منتقدان قدیمی درباره فیلم پرطمطراق بهمن فرمان‌آرا چه نوشتند؟

فیلم بوی کافور، عطر یاس؛ روزهای ترانه و اندوه

۲۹ آذر سالگرد اکران این فیلم مهم فرمان آرا است

بوی کافور، عطر یاس بازگشت بهمن فرمان‌آرا به فیلمسازی بعد از غیبتی ۲۱ ساله بود. البته فرمان‌آرا در فاصله بین ۲ فیلم سایه‌های بلند باد (۱۳۵۷) و بوی کافور، عطر یاس از سینما دور نبود و (در آمریکا و کانادا) در تولید فیلم‌های مهمی مشارکت کرد. اما مشخصا بوی کافور، عطر یاس آغاز دوره جدیدی از فعالیت‌های سینمایی این فیلمساز قدیمی محسوب می‌شد. این فیلم، شاید بهترین شروع ممکن برای فرمان‌آرا بود و جایگاه او را، یک بار دیگر، به‌عنوان یک فیلمساز کاربلد در سینمای ایران تثبیت کرد.
به مناسبت سالگرد اکران فیلم بوی کافور، عطر یاس نگاهی انداخته‌ایم به چکیده نقدهایی که در زمان نمایش این فیلم در موردش نوشته شد.

خلاصه داستان فیلم بوی کافور، عطر یاس

خلاصه داستان فیلم بوی کافور عطر یاس این است؛ بهمن فرجامی فیلمسازی است که پس از سال‌ها دوری از فیلمسازی می‌خواهد به سفارش تلویزیون ژاپن فیلم مستندی درباره آداب‌ورسوم پس از مرگ در ایران بسازد. او در سالروز مرگ همسرش به بهشت‌زهرا می‌رود و در راه زن جوانی را سوار می‌کند و زن جنین بچه‌ای مرده را در ماشین جا می‌گذارد. در بهشت‌زهرا معلوم می‌شود که در گور کناری قبر زنش (که متعلق به اوست) کس دیگری را خاک کرده‌اند. او به سراغ وکیلش می‌رود تا این امور را رفع‌ورجوع کند. بعد باخبر می‌شود که دوست نویسنده‌اش – امیر – به‌طرز مشکوکی گم شده و برای یافتن به سردخانه بیمارستانی می‌رود. این دوست بعدتر پیدا شده و موقتا خیال فرجامی راحت می‌شود. مقدمات فیلم مستند – که حالا عملا تبدیل به فیلمی درباره مرگ خودش شده – ادامه می‌یابد؛ خریدن ترمه، سفارش حجله، و انتخاب بازیگران. فرجامی به مادرش نیز که دچار آلزایمر شده سر می‌زند و برایش قصه می‌خواند. در این میان خبر مرگ دوست نویسنده‌اش باعث ایست قلبی او می‌شود. پس از آن تصمیم می‌گیرد قرار فیلمبرداری را لغو کند. فردا صبح فرجامی از خواب برمی‌خیزد و درمی‌یابد که مُرده و همه بستگان و گروه فیلمبرداری برای اجرای مراسمی (به‌قول او) بدسلیقه آمده‌اند. تلفن زنگ می‌زند؛ پسر فرجامی‌ست که خبر تولد نوه‌اش را می‌دهد. مرگی در کار نیست. همه‌چیز کابوسی بیش نبوده است.

 

عوامل و بازیگران فیلم بوی کافور عطر یاس

نویسنده و کارگردان: بهمن فرمان‌آرا، مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری، تدوین: عباس گنجوی، موسیقی متن: احمد پژمان

بازیگران: بهمن فرمان‌آرا، رویا نونهالی، رضا کیانیان، پریوش نظریه، حسین کسبیان، مهتاج نجومی، ولی‌الله شیراندامی، داریوش اسدزاده، فیروز بهجت‌محمدی، مرتضی ضرابی، اصغر بیچاره.

ابراهیم آبادی در فیلم بوی کافور عطر یاس

جوایز و آمار فروش فیلم بوی کافور، عطر یاس

نمایش فیلم بوی کافور، عطر یاس در هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر با استقبال پرشور هیئت داوران روبه‌رو شد. سهم این فیلم از بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر ۱۱ نامزدی و ۷ سیمرغ بلورین به شرح زیر بود: برنده جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش دوم زن (رویا نونهالی)، بهترین فیلمبرداری (محمود کلاری)، بهترین موسیقی متن (احمد پژمان)، بهترین طراحی صحنه (ژیلا مهرجویی) و بهترین چهره‌پردازی (مهرداد شکرابی)، و نامزد جوایز بهترین فیلمنامه، بهترین صداگذاری (پرویز آبنار) و بهترین صدابرداری (آبنار). بوی کافور، عطر یاس همچنین جایزه بهترین فیلمنامه را از بخش بین‌الملل هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرد تا در مجموع ۸ سیمرغ بلورین به دست آورده باشد.

منتقدان هم استقبال خوبی از فیلم به عمل آوردند. در نظرسنجی ماهنامه فیلم از منتقدانش برای انتخاب بهترین‌های هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، بوی کافور، عطر یاس در رشته‌های بهترین فیلم (به‌طور مشترک با فیلم عروس آتش)، بهترین کارگردانی (به‌طور مشترک با عباس کیارستمی)، بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی متن، بهترین طراحی صحنه و لباس، و بهترین چهره‌پردازی رتبه اول و در رشته‌های بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد (بهمن فرمان‌آرا) و بهترین بازیگر نقش دوم زن (رویا نونهالی) رتبه دوم را کسب کرد.

در چهارمین دوره جشن سینمای ایران (جشن خانه سینما) بوی کافور، عطر یاس در ۲ رشته بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین موسیقی متن برنده و در ۵ رشته زیر هم نامزد شد: بهترین تدوین (عباس گنجوی)، بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین چهره‌پردازی، بهترین کیفیت لابراتواری در یک فیلم سینمایی، و بهترین نمونه فیلم (آنونس).

همچنین در چهارمین دوره جشن حافظ (جشن دنیای تصویر) در سال ۱۳۷۹ بوی کافور، عطر یاس نامزد ۵ تندیس شد هرچند هیچ جایزه‌ای به دست نیاورد. نامزدی‌های این فیلم در رشته‌های زیر بود: بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین موسیقی متن، بهترین بازیگر زن، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلم.

بوی کافور، عطر یاس از ۲۹ آذر ۱۳۷۹ روی پرده رفت و با جذب ۱۱۶ هزار و ۴۶ مخاطب در رتبه سی‌وششم پرمخاطب‌ترین فیلم‌های سال قرار گرفت.

فیلم بوی کافور عطر یاس

منتقدان درباره فیلم بهمن فرمان آرا چه گفتند؟

همجواری مرگ و زندگی یکی از نکاتی است که از نام فیلم هم قابل حدس بود. بنابراین طبیعی بود که منتقدان به این جنبه از فیلم توجه ویژه‌ای نشان دهند. علیرضا معتمدی در یادداشت خود در مورد فیلم‌های هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر (شماره ۲۴۹ ماهنامه فیلم/ اسفند ۱۳۷۸) این ویژگی را چنین توضیح داد: «فیلم بوی کافور، عطر یاس آشکارا فیلمی بدون قصه به‌معنای متعارف کلمه است. حرف‌های ناگفته بیست‌وچند سال سکوت فرمان‌آرا ناگهان در قالب فیلمی شدیدا تلخ اما سرشار [از] زندگی متجلی می‌شود. در سرتاسر فیلم سایه شوم مرگ را می‌بینیم که بهمن فرجامی، یا به‌نوعی بهمن فرمان‌آرا را تعقیب و تهدید می‌کند.»

نیما حسنی‌نسب: «به‌رغم چیزی که نام فیلم نوید می‌دهد، بوی کافور، عطر یاس تعادلی میان وجوه تلخ و شیرین و سیاه و سپیدش برقرار نمی‌کند. فضای اثر (با سهم عمده فیلمبردار و طراح صحنه در رنگ‌آمیزی و نورپردازی سرد) در القای بیهودگی دنیای هنرمند فیلم درست عمل می‌کند اما حضور پررنگ و جلوه کامل سیاهی مجال حضور عطر یاس را نمی‌دهد»

با این وجود، اکثر منتقدان به این نتیجه رسیدند که جایگاه مرگ در فیلم پررنگ‌تر از زندگی است. امیر قادری در نقد خود بر بوی کافور، عطر یاس (شماره ۲۶۴ ماهنامه فیلم/ بهمن ۱۳۷۹) این فیلم را چنین توصیف کرد: «بوی کافور، عطر یاس، نقطه اوج چندان واضحی ندارد. به داستان‌های همینگوی می‌ماند… این‌جا هم با توالی کلی اتفاق‌هایی روبه‌روییم که اوقات واپسین مردی در آستانه مرگ را تشکیل می‌دهند. ابتدا قضیه برخوردش با آن زن درمانده را داریم، بعد جریان فروخته شدن قبری که برای خودش خریده به یک نفر دیگر، اتفاق بعدی شنیدن خبر گم‌شدن دوستش است، آن وقت ماجرای برخوردش را با دکتر معالجش می‌بینیم… توجه دارید که این اتفاق‌ها، هیچ‌گونه ارتباط علّی با یکدیگر ندارند. انگار تنها به‌خاطر حضور مشترک قهرمان داستان در بطن تمام این اتفاق‌ها است که آن‌ها را کنار یکدیگر گذارده‌اند. انتخاب این الگوی روایتی برای فیلم، هوشمندانه به‌نظر می‌رسد. در اثر این ساختار ضداوج فیلم، خستگی و واماندگی بهمن فرجامی، به‌گونه تاثیرگذاری به ما منتقل می‌شود.»

حتی اکثر منتقدانی که بوی کافور را در فیلم بیش از عطر یاس استشمام کرده بودند هم این چیرگی را نشانه ضعف فیلم نمی‌دانستند. با این وجود نظر نیما حسنی‌نسب با آن منتقدان متفاوت بود. حسنی‌نسب در نقد خود بر این فیلم (شماره ۲۶۴ ماهنامه فیلم)، نداشتن تعادل بوی کافور، عطر یاس را زیر سوال برد: «به‌رغم چیزی که نام فیلم نوید می‌دهد، بوی کافور، عطر یاس تعادلی میان وجوه تلخ و شیرین و سیاه و سپیدش برقرار نمی‌کند. فضای اثر (با سهم عمده فیلمبردار و طراح صحنه در رنگ‌آمیزی و نورپردازی سرد) در القای بیهودگی دنیای هنرمند فیلم درست عمل می‌کند اما حضور پررنگ و جلوه کامل سیاهی مجال حضور عطر یاس را نمی‌دهد. به‌همین دلیل حتی خاطره‌ای که فرجامی از همسرش نقل می‌کند بیشتر به بوی کافور گرایش دارد. مادر که باید مظهر بوی یاس باشد، در فراموشی تلخ خود، حتی پسرش را هم به‌یاد نمی‌آورد و فرجامی در پس‌زمینه نور و گل‌های یاس اتاق مادر، برایش ادگار آلن‌پو می‌خواند! پیامد خبر قریب‌الوقوع نوه فرجامی، جسد نوزادی است که در ماشین او جا می‌ماند. سایه شوم و سیاه مرگ و نیستی سیطره کامل و قاطعی دارد و تلویزیون در کنار گفته‌های رئیس‌جمهوری درباره آزادی، تصاویری تکان‌دهنده از جنایت‌های بشری نمایش می‌دهد یا برنامه‌ای درباره کافکا پخش می‌کند. این میزان سیاهی و تلخی در آدم‌ها، موضوعات و لوکیشن‌ها در نهایت به زیان فیلم تمام می‌شود و مایه‌های بنیادین و استعاری چون همنشینی مرگ و زندگی، زایش و خلاقیت، سیاهی و سپیدی و بوی کافور و عطر یاس جلوه درستی نمی‌یابند و به حاشیه رانده می‌شوند.»

اما این میزان تلخی در فیلم ناشی از چه بود؟ در نگاهی سطحی، به‌نظر می‌رسد صرفا با نوعی حدیث نفس روبه‌رو هستیم. انگار فرمان‌آرا سعی کرده تا مصائبی را در فیلم بازتاب دهد که شخصا در طول سال‌ها نبود امکان ساخت فیلم در ایران تجربه کرده است. به نوشته محمد شکیبی (در شماره ۲۴۹ ماهنامه فیلم)، «کمی سوءتفاهم کافی است که بوی کافور، عطر یاس را یک اثر به‌شدت شخصی و خودپسندانه بیابیم که سینماگری با میزان زیادی اغراق درباره خود، حدیث نفس می‌کند و مخاطبان را فرا می‌خواند که لژ او را در جایگاه بزرگان تاریخ سینمای کشور محفوظ بدارند.»

با این وجود شکیبی اعتقاد داشت که بوی کافور، عطر یاس از این حد فراتر می‌رود. از این نظر، این ساخته فرمان‌آرا، «بیشتر یک گلایه است از آن‌چه بر نسلی از اهل فرهنگ و هنر رفته و پاره‌ای ناهنجاری‌ها که نه فقط بر هنرمندان بلکه بر همگان تحمیل شده است. فصل‌های مجزای فیلم که هربار با حرکت قطاری که سینماگر در آن نشسته و به مسافرتی نامعلوم می‌رود ما را به یکی از ایستگاه‌های درونی فیلم وارد می‌کند و هربار با آمیخته‌ای از مالیخولیا، طنز، نقد اجتماعی و کمی وهم مرگ مواجه می‌شویم، اگر نه مرگ خویش لااقل مرگ یک هنرمند و شاید هم مرگ هنر.»

علیرضا معتمدی هم در یادداشت خود نظر شکیبی را تایید کرد: «گرچه در گوشه‌وکنار فرمان‌آرا را به خودشیفتگی و دلسوزی برای خود یا به ارجاع به خود دادن متهم می‌کنند اما واقعیت این است که فیلم فرمان‌آرا تنها درباره خودش نیست، فیلمی‌ست درباره یک نسل، همان‌طور که در صحنه‌ای از فیلم فرجامی (فرمان‌آرا) خطاب به ولی شیراندامی افتاده در بستر و در پاسخ به پرسش او که پرسیده «حتما نقش اول فیلمت هم منم» می‌گوید؛ «همه ما نقش اول این فیلم هستیم.» [نقل به مضمون].»

فیلم بوی کافور عطر یاس

بوی کافور، عطر یاس و دوران اصلاحات

زمانی که بوی کافور، عطر یاس ساخته می‌شد، اثرات جریان اصلاحات بر فرهنگ و هنر ایران مشخص شده بود. سال‌های ۷۸ و ۷۹ را می‌توان اوج این تاثیرگذاری دانست. عجیب نبود که تعداد زیادی از فیلم‌های ساخته‌شده در آن ۲ سال، داشتند شرایط تحول‌یافته فرهنگی و اجتماعی کشور را بازتاب می‌دادند. بوی کافور، عطر یاس یکی از این فیلم‌ها بود. مجید اسلامی در گزارش جشنواره‌ای خود (شماره ۲۴۹ ماهنامه فیلم)، در کنار تحسین جنبه‌های دیگر فیلم بهمن فرمان‌آرا، به این ویژگی هم اشاره کرد: «بوی کافور، عطر یاس بزرگ‌ترین شگفتی جشنواره است. داستانی ساده، بازی‌هایی قابل‌قبول و تکنیکی مثال‌زدنی. تنها فیلمی که از فضای باز این دوران جدید استفاده هوشمندانه‌ای کرده و تقریبا می‌تواند هر تماشاگری را راضی کند، بی‌آن‌که باجی به او بدهد. ماجراهای فرعی فیلم واریاسیون‌های دغدغه اصلی قهرمان فیلم است، و فیلم با ریتمی دلنشین با روایتی اپیزودیک با وقار تمام پیش می‌رود و در سکانس درخشانی به پایان می‌رسد. کنایه‌های سیاسی فیلم، آشکار ولی هم‌جهت با موضوع است و نگاه تمثیلی فیلم در صحنه‌هایی چون ملاقات با مادر، به کمک وجه عاطفی صحنه به‌خوبی به تعادل درآمده.»

مجید اسلامی: «داستانی ساده، بازی‌هایی قابل‌قبول و تکنیکی مثال‌زدنی. تنها فیلمی که از فضای باز این دوران جدید استفاده هوشمندانه‌ای کرده و تقریبا می‌تواند هر تماشاگری را راضی کند، بی‌آن‌که باجی به او بدهد»

تفاوت بوی کافور، عطر یاس با دیگر فیلم‌های به‌اصطلاح «دوم‌خردادی» در یادداشت هادی چپردار در همین شماره ماهنامه فیلم به‌شکل جزیی‌تری مورد اشاره قرار گرفت: «اگر عده‌ای دوم خرداد را وسیله کرده‌اند و حداکثر استفاده‌شان از «آزادی‌های گسترده» به‌دست آمده در سینما به تاکید گستاخانه روی کلمه جاکوزی [جکوزی] در فیلم‌شان از دهان دانشجویان مقیم پیتزافروشی‌های مرکز محدود می‌شود، در عوض بهمن فرمان‌آرا زیرکانه به‌سراغ فیلمی می‌رود که فکر ساختنش تا چند سال پیش در خواب هم به ذهن کسی نمی‌رسید. تاکیدهای آشکار و پنهان فیلم بر حال‌وروز اهل فرهنگ و هنر و نویسندگان، مطبوعات، قتل‌ها، و کلا رویدادهای سیاسی و اجتماعی اخیر، جدا از ظرافتی که در وارد کردن‌شان به فیلم (به‌عنوان تک‌ایده‌های مستقل) به کار رفته، از نظر موضع‌گیری نیز آگاهانه، روشن‌بینانه و منصفانه است. البته فیلم را نمی‌توان کاملا بی‌عیب‌ونقص دانست، بعضی گفت‌وگوها کمی آزارنده هستند و بعضی جاها جذابیت فیلم کمتر می‌شود (به‌ویژه در پرده دوم). برخی صحنه‌ها هم برای تماشاگر عادی که به‌طور کامل در جریان حوادث اصلی و واقعی نیست، ممکن است بی‌معنی به‌نظر برسد. به‌هرحال در میان خیل فیلم‌های «پُست-دوم خردادی»، بوی کافور، عطر یاس بی‌تردید شاخص‌ترین و بی‌غرض‌ترین است.»

ایرج کریمی هم در یادداشت جشنواره‌ای خود به‌شکل نسبتا مفصلی به بوی کافور، عطر یاس پرداخت و تلاش برای حفظ زندگی در عین همجواری با نشانه‌های مرگ یا ناامیدی را یکی از کلیدهای درک دنیای فیلم دانست: «بهمن فرجامی/ فرمان‌آرا در اوایل فیلم در پی یک سکانس درخشان – بهترین سکانس فیلم با بازی تکان‌دهنده و به‌یادماندنی رویا نونهالی – زن جوان و تهیدستی را در راه بهشت‌زهرا سوار می‌کند که بچه مرده‌اش را در ماشین او باقی می‌گذارد… فرجامی سر خاک زنش با دیدن این‌که مرده دیگری («حاجی مساوات» نامی) را در قطعه بغلی که متعلق به خود او بوده به خاک سپرده‌اند یکه می‌خورد. ۲ کارمند دفتری بهشت‌زهرا که هر ۲ زال هستند پاسخ قانع‌کننده‌ای برایش ندارند: این ۲ مرد زال، بی‌چهرگی مرگ را در شرایط به‌خصوصی مجسم می‌کنند… عملا از همان سکانس درخشان نونهالی… پیداست که «مرگ» از دغدغه‌های هستی‌شناختی به‌سرعت بدل به واقعیتی اجتماعی و سیاسی در فیلم می‌شود. فرمان‌آرا/ فرجامی هوشمندی به‌خرج می‌دهد که این بی‌چهرگی را درمی‌یابد و به آن بدل می‌زند: حالا که می‌شود آدم‌ها را جای هم‌دیگر دفن کرد، در سایه شوم این مرگِ بی‌تمیز، چرا جای همدیگر زندگی نکنیم؟».

از دید کریمی، بوی کافور، عطر یاس را از جنبه‌ای می‌شد ادامه فیلم شازده احتجاب (دیگر ساخته فرمان‌آرا) در نظر گرفت: «اگر مبنا را بر رابطه فرجامی و نوکرش قرار بدهیم – که اصلا رابطه بی‌اهمیتی هم در فیلم نیست – آن‌گاه این فیلم را می‌توان ادامه شازده احتجاب در نظر گرفت: مراد خبر مرگ خود شازده را در پایان رمان/ فیلم شازده احتجاب می‌آورد و حالا شازده در بوی کافور، عطر یاس می‌خواهد به‌رغم همه‌چیز، به‌رغم انقلاب/ مساوات، به حیاتش ادامه بدهد (همیشه مرگ شازده‌ها به‌علاوه انقلاب‌ها – در یک معنای آرمانی و مجازی – معادل مساوات، دست‌کم در یک معنای تخیلی، بوده است). کتاب خواندن مصرانه فرجامی برای مادری که عملا مرده‌ای در نظر می‌آید اصرار او بر همین ادامه حیات است (در این‌جا هم کلفت خانه کار فرجامی را بی‌فایده می‌داند).»

در زمان اکران عمومی بوی کافور، عطر یاس هم عده‌ای از منتقدان به ویژگی‌های مرتبط با روح دوران در فیلم اشاره کردند. به‌عنوان مثال امیر قادری یکی از صحنه‌های فیلم را مثال زد: «وقتی سید محمد خاتمی از شکنندگی فضایل انسانی هنگام برخورد با شرایط نبود آزادی می‌گوید، [بهمن فرجامی] با چهره‌ای غمگین و خسته به صفحه تلویزیون خیره می‌شود. (این از بهترین صحنه‌های فیلم است؛ کات از شور رئیس‌جمهور به چهره‌ای آرام و ساکت).» نکته‌ای که در این مثال کوتاه نهفته است، نمایش اثرات ناامیدی در شخصیت اصلی نسبت به بهبود در شرایط کاری‌اش است. انتقال این حس زمانی جالب‌تر جلوه می‌کند که به یاد بیاوریم بوی کافور، عطر یاس در اوج هیجان نسبت به دوم خرداد و تاثیراتش ساخته شده بود.

ویدیوکلوپ فیلیموشات| مرور فیلم‌های دوست‌داشتنی

هما توسلی هم در نقد خود (شماره ۲۶۴ ماهنامه فیلم) با منتقدانی که بوی کافور، عطر یاس را بهترین نوع استفاده از شرایط بعد از دوم خرداد می‌دانستند موافق بود و مثال‌هایی را برای تایید ادعای خود مطرح کرد: «می‌توان گفت غیر از وجه شخصی، وجوه سیاسی و اجتماعی فیلم در همه‌جای اثر و با واسطه اشاره‌هایی در دیالوگ‌های افراد به‌چشم می‌خورد. برخی از این اشاره‌ها صرفا سیاسی‌اند و وظیفه اعتراض به وضع موجود را بر عهده دارند. نمونه عینی این اشاره‌ها، دیالوگ فرمان‌آرا در جواب وکیل است: «فعلا که در این ملک، بی‌خبری بدخبری است». این اشاره‌ها و گاه کنایه‌ها در سکانس تلویزیون به اوج صراحت می‌رسد و جالب است که این صراحت برخلاف فرض‌های همیشگی، نه‌تنها ایجاد دافعه نمی‌کند بلکه بیننده را مشتاقانه از فضای فیلم دور و در عمق سخنان خاتمی غرق می‌کند. کنار هم گذاشتن سخنان کافکا درباره عدالت، نمایش رفتار قرون وسطایی نیروهای شبه‌نظامی در برخورد با طرفداران رئیس‌جمهور «منتخب» سیرالئون و بعد دقایقی از سخنرانی رئیس‌جمهور کشور خودمان، فراتر از این‌که به‌شکل تاثیرگذاری گویای موضع فیلمساز است، شاید موجزترین و بهترین نوع استفاده از فضای نیمه‌آزاد پس از دوم خرداد هم هست.»

رویا نونهالی در فیلم بوی کافور عطر یاس

کیفیت ساختاری فیلم فرمان آرا

وقتی بهمن فرمان‌آرا از شباهت ساختار اثرش با ساختار «رمان نو» صحبت کرد، مهم‌ترین کد را به منتقدان و تماشاگران بوی کافور، عطر یاس داد. رمان نو یک جنبش ادبی بود که در دهه ۱۹۵۰ در فرانسه شکل گرفت و از ویژگی‌های آن می‌توان به مخالفت با عناصر سنتی روایت، بی‌هویت بودن شخصیت داستان، درهم ریختن دنیای نظم‌یافته ادبیات کلاسیک، و نمایش سلسله حوادثی که ممکن است ربط دراماتیکی به هم نداشته باشند اشاره کرد. با این توضیحات بود که برخی از منتقدان، پس از تماشای بوی کافور، عطر یاس در جشنواره فجر، به این شباهت اشاره کردند. شهزاد رحمتی در شماره ۲۴۹ ماهنامه فیلم چنین نوشت: «ساختار فیلم، همان‌طور که خود فرمان‌آرا هم گفته، به ساختار رمان نو شباهت دارد: ساختاری اپیزودیک‌وار که از پاره‌هایی به‌ظاهر بی‌ارتباط با هم تشکیل شده؛ پاره‌هایی که اغلب می‌توانند به‌تنهایی موضوع یک فیلم مستقل باشند. مثلا ماجرای زنی که نوزاد مرده‌اش را در آغوش دارد…، ماجرای دفن شدن شخصی دیگر در قبری که بهمن فرجامی برای خودش خریده است، و…»

مصطفی جلالی‌فخر: «بوی کافور، عطر یاس بی‌آن‌که ملزم به روایت یک داستان باشد تنها به نمایش بخشی از زندگی و حسی از غربت و مرگ اکتفا می‌کند و موفقیتش را در خلق این «نمایش» رقم می‌زند»

مصطفی جلالی‌فخر هم در همان شماره، این ویژگی را چنین توضیح داد: «چنین ساختاری که خود فرمان‌آرا به «رمان نو» تشبیه کرده بسیار دشوار می‌نماید و حفظ انسجام اثر به کنترل توانمندی نیاز دارد. فیلمساز با اثر یگانه شازده احتجاب ثابت کرده بود که واجد این توانایی‌ست: یگانه از بابت بازی با زمان و درهم‌آمیختگی سه سطح زمانی متداخل از جریان سیال ذهن کتاب گلشیری که بسیار سخت می‌نمود. بوی کافور، عطر یاس بی‌آن‌که ملزم به روایت یک داستان باشد تنها به نمایش بخشی از زندگی و حسی از غربت و مرگ اکتفا می‌کند و موفقیتش را در خلق این «نمایش» رقم می‌زند.»

ساختار بوی کافور، عطر یاس البته صرفا الهام‌گرفته از ادبیات نبود و پیشینه‌ای سینمایی هم داشت. در گفت‌وگویی که مجید اسلامی و هوشنگ گلمکانی هنگام اکران عمومی بوی کافور، عطر یاس با فرمان‌آرا انجام دادند (شماره ۲۶۴ ماهنامه فیلم)، اسلامی به شباهت فیلم فرمان‌آرا با سینمای هنری اروپا اشاره کرد: «فرم فیلم طوری‌ست که مرا یاد سنت سینمای هنری اروپا می‌اندازد. همان سینمایی که در اروپا از دهه ۱۹۵۰ شروع می‌شود و در دهه ۱۹۶۰ به اوج می‌رسد. شکل اپیزودیک فیلم و این‌که قهرمان فیلم با هر شخصیتی تقریبا فقط یک‌بار روبه‌رو می‌شود…»

و فرمان‌آرا در پاسخ، چنین گفت و سعی کرد شبهه شباهت ساختار فیلمش به فقط یک ساختار معین دیگر را رد کند: «این ساختار به درد این کار می‌خورد و دست مرا باز می‌گذاشت و به‌همین دلیل هم از آن استفاده کردم. دنبال شباهتش هم با هیچ فرم دیگری نبودم. مثلا فیلم‌های اپیزودیک طوری‌ست که اپیزودها به هم ارتباطی ندارند، مثل قصه‌های کیش که هر کارگردان نگاه خودش را دارد ولی این‌جا اپیزودها پشت‌هم است.»

جای دیگری از همین گفت‌وگو، فرمان‌آرا به این اشاره کرد که در طراحی ساختار بوی کافور، عطر یاس نه‌تنها از ادبیات و سینما، بلکه از تجربیات روزنامه‌نگاری هم بهره جسته است: «من در جوانی یکی‌دو تا کلاس روزنامه‌نگاری رفتم. چیزی که به ما یاد می‌دادند این بود که در مطلبی که می‌نویسید پاراگراف اول باید خلاصه چیزی باشد که در پاراگراف‌های بعدی گسترش‌اش می‌دهید. مقداری از این ساختار استفاده کرده‌ام و چون ساختار رمان نو مد نظرم بود، توی پرده اول می‌خواستم همه مسائل را مطرح کنم.»

منتقدان دیگری هم به ویژگی‌های ساختاری بوی کافور، عطر یاس اشاره کردند. به‌عنوان مثال ناصر صفاریان (در شماره ۲۴۹ ماهنامه فیلم) به بافت مستندگونه اثر اشاره کرده که دست فیلمساز را برای حرکت میان حوزه‌های مختلف باز می‌گذارد: «فیلم فرمان‌آرا یک اثر فلسفی درباره مرگ و زندگی است که در دل این موضوع، به عرصه‌های گوناگون سیاست و اجتماع هم سرک می‌کشد و درباره عدالت، آزادی، اقتصاد، هنر و خیلی چیزهای دیگر حرف می‌زند. بافت مستندگونه اثر به فیلمساز این اجازه را می‌دهد که چنین کاری کند و انتخاب این قالب، دست او را باز گذاشته تا چیزهایی را که طی این ۲۰ سال در دل داشته، یک‌جا بیان کند.»

امیر قادری هم مثال‌هایی از جزییات تحسین‌برانگیز فیلم بیان کرد. به‌عنوان نمونه، قادری به یکی از تمهیدات جذاب قابل‌ردیابی در کارگردانی فیلم اشاره کرد که به‌خوبی حال‌وهوای شخصیت اصلی را بازتاب می‌دهند: «۳ تراولینگ اپیزود اول که فرجامی را در مکان‌های تنگ و بسته همراهی می‌کنند (به‌ترتیب: پارکینگ، بیمارستان و راهروی یک ساختمان) با ظرافت، وجوه خاصی را از ذهنیت مرگ‌خواه او و چگونگی رابطه‌اش با جهان اطرافش بازتاب می‌دهند و ما را با او همراه می‌سازند.»

رضا کیانیان در فیلم بوی کافور عطر یاس

نتیجه‌گیری

بیش از ۲ دهه بعد از ساخت بوی کافور، عطر یاس وقتی فیلم را مرور می‌کنیم، کماکان با اثری قابل‌دفاع روبه‌رو می‌شویم. بعضی از قسمت‌های فیلم آزاردهنده جلوه می‌کنند – به‌خصوص شعارهای صریح و بی‌ظرافتی که در فیلم مطرح می‌شوند و البته حجم‌شان در آثار فرمان‌آرا، تقریباً فیلم‌به‌فیلم بیشتر شد و گاه غیرقابل‌تحمل جلوه کرد – اما جزییات هوشمندانه ساختاری و اجرای حساب‌شده فرمان‌آرا باعث شده‌اند که بتوان بوی کافور، عطر یاس را بدون در نظر گرفتن زمان ساخت و اکرانش هم تماشا کرد و از دیدنش لذت برد. با این وجود، با در نظر گرفتن این نکته که فیلم در چه دوره‌ای ساخته شد، اهمیتش بیشتر می‌شود.

در دوره‌ای که خیلی‌ها سرخوش از آزادی‌های نسبی ایجادشده در دوران دوم خرداد، به‌شکلی سطحی از این امکانات استفاده می‌کردند، فرمان‌آرا به‌شکل عمیق‌تری از این فرصت بهره برد. هر چند فیلم با حسی از امیدواری به‌پایان می‌رسد اما بوی کافور، عطر یاس بیشتر فیلمی هشداردهنده بود که نشان می‌داد این تغییرات هنوز نتوانسته‌اند خیلی از مشکلات را حل کنند. گذر زمان نشان داد بیهوده نبود که، به قول برخی از منتقدان، از این فیلم بیشتر بوی کافور به مشام می‌رسید تا عطر یاس!

تماشای فیلم بوی کافور عطر یاس در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil