نویسندگان فیلمنامه در سطح هالیوود، ماهها روی نگارش سناریو وقت میگذراند، شخصیتها را بارها پرداخت میکنند و برای خلق درام به شکل اصولی و هیجانانگیز، بارها فیلمنامه را بازنویسی میکنند. به خاطر همین سطح از دقت و حرفهایگری است که دستمزد نویسندگان در هالیوود بالاست و البته فیلمنامه برای اکثر کارگردانان وحی منزل است و جز در شرایط خیلی خاص تمایلی بهدست بردن در جزئیات آن ندارند.
اما گاهی اتفاقات پیشبینینشده یا بداههای در صحنه فیلمبرداری میافتد که نه در فیلمنامه به آن اشاره شده و نه برای آن برنامهریزی کردهاند… در این مطلب میخواهیم به ۱۰ مورد از صحنههای بهیادماندنی تاریخ سینما که به صورت بداهه ضبط شدهاند اشاره کنیم.
اتفاق برنامهریزی نشده یا صحنه بداهه یعنی بازیگر به شکل خلقالساعه حرکتی انجام میدهد یا در صحنه اتفاقی میافتد که قرار نبوده بیفتد، مثلا شیئی میشکند. در این حالت اگر کارگردان و بازیگر به شکل توأمان باهوش و منعطف باشند، بدون توجه به این اتفاقات و بدون کات دادن صحنه را ادامه میدهند تا ببینند حاصل کار چه از آب درخواهد آمد. این انعطاف و هوشمندی و حرکات بداهه در سینما، منجر به شکلگیری چند مورد از بهترین سکانسهای تاریخ سینما شده است.
[این مطلب آپدیت شده است]
ایندیانا جونز و مهاجمان صندوقچه گمشده | Raiders Of The Lost Ark | 1981
۱. در سکانسی از این اکشن ماجراجویانه به یادمانی استیون اسپیلبرگ، دکتر جونز که از یک تعقیبوگریز طاقتفرسا جان سالم به در برده ناگهان با یک فرد شمشیرزن که مشغول چرخاندن شمشیرش در هواست مواجه میشود. جونز ابتدا آماده نبرد با شمشیر میشود، اما ناگهان چهره منزجری به خودش میگیرد و هفتتیرش را از غلاف درمیآورد و با تیر، شمشیرزن را خلاص میکند!
در حقیقت برای فیلمبرداری این صحنه ۳ روز زمان درنظر گرفته شده بود! اما پس از ۳ ماه فیلمبرداری در گرمای وحشتناک تونس و ابتلای هریسون فورد به اسهال خونی در طول این مدت، او که طاقت ۳ روز فیلمبرداری اضافه را نداشت به صورت بداهه این صحنه مضحک را اجرا کرد و با موافقت اسپیبلرگ این صحنه در فیلم ثبت شد!
کابوی نیمهشب | Midnight Cowboy | 1969
۲. داستین هافمن یکی از بهترین بازیهای عمرش را در این اثر جاودانه جان شلزینگر انجام داده و این اجرای درخشان، با یک بازی بداهه محشر هم همراه شده است. در صحنهای از فیلم دو شخصیت جو باک (با بازی جان وویت پدر آنجلینا جولی) و راتسو ریزو (با بازی داستین هافمن) مشغول پیادهروی در پیادهروهای شلوغ نیویورکسیتی هستند.
از آنجایی که تهیهکننده پولی برای بستن کامل یک خیابان و استفاده از سیاهیلشکر در صحنه نداشت، تصمیم بر این شد که صحنه به صورت واقعی و از دور فیلمبرداری شود. از آنجایی که همهچیز به صورت طبیعی و واقعی پیش میرفت، زمانی که یک تاکسی نزدیک بود روی خط عابر پیاده با هافمن برخورد کند، هافمن واقعا از کوره در رفت و با کوبیدن روی کاپوت ماشین به صورت بداهه گفت: «من دارم اینجا راه میرم! من دارم اینجا راه میرم!»
درخشش | The Shining | 1980
۳. مشهورترین جمله مشهورترین صحنه شاهکار استنلی کوبریک حاصل نبوغ و بداههپردازی جک نیکلسون است. کوبریک کارگردان بسیار وسواسی و سختگیری بود و نسبت به اجرای کامل و موبهموی سناریو وسواس بیمارگونهای داشت، اینکه چطور حاضر شده بداههپردازی بازیگرش را در یکی از حساسترین سکانسهای فیلم (و مشهورترین پلان آن!) بپذیرد، احتمالا نشان از بزرگی نیکلسون دارد.
در صحنهای که جک تورنس عصبانی، دیوانهوار با یک تبر دنبال همسرش افتاده که او را بکشد، زن بیچاره در حمام پنهان میشود. در این لحظات جک با ضربات پیدرپی تبر شکافی درون در ایجاد میکند و سرش را از لای شکاف میآورد بیرون و به شکل ترسناکی میگوید: «جانی اینجاست!» جمله معروف «جانی اینجاست» داخل فیلمنامه نبود! نیکلسون آن را از لحظهای که اد مکماهون مجری یک تاکشوی محبوب آمریکایی داشت میهمان برنامهاش جانی کارسون را به حضار معرفی میکرد الهام گرفت یا اصطلاحا دزدید!
جانگوی از بند رها شده | Django Unchained | 2012
۴. فیلم ضیافتی از بازیهای درخشان است. بهخصوص از سمت کریستوف والتز و لئوناردو دیکاپریو که هردو یکی از بهترین بازیهای عمرشان را در فیلم تارانتینو به نمایش گذاشتهاند.
در سکانسی که جانگو به همراه دکتر شولتز میهمان مزرعه و خانه ترسناک کلوین کندی هستند، ۲ اتفاق عجیب میافتد؛ اول اینکه زمانی که دیکاپریو با خندهای تمسخرآمیز مشغول مزه کردن لیوان نوشیدنیاش است، یکی از مشهورترین میمهای اینترنتی چند سال اخیر خلق میشود! دوم اینکه بعد از رو شدن دست میهمانان مزرعه توسط کندی، او با عصبانیت شروع میکند به ادای یک نطق طولانی و درخشان در باب ضعیف بودن نژاد سیاه و در لحظهای از نطق دستش را با عصبانیت میکوبد روی گیلاس نوشیدنی روی میز. در این صحنه دست دیکاپریو به شکل عمیقی برید و خونی که در فیلم با دستمال از دستش پاک میکند واقعی بود، ولی برای اینکه حسش از بین نرود و اجرای بینظیرش خراب نشود، صحنه را با دست بریدهشده ادامه داد و به شکل بداهه دستش را با دستمال پاک کرد.
راننده تاکسی | ۱۹۷۶ | Taxi Driver
۵. اسکورسیزی جوان شاهفیلمش را در دهه ۷۰ ساخت. فیلم راننده تاکسی نمایانگر وضعیت اجتماعی نابهنجار نیویورک در سالهای بعد از جنگ ویتنام بود و به اعتقاد بسیاری، بهترین اثر کارگردانش است.
اما بداهه این سینما کجاست؟ در سکانس معروفی از فیلم که تراویس بیکل (با بازی رابرت دنیرو) با آن هفتتیر بزرگش روبروی آینه ایستاده و در حال تمرین اسلحهکشی و تیراندازی است، همهچیز بداهه و بر اساس قریحه دنیرو پیش میرود. ادای جمله «داری با من حرف میزنی؟» از سوی تراویس رو به آینه خطاب به خودش کاملا بداهه بود و به یکی از مشهورترین جملات تاریخ سینما تبدیل شد.
رفقای خوب | ۱۹۹۰ | Goodfellas
۶. شاهکار گنگستری پردیالوگ و مفرح استاد اسکورسیزی سرشار از لحظات ناب است. اگر جزء خورههای فیلم باشید، سکانس معروف کلوپ شبانه و کلکل بین تامی (با بازی جو پشی) و هنری (با بازی ری لیوتا) سر اینکه تامی وانمود میکند از شوخی هنری، ناراحت شده را به یاد دارید.
نکته محیرالعقول این سکانس معروف نه بازی دیوانهوار پشی و دیالوگهای مسلسلوار او، که بداهه بود کل دیالوگهای این صحنه است. البته این بداههگری قبلا به اطلاع اسکورسیزی رسیده بود، ولی بقیه بازیگران حاضر در صحنه از آن خبر نداشتند. داستان از این قرار بوده که این دیالوگها برگرفته از یکی از خاطرات پشی در دورانی بوده که به عنوان گارسون در رستورانی کار میکرده و خطاب به یکی از کلهگندههای مافیا گفته «تو خیلی مضحکی» و طرف هم ایستگاه پشی را گرفته و او را تا سر حد مرگ ترسانده است!
اسکورسیزی وقتی این ماجرا را میشنود از اجرای آن در فیلم استقبال میکند، ولی به لیوتا و پشی میگوید ماجرا را لو ندهند و این صحنه را به صورت بداهه اجرا کنند.
پدرخوانده ۲ | ۱۹۷۴ | Godfather Part II, The
۷. در حالیکه مایکل کورلئونه (با بازی آل پاچینو) بهدنبال اجرای عدالت و تنبیه رقبا در ازای خساراتی است که به خانواده وارد شده، گنگستر رقیب تونی روزاتو، میرود سراغ فرانکی پنتاجلی تا ترتیب مرگش را بدهد.
دنی آیلو، بازیگر نقش روزاتو موقع غافلگیر کردن فرانکی از پشت میگوید: «مایکل کورلئونه بهت سلام میرسونه.» و ترتیب فرانکی را میدهد. این جمله ساده و البته تاثیرگذار در فیلمنامه نبود و آیلو، آن را به یکی از دیالوگهای مشهور و نمادین فیلم تبدیل کرد.
آروارهها | ۱۹۷۵ | Jaws
۸. کوئنیت، این شکارچی کوسه چغر و قدیمی یک مونولوگ استثنایی در فیلم دارد که از ابتدا در فیلمنامه نبود و قرار بود خودش بداهه آن را در صحنه بگوید. روز فیلمبرداری رابرت شاو، بازیگر نقش کوئینت، برای حس گرفتن به کل گروه پیشنهاد نوشیدن مشروبات الکلی داد، ولی خودش آنقدر در این کار افراط کرد که حالش بد و بیهوش شد!
او آخر شب به اسپیبلرگ زنگ زد و گفت به او فرصت بدهد تا فردا صحنه را بهدرستی اجرا کند. بعد هم از آنجایی که خودش نمایشنامهنویس بود و دستی بر آتش نوشتن داشت، صحنه را بهتنهایی نوشت و روز بعد در حد کمال آن را مقابل دوربین اجرا کرد.
جنگ ستارگان: امپراطوری ضربه میزند | ۱۹۸۰ | Star Wars: The Empire Strikes Back
۹. خورهها و عشاق جنگ ستارگان (با نام درستتر جنگهای ستارهای) احتمالا تکتک دیالوگهای فیلم را از حفظاند و یادشان هست که بعد از شکلگیری غیرملموس عاطفه بین شاهزاده لیا (با بازی کری فیشر) و هان سولو (با بازی هریسون فورد)، شاهزاده درنهایت به عشقش اعتراف میکند و به سولو، میگوید «دوستت دارم»
طبعا سولو، طبق فیلمنامه باید جواب میداد: «منم همینطور»، اما هریسون فورد طنازی کرد و گفت: «میدونم!» و باعث شد کل عوامل از خنده منفجر شوند و البته این دیالوگ طلایی که بیشتر با شخصیت بیخیال و شوخ سولو، مطابقت داشت در فیلم باقی بماند.
ارباب حلقهها: یاران حلقه | ۲۰۰۱ | Lord Of The Rings Fellowship Of Ring
۱۰. آنجایی که آراگون (با بازی ویگو مورتنسن) از روی استیصال به یک کلاهخود لگد و بعدش بلند فریاد میزند را یادتان هست؟
این فریاد واقعی و از انتهای جان «مورنتسن» بود، زیرا به دلیل سفتی و سنگینی بیش از حد کلاه وقتی به آن لگد زد، انگشت شست پایش درجا شکست!