دوستداران ژانر وحشت هیچوقت از دیدن یک زن انگلیسی وحشتزده که با ترس و لرز از پلههای یک عمارت ویکتوریایی قدیمی و نفرینشده پایین میرود و دست آخر کارش به جنون میکشد، خسته نمیشوند. بنابراین دیدن یک فیلم جدید با همین حال و هوا از کریستوفر اسمیت میتواند برای طرفداران ژانر وحشت خبر خوبی باشد. برای نقد فیلم ترسناک اخراج (The Banishing) با فیلیموشات همراه باشید.
فیلم ترسناک اخراج همه ویژگیهای لازم برای درخشیدن در ژانر وحشت را دارد: یک خانۀ ترسناک و قدیمی در بورلی رکتوری (که خانهای نفرینشده در انگلستان است)، چند مستاجر وحشت زده، سرکوبگری مذهب، عروسکهایی با چهرههای ترسناک، کمی رنگ و بوی نازیسم، شان هریس با موهایی قرمز رنگ در نقش هری پرایس و در کنار همۀ اینها رازهای تاریکی که در مورد این خانه وجود دارد. اگر طرفدار فیلمهای معصومان (The Innocents)، تسخیرشده (The Haunting) و دیگران (The Others) بودهاید، از دیدن این فیلم هم لذت خواهید برد چون فضایی مشابه آنها دارد.
در مقایسه با فیلمهایی مثل خانۀ او (His House) از رمی ویکس یا حتی سریالی مثل تسخیرشدگی عمارت بلای (The Haunting of Bly Manor) که اتفاقات مرسوم فیلم های ترسناک را حفظ کردهاند و آن را با مشکلات دنیای مدرن امروز درهم آمیختهاند و اثری چشمگیر ارائه کردهاند، فیلم The Banishing با تمام نقاط قوتی که دارد، شاید چیز بیشتری برای ارائه نداشته باشد. البته منظور ما این نیست که اسمیت (در کنار نویسندگان فیلمنامه یعنی دیوید بتون، ری باگدانوویچ و دین لاینز) تلاشی برای این کار نکرده است، بلکه فقط آن را به روش خودش انجام داده، اما چندان طبق انتظار پیش نرفته است. انگار که برای پوشاندن یک گوی کریستالی پارچهای را روی آن بکشی؛ این فیلم از فضاسازی و داستان قدیمی خودش استفاده کرده، اما خب در این کار چندان موفق نبوده است.
شاید اگر این فیلم زمان بیشتری را برای بازی با ذهن ما و به هم ریختن انتظاراتمان صرف میکرد نتیجۀ بهتری میگرفت، اما داستان با چنان عجلهای پیش میرود که نمیتواند مولفههای مرسوم یک فیلم ترسناک را بهخوبی نمایش دهد و حتی داستانهای فرعی هم گاهی در آن گم میشوند. فیلم مثل اکثر فیلمهای دیگر این سبک با سکانسی از یک زن جوان و زیبا آغاز میشود که وارد خانهای قدیمی میشود که پر از صلیب است و بزرگترین صلیب بالای تخت خواب او قرار دارد.
ماریان (با بازی جسیکا براون فیندلی، ستارۀ فیلم Harlots) زنی شجاع و با دل و جرات است که وارد این خانه میشود، غافل از اینکه کار کشیش قبلی در این خانه با یک خودکشی خونآلود تمام شده است. کشیش جدید، لینوس، شوهر ماریان است (با نقش آفرینی جان هفرنان).
با وجود زیبایی و جذابیت مشهود ماریان، حفظ یک ازدواج موفق در دهۀ ۳۰ انگلستان کار آسانی نبوده؛ به خصوص برای مادری که علاوه بر چالشهای زندگی زناشویی، با ماجراهای عجیب فرزندش هم دست به گریبان است. دختر کوچک ماریان عادت دارد با ترسناکترین و زشتترین عروسکهای دنیا بازی کند. آنیا مککنا بروس در نقش آدلاید (دختر خانواده) بسیار عالی ظاهر شده است و در روز اول اقامتشان در خانه، یک دوست خیالی و نامرئی پیدا میکند.
اسمیت در فیلم ترسناک اخراج سعی کرده است که وحشتی حسابشده را به تصویر درآورد و نه حقههایی پیش پا افتاده؛ اما تاکتیک او چندان جواب نداده و داستانگویی آنطور که باید حس ترس و دلهره را به مخاطب منتقل نمیکند. فیلمبرداری جذاب سارا کانینگهام که فضاسازی فیلم مدیون آن است، باعث میشود که بهعنوان مخاطب با خودتان بگویید ای کاش فیلم تمرکز بیشتری را بر روی خودِ خانه میگذاشت تا تکلیف حدسهایی که در مورد رازهای تاریک آن میزنید روشن شود؛ مثل شباهت پیراهن ماریان با کاغذ دیواری پوسیده و گلگلی روی دیوار خانه که حتما دلیلی دارد…
شان هریس از اولین لحظه حضورش در نقش هری پرایس، تبدیل میشود به شخصیتی مهم و بسیار جذاب برای تماشاگر. او با علم غیب و عالم ماوراء آشناست و در کل آدم عجیب و غریبی است. هریس شرارت نقش خود در فیلم ماموریت غیرممکن را اینجا هم حفظ کرده و البته کمی عقلانیت و درستکاری به آن افزوده؛ تا حدی که شاید شما را به این فکر بیاندازد که او آخرین انسان دارای عقل سلیم بر روی زمین است.
از اینجا به بعد داستان، کاراکتر هری پرایس میتوانست ما را متقاعد کند که این فیلم ارزش دیدن دارد و باید به آن توجه شود، البته درصورتی که اسمیت به او وقت کافی میداد. اما هری هم مثل بسیاری دیگر از مولفههایی که برای به چشم آمدن فیلم استفاده شدهاند، به حاشیه رانده میشود تا برای سکانسهای ترسناکی جا باز کند که چندان قوی نیستند و هرگز نمیتوانند وحشت واقعی و نمایشی را با هم ادغام کنند.
اسمیت در فیلم The Banishing بورلی رکتوری را بهگونهای بازسازی کرده که شبیه به یک اتاق آینه به نظر برسد و با بازتاب گذشتۀ ساکنان آن نشان دهد که ساکنان فعلی نمیتوانند از آن فرار کنند. اما این ایدۀ هوشمندانه نتوانسته به مرحلۀ اجرا برسد، زیرا در هنگام تدوین حس دلهره و وحشت در تمام سکانسهایی که میبایست مخاطب را میترساندند، از بین رفته است. البته فیلم تصاویری بهیادماندنی هم دارد؛ مثل راهبان کلاه به سری که در اتاق خواب آدلاید ظاهر می شوند یا به دیوارهای راهرو چسبیدهاند، اما آنها هم نتوانستهاند ضعفهای بنیادی و پیشپاافتادگی سکانسهای ترسناک را جبران کنند. شاید در پایان فیلم با خودتان بگویید: «یعنی تمام شد؟ همهاش همین بود؟» و فکر کنید که چقدر بیشتر از آن انتظار داشتید.