آرام و عمیق همچون پرنده لب پنجره
دوشنبهها؛ یک موسیقی فیلم
معرفی و نقد کامل فیلم نهنگ دارن آرونوفسکی
موسیقی «نهنگ» صدای چارلی است. همچنانکه قابهای فیلم متعلق به اویند، همچنانکه داستان، داستانِ اوست. موسیقی هم همچون وزن زیادِ چارلی که اولین چیزی است که از او به چشم میآید، راهی است برای شنیدن او.
آنهایی که فیلمهای دارن آرنوفسکی را دنبال میکنند میدانند که تا پیش از این، آرنوفسکی پیوسته با کلینت منسل در مقام آهنگساز همکاری کرده بود. برای آخرین فیلمش «نهنگ»، در ابتدا قرار بود آهنگی از مرحوم یوهان یوهانسون داشته باشد و موسیقی متن فیلم صرفاً از طریق جلوههای صوتی انجام شود اما در نهایت برنامهاش عوض شد، تصمیم گرفت تا دیفالت همیشگی موسیقیهایش را تغییر دهد و دست جدیدی را برای نوشتن موسیقی فیلم استخدام کند.
راب سیمونسن آهنگساز آمریکایی که او را بیشتر به عنوان هنرمندی مستقل و بنیانگذار گروه «The Echo Society» میشناسند، آهنگسازی «نهنگ» را در حالی انجام داد که پیش از این موسیقی فیلمهای مطرحی چون «روزهای تابستان»، (۲۰۰۹)، «مانی بال» (۲۰۱۱) و «زندگی پی» را ساخته بود. هرچند برای فیلمهای مستقل کوچکتری مانند اکنون شگفتانگیز و پروژههای تجاریتر و بزرگتری مانند دختر ستارهای هالیوود (Hollywood Stargirl) و پروژه آدم (The Adam Project) هم شناخته میشود.
به هر حال همینقدر شناخت ویکیپدیایی برای آهنگسازی که «نهنگ» را ساخته کفایت میکند. برگردیم به قصه فیلم و موسیقی. وقتی آرنوفسکی فیلمش را به اتمام رسانده بود و حتی تدوین هم کرده بود، سیمونسن به فیلم اضافه شد. آرنوفسکی اعتقاد داشت که اگر موسیقی از ابتدا روی فیلم بیاید، عوامل کارشان را به درستی انجام نمیدهند. سیمونسن به تماشای فیلم بدون موسیقی نشست و در همان نگاه اول به گفته خودش صدای فلوت را شنید. احساس میکرد که این فیلم نیاز به صدایی اثیری، ماورایی، توخالی و در عین حال بسیار حجیم دارد، چیزی در مایههای صدای اقیانوس. آنقدر هم ارجاعات به رمان «موبی دیک» زیاد بود و در طراحی صدا و طراحی تولید هم وجود داشت که انتخاب صدایی همچون فلوت عجیب نبود.
خاطرتان باشد چند سال پیش صوتی در اینترنت فراگیر شد با نام صدای نهنگ که این صدا واقعا صدایی شبیه به صدای فلوت داشت. بعدها موسیقیدانهای بسیاری روی آن مانور دادند، قطعات تلفیقی ساختند و کارهای خلاقه کردند. اما نگاه سیمونسن به نهنگ، صرفا از باب نامگذاری فیلم به این اسم، یا حتی داستان «موبی دیک» نبود. بلکه او در همان فیلم بیموسیقیِ آرنوفسکی، مردی را دیده بود که در دریای احساسات خودش گم شده است. این احساسات همچون توفانی سهمگین او را در بر گرفته و همچون موجهای دریا به اطراف پرتاب میکنند. برای اینکه این صدای توفان مصنوعی از آب درنیاید، آهنگساز سراغ یک ارگ پمپی قدیمی متعلق به قرن ۱۸ رفت و از ترکیب صدای این ارگ قدیمی و آن اتمسفر کلیسایی-ماورایی با فلوت بهره برد. این صدای ارگ قطعا در تقارن با آمدن ناگهانی توماس پسر نوجوانی که مبلغ مذهبی است معنادارتر میشود. آهنگساز برای اینکه او، رفتو آمدها و قصهاش در داستان موسیقی مغفول نمانند، علاوه بر اُرگ کلیسا از حال و هوای سرودهای مورمونها و آواهای مذهبی استفاده کرده است.
موسیقی فیلم نهنگ از آن دست موسیقی فیلمهای با حساب و کتاب است. پر از جزئیاتی است که آهنگساز تعمدا روی آنها مانور داده و به فراخور تصاویر برای آنها برنامهریزی کرده است. اصلیترین کاری که کرده است این بوده که صدای تنهاییهای چارلی را بازنماییِ موسیقایی کند
موسیقی فیلم نهنگ از آن دست موسیقی فیلمهای با حساب و کتاب است. پر از جزئیاتی است که آهنگساز تعمدا روی آنها مانور داده و به فراخور تصاویر برای آنها برنامهریزی کرده است. اصلیترین کاری که کرده است این بوده که صدای تنهاییهای چارلی را بازنماییِ موسیقایی کند. طبیعتا برای آهنگسازی که تنها فضای بسته یک خانه را دارد، با شخصیتی آرام که کارش نوشتن و تدریس است، در آستانه مرگ است و حتی نمیتواند از در خانهاش بیرون برود، کار سختی پیش روست. اما سیمونسن به تصاویر با دقت آرنوفسکی وفادار مانده است. او قدر نورهایی که با آنهمه وسواس فیلمبرداری شدهاند را میداند. او برای بازی برندان فریزر با آن گریم سنگین، ارزش قائل شده است و برای تمام این پکیج فرهیخته، موسیقیای از همان جنس نوشته است. او صدای تنهایی و احساسات ویرانشده یک نویسنده چاقِ طردشده را نوشته است. موسیقی او از جنس موسیقی کلاسیک ارکسترالی است که خلاقانه نوشته شده باشد نه صد در صد تابع الگوهای موسیقی کلاسیک. او برای چارلی که نویسندگی خلاق تدریس میکند، موسیقی کلاسیک نوشته است چرا که موسیقی کلاسیک به فضای خانه تاریک یک نویسنده با انبوهی ناکامی و تفکر میآید.
اما او جزئیات زیبا و امیدبخش قصه را هم درک کرده است. مثلا یکی از امیدبخشترین عناصر قصه، پرندهای است که اغلب به پنجره چارلی میآید، پرندهای که چارلی برایش هر روز غذا میگذارد. پرندهای که بالهایی به بیرون از خانه دارد و نماد آزادی چارلی است. آهنگساز برای این صحنهها از صدای فلوت و ابوا استفاده کرده است. صدای چارلی و صدای پرنده. دخترش الی که وارد قصه میشود هم این لحن امیدبخش همچون پرنده لب پنجره برای چارلی ادامه پیدا میکند. همچنانکه میتوان نور امید را در چشمهای چارلی با تماشای هرباره دخترش دید، موسیقی هم لحنش تغییر میکند و شادابتر میشود. موسیقی همان لحن آرام و عمیق را دارد اما ظرافتهای صوتی ویژه احوالات چارلی، لیز، الی و توماس هم به آن افزوده میشود. ویولنهایی که در نهایت عمق و آرامش نواخته میشوند و فقط در برخی سکانسها مثل باز شدن در اتاق خواب چارلی و الن پس از سالها، یا صحنه مرگ چارلی و…لحن موسیقی هیجان بالاتری را تجربه میکند.
ارکستر موسیقی معاصر لندن موسیقی «نهنگ» را با ۲۵ نفر نوازنده اجرا کرد که به نظر من یکی از بهترین ارکسترها برای اجرای نتهای کشدار و مینیمال سیمونسن به خصوص در زمینه سازهای کششی است.
در پایان اگر دلتان میخواهد موسیقی آرام و عمیق را همچون صدای یک نهنگ واقعی از دل اقیانوس نه از سطح آن بشنوید، موسیقی نهنگ حتما برایتان جذاب خواهد بود اما پیشنهاد من این است که این موسیقی را ترجیحا همراه با فیلم گوش کنید.