جدای از کیفیت سینمایی فیلم فینچ که البته اثری درجه یک و فاخر نیست، موضوعی که فیلم روی آن دست گذاشته است مسئله بسیار مهمی است. در کنار اینکه نمیتوان بازی چشمگیر و محوری تام هنکس به عنوان یک بازیگر تمام عیار در این فیلم را نادیده گرفت. سالهاست که بشر به دوران پسانابودی زمین وغیر قابل سکونت شدن آن فکر می کند. جدای از اینکه بشر همزمان نگران نابودی زمین و از میان رفتن امکان حیات روی آن است و به موازات از هیچ تلاشی برای نابودی زمین فروگذار نمیکند، باید پذیرفت که حجم این نگرانی چنان بالاست که پای آثار هنری و به طور ویژه آثار سینمایی به میان کشیده شده است.
در این میان یکی از سرنوشتهای قابل تصور پیش روی بشر همزیستی و کمک گرفتن از رباتها و هوش مصنوعی است. داستان فیلم فینچ (با بازی تام هنکس) داستان یکی از معدود انسانهای زنده مانده در جهانی است که در اثر نابودی لایه ازن و تابش تشعشعات مرگبار خورشیدی، دیگر قابل سکونت نیست. فینچ در تلاش است با تکیه بر دانش و تخصصش در زمینههای علمی و فنی تا آخرین نفس به زندگی ادامه دهد و در این راه تنها امیدش ساخت رباتی پیشرفته و هوشمند است که بعد از خودش مسئولیت نگهداری از سگش را بر عهده بگیرد و اجازه ندهد زندگی او به پایان برسد.
دو خط مضمونی مهم در فیلم وجود دارد. یکی تمام کردن کار ناکرده فینچ است. فینچ که در دروان قحطی و درگیری، به دلیل ترسش نتوانسته جان دختر بچه و مادری را نجات دهد، حالا با نگهداری از سگ دختر بچه کشته شده و تلاش برای سپردن مسئولیت آن به یک ربات مطمئن که با الهام از خودش طراحی و ساخته شده، تلاش میکند قبل از مرگش شجاعانه رفتار کند و سگ را به عنوان نمادی از وجود دختر بچه سالم و سلامت نگهدارد شاید آرامشی نسبی بیابد و کوتاهی در نجات دختر را التیام بخشد.
اما رگه اصلی و درونیتر فیلم ماجرای همزیستی انسان و ربات است. همزیستی که شاید راهی باشد برای ارضای میل به بقا و جاودانگی بشر که اگر روزی زمین جایی مطلوب برای زندگی نبود و نژاد بشر منقرض شد، ماشینهایی باشند که با الهام از شیوه فکر و زیست و احساسات به خرج دادن بشری، مسیر حیات روی کره زمین را دنبال کنند. شاید یکی از مرتبطترین آثار به فیلم فینچ از منظر مضمونی، انیمیشن وال ای باشد. وال ای رباتی تنها مانده روی کره زمین بود که در دورانی پساآخرالزمانی به تنهایی روی زمین زیست میکرد و طی رخدادهایی با رباتی دیگر ارتباط حسی برقرار کرد و …
این مفهوم حتی در سریال بینظیر عشق،مرگ و ربات ها هم دنبال شده بود. آنجا هم به دورانی که هوش مصنوعی و رباتها به جزی از زندگی بشر تبدیل شدهاند پرداخته شده است. جدای از این دو نمونه آثار متعدد دیگری را هم میتوان بر شمرد که بر محور هوشمند شدن رباتها و تبدیل شدنشان به همنشین، همکار و یا همزیست انسانها پرداخته اند. شاید یکی دیگر از برجستهترین هایشان سریال بزرگ شده توسط گرگ ها ( Raised by Wolves) باشد.
فیلم فینچ در قابل باورسازی نسبی ارتباط میان انسان و ربات تا حدی موفق بوده است اما این موفقیت به شکلی واضح و غلیط مدیون حضور و اجرای بینقص و چشمگیر تام هنکس در نقش فینچ است
این همه روی دوش یک دغدغه رقم خورده است. نگرانی از آینده بشر و تلاش برای فهم کردن شیوه همراهی انسان با ربات و هوش مصنوعی. برخی نگرانند که رباتها و هوش مصنوعی خود عاملی برای نابودی نسل بشر و در دست گرفتن عنان دنیا توسط رباتها شود و گروهی بر این باورند که رباتها میتوانند به کمک بشر بیایند و با پوشش دادن نقاط ضعف و نقصهای ذاتی فکری و فیزیکی انسان ادامه حیات روی کره زمین را آسانتر و شدنیتر کنند. فارغ از اینکه کدامیک از این نظریات به واقعیت نزدیک است، باید پذیرفت که مسیری جز حرکت به سوی زندگی با محوریت هوش مصنوعی و حضور رباتها پیش روی انسان نیست. حال این زندگی میتواند روی کره خاکی باشد و یا زندگی در کره و منظومه و کهکشانی دیگر.
فیلم فینچ در قابل باورسازی نسبی ارتباط میان انسان و ربات تا حدی موفق بوده است اما این موفقیت به شکلی واضح و غلیط مدیون حضور و اجرای بینقص و چشمگیر تام هنکس در نقش فینچ است. فراموش نکنیم که هنکس در این فیلم پارتنری بیش از یک سگ باهوش و یک ربات طراحی شده به مدد جلوههای ویژه و فناوری ندارد و هر چه هست اجرای خود اوست.
این مسئله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که فیلمنامه نه چندان بدیع و تو در توی فیلم را در نظر داشته باشیم و البته کارگردانی و پرداخت بصری فیلم که ویژگیهای خاص و آنچنانی را تداعی نمیکند. البته که تام هنکس تجربه ایفای نقشهایی اینچنین را بسیار داشته و شاید مهمترین و جدیترین آن اجرای او در فیلم دور افتاده (Cast away) ساخته رابرت زمکیس است. در مجموع باید گفت فیلم فینچ فیلم ساده اما گرمی است که از نکتهای سخن میگوید که احتمالا چندان دور نیست از آینده حقیقی بشر اگر کار انسان و زمین بر همین منوال که امروز در جریان است، دنبال شود.