میخواستم به ژاک تاتی ادای دین کنم
کارآگاه بنوآ بلان – که برای خودش یک پوآروی سرمست اهل کنتاکی است – زمانی به شخصیت محبوب طرفداران بدل شد که برای نخستین بار در «چاقوکشی» (وضعیت وخیم) به کارگردانی ریان جانسن هنرنمایی کرد؛ فیلمی کارآگاهی محصول ۲۰۱۹ که هم منتقدان تحسینش کردند و هم موفقیت تجاریاش بهگونهای بود که نتفلیکس ۴۶۹ میلیون دلار برای حق پخش مجازی ۲ قسمت بعدی آن پرداخت کرد. حالا اولین دنباله با عنوان «پیاز شیشهای؛ راز چاقوکشی» (یا در واقع «گلس آنیئن: معمای وضعیت وخیم»/ Glass Onion: A Knives Out Mystery) عرضه شده و صحنه جرم را از عمارتی در ماساچوست به ویلایی آیندهگرا (فوتوریستی) در یک جزیره یونانی برده است. کریگ دوباره در نقش بلان بازی کرده و ترکیب بازیگران شامل کِیت هادسن، جنل مونی، لسلی اودِم جونیور، ادوارد نورتن و کاترین هان هم میشود. گفتوگویی که پیش رو دارید با بازیگر اصلی و کارگردان فیلم درباره چالشهای تولید، بعضی لباسهای خاص آقای کارآگاه و موارد جالب دیگری انجام شده است.
- چه زمانی امکان ساخت دنباله «چاقوکشی» جدی شد؟
ریان جانسن: خیلی طبیعی بود که چنین اتفاقی بیفتد.
دنیل کریگ: هیچ لحظهی «یافتم!»ی در کار نبود؛ اما معنی موفقیت فیلم اصلی این بود که ما با آزادی بیشتری میتوانیم درباره ساخت این دنباله گفتوگو کنیم.
- فیلمبرداری به اندازه آن چیزی که به نظر میرسد باحال بود؟ و سر صحنه به شما خوش گذشت؟
کریگ: اینطور بود اما هنگام فیلمسازی همیشه اتفاق خوبی به شمار نمیرود! شما ممکن است سر صحنه فیلمهای زیادی خوش بگذرانید اما نتیجه خوبی در پی نداشته باشد و فیلمهای واقعا بدی شوند؛ اما چون همه نهایت تلاششان را کردند و آوردههای زیادی داشتند همواره شرایط خوبی داشتیم و جای خندیدن و خوشگذرانی هم بود. خندیدن گاهی وقتها میتواند مخل کار باشد اما او (ریان) هم زیاد میخندید. پشت نمایشگر ریز میخندید و ما میفهمیدیم که کار، درست پیش میرود و بهنوعی تایید میگرفتیم.
- کارآگاه بنوآ در «پیاز شیشهای» چهگونه تغییر میکند؟ آیا منابع الهام جدیدی برای تغییر این شخصیت داشتید؟
کریگ: نه واقعا، نه. میخواستم همانی که هست باقی بماند و تا حدی خودش هم مبهم و معمایی باشد. واقعا نمیخواهم در این موضوع کاوش کنم که او چه کسی است چون فکر نمیکنم این فیلمها درباره چنین موضوعی باشند. با فیلمی طرف نیستیم که مطالعه یک شخصیت باشد اما من یک شخصیت تماموکمال را پیش روی شما گذاشتهام؛ و همین کافی است (میخندد). از شوخی گذشته، او همانی است که هست و این بار میبینیم که او چیست اما نه بیشتر از آن چیزی که لازم باشد. موضوع فوقالعاده این است که ریان همینطور که میبینید او را نوشته و روی کاغذ است و من مجبور نبودم جزییاتی به او بیفزایم یا رنگش کنم. البته وقتی این شخصیت را بازی میکنم درباره همه جور موضوعی فکر و بحث میکنم اما واقعا نمیخواهم به فیلم راه پیدا کنند!
- خلق دوباره این لهجه چطور بود؟
کریگ: هم سخت بود و هم نبود. البته نگران بودم و واقعا بااحتیاط عمل کردم. با خودم فکر میکردم: «خب، خدا، اگر نتیجه اینطور به نظر برسد که دارم ادای خودم را درمیآورم، فاجعه است.» به هر حال فقط دست به کار شدم و به محض شروع دوباره، خودش بهسرعت برگشت.
- اولین واکنشتان به دیدن لباس و شلوارکی با راهراههای آبی-سفید چه بود؟
کریگ: گفتم: «آره، و به نظرم آن را با یک دستمال گردن زرد بپوشم.» این تاثیر کوچکی بود که خودم روی آن گذاشتم. جِنی (ایگِن، طراح لباس فیلم) نابغه است. البته این واژه بیش از حد استفاده میشود اما جنی بهنوعی یک نابغه است. میخواستم به ژاک تاتی ادای دینی کنم و به همین خاطر است که از کلاه هم استفاده کردم که البته در صحنه اول نمیبینید؛ اما جورابهای زرد روشن پوشیدهام که از فیلم «تعطیلات موسیو اولو» (Monsieur Hulot’s Holiday) میآید. در ضمن میخواستم به کری گرانت در «گرفتن دزد» (To Catch a Thief) شباهت پیدا کنم که البته دور از ذهن بود اما سنگی انداختم.
- سوای دنیل، فیلم ترکیب بازیگران جدیدی دارد. وقتی خلق این شخصیتها را شروع کردید بازیگر(ان) خاصی را در نظر داشتید؟
جانسن: فقط همین آقا را (به دنیل کریگ اشاره میکند). نه، چنین کاری نمیکنم. در طول فعالیتهایم یاد گرفتهام که این شیوه نوشتن برای بازیگری خاص، راهی است به سوی شکسته شدن قلب شما؛ چون یا برنامه کاریشان جور نمیشود یا اتفاق دیگری میافتد و شما نمیتوانید آنها را در فیلم داشته باشید. در این مورد، شخصیتها را نوشتم و سپس با مری وِرنیو، مسئول انتخاب بازیگرانمان، نشستیم و در این باره صحبت کردیم که چه بازیگرانی موجود هستند و کدامها میخواهند کار کنند.
- واکنش شما در خصوص همبازیهای جدید چه بود؟
کریگ: انزجار و… نه، واقعا (میخندد). برای ساخت فیلم اول، آدمها به پروژه ملحق شدند و کار انجام شد و موفقیتی هم حاصل شد؛ اما این بار نمیتوانستیم همان کار را تکرار کنیم. قرار نبود به سبک کسانی دنباله بسازیم که میگویند: «بیایید مثل قبل عمل کنیم.» پس باید با ذهنی باز و پذیرا جلو میرفتیم و همه اینطوری به کار پیوستند و بهسرعت حساب کار و اینکه باید چه کنند دستشان آمد. فیلم ساده به نظر میرسد اما خیلی کار انجام شد تا چنین وضعیتی رقم بخورد و اگر کسی کارش را درست و به اندازه انجام نمیداد چنین نتیجهای به دست نمیآمد.
- تصور میکنیم شباهتهایی بین شخصیتهای فیلم و آدمهای واقعی مورد اشاره قرار بگیرند. میتوانید درباره منابع الهامتان برای خلق این شخصیتها صحبت کنید؟
جانسن: به این نتیجه رسیدم که اگر مستقیم از آدم خاصی الهام بگیرم، شخصیت بهسرعت و بهشدت ملالآور میشود. پس بهنوعی، تقریبا مجبور به قطع ارتباط شدم و قدمی به عقب گذاشتم و شخصیتهای بهمراتب کلیتر و عمومیتری نوشتم؛ اما در مجموع، عاشق این حسوحال و آدمهایی هستم که آشنا به نظر میرسند چون بخش اعظمی از دلیل ما برای ساخت چنین فیلمهایی همین است که با استفاده از این ژانر فیلمی بسازیم که کاملا امروزی به نظر برسد. باور دارم که اگر آگاتا کریستی امروز هم مینوشت چنین شخصیتهایی را میشد در کتابهایش پیدا کرد. او درباره آدمهایی مینوشت که در جامعه روزگار خودش بسیار آشنا بودند. پس این هدف ما بود.
- ستارههای خاصی در فیلم حضور کوتاه دارند. هر کسی که میخواستید در فیلم بازی کرد؟
کریگ: فقط دستمان به دالای لاما نرسید چون خیلی گران بود و سخت… هرگز کسی را مثل رانندهاش ندیده بودم!
جانسن: آره راننده و… (کاملا جدی) نه. هر کسی که بالای فهرست آرزویهای ما بود در فیلم حاضر شد.
- از آنجایی که این نخستین دنبالهای است که به عنوان کارگردان تجربه میکردید، نگرانیای هم داشتید؟ و آقای کریگ، شما به عنوان کسی که با تکرار شخصیتی در فیلمهای یک مجموعه غریبه نبود، در خصوص ایفای نقش کارآگاه بنوآ چه احساسی داشتید؟
جانسن: ابتدا کمی وحشت کرده بودم اما بعدش غرق کار شدم. میخواستیم این قسمت بسیار متفاوت از فیلم اول باشد و برای این منظور باید به دلیل خاصی برای ساختش میرسیدیم. نمیخواستیم این فیلم ادامه یا تکرار فیلم اول باشد. این موضوع به ما کمک کرد و پروژه را به چالش و فیلم و صحنه تازهای بدل کرد؛ و دوباره این سوال مطرح شد: «خدای من، این فیلم جواب خواهد داد یا نه؟» و به همین دلیل هم ناگهان فشار برداشته شد.
کریگ: من هر پروژه را جدا در نظر میگیرم. از این واقعیت هم خشنود بودم که سالهای سال با مجموعه فیلمهای جیمز باند فرصت تکرار و بازی چندباره در قالب شخصیتی را تجربه کرده بودم. در مورد شخصیت باند همیشه به خودم میگفتم تا جایی که برایم هیجانانگیز و چالشی باشد انجامش خواهم داد. در مورد این نقش هم هر فیلم را یک پروژه مستقل در نظر گرفتم. این واقعیت هم که ریان این فیلمها را داستانهایی مستقل و جدا در نظر گرفته بود واقعا رهاییبخش بود.
- و در انتها، صحنه محبوبتان در فیلم کدام است؟
کریگ: واقعا سخت است و الان بهنوعی ارتباطم با فیلم قطع شده است. اگر هنگام فیلمبرداری از من میپرسیدید میگفتم: «عالی است و واقعا خوشحالم.» اما بعدش فیلم را میبینید و زاویه دیدتان بهکل تغییر میکند. من حتی نمیتوانم خودم را جای ریان به عنوان کارگردان بگذارم که مجبور بوده فیلم را تدوین کند و ۱۵۰ بار آن را تماشا کند…
جانسن: صحنه محبوبم جایی است که کارآگاه بنوآ در پایان همه قطعههای پازل را کنار هم میچیند. دنیل با وسواس زیادی خودش را آماده کرده بودم و البته که همیشه چنین عمل میکند. معمولا مونولوگی بیستدقیقهای است که دنیل آن را جوری اجرا میکرد که انگار روی صحنه تئاتر است. بنابراین برای من، یک لذت تمامعیار بود چون باید با تلاش آن را طراحی میکردم. البته ما در خصوص برش زدن و کوتاه کردن این بخش با هم کار کردیم و درباره نماهایی تصمیم گرفتیم که او بخشهای طولانیتری را ارایه میداد.
منبع: اسکوائر، اولیویا بلر