این روزها اکثر مردم در یک مسئله اشتراک دارند: حضور در خانه و پرهیز از بیرون رفتن برای پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا. در چنین شرایطی، تلویزیون به محبوبترین عضو خانواده تبدیل میشود! یکی از بهترین پیشنهادهای ممکن برای شرایط کنونی تماشای سریال است. در فیلیمو شات فهرستی برای پیشنهاد سریال آماده کرده ایم تا در این روزها اوقات خوشی را برایتان رقم بزنند.
سریالهای این فهرست، که در میان آنها عناوین قدیمیتر هم به چشم میخورد، با وجود ژانرها و ذائقههای مختلف، در قالب چند فصل به نمایش درآمدهاند. به همین دلیل گزینههای مناسبی به شمار میروند؛ اگر به دنبال عناوینی هستید که بتوانند شما را برای چند روز و چند هفته سرگرم کنند و در خانه و پای تلویزیون نگهتان دارند.
«دکستر»
کسی که انسانهای دیگر را میکشد، قاتل و مجرم است اما درباره کسی که آدمکشها را میکشد چه میشود گفت؟ شخصیت اصلی «دکستر»، بر پایه همین تناقض و پیچیدگی خلق شده. به همین دلیل سخت میشود جای او را در مرز میان ضدقهرمانها و شرورها مشخص کرد.
دکستر مورگان (با بازی مایکل سی. هال) در آزمایشگاه پلیس مشغول به کار است و طبیعتاً روزانه با صحنههای جرم و آثار قتل و جنایات مختلف سروکار دارد؛ اما در بخش تاریک و پنهان زندگی، دکستر یک قاتل زنجیرهای است که جنایتکاران را به دام میاندازد؛ برای ارضای میل بیمارگونهاش به کشتار یا برقراری عدالت؟ به این سادگی نمیشود جواب داد، حتی بعد از دیدن چندین فصل و دنبال کردن ماجراهای نفسگیر و میخکوبکنندهای که از سر میگذارند.
اگر دنبال یک سریال جنایی درگیرکننده هستید، «دکستر» پیشنهاد میشود؛ باید گفت که این سریال احتمالا با اکثر چیزهایی که تاکنون تماشا کردهاید، فرق دارد.
«وایکینگها»
امروز را نگاه نکنید که سوئد و دیگر کشورهای اسکاندیناوی به مهد و نمونه رفاه و آرامش در سطح جهان تبدیل شدهاند؛ تاریخ به ما میگوید که این تمدن مدرن و آرام روی خون و آتش بنا شده و حاصل فتوحات متعدد واکینگها طی سالیان دورودراز است.
بازخوانی تاریخ همیشه جذاب و پر از نکات خواندنی است، مخصوصا وقتی با حقایقی مواجه میشویم که دراماتیکتر از هزار قصهاند. همین باعث شد تا شبکه هیستوری که بیشتر به واسطه مستندهایش شناخته میشود، به سراغ یک سریال داستانی بر اساس تاریخ اسکاندیناوی برود. «واکینگها» چگونگی به قدرت رسیدن راگنار لاثبروک در قرونوسطی و شکلگیری تمدن قدرتمند اسکاندیناوی با تمرکز بر هجومهای دریایی به اروپای غربی را روایت میکند. جدای از کیفیت سریال در اجرا و قصهگویی، جغرافیا و مقطع تاریخی کمتر شناختهشده «وایکینگها» آن را به یک پیشنهاد جذاب برای علاقهمندان سریال و درامهای تاریخی و حماسی تبدیل میکند.
«مستر روبات»
تابهحال فکرش را کردهاید در دنیای آنلاین امروز که تمام زندگی روزمره ما به دادههای دیجیتالی وابسته است، دستیابی و دستکاری همین دادهها میتواند خطری بهاندازه انفجار یک بمب داده باشد؟ وقتی که دیگر صحت و محرمانگی هیچچیزی در نت قابل تضمین نباشد و زندگیها فقط به چند کلیک بند شود. الیوت، هکر منزوی و جامعهگریز سریال «مستر روبات» به این موضوع و استفادهای که میشود از آن بمب کذایی کرد خیلی فکر کرده. یکی از جنجالیترین سریالهای چند سال اخیر که به موضوع جنبشهای اجتماعی هکرها علیه ساختارهای سیاسی و اقتصادی میپردازد.
فصل اول «مستر روبات»، سروصدای زیادی به پا کرد و علاوه بر این که برای خالق و ستاره سریال، سم اسماعیل و رامی مالک مصری، شهرت جهانی به همراه داشت، به دلیل فضاسازی و نوع نگاه و روایت از سوی اکثر بینندگان و منتقدان با فیلمهای دیوید فینچر مورد مقایسه قرار گرفت. این را هم بدانید که سریال هرچه پیش میرود ایدههای بصری و بازیهای فرمی آن پیچیدهتر و جاهطلبانهتر میشود. تماشای «مستر روبات» در روزهای تعطیلی اجباری پیشنهاد میشود.
«مردگان متحرک»
در شرایطی که هجوم اخبار بد و نگرانکننده همه را پریشان کرده است و عموم مردم وقتی که به آینده فکر میکنند، تصاویری تیرهوتار از پیش چشمشان میگذرد، کافی است بنشینید پای «مردگان متحرک» یا همان «واکینگ دد» تا غم عالم از یادتان برود و قدردان وضعیت کنونی شوید!
یک دهه است که «مردگان متحرک» در صدر پربینندهترین سریالهای شبکههای کابلی قرار دارد و با ترفندهای گوناگون توانسته تا بینندگانش را پای روایت سهمگین بقا در دنیای پر از زامبیها و انسانهای بدتر از زامبی نگه دارد.
شروع قصه چندان عجیب نیست: شیوع یک ویروس، مردم را به مردگان متحرکی تبدیل میکند که هدفشان خوردن زندههاست. اما آنچه که کمتر دیده شده، نمایشی از چهره بینقاب بشریت در دوران سقوط قدرت و تمدن است؛ زمانی که شهری وجود ندارد و بدون وجود هرگونه پلیس یا نیروی نظامی، دنیا با قانون جنگل اداره میشود.
در نظر داشته باشید که داریم درباره پیشنهاد تماشای ده فصل سریال صحبت میکنیم که فصل آخر آن هنوز در حال پخش است. این یعنی بیشمار شخصیت و خطوط داستانی که برای مدتها شما را درگیر خود خواهد کرد. اگر خیلی درگیر شدید، در جریان باشید که اسپین-آف سریال با عنوان «ترس از مردگان متحرک» هم ساخته شده که داستان آن در حاشیه سریال اصلی پیش میرود.
اگر روحیهتان با صحنههای خشن و هولناک سازگار نیست و دوست ندارید که شبها خواب زامبی ببینید، اصلا سراغ «مردگان متحرک» نروید.
«بریکینگ بد» و «بهتره با ساول تماس بگیری»
اگر واقعا چیزی درباره «بریکینگ بد» نشنیدهاید و هنوز آن را تماشا نکردهاید، دو حالت بیشتر ندارد؛ یا در سیاره دیگری زندگی میکرده اید و تازه به زمین آمدهاید یا ده سال گذشته را در قرنطینه کامل بدون دسترسی به اینترنت و تلویزیون قرار داشتهاید و تازه به دنیای آزاد برگشتهاید!
گذشته از شوخی، جدا از این که تماشای دوباره «بریکینگ بد» مسلما کسی را ناامید نخواهد کرد، الان بهترین زمان برای دیدن یکی از مهمترین پدیدههای دنیای سرگرمی در قرن بیستویکم است. ماجرای دگردیسی والتر وایت، با نقشآفرینی برایان کرنستون، از یک معلم شیمی شریف و ساده به یکی از خطرناک و بیرحمترین انسانهایی که ممکن است فکرش را بکنید، بهاندازهای جذاب و تکاندهنده است که وقتی پایش بنشینید و درگیرش شوید، فراموش میکنید که در اطرافتان چه میگذرد.
چه «بریکینگ بد» را دیده باشید و چه نه، سورپرایز ویژه «بهتره با ساول تماس بگیری» است؛ سریالی دیگر که در همان فضا و همان شهر میگذرد اما چند سال زودتر و ماجرای تغییر و تحول یکی دیگر از شخصیتهای جذاب «بریکینگ بد» یعنی ساول گودمن (با بازی باب آدنکرک) وکیل شیاد و کارچاقکن والتر وایت را روایت میکنند. با یک سفر طولانی و لذتبخش به آلباکورکی موافقید؟
«مظنون»
جاناتان نولان قبل از آن که با موفقیت «وستورلد» حسابی از زیر سایه برادر بزرگترش کریستوفر نولان دربیاید و ثابت کند که چه داستانگوی ماهری است، با همکاری جی. جی آبرامز سریال دیگری ساخت به نام «مظنون» که خیلی زود نام او را بر سر زبانها انداخت.
بعد از وقوع یازده سپتامبر، یک نابغه کامپیوتر سیستم هوش مصنوعی پیشرفتهای را طراحی میکند که با استفاده از دادههای موجود در دوربینهای نظارتی و اینترنت، میتواند وقوع حوادث ناگوار را پیشبینی کند. این سیستم در اختیار دولت آمریکا قرار گرفته است تا با استفاده از آن، جلوی وقوع حملات تروریستی گرفته شود. اما نکته اینجاست که طراح سیستم از طریق یک راه ارتباطی پنهان هنوز از خروجیهای دستگاه در موارد غیرتروریستی هم اطلاع دارد. پس تصمیم میگیرد با استخدام یک مامور امنیتی سابق، از دادههای ماشین پیشبینیکنندهاش برای نجات جان افراد بیگناه استفاده کند.
این فقط شرح داستان در قسمت اول بود و بدانید که ماجرا به قدری ابعاد مختلف پیدا میکند که باید خودتان را برای بیش از صد اپیزود هیجانانگیز آماده کنید.
در بین سریالهای رویهای دهه گذشته همچنان جزو جذابترینهاست، یعنی سریالهایی که در کنار خط داستانی کلی، در هر قسمت هم قصه جداگانهای را دنبال میکنند. «مظنون» با فضاسازی، شخصیتهای جذاب و چرخشهای داستانی غافلگیرکننده مخاطبان نوجوان و میانسالش را به یک اندازه هیجانزده میکند و گزینهای مناسب برای پیشنهاد تماشای سریال و سرگرمی در تعطیلات اجباری است.
«سیلیکون ولی»
این روزها هر کسی به راه انداختن یک استارتاپ و میلیاردر شدن فکر میکند. نهفقط در کشور ما، تقریبا در تمام دنیا همینطور است. اما سالانه از بیشمار استارتاپ ریزودرشت فقط تعداد کمی از آنها دوام میآورند و به ثمر مینشینند. میخواهید بدانید که شرط زنده ماندن در این نبرد گلادیاتوری سخت عرصه تکنولوژی چیست؟ پیشنهاد میکنیم سریال «سیلیکون ولی» را تماشا کنید و حسابی سرگرم شوید؛ یکی از بهترین کمدیهای چند سال اخیر که به سراغ دنیای تکنولوژی و استارتاپها رفته و در عین بامزه بودن، درک و تصویر درستی هم از این فضا ارائه میدهد.
برنامهنویس جوان و بیدستپایی به نام ریچارد هندریکس ناخواسته به الگوریتمی رسیده که میتواند دنیای نت را زیرورو کند: الگوریتمی برای فشردهسازی. ریچارد با دو پیشنهاد متفاوت روبهرو میشود: واگذاری دستاوردش به کمپانیهای دیگر یا راهاندازی کمپانی کوچک شخصی برای پیش بردن استارتاپ. انتخاب راه دوم باعث میشود که دردسرهای ریچارد و دوستانش برای به سرانجام رساندن یک ایده انقلابی برای چند فصل شما را سرگرم کند.
این را نباید فراموش کرد که بخش عمدهای از شوخیهای «سیلیکون ولی» برای کسانی جذاب است که آشنایی نسبی با دنیای نت و رقابت غولهای نرمافزاری در سیلیکون ولی واقعی داشته باشند. اگر نکتههایش را بگیرید، خیلی زود به سریال محبوبتان تبدیل میشود.
«دانتاون ابی»
قصههای مربوط به طبقه اشراف بریتانیا در سالهای ابتدایی قرن بیستم جذابیت خاصی دارند. معلوم نیست چرا، شاید به دلیل فضا و حال و هوای آن دوران باشد. هرچه که هست نقطه اوجش همینجاست. «دانتاون ابی» ماجرای زندگی روزمره یک خاندان اشرافی در عمارت تاریخیشان را روایت میکند و ارتباط میان اعضای خاندان و خدمه عمارت، داستان را پیش میبرد. همچنین در پس اتفاقات داخلی این عمارت شاهد مرور حوادث مهم تاریخ انگلستان یک قرن قبل هم هستیم.
تماشای «دانتاون ابی» مانند تجربه خواندن یک رمان شیرین، بلند و پر از جزییات و بدون دغدغههای عجیبوغریب است که شما را از دنیای واقعی پیرامونتان جدا میکند. آمار و ارقام نشان میدهد که به طور معمول این سریال در میان خانمها طرفداران بیشتری دارد اما کمتر پیش آمده که کسی یک فصل از آن را تماشا کند و برای دنبال کردن فصلهای بعدی مشتاق نباشد.
«نارکوس»
میدانید که یکی از پرسودترین تجارتهای دنیا مواد مخدر و علیالخصوص کوکایین است؟ بله، قاچاقچیان کوکایین مثل شاهان افسانهای زندگی میکنند، البته اگر زنده بمانند وگرنه جنازهشان زیر دست و پای سگها میافتد.
حافظه همه علاقهمندان سینما پر است از فیلمهای جنایی درباره مواد مخدر و زندگی قاچاقچیها، اما سازندگان «نارکوها» ترجیح دادند که قشنگ شیرجه بزنند وسط معرکه و اصل جنس را به مشتریها را برسانند. سریالی که با ماجرای شکلگیری کارتل مدئین و روایت چگونگی به قدرت رسیدن پابلو اسکوبار آغاز میشود و در ادامه، مسیرش را با تمرکز بر روی پدیده قاچاق مواد مخدر پیش میبرد.
نکته ویژه «نارکوها» تلاش برای تصویر کشیدن واقعیات نادیده و نمایش واقعیترین تصویر ممکن از افراد درگیر در بازی مواد است و در این راه، استفاده از عوامل و بازیگران بومی و حتی وفادار ماندن به زبان اسپانیایی در موفقیت آن تاثیر چشمگیری داشته.
سریال درست مثل آنچه که دربارهاش ساخته شده بهشدت گیرا و اعتیادآور است و خیلی زود گرفتارتان میکند. سه فصل از سریال به قاچاق کوکایین از کلمبیا به آمریکا در دهه هشتاد میپردازد و بعد در قالب «نارکوها: مکزیک» سوژه و جغرافیای قصه را عوض میکند و به سراغ تجارت ماریجوانا در مکزیک میرود. فصل دوم «نارکوها: مکزیک» هم چند هفته قبل منتشر شد.
اگر به دنبال تصویری نادیده از آمریکای لاتین و تجارت مواد مخدر هستید، پیشنهاد ما را جدی بگیرید؛ ندیدن سریال «نارکوها» اشتباه مسلم است.
«پیکی بلایندرز»
یک سریال گنگستری جذاب و خوشساخت که برخلاف انتظاری که معمولا از آثار این چنینی دارید، داستان آن در بیرمنگام بعد از جنگ جهانی اول اتفاق میافتد. تامی شلبی (با بازی کیلین مورفی) از جنگ برگشته و سعی دارد تا در این شهر کارگری در پوشش یک بنگاه شرطبندی به زیر پوست شهر بخزد و قدرت را در دست بگیرد. خیلی طول نمیکشد که دارودسته تامی با خانوادههای مافیایی دیگر سرشاخ شوند و در این نبرد، کسی برنده است که شطرنجباز بهتری باشد.
«پیکی بلایندرز» از تمامی عناصر سریالهای عامهپسند به طرز هوشمندانهای استفاده میکند تا بیننده را به دنبال خودش بکشاند. داستان و شخصیتها به کنار، اجرا و فضاسازی سریال حرف اول را میزند و گاه ممکن است که قصه را رها کنید و فقط از تماشای صحنههای جذاب آن لذت ببرید. این محصول بیبیسی و ساخته استیون نایت (فیلمنامهنویس سرشناس) بهقدری از فرمولهای قصهگویی خوب استفاده میکند که حتی میتواند طرفداران پروپاقرص ملودرامهای خانوادگی را هم در دام خود گرفتار کند.
فقط در نظر داشته باشید، احیانا اگر بهتازگی سیگار را ترک کردهاید، تماشای «پیکی بلایندرز»، کار را برایتان سخت میکند!
پایان سریال پیکی بلایندرز در فصل ۶ | فیلم جدید استیون نایت
«چیزهای عجیب»
چه کسی فکرش را میکرد که چهارتا بچه کل دنیا را بریزند به هم؟ چند سال قبل، نتفلیکس بهعنوان یک پروژه نهچندان بزرگ و پرهزینه به برادران دافر و همراه باتجربهترشان شان لوی اجازه داد که سریالشان را بسازند. سریالی که داستانش در دهه هشتاد میلادی میگذشت و پر بود از ارجاع و ادای دین به فیلمهای ترسناک و تخیلی همان سالها مانند «ئی_تی»، «بیگانه»، «چیز»، «برخورد نزدیک از نوع سوم» و… . نتفلیکس از یکچیز آگاه بود و به همین دلیل روی چنین پروژهای سرمایهگذاری کرد: سن و سال مشترکانش و علاقهها و نوستالژیهای احتمالی آنها از دهه هشتاد. نتیجه این که سریال مثل بمب ترکید و آنقدر تاثیرگذار بود که هم موج سریالهای نوجوانانه را به راه انداخت، هم به بازار علمی-تخیلیهای مستقل در تلویزیون رونق بخشید و هم تم رتروی دهه هشتاد را به ترند روز صنعت سرگرمی تبدیل کرد.
قصه در شهر کوچکی میگذرد که آزمایشگاهی مخفی در نزدیکی آنجا برای تحقیق بر روی موارد ناشناخته قرار دارد. یکی از آزمایشها درست پیش نمیرود و دنیا را با خطری باورنکردنی مواجه میکند. در این میان، تنها کسانی که به ماجرا شک کردهاند، بچههایی خیالبافند که میخواهند ته و توی قضیه را دربیاورند.
تاکنون سه فصل از سریال پخش شده و فصل بعدی هم در راه است. فصل اول جنبه هراسانگیز بیشتری دارد و در ادامه، ماجراجویی به عنصر اصلی «چیزهای عجیب» تبدیل میشود.
اگر هنوز سریال را ندیدهاید، پیشنهاد میکنیم تماشای آن را در برنامهتان بگذارید، چون حتی تماشای دوباره آن هم نکات جالبی را برای طرفداران پروپاقرص سریال یادآوری و افشا میکند.
«تاج»
زندگی خاندانهای سلطنتی همیشه برای مردم پر از اتفاقات کنجکاویبرانگیز و حرفهای مگو بوده است. حالا تصورش را بکنید که زندگی خاندان سلطنتی بریتانیا و مشخصا ملکه الیزابت به سوژه یکی از موفقترین سریالهای چند سال اخیر تبدیل شود. جدا از جذابیتهای عامهپسند پرداختن به وقایع دربار و روایت اتفاقات سرنوشتساز تاریخ، مهمترین نکته «تاج» شخصیتپردازی آن و درک متفاوت از نمایش زنانگی در عرصه قدرت است؛ بهگونهای که شبیهش را کمتر دیدهاید. البته پرداختن به یک شخصیت زن محوری معنایش این نیست که با یک سریال مخصوص زنان سروکار داریم. دستاوردهای سریال در اجرا و روایت، با تفکیک جنسیتی مخاطبانش جور درنمیآید.
«این ما هستیم»
معروف است به سریالی که هر هفته میتواند بیش از هفته قبل اشک ملت را دربیاورد و دوباره لبخند به لبشان بیاورد. این کمدی-درام دوستداشتنی در چند سال اخیر تعریف رایج از سریالهای خانوادگی را تغییر داده و بهنوعی حتی میتوان گفت که استانداردهای ژانر را هم بالا برده است. قصه درباره اعضای یک خانواده و روابط میان آنها از گذشته تا امروز است. اتفاق عجیبوغریبی نمیافتد اما «این ما هستیم» تا حد ممکن در شخصیتهایش عمیق میشود و موقعیتهای و چالشهای انسانی پیشروی آنها را با ظرافت به تصویر میکشد؛ چیزهایی که شاید خود ما هم بارها و بارها لمسشان کرده باشیم.
فهرست جوایز، نقدهای تحسینآمیز و امتیازات بالای بینندگان بهاندازه کافی قانعکننده است. اگر دنبال یک ملودرام سطح بالا میگردید، پیشنهاد تماشای این سریال را جدی بگیرید؛ از این جدیدتر و بهتر پیدا نمیکنید.