نیکلاس کیج: دوست دارم فیلمهای مستقلم دیده شوند
نیکلاس کیج بالاخره در ۵۹ سالگی اولین فیلم وسترن خود را بازی کرد؛ فیلمی با عنوان راه قدیمی Old Way به کارگردانی برِت دانِهو که در آن نقش هفتتیرکشی به نام کولتن بریگز را بازی میکند که خود را بازنشسته کرده و زندگی پر از خون و خونریزیاش را با عشق و خانواده عوض کرده است؛ اما همه چیز تا زمانی آرام است که او مجبور نشده با عواقب گذشته خود روبهرو شود؛ عواقبی که زندگی نوی او را نابود میکنند و حالا کسی جلودار یک هفتتیرکش انتقامجو نیست.
کیج که در طول ۴۵ سال فعالیتش به عنوان بازیگر برنده تندیس طلایی اسکار هم شده، در این گفتوگو با سردبیر سایت «کولایدر» درباره پروژههای بعدیاش، دنباله «تغییر چهره» (Face/Off) که اگر ساخته شود چه میتواند باشد، توصیههایش به کسانی که هنوز فیلمی از او ندیدهاند و چند موضوع جالب دیگر صحبت کرده است.
فهرستی از بهترین فیلم های سینمایی ژانر وسترن
- شما در طول تمام سالهای فعالیتتان در آثار شگفتانگیزی بازی کردهاید. اگر کسی تا امروز فیلمی از شما ندیده باشد، اولین فیلمی که برای تماشا توصیه میکنید چیست و چرا؟
نیکلاس کیج: احتمالا یکی از فیلمهای درام کارنامهام را پیشنهاد میکنم که دراماتیک است و با روحیه مستقل ساخته شده است چون این دست فیلمها عشق اول من به شمار میروند. شاید فیلمی مثل خوک یا جو یا احضار مردگان.
- من عاشق فیلم تغییر چهره هستم و میدانم که مدتی صحبت بود دنبالهای بر آن ساخته شود. نام آدام وینگارد کارگردان در میان بود و… واقعا چنین اتفاقی میافتد؟ خودتان علاقهای به این پروژه دارید؟
من هم عاشق «تغییر چهره» هستم و فکر میکنم دنباله این فیلم میتواند چرخشها و پیچشهای داستانی غیرقابل پیشبینیای داشته باشد. به عنوان مثال، شخصیتهای اصلی فیلم صاحب فرزند شوند و آنها بزرگ شوند. آنوقت مثل یک شطرنج سهبعدی میشود و دیگر فقط دوتای اصلی، جان تراولتا و من، نیستند و با ورود فرزندان چهار شخصیت میشود که میتواند داستان پیچیدهتری را شکل دهد. به نظرم پتانسیل داستانی بالایی وجود دارد ولی واقعیت این است که تا امروز شاید فقط یک خبر ملاقات کاری درباره این دنباله را شنیده باشم و چیزی بیش از این در کار نبوده است.
- اگر آدام کارگردان این دنباله شود، من که واقعا میخواهم ساخته شود.
منم همینطور. او کارگردان خیلی خوبی است و فکر میکنم ذائقههای مشابهی داریم. حساسیتهای مشابهی هم داریم. من همه کارش در «گودزیلا علیه کونگ» (Godzilla vs. Kong) را دوست دارم و فکر میکنم او سینماگر باهوشی است. او برای سینما و اشکال مختلف شمایلنگاری احترام قائل است. به نظرم عالی میشود.
- برویم سراغ موضوع اصلی این گفتوگو یعنی وسترن «راه قدیمی». شما در بیشتر فیلم با دخترتان (با بازی رایِن کایرا آرمسترانگ) همراه هستید و صحنه محبوب من جایی است که به او گریه کردن را یاد میدهید. وقتی این صحنه را میدیدم میخواستم بدانم که همه آن در فیلمنامه آمده بود؟ یا چقدرش در لحظه اتفاق افتاد؟
این صحنه بهطور کامل در فیلمنامه آمده بود و اعتبارش به برت دانهوی کارگردان میرسد. من هم فکر میکنم صحنه فوقالعادهای است. در واقع یکی از آن صحنهها بود که باعث شد بازی در اولین فیلم وسترنم را قبول کنم و پس از ۴۵ سال بازیگری، بالاخره کلاه کابویی بر سر بگذارم. البته برای من، در کانون این داستان یک درام خانوادگی جای گرفته است که باید بگویم ژانر سینمایی محبوبم است. «راه قدیمی» بهظاهر لوکیشن، دوره زمانی و لباسهای یک وسترن سنتی را دارد ولی در قلب خود، داستان پدر و دختری است که هر دو وصله ناجور جامعه به شمار میروند و هر ۲ میکوشند جوری رفتار کنند که انگار به جامعه تعلق دارند، انگار میتوانند احساسات داشته باشند و گریه کنند، و انگار میتوانند به شوخیهای دیگران بخندند؛ اما واقعیت چیز دیگری است.
نمیدانم شرایط چه بوده و در فیلم هم هرگز توضیح داده نمیشود که چرا هر دوی آنها به خشونت تمایل دارند؛ اما این ایده که خانوادهشان دستخوش تراژدی میشود، با هم به جاده میزنند و یاد میگیرند عاشق شوند، برای من قانعکننده بود. صحنهای که اشاره کردید، غمانگیز است اما در عین حال، خندهدار هم هست چون راین در این صحنه خیلی خوب است. او باید بهعمد بد بازی کند؛ و میتواند چون بازیگر فوقالعادهای است. او میکوشد جوری رفتار کند که انگار نمیتواند در جامعه جایی داشته باشد؛ که به نظرم خیلی دل میخواهد.
- اگر صادق باشم باید بگویم که هنگام تماشای این صحنه حسابی خندیدم، آن هم با صدای بلند.
خب، خودم هم خندیدم؛ و آنها مجبور شدند خندههای مرا حذف کنند. البته راین هم فهمید که دلیل خندههای من این بود که گریه ساختگی او را خیلی دوست داشتم. راین واقعا بااستعداد است و برای چنین سنوسالی، عمق و پیچیدگی و بلوغی که در بازی سینماییاش دارد واقعا ارزش دیدن و دنبال کردن را دارد. فکر میکنم از او در آینده خیلی خیلی بیشتر میبینیم. دستکم امیدوارم که چنین شود.
- او خیلی خوب است. در کنار یکدیگر هم خیلی خوب هستید. پیش از این واقعا پیشنهاد بازی در فیلمهای وسترن به شما شده بود و خودتان نپذیرفته بودید؟
نه، واقعا. به خاطر ندارم که نقشی در فیلمهای وسترن به من پیشنهاد شده باشد. اصلا چیزی به خاطر ندارم؛ یعنی اگر چنین پیشنهادی داشتم احتمالا به آن جدی فکر میکردم. به نظر خودم گزینه خوبی برای بازی در این فیلمها هستم. آدمها خندهشان میگیرد وقتی میگویم «در کالیفرنیا بزرگ شدم و در نِوادا زندگی میکنم.» به نظرم وقتی مرا برای بازی در نقشی در انگلیس قرون وسطی دعوت میکنند، ایفای نقش شخصیتی در غرب وحشی عجیب نیست. برای این فیلم سعی کردم تا حدی با الگوی موهاوی حرف بزنم. باز هم میگویم که از نظر خودم گزینه خوبی برای بازی در فیلمهای وسترن هستم و نمیدانم چرا اینقدر زمان برد تا اتفاق بیفتد. در هر صورت خوشحالم.
- اولین تریلر فیلم «رِنفیلد» (Renfield) تازگی منتشر شده است و من خیلی کنجکاوش شدهام. شمایل شخصیت شما هم خیلی خوب است. رابرت (کرکمن، تهیهکننده) گفت ایده شما بود که در فیلم این همه حلقه دست کنید. میتوانید کمی درباره شمایل این دراکولا صحبت کنید؟
خب، خیلی به من کمک کردند. آدمهای واقعا بااستعداد زیادی در این فیلم کار کردند که به طراحی شمایل شخصیتم خیلی کمک کردند. میخواستیم بیشتر ادای دینی به کریستوفر لی باشد. او دراکولای محبوب من است و مدل موی دهه ۱۹۶۰ او را دوست دارم؛ اما در مورد لباسها و حلقهها باید بگویم که ایده من نبود. همهاش ایده بچههای گروه لباس بود. شاید در من چیزی دیدند که احساس کردند از این مورد هم استقبال خواهم کرد.
- شما در طول فعالیتهایتان نقشهای بسیار زیادی بازی کردهاید. در این وضعیت چه حسوحالی داشتید وقتی که تلفن را جواب دادید و شنیدید: «داریم فیلمی میسازیم و میخواهیم نقش دراکولا را بازی کنید»؟
خب، اول از همه نمیدانم چطور میشود نقش دراکولا به شما پیشنهاد شود و به آن جواب منفی بدهید؛ اما ۲ نکته به ذهنم میرسد. اول اینکه شخصیت دراکولا نمونههای موفق و ناموفق زیادی دارد. پس میخواستم این چالش را بپذیرم و در طرف موفق قرار بگیرم؛ و علاوه بر این، میخواستم کاری تازه کنم که به چشم بیاید. البته این فیلم بیشتر درباره دراکولا است تا من، و از سوی دیگر درباره شخصیت نیک هولت یعنی رِنفیلد است تا اینکه فیلم من و شخصیتم باشد؛ پس زمان زیادی در فیلم بازی نداشتم که بتوانم به اندازه کافی این شخصیت را عمیق و شاید ترحمبرانگیز تصویر کنم. در واقع آنقدر وقت داشتم که تلاش کنم سبک پاپ آرتی به این شخصیت ببخشم. امیدوارم من هم به سهم خودم چیزی به تلاش بازیگرهای قبلی این نقش و شخصیت اضافه کرده باشم؛ بازیگرانی که پیش از این برداشت خودشان را از این شخصیت افسانهای در ادبیات و سینما به ثبت رساندهاند.
نیکلاس کیج از دوران اوجش خیلی فاصله گرفته جدا ازفیلم تغیرچهره؛تریلر روانشناختی هشت م م و روح سوار این بازیگر همیشه دریادها می مانند..
درسالهای اخیر بازیهای ضعیفی ازنیکولاس دیده ایم.شاید اوباید مدیر برنامه ومشاورانش راعوض کند وگرنه بازنشستگی بهترین تصمیم امثال او و وین دیزل خواهد بود.