فیلم قلب رقه روایتی جدید از سینمای ایران درباره اتفاقات گروههای تروریستی در کشور سوریه است. خیرالله تقیانیپور کارگردان این اثر است و قرار است در جشنواره فجر رونمایی شود. مروری بر اتفاقات و حواشی این فیلم خواهیم داشت.
چهل و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۲؛ همه اطلاعات و خبرها
خلاصه داستان فیلم قلب رقه
موضوع فیلم قلب رقه همانطور که از نامش پیداست، بر اتفاقات چند سال اخیر سوریه متمرکز شده و درباره محور مقاومت و رویدادهای منحصر به فردی است که در این عرصه اتفاق می افتد. رقِه از شهرهای کشور سوریه و مرکز استان رقه است که در شمال شرقی سوریه و در ساحل فرات قرار دارد. Raqqa تقریباً ۴ سال (از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷) پایتخت داعش بوده است.
نقد و بررسی فوری فیلم قلب رقه
نکته: این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاولِ منتقدان و نویسندگان سینمایی است؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند! در ضمن، انتشار آنها -لزوما- به معنای تایید فیلیموشات نیست.
احسان ناظم بکایی
ردپای داعش اگرچه دیر ولی همچنان در سینمای ما دیده میشود. این ردپا بیشتر از اینکه محتوایی و مفهومی باشد، اکشن و پرهیجان است. مخاطب ایرانی بیشتر از اینکه با طرز تفکر و علت محتوایی اقبال یافتن ناگهانی آنها مواجه شود رفتارهای اگزجره و بیمنطقی را میبیند که در انبوه انفجارات و موسیقیهای کوبشی گم میشود.
قلب رقه به مانند اسلافش مثل «به وقت شام» چنین است. پیش فرض سازندگان بر این است که مخاطب، قصه داعش را میداند، نقشه جغرافیای سوریه و جایگاه رقه را از بر است و اصول تفکرات داعش را شناخته و ابوبکر بغدادی را به خوبی می.شناسد. آنگاه به ناگهان به «رقه سال ۲۰۱۶ میلادی» پرتاب میشویم. شهری که مقر داعش با مردان بیسبیل و ریشهای پشمی بلند و زنان با چادر و برقعهای سیاه براق بیشتر به مجلس بالماسکه شبیه است. قهرمان قصه چنان راحت با عقبهسازی ساختگی در قلب رقه نفوذ کرده که کل هوشمندی ساختار داعش و حامیان عربی و غربی و عبریاش را زیر سئوال میبرد.
تعداد نفوذیهای ایران در داعش آنقدر زیاد است که منتظریم فرمانده داعش هم یکهو ریشش را بکند و بگوید: «رضاجان! خوبی باباجان؟» قوانین وحشیانه داعش در برابر ریما، سر تعظیم فرود میآورد. هر کاری دلش میخواهد میکند.ریما، ابوعصام رئیس پلیس رقه است اما از وحشیگری فقط چشم درانیدن بلد است را به فضاحت میکشد و او هم ناگهان مثل عشاق سوسول از کجرفتاری ریما، چشمانش پر از اشک میشود. جالب اینکه مردم رقه نقشی در فیلم ندارند و هیچ کمکی هم به ایرانیان که ناجیانشان هستند نمیکنند و تلاش میشود چراها و چگونگی فرار و گریزها در هیاهوی موشک و آتش و شلیک گم شود. قلب رقه از جمله فیلمهایی است که با نگاه شعارزده و نه عمیق به داعش، بیشتر محملی برای نمایش یک اکشن به شمار میرود که قصه و شخصیتپردازی خاصی هم ندارد.
۳ نکته از فیلم:
- فیلم دیدیم یا زیرنویس؟
- چرا وقتی داعش، شهرام حقیقت دوست را زنده میخواست، او را با انواع گلوله و موشک هدف قرار دادند؟
- چرا شریفینیا نقش عباس را بازی کرد؟
کمال پورکاوه
اگر میخواهید نمونه کامل و تام وتمامی از تلف شدن پول و سرمایه در راه تولید یک فیلم پرهزینه را از نزدیک تماشا کنید، قلب رقه مجموعهای جامع از این موضوع را به شما ارائه میدهد. ساخته خیرالله تقیانیپور از لحاظ ساختاری آنقدر شلخته و از نظر روایی آنقدر بیدروپیکر و نامفهوم است که به سختی میتوان حتی خلاصه داستان یک خطی و روابط میان شخصیتهای آن را درک کرد.
قلب رقه یک سوتفاهم بزرگ برای فیلمساز و سرمایهگذاری است که نابلدی در داستانگویی و شخصیتپردازی در فیلمش را پشت مفاهیم مورد علاقه حاکمیت پنهان کرده و با اتکا به تبلیغات سرسامآورش میخواهد ماحصل کارش را موجه جلوه دهد. سکانس پایانی فیلم یکی از مضحکترین فصلهای تاریخ سینمای ایران را رقم زده تا در میان آن همه داعشی خونخوار که تنها یک نفر توانایی رانندگی با اتوبوس را دارد(!)،اصلا مشخص نباشد که این جماعت دقیقا قرار است به کجا و برای رسیدن به چه مقصدی رنج سفر در آن بیابان را برای خود هموار کنند؟
در این بین اجرای صحنههای اکشن و زد و خورد هم که بیشتر از هر چیز ما را به یاد اتودهای دم دستی یک هنرجوی تازهکار انجمن سینمای جوانان میاندازد. درنهایت مواجهه با قلب رقه چیزی بیش از یک افسوس بزرگ برای تماشاگر باقی نمیگذارد. افسوس از پول و سرمایهای که به خاطر نابلدی کارگردانش به هدر میرود.
۳ نکته از فیلم:
- فیلمنامه ضعیف و تلف شده
- کارگردانی ضعیف صحنههای اکشن
- موسیقی پر حجم و آزاردهنده
علی نعیمی
بیش از یک دهه از ظهور پدیده نحس و کثیف داعش در منطقه خاورمیانه میگذرد و ایران به عنوان یکی از کشورهایی که درگیر این پدیده شوم بوده است همواره تحت تاثیر کینه و اقدامات این گروه تروریستی بوده. اما با همه اینها و حضور مستشاری ایران در منطقه هنوز هم یک اثر درخور توجه درباره این اتفاق ساخته نشده است. بسیاری از فیلمها و سریالها یک دورنمای کلی از این پدیده دارند که حتی فاصله ساخت فیلم اول تا همین فیلم قلب رقه هیچ تغییری در دیالوگها و فیلمنامهها و انگیزهها و حتی رویکرد سیاسی و امنیتی و نگاه اعتقادی و اسلامی درون آن احساس نمیشود و هیچ پیشرفتی که باعث تماشایی شدن این آثار شود شکل نمیگیرد. گریمها همه یکی است. دیالوگها و حرفها و انگیزههای داعشیها یکی است. مانند دهه ۶۰ که تمامی فیلمهای دفاع مقدسی تصویری یکسان از بعثیها نشان میدادند و همگی یک سبیل کوتاه روی لب داشتند داعش هم در نظر سینماگران ایرانی به غیر از یک تصویر تصنعی چیز دیگری درون خودش ندارد.
ساخت فیلمهای عقیدتی از این دست نیازمند دغدغه و زیست سلحشورانه و باورمند است که متاسفانه درون هیچ کدام از فیلمسازانی که به سراغ چنین سوژههایی رفتند وجود ندارد. یا اگر هم وجود دارد نمود بیرونی ندارد. قلب رقه نیز از این قاعده مستثنی نیست و دلیل ساخت آن بعد از نابودی داعش چیزی جز پر کردن ویترین مدیران فرهنگی نهادهای نظامی – فرهنگی نیست. با این میزان از دغدغه نمیتوان به جنگ با تهاجم فرهنگی غرب و عوامل آن در منطقه رفت. باید پوست اندازی جدی در این زمینه صورت بگیرد وگرنه سینمای مقاومت کماکان با درجا زدن هر روز از مخاطب امروز دور میشود.
۳ نکته از فیلم:
- بازی بد و غیر قابل باور هدایت هاشمی
- جلوههای ویژه
- نداشتن خط روایی مشخص در فیلم
سید مهرزاد موسوی
راستش فیلم را به تمامه ندیدم. یعنی نشد… چرا؟ چون؛ از بس همه چیز به همان کلیشهزدگی بود که از اولین فیلمها با سوژه داعش دیدهایم، از بس همه چیز سطحی و ساده و دمدستی بود، از بس قیافهها و اکتهای داعشی همانی است که از زمان «به وقت شام» حاتمیکیا دیده بودیم، از بس که اتفاقاتی خلاف آن چیزی بود که برای ما از داعش گفتهاند. حرفم را درباره کلیشههای داعشی فیلم قلب رقه پس میگیریم!
بله فیلم از این منظر کلیشهشکنی کرده. یعنی زنان (نه! نه! فقط یک زن که نویسنده دوست داشته) چنان قدرتی در حکومت داعش دارد که در همین تهران خودمان میتواند سوژه فیلم باشد؛ زنی که هم دکتر است، هم به راحتی فرمانده خونخوار داعشی را پس میزند و به خواسته او تن نمیدهد، هم هرجا که میخواهد (حتی زندان) میرود و بیمشکل برمیگردد و هم سوار هر ماشینی دوست داشته باشد، میشود. اصلا دور دور کردن مرد و زن غریبه در رقه چیز عجیبی نیست. ماموران امنیتی هم هرکاری دوست داشته باشند انجام میدهند و میتوانند چندین بار با معشوق خود خلوت کنند…
راستش را بخواهید این حجم از «سادهانگاری داستانی و از آن بدتر، القای هیجان و تعلیق با افکتهای صوتی و اصرار بر تصاویر رایانهای با لانگشاتهای تکراری» از حد و سطح تحمل من بیشتر بود.
اسم دیگر برای فیلم: درورد بر گوگلترنسلیت عربی!
سطح فیلم: رد شدن در هیئت انتخاب و معرفی به جشنواره عمار
۳ نکته از فیلم:
- وقتی اوس موسا، شیخ داعشی میشود
- موسیقی متن تکراری بادیگارد
- گریمهای باسمهای
سپیده شریعت رضوی
ترجیح میدهم جمله پایانی یادداشت را همین ابتدا بگویم که سینمای استراتژیک ما اگرچه نیازمند هزینههای کلان و پشتیبانی به اصطلاح سفت و سخت است اما در وهله نخست باید کار تیمی درست شکل بگیرد، ایدهپردازی حرفهای، همفکری و مشورت با متخصصان، نظارت و ارزیابی دقیق و البته اجرای حرفهای توسط فیلمسازان متبحر و مسلط اتفاق بیفتد. اگر به این گزارهها دقت و آنها را پیاده کنیم، قطعا با آثاری بهتر از «به وقت شام» و سریال «سقوط» و جدیدترین اثر ساخته شده با موضوع مشابه یعنی «قلب رقه» هستیم. هر سه اثر نامبرده به تلاشهای ایرانیان در دل داعش (این گروه منحوس و خونخوار که همچنان در گوشه و کنار جهان به فعالیتهای خصمانه خود ادامه میدهند.) به واسطه اهداف مختلف میپردازند.
اما هدف ما از نمایش داعش چه بوده است؟ قصد داشتیم فعالیت مبارزاتی خود را علیه دشمن به نمایش بگذاریم یا آنها را بیرحم و ترسناک نشان دهیم. اگر حتی این ۲ هدف را هم داشتیم، باز هم به آن نرسیدیم. «قلب رقه» هم مانند دو اثر دیگر داعش را نه تنها گروهی سفاک، سنگدل، و قسی القلب نشان نمیدهد بلکه جانشین رییس منطقه را به گونهای به نمایش میگذارد که با دیدن زن مورد علاقهاش، دست و دلش میلرزد و اشک بر چشمانش میدود در حالی که همگان میدانیم این گروه ستمگر چه ظلمها که بر زنان روا نداشتند. از سوی دیگر داعش گروه کمهوش و بی ذکاوتی نیست پس چرا اصرار داریم آنها را اینگونه نشان دهیم. اگر هم قصد داریم خود را قدرتمند جلوه دهیم که اتفاقا اینگونه هستیم، پس چرا این کار را هم درست انجام نمیدهیم؟
داعش در «قلب رقه» به عنوان دومین اثر سینمایی ساخته شده در سالهای اخیر با این موضوع همان داعش همیشگیست، در حالی که به عنوان دومین فیلم بلند ساخته شده در این زمینه باید بیشتر از اینها قساوت قلبش به نمایش گذاشته میشد و مخاطب را بیشتر با این گروه آشنا میکرد تا اینکه تنها بخواهد به نمایش سر بریدن و الله اکبر گفتن بسنده کند.
از سوی دیگر در این اثر با عملیات و برنامهریزی مستشاران ایرانی که به دل داعش زدند، آشنا نمیشویم و انگار هر کس کار خودش را میکند. «رضا» با بازی شهرام حقیقت دوست که انصافا خوش درخشیده است، آنچنان به دستورات توجه نمیکند و خود پیش میرود تا جایی که حضورش باعث تعجب ایرانیهای مقیم منطقه میشود. ناگفته نماند که «قلب رقه» از ضعف شخصیتپردازی نیز رنج میبرد و حتی مشخص نیست که «شیخ عباس» با بازی محمدرضا شریفینیا کیست که همه برای نجاتش در تلاشند درحالی که خودش به شدت منفعل است. «آقامرتضی» با نقشآفرینی فرهاد قائمیان نیز دیگر کاراکتری بلاتکلیف این فیلم است که ای کاش اساسا او را نمیدیدیم. البته در این میان نباید از بازی خوبی بازیگران عرب این اثر غافل شویم.
در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که «قلب رقه» به واسطه موضوع، صحنههای اکشن، بیگ پروداکشن بودن اثر و… میتواند مخاطب را تا پایان با خود همراه کند اگرچه نیازمند یک تدوین مجدد است تا ریتم اثر بالاتر برود و سکانسهای اضافی حذف شود.
۳ نکته درباره فیلم:
- انتخاب اشتباه محمدرضا شریفینیا
- بازی خوب شهرام حقیقتدوست
- تصویر تکراری از داعش
عوامل و بازیگران فیلم قلب رقه
در فیلم قلب رقه شهرام حقیقت دوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفینیا، مصطفی ساسانی، عامر علی و مهدی شیخ عیسی به ایفای نقش میپردازند.
عوامل فیلم سینمایی قلب رقه عبارتند از؛ تهیه کننده: سعید پروینی، نویسنده و کارگردان: خیرالله تقیانی پور، مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری امام روح الله، مدیر فیلمبرداری: داوود محمدی، تدوین: مهدی سعدی، موسیقی: کارن همایونفر، طراح صحنه: بهنام جعفری طادی، جلوههای بصری: حسن ایزدی، جلوههای ویژه میدانی: ایمان کرمیان، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، طراحی و ترکیب صدا: امین شریفی، مدیر تولید: وحید مرادی، طراح چهرهپردازی: احسان رناسی، طراحان لباس: امیر ملک پور و محمود بیاتی، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: امید همتی فراز، منشی صحنه: هدیه عباسی و عکاس: مهدی جودی. این فیلم سینمایی محصول بنیاد رسانهای بیان و بنیاد سینمایی فارابی است.
درباره خیرالله تقیانیپور؛ کارگردان فیلم
تقیانیپور که از چهرههای شناخته شده تئاتر و به ویژه تئاتر دفاع مقدس است از سال ۱۳۹۹ و با ساخت سریال «نجلا» به چهرههای شناختهشده برای مخاطبان تلویزیون نیز تبدیل شد. سریالی که در ماه رمضان سال ۱۴۰۰ روی آنتن رفت و فصل دوم آن نیز در نوروز و ماه رمضان سال ۱۴۰۱ پخش شد. البته او پیش از این سریال، دو فیلم «تونل» و «اینجا خانه من است» را نیز ساخته بود که هر دو در دایره فلیمهای دفاع مقدس میگنجند.
پس از پایان فصل دوم «نجلا» که با تغییر بازیگر نقش اول آن (محیا دهقانی) به جای سارا رسولزاده (همراه شده بود) برخی رسانهها از احتمال ساخت فصل سوم نیز خبر دادند. با این حال تقیانیپور در گفتوگویی این موضوع را تلویحاً رد کرده و گفته بود: «حقیقتش این است که ما در زمان ساخت «نجلا» فیلمنامه را طوری نوشته بودیم که قصه در قسمت آخر تمام شود و هیچ برنامهای برای ساخت فصل دوم یا ادامه داستان نجلا نداشتیم. اما درباره اینکه یک سریال فصلهای بعدی داشته باشد یا خیر کارگردان و تهیهکننده خیلی تصمیمگیر نیست و این مدیر است که تصمیم میگیرد سریال ادامه پیدا کند یا خیر»
این کارگردان سینما و تلویزیون تیرماه امسال و در جریان هشتمین جشنواره فیلم شهر موفق شد جایزه بهترین کارگردانی این جشنواره را برای مجموعه تلویزیونی «نجلا» از آن خود کند و در اختتامیه همان جشنواره نیز در گفتگو با آنا بار دیگر تأکید کرد که برنامهای برای تولید ادامه «جلا» ندارد. حال باید منتظر ماند و دستپخت سازنده «نجلا» روی پرده نقرهای را به تماشا نشست تا مشخص شود تقیانیپور در سومین و احتمالاً سختترین تجربه سینمایی خود چگونه از پس تولید «قلب رقه» برخواهد آمد.
چند نکته درباره فیلم
- بخشی از لوکیشنهای فیلم قلب رقه در شهرک دفاع مقدس و همچنین بخشی دیگر در خارج از ایران صورت گرفته است.
- موضوع این فیلم درباره محور مقاومت و رویدادهای منحصر به فردی است که در این عرصه اتفاق می افتد و همانطور که از نامش پیداست، بر اتفاقات چند سال اخیر سوریه متمرکز شده است.
- برخلاف آنکه پیشتر در برخی رسانه ها منتشر شده است، «قلب رقه» حاصل سرمایهگذاری و اهتمام بخش خصوصی است که تهیه کنندگی آن را سعید پروینی به عهده دارد و موسسه فرهنگی رسانه ای اوج، نقشی در تولید آن ندارد.
- شادی مختاری که با سریال جزیره سیروس مقدم به شهرت رسیده است پس از بازی در فیلم «پرونده باز است» کیومرث پوراحمد در جدیدترین فعالیت خود در فیلم قلب رقه حضور دارد.
- خیرالله تقیانی پور در شبهای زمستان و همزمان با سالگرد شهادت سردار سلیمانی سریال ترور را با تهیهکنندگی مجتبی امینی دبیر جشنواره فجر از شبکه یک سیما پخش کرد که موضوع آن درباره واقعه ترور سردار سلیمانی است.
حرفهای عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر
سعید پروینی | تهیه کننده: این فیلم کلاژی از قصههای واقعی بود. شهید سید رضی در تولید این اثر خیلی به ما کمک کردند و از روز اول تا پایان به ما کمک کردند. بعد از شهادت ایشان قرار شد که این فیلم را به ایشان تقدیم کنیم اما این فیلم درباره زندگی شهید نبود.
خیرالله تقیانیپور | کارگردان: بحث عاشقانه و درام داستان را خودم نوشتهام اما نفوذ در دل داعش را هم داشتهایم. به هر حال هم در تهران و هم در سوریه فیلمبرداری داشتیم و مجبور بودیم لانگ شات ها و برخی از صحنههای بسته را در سوریه و صحنههای بسته بسیاری را در ایران تهیه کنیم. ما وقتی وارد سوریه شدیم کشور هنوز ناامن بود و رژیم صهیونیستی بمباران را شروع کرده بود. من هر روز دعا میکردم که خون از دماغ کسی نیاید. من از همینجا از همه کسانی که در سوریه امنیت را برای ما ایجاد کردند، تشکر میکنم. علیالخصوص شهید سید رضی موسوی و امیرحسین جانپناه. بزرگترین چالش ما در سوریه این بود که سالم به هتل برگردیم.
محمدرضا شریفینیا | بازیگر: من آمدم که در کنار دوستان بنشینم و خسته نباشید به دوستان بگویم چون کار خیلی سختی بود. من خیلی کار کردهام اما «قلب رقه» یکی از آن کارهای سخت بود. نمیدانم شاید هم من دیگر پیر شدهام!
شادی مختاری | بازیگر: نسبت به کارهای قبلی خودم این نقش بسیار متفاوت بود. چالش یادگیری زبان عربی و گویش سوری سخت بود. همچنین گریم و پوشش و اینکه فیلمبرداری در سوریه بود برای من خیلی سخت بود. البته کار کردن در این گروه شانس بزرگی برای من بود. جای شهرام حقیقت دوست در اینجا خالی است، ایشان بازیگر خیلی بزرگی هستند.
هدایت هاشمی | بازیگر: به نظر من «قلب رقه» فیلم سختی بود. ساخت فیلم اکشن و جنگی به جز مساعدت و همدلی ارگانهای مختلف به توانایی گروه سازنده هم خیلی بستگی دارد. از آنجایی که من همیشه دوست دارم کارهای متفاوتی بازی کنم، با افتخار با این فیلم همراه شدم.
عبدالرضا انصاری | بازیگر: همه بچهها یک تیم و یک خانواده بودیم و شکر خدا همه زحمتها به بار نشسته است. زبان فیلم عربی بود اما بحث لهجهها مهم بود. حتی در بازیگران سوری هم لهجهها متفاوت بود و من گاهی سردرگم میشدم که لهجه درست کدام است؟ در سوریه هم مانند ایران در روستا لهجه خاص خودشان را داشتند و این کار را سخت میکرد.
مصطفی ساسانی | بازیگر: قصه من کمی با دوستان دیگر متفاوت بود و برای لهجه مربی خصوصی گرفته بودم و سعی میکردم یک سری عادت ها مانند ریتم تند در دیالوگ گفتن را کنار بگذارم. یک بخش سختی کار جغرافیا بود زیرا ما در آنجا ویرانی زیادی می دیدیم و صحنههای آخرالزمانی وجود داشت و باورمان نمیشد که یک کشور میتواند تا این حد ویران شود. یک چالش دیگر هم موتورسواری بود که در یک صحنه حتی نزدیک بود کشته شوم.
داوود محمدی | مدیر فیلمبرداری: تلاش ما این بود که در فضایی حرکت کنیم که کلیشه نباشد. خیلی از فیلمهای جنگی تحت تاثیر فیلم نجات سرباز رایان هستند و تکانهای زیادی دارند. از آنجایی که ما داستان عاشقانه هم در فیلم داشتیم محیط های گرم را انتخاب کردیم.
طبیعتا که هرکسی نظرش را با از روی دست دیگران کپی کردند مینویسه وگرنه غیر از ان نیست که همه یک دفعه متفق القول یک سوژه را تا حد نهایی بالا میبرند بدون اشاره به نکات منفی و یک سوژه را پایین میاورند بدون گفتن نکات مثبت. ممنون از فیلیمو شات که اطلاعات هر فیلم و نظری را قرار داده و ممنون تر که حداقل نظرات مردم را سانسور نمیکنید این قطعا نشان دهنده فکر درستیه که پشت این سیستم قرار داره 🙂
ولی نظرات توهین آمیز منتقدین گرامی را میتوانید توی کامنتهای قبلی که مردم اشاره کردند هم بخونید!
فکر می کنم هنوز تعریف درستی از کلمه نقد ارائه نشده برای همین هم نظر نیستیم.
دمتون گرم و خداقوت
🔘 «قلب رقه»؛ عاشقانهای بیمزه در دل داعش
▫️وقتی به نام فیلم برخوردم تصورم این بود که با یک فیلم داعشی پرهیجان و کمی با چاشنی ترس مواجهم، اما بعد از تماشای آن در سینما، کوه تصوراتم از هم متلاشی شد و با یک عاشقانهی امنیتی در دل داعش روبرو شدم.
▪️جدای از اینکه باگهای امنیتی فیلم برای یک مامور ایرانی خیلی در چشم میزد، با فیلمنامه قوی و سرحالی نیز طرف نبودیم؛ گرچه فیلمبرداری و صداگذاری را جزء نقاط قوت فیلم برمیشمارم.
▫️داستان از ابتدا لو رفته بود ولی میتوانست با شخصیتپردازی کاراکترها و تقویت قصه، همچنان بیننده را پای فیلم نگه دارد و در پایان بتواند تشویق را از تماشاگر بگیرد، گرچه رخ نداد. فیلم با پرداخت بهتر میتوانست برای پخش در خارج از ایران هم ادعا داشته باشد.
✍🏻 حسن مرادپور
ممنون از نقد های که دقیقا به فیلم وارد بود.
باعرض معذرت ولی منتقدین هنوز یادنگرفتند کلمات درست را برای ادای مفهومی که مدنظرشون هست بیان کنند و صرفا دوست دارند نظر شخصی خودشون را به مخاطب منتقل کنند بدون درنظر گرفتن این موضوع که نظرشان را نمیتوانند برای همه مخاطبین قالب کنند.
کاش به جای نوشته هایی که فکر میکنند خیلی روشنگرایانه و با دیدگاه منطقی و متفکرانه است کمی چاشنی شعور به نوشته هاشون اضافه میکردند و صرفا تلاش نمیکردند با کپی از دست هم دیگه صرفا یک سوژه را بالا ببرند و آن یکی را بکوبند.
طبیعتا هر منتقد نظر شخصی خودش رو مینویسه نه نظر دیگران رو! این نظرها هم لزوما نظر فیلیموشات نیست، نظر شخصی نویسنده است که در ابتدای نقدها هم به اون اشاره شده. اگه نظری حاوی توهین باشه طبیعتا تغییر میکنه ولی در این متنها وهنی اتفاق نیفتاده. نقد یک فیلمه نه بیشتر از اون.
چقدر نقدها مغرضانه هستند و بی ادبانه
جای تاسف داره که این افراد خودشون رو فرهنگی میدونن خیلی قشنگ بود فیلم
نظر شما با نویسندگان متفاوته و محترم. ولی این حاصل غرضورزی نیست. نتیجه سلیقه متفاوته.
فکر میکنید اگر بقیه رو تحقیر کنید مثلا خیلی باسواد به نظر میایید
اصلا تا حالا جشنواره عمار رفتید و کارها رو دیدید ؟ متاسفم برای بی ادبی منتقدینی که نظرات خام و دور از انصافشون رو اینجا میذارید
یک فیلم سفارشی محض.
یک سوژه تکراری عاشقانه در پایتخت داعش!!
وقتی اوس موسا، شیخ داعشی میشود؟! این چه لحن و شیوه سخن گفتنه طرف بازیگرش کارش بازیگریه.