاعات کامل و نقد فیلم ماموریت غیرممکن ۲۰۲۳

ساختار کلی تمام این فیلم‌ها چه جیمز باند و چه ماموریت غیرممکن بر اساس قهرمانی‌ها و فداکاری‌های به ظاهر غیرممکن یک مامور امنیتی سرکش و گمنام رقم می‌خورد، که بنا دارد با کنار زدن سلسله مراتب دست و پاگیر کار قانونی به ظاهر علیه سیستم قیام کند و همزمان نتیجه‌ای اخلاقی و استراتژیک را دنبال کند. نتیجه و هدفی که معمولا به قیمت نجات جان انسان‌های بسیار و حتی بشریت تمام می‌شود. در این بین مامور امنیتی مطرود که در سایه فعالیت می‌کند و مرگ و زندگی‌اش در هیچ کجا ثبت نشده است، تنها به هدف اخلاقی و استراتژیکش فکر می‌کند و دست بر قضا تنها نیروی عشق و دوستی نسبت به انسان‌ها و دوستان و معشوقه‌هایش است که اهمیت دارد و نه جان خودش. نتیجه اینکه چه جیمزباند و چه هانت در ماموریت غیرممکن، نماد یک مرد ماسکولین (نماد مرد برتر و عضلانی) است که به عنوان ناجی معرفی می‌شود و در این مراقبت سرزمین، حیات و زنان و کودکان است.

نسخه هفتم از سری فیلم‌های ماموریت غیرممکن با عنوان روزشمار مرگ به سیاق نسخه‌های قبلی این مجموعه تشکیل شده است از یک تام کروز جراتمند که اجرای بیشتر صحنه‌های پرخطرش را خودش برعهده دارد (و نه بدلکار)، صحنه تعقیب و گریز پرشور با مایه‌های کمیک، درگیری‌ها و مبازرات فراتر از حالت عادی انسانی، نبردهای تن به تن و گروهی، تصمیمات غیرممکن و ممکن کردن آن‌ها، زنان جذاب که به ایتن (کروز) علاقمند هستند و برای او هرکاری می‌کنند و در مقابل ایتن هم مراقب آن‌هاست، مسئله انتقام مرگ عشق اصیل و ابتدایی ایتن که به دست گابریل کشته شده است، یک هدف مهم استراتژیک که زندگی و سرنوشت بشر و جهان را رقم می‌زند و مبارزه با گروهی از نیروهای خودی که در دو جبهه خیر و شر در مقابل اقدامات خاکستری ایتن هانت قرار می‌گیرند.

ماموریت غیر ممکن

در این بین نیروی شر دیگری به کار است که ماهیت فیزیکی ندارد و این بعد تازه‌ای در این فیلم است. نیروی هوش مصنوعی که علیه بشر طغیان کرده و حالا تبدیل به سامانه‌ای شده است که می‌تواند با محاسبات پیچیده و سریع رفتارها و تصمیمات افراد را حدس بزند و فراتر از آن با شناخت دقیق از داده‌های گردآوری شده اطراف سلیقه، علایق، رفتارها و کنش‌های انسان‌ها، آینده را پیش بینی کند. این اما تمام ماجرا نیست. هوش مصنوعی در این ساختار می‌تواند با پیش بینی آینده، در وضعیت حال تغییراتی ایجاد کند تا آینده مدنظر خودش رقم بخورد. این به معنی سلطه تام و تمام سامانه هوش مصنوعی بر کلیت جهان به عنوان قدرت بلامنازع است.

حال این ایتن است که باید در میان رقابت جهانی در جهت به اختیار گرفتن کنترل این سامانه، تلاش کند کلید سامانه را به دست آورده و آن را از میان ببرد. اینجاست که نبرد اصلی داستان به نبرد انسان خیرخواه و اخلاق گرا و هوش مصنوعی قدرت‌طلب افسار گسیخته بدل می‌شود. کشمکش درونی ایتن هم معطوف به آن است که طرف میل شخصی یعنی کشتن گابریل را بگیرد یا زنده نگه داشتن او برای رسیدن به هدفی مهمتر یعنی نابودی سامانه. در این بین ایتن در دوراهی انتخاب میان انگیزه شخصی و انگیزه جهانی، طبق انتظار همیشگی از این ابرانسان، گزینه دو را انتخاب می‌کند تا به شکلی گمنام ناجی بشریت شود حتی به قیمت زیرپا گذاشتن انگیزه اصلی‌اش یعنی انتقام از گابریل.

در ماموریت غیرممکن ۷ (قسمت اول) همه توجه کارگردان و حتی نویسنده به خلق صحنه‌های مهیج معطوف شده است و آنجا که باید خطوط اصلی داستان و انگیزه‌ها و گره‌ها ترسیم شوند، در ساده‌ترین شکل ممکن در یک دورهمی ساده در اتاق مدیران یا در یک مخفیگاه یا در یک کوپه قطار تمام ماجرا توضیح داده می‌شود (گویی فیلم به نمایشنامه رادیویی بدل می‌شود). در کنار اینکه گره گشایی‌ها و حتی گره‌افکنی‌های فیلم هم بسیار نابخردانه و تصادفی رقم می‌خورد

انتخاب هوش مصنوعی به عنوان آنتاگونیست اصلی داستان اما از سر تیزهوشی رقم خورده است. در سال‌هایی که پدیده هوش مصنوعی به عنوان پدیده قالب شناسایی شده است و حتی واژه AI  (هوش مصنوعی) به عنوان ترند در فضای مجازی جایگاه پیدا کرده است و در دورانی که تمام نهادها و افراد در جهان به فکر تبیین و ترسیم ساز و کاری قانونی برای مدیریت و محدودیت‌هایی در جهت استفاده از هوش مصنوعی هستند، تا ترس و نگرانی از جابجایی مرزهای واقعیت و دروغ و تبهکاری را کنترل کنند، ساخت و اکران فیلمی در این اتمسفر نشان از شناخت دقیق سینمای جریان اصلی از نیازسازی و پاسخ به همان نیاز در سینما دارد. جریانی که باعث روانه شدن پول‌های هنگفت به گیشه سینما می‌شود. و البته که جریانات مالی مرتبط با فناوری‌های تازه در جهان را رونق می‌بخشد و کار تنها به اکران یک فیلم و فروش جهانی آن محدود نمی‌شود.

مسئله اصلی فیلم تغییرات عمده در ساختار قدرت جهانی، مدیریت منابع انرژی، آب شیرین، اقلیم‌های قابل سکونت و حیات و اصولا سرنوشت بشر است. سرنوشتی که به واسطه دستیابی به هوش مصنوعی و در اختیار گرفتن آن، می‌تواند تمام ساختارهای ذهنی بشری را دگرگون کند. ساختارهایی که باورهای فرهنگی و مذهبی و جغرافیایی را شکل داده است، ساختارهایی که راست و دروغ را تعریف می‌کند، ساختارهایی که بر مبنای آن حقیقت از غیر حقیقت تمیز داده می‌شود. اگر سیطره هوش مصنوعی به شکلی که در فیلم روایت می‌شود، رقم بخورد، این قدرت برتر (سامانه) است که تعیین می‌کند درست و غلط چیست، دروغ و حقیقت چیست. دنیا چگونه باید دیده شود؟ و… این مسئله و نیاز اساسی که پیش روی قهرمان فیلم یعنی ایتن قرار گرفته، باعث شده تا هدف او برای مخاطب هم بسیار مهم باشد و سرنوشت داستان و پیگیری‌اش برای مخاطب اهمیت بیشتری پیدا کند.

اما این ایده در مرحله پرداخت و تبدیل شدن به فیلمنامه بسیار سطحی و پیش پا افتاده ترسیم می‌کند و تنها ویژگی‌ای که مخاطب را پای فیلم نگه می‌دارد، ضرب‌آهنگ بالای وقایع و تعقیب گریز‌ها و درگیری‌ها است. البته که این ویژگی کلی این گونه سینمایی یعنی تریلر (هیجانی) و اکشن است اما در همین گونه سینمایی هم آثاری شاخص و ماندگار شده‌اند که در قیاس با سایر آثار توجه بیشتری به جزییات در شخصیت پردازی، ترسیم روابط علی و معلولی، توضیح چرایی و چگونگی مرگ‌ها و زنده ماندن‌ها و تصمیمات دارند. در ماموریت غیرممکن ۷هفت (قسمت اول) همه توجه کارگردان و حتی نویسنده به خلق صحنه‌های مهیج معطوف شده است و آنجا که باید خطوط اصلی داستان و انگیزه‌ها و گره‌ها ترسیم شوند، در ساده‌ترین شکل ممکن در یک دورهمی ساده در اتاق مدیران یا در یک مخفیگاه یا در یک کوپه قطار تمام ماجرا توضیح داده می‌شود (گویی فیلم به نمایشنامه رادیویی بدل می‌شود). در کنار اینکه گره گشایی‌ها و حتی گره‌افکنی‌های فیلم هم بسیار نابخردانه و تصادفی رقم می‌خورد.

Mission Impossible

برای نمونه ایتن که از هر مانعی به سادگی عبور می‌کند، در سکانس گیرافتادن در کوچه تنگ و محاصره شدن از دو طرف، توان پریدن از روی یک درب فلزی ساده را از دست می‌دهد. چرا؟ به این دلیل که این مبارزه باید شکل بگیرد تا نکشتن پاریش و گذشتن از خون او، در سکانس نهایی قطار به کار می‌آید. یا سکانسی که گریس رو به نابودی است ایتن با چتر دقیقا از پنجره‌ای وارد قطار می‌شود که جان گریس نجات پیدا می‌کند! یا در سکانس معلق شدن ایتن و گریس از لبه پرتگاه کافی بود که ایتن و گریس به سادگی از روی واگن قطار به پایین بپرند تا سکانس پر تب و تاب و چرب ومعلق صعود از واگن‌های معلق رقم نخورد! و… کافیست این جنس از پرداخت به فیلمنامه در سینمای اکشن و ماجراجویانه را با مجموعه فیلم‌های «بورن» یا در مقیاسی بزرگ‌تر فیلم‌های هیجانی کریستوفرنولان مقایسه کنیم تا به حجم سست و کم‌مایه بودن جریان روایت‌گری در فیلم ماموریت غیرممکن هفت پی ببریم.

به هرحال اما این نکته را هم نمی‌توان نادیده گرفت که در دورانی به سر می‌بریم که به واسطه همه‌گیر شدن تولید محتوا و تماشای آن در شبکه‌های اجتماعی و بالا رفتن سرعت تماشای تولیدات تصویری، نوعی از سطحی‌نگری و فست‌فودی شدن در شیوه تولیدات بصری رایج شده است که باعث رقیق و کم‌مایه شدن آثار سینمایی هم شده است. گویی سینمایی که همیشه خودش به مخاطب خط و سلیقه می‌داد، حالا تحت سیطره شبکه‌های اجتماعی و سلیقه عمومی سخیف و سطحی مخاطب قرار گرفته است.

تماشای فیلم ماموریت غیرممکن 7 در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم