یادداشتی درباره فیلم زندگی کردن

میراث کوروساوا و برنده نوبل ادبیات

آکیرا کوروساوا فیلمساز مشهور ژاپنی در سال ۱۹۵۲ فیلمی مهم و تاثیرگذار به نام «زیستن» را ساخت که با الهام از یکی از داستان‌های لئو تولستوی (مرگ ایوان ایلیچ)، تصویری عمیق و درگیر کننده از زندگی پر از تکرار و بیهوده مردی را نشان می‌داد که در مواجهه با خبر ناگهانی بیماری لاعلاجش و فرصت اندکی که برای زیستن و زندگی کردن در اختیار دارد، می‌کوشد تا از مدت زمان عمر باقیمانده‌اش بهترین استفاده را کرده و چیزهایی را تجربه کند که تا پیش از این بعلت درگیر شدن با عادت‌های زندگی امکان انجام آن‌ها را نیافته بود.

معرفی فیلم زندگی کردن

اقتباس ماهرانه آکیرا کوروساوا از نوشته تولستوی که در متن و کارگردانی توانسته بود فضای ژاپن دهه ۵۰ را با عناصر داستان مرجع منطبق نماید (تولستوی داستان مرگ ایوان ایلیچ را در سال ۱۸۸۶ به چاپ رساند) او را به یکی از مهمترین فیلمسازانی مبدل‌کرد که با اقتباس‌های درخشانش از نویسندگان بزرگ جهان، می‌تواند فضای بومی و فولکلور سرزمین مادری‌اش را با مضامین و داستان‌های رمان نویسان مطرح جهان مطابقت دهد. او به مطرح‌ترین فیلمساز ژاپنی بدل شده بود که اقتباس‌های سینمایی‌اش، هم از داستان‌های فولکلور (برگردان سینمایی او از داستان ریونوسوکه آکوتاگاوا، منجر به خلق شاهکاری چون راشومون شد) و هم از نویسندگان مشهوری چون داستایوفسکی (ابله)، شکسپیر (سریر خون و آشوب) و ماکسیم گورکی (در اعماق) توانست بسیاری از منتقدان و علاقه‌مندان سینما و ادبیات را شیفته این فیلمساز خلاق آسیایی کند.

بیل نای در فیلم زندگی کردن

با این توصیفات به نظر می‌رسد اگر یک شرکت فیلمسازی قصد تولید اثری اقتباسی از روی فیلم محبوب کوروساوا را در سر بپروراند (که خود آن فیلم نیز، اقتباسی از داستان مشهور لئو تولستوی است)، برای نوشتن فیلمنامه، هیچ گزینه‌ای بهتر از یک نویسنده برنده نوبل ادبیات که اصل و نسب ژاپنی هم داشته باشد، پیش روی نخواهد داشت. کازئو ایشی گورو یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان معاصر است که علاقمندان سینما در سال ۱۹۹۳ اقتباس جیمز آیوری از روی رمان «بازمانده روز» او را با بازی آنتونی هاپکینز و اما تامپسون که نامزد ۸ جایزه اسکار هم شد به یاد دارند.

آن‌هایی که به شکل مرتب بازار ادبیات و نشر را در کشورمان رصد می‌کنند نیز حتما با ترجمه تعدادی از آثار ایشی‌گورو بر روی پیشخوان کتابفروشی‌ها برخورد کرده‌اند (رمان بازمانده روز با ترجمه نجف دریابندری، وقتی یتیم بودیم با ترجمه مژده دقیقی و هرگز رهایم مکن با ترجمه‌های سهیل سمی و مهدی غبرایی در دسترس است) این نویسنده خلاق این بار در جایگاه فیلمنامه‌نویس و در مواجهه با اقتباسی از روی فیلم زیستن موفق می‌شود، آداب و رسوم خشک انگلیسی که بیش از هر چیز بر روی نحوه پوشش و نوع ارتباط برقرار کردن و مدل صحبت کردن استوار است را به خوبی به بن‌مایه‌های فیلم تزریق کرده و یک نسخه انگلیسی تمام عیار از دیدگاه ژاپنی کوروساوا را به مخاطب عرضه ‌کند.

شاید در همان نماهای اول فیلم زندگی کردن که کاراکتر پیتر ویکلینگ جوان خودش را به ایستگاه قطار رسانده و با استقبال مودبانه اما خشک و رسمی همکاران جدیدش روبرو می‌شود و تاکیدی که ویلیامز بعنوان مدیر و رئیس آن‌ها بر روی تناسب کت شلوار و کلاه و همراه داشتن چتر (بعنوان یکی از مظاهر با شخصیت بودن و یا آن طور که خودش می‌گوید جنتلمنی) به آن‌ها دارد، بتوان فضای سرد و بی‌روح حاکم بر روابط انسانی که هر گونه صمیمیت، بذله گویی و شادمانی در اجتماع را مساوی با بی‌ادبی و بی‌نزاکتی می‌داند را بهتر درک کنیم.

ایمی لو وود و بیل نای در فیلم زندگی کردن

در این میان بازی تحسین برانگیز و درگیرکننده بیل نای (در نقش ویلیامز که برایش کاندیداتوری جایزه اسکار را به همراه آورد) با آن چهره آرام، سرد و بی‌روحش، که جلوه‌ای تام و تمام از یک مرد تنها و آسیب‌پذیر را به نمایش می‌گذارد، توانسته همدلی تماشاگر را حتی بیش از بازیگر نسخه ژاپنی‌اش (تاکاشی شیمورا نقش اصلی فیلم زیستن ساخته کوروساوا را ایفا کرده) با خود به همراه داشته باشد.

شاید مرور دوباره سکانس تاثر برانگیز ورود ویلیامز به خانه و مرور خاطرات سال‌های دور و نزدیک‌اش که با نگاه ناباورانه و پر از اشتیاق و سوال او همراه می‌شود، در کنار نحوه بیان و صدای بریده بریده‌اش بتواند گوشه‌ای از توانایی تحسین برانگیز بیل نای را برای تماشاگر آشکار سازد. (پیشنهاد می‌کنم برای درک بهتر توانایی این بازیگر در فن بیان، هنگام تماشای فیلم نسخه زبان اصلی را با زیرنویس فارسی تماشا کنید)

میزانسن‌های خوب فیلمساز در برخی صحنه‌ها (نگاه کنید به سکانس حضور کارمندان شهرداری در پشت میزشان که زاویه دوربین و نوع قاب‌بندی کارگردان آن‌ها را در موقعیتی محاصره شده و پر از فشارِ پرونده‌ها و برگه‌های تل انبار شده قرار داده) که با اتکا به دیالوگ‌هایی از جنس: «هر چه آسمانخراش پرونده‌های کنار دستت بلندتر باشه، همه فکر می‌کنن به کارهای زیادی در حال رسیدگی هستی»، به تاکیدی طعنه‌آمیز از نمایش بوروکراسی ادارات متوسل می‌شود، توانسته خلاقیت الیور هرمانوس را در درک موقعیت پیچیده‌ای که برای داستانگویی انتخاب کرده به رخ مخاطب بکشد.

هرچند ماجرای شروع فیلم با کاراکتر پیتر ویکلینگ (که تماشاگر نا آشنا با داستان را در ابتدا به تصوری اشتباه از فیلم دچار کرده و به او این آدرس غلط را می‌دهد که احتمالا در حال تماشای زندگی یک جوان تازه وارد در دستگاه پر از بوروکراسی شهرداری است) و دیدگاهی که روایت داستانیِ فیلم را از کاراکتر پیتر به شخصیت ویلیامز تغییر مسیر می‌دهد، چندان با بافت کلی اثر هماهنگ نشده و شخصیت پیتر را همچون شیئی تزئینی و با نمک به تصویر کشیده که تاثیر چندانی نه بر روی کاراکتر اصلی (ویلیامز) دارد و نه باعث پیچش و یا تحرکی در درام مرکزی می‌شود.

با این همه، متن و فیلمنامه قابل قبول ایشی گورو در کنار کارگردانی روان الیور هرمانوس، توانسته فیلم زندگی کردن را به یکی از اقتباس‌های جالب توجه سینمای این روزها مبدل کند که برای علاقمندان ارزش وقت صرف کردن پیدا می‌کند.

تماشای آنلاین فیلم زندگی کردن در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

filimo the north pole