در برهوت فیلمهای عاشقانه در سینمای ایران، در شرایطی که اوضاع نابسامان جامعه از ما مردمانی خسته، بیحوصله و بیانگیزه ساخته، فیلمی مثل «تصور» میتواند به ما یادآوری کند که چهچیزهایی مثل عشق را آسان به دست فراموشی سپرده ایم. فیلم همانگونه که از نامش برمیآید، بیشتر در فضایی ذهنی پرسه میزند و داستان سرراست و مشخصی ندارد. انگار با یک راننده جوان تاکسی اینترنتی همراه میشویم و در این همراهی، کمی با زندگی او و بیشتر با زندگی زنانی که به عنوان مسافر سوار خودرویش شدهاند آشنا میشویم. در خلال این پرسههای شبانه با مسافرانی ناشناس برخورد میکنیم که هریک قصهای پیچیده و جذاب دارند و دنبال دانستن قصهی رانندهای هستند که به احتمال فراوان پس از پایان سفر دیگر او را نخواهند دید. اما هریک نکتهای یا موضوعی مشخص را در اشتراک با او پیدا میکنند.
فهرست عاشقانه ترین فیلم های ایرانی
«تصور» با آن روایت سورئالیستیاش کوشیده رنجهای کوچک و بزرگ درونی آدمهایش را برای مخاطب بازگو کند. شاید بهنظر برسد در جامعهای درگیر مشکلات عمیق اقتصادی، تضادهای سیاسی و چندگانگیهای فرهنگی، حکایت یک قصه عاشقانه بیهوده و احتمالا از سر شکمسیری بهنظر برسد. اما حقیقت آن است که در چنبره این مشکلات اجتماعی که توده مخاطب سینما را تحت تاثیر خود قرار داده چیزهایی، چیزهای ارزشمندی همچون عشق است که آسان بهدست فراموشی سپرده میشود.
راننده در طول زندگی شبانهاش با چند زن مواجه میشود که هیچیک رابطه عاطفی بهسامان و معقولی ندارند. خلاصه زندگیشان هم چندان از نگاه اخلاق عرفی اجتماع مثبت و قابل دفاع ارزیابی نمیشود. اما این بخشی از واقعیتهای اجتماع است که لزوما خوشایند و جذاب نیستند ولی وجود دارند. راننده جوان خود نیز درگیر تنهایی عمیقی است که شاید مشکلات اقتصادی و یا ویژگیهای شغلیاش در آن موثرند. زندگی او خالی از مهر و محبت است و اعتراف میکند دل به دختر شیرینی فروشی بسته که شهامت ابراز علاقه به او را ندارد. جایی از فیلم، در بخشهای خیالی و سوررئالیستی روایت، در فضایی ذهنی، راننده همراه با چند جوان دیگر با ترانه اینک کلاسیک شده گروه BeeGees یعنی Stayin, alive (به معنای زنده ماندن) میرقصند. گویی فیلم و فیلمساز میخواهند با استفاده از این ترانه اشارهای تلویحی به این نکته داشته باشند که بخشی از جامعه امروز در تلاش و تقلا برای زنده ماندن و ادامه زندگیاند و در این تقلا، فرصتی برای عاشقی نمانده است. به این ترتیب با عاشقانهای خوش خیالانه و دلپذیر مواجهیم. عاشقانهای به ظاهر شیرین اما آکنده از تلخی که این شعر شاملو را به یاد میآورد: همه لرزش دست و دلم از آن بود/ که عشق پناهی گردد/ پروازی نه/ گریزگاهی گردد. عشق برای زنهای اثیری و نامتعارف فیلم چنین پدیدهای است. پناهی و گریزگاهی که به دست نمیآید.
تمام زمان فیلم در شب و تاریکی میگذرد و تنها با دو بازیگر و بیشتر داخل خودرویی میگذرد. در نتیجه جنس و شکل بازی بازیگران معدود فیلم در فضای محدود خودرو اهمیت ویژهای مییابد. لیلا حاتمی در نقش چند زن بدون نام و مسافر گذری، بازی دلپذیری ارائه داده است. همان سرمای همیشگی لحن و چهره که گرمایی درونی را به ذهن منتقل میکند. مهرداد صدیقیان هم در نمایش سرگشتگی و درونگرایی شخصیت راننده بیش و کم موفق است. اما مهمترین نکته فیلم «تصور» حال و هوایی است که القا میکند. حال و هوایی درونی و آرام که خلایی پر نشدنی در احوالات شخصی کاراکترها را بازتاب میدهد. پیداست که ساختار فیلم در مرحله ممیزی آسیب دیده است اما در همین شکل و شمایل هم بیش و کم میتواند ایده اصلی –زندگیهای کسالتبار و خسته کننده خالی از محبت و عاطفه- را بازتاب دهد. «تصور» قطعا یک شاهکار سینمایی نیست. اما توان همراه ساختن مخاطب را با حال و هوای شاعرانه خود دارد.
من یک مادرم وامروزفیلم رودیدم وبیشترنگران جوانهاشدم. آفرین به کاگردان وآفرین به لیلاومهرداد
موسیقی متن فیلم عالی بود آدم رو به خلسه می برد
من لذت بردم 🤍
ولی به نظر من تنها فیلمی بود که لیلا حاتمی تونست هنر خوب بازیگری خودش رو نشون بده و به رخ بکشه! بازی کردن در چند نقش متفاوت در یک فیلم رو به نظر من به خوبی اجرا کرد و به جرات میتونم بگم تنها کارگردانی بود که تونست از لیلا حاتمی چنین بازی بگیره!!
فیلم و لیلا حاتمی مکمل هم بودند!!
اینکه همش حرف از لیلا حاتمی زدم چون واقعا هردو بهم وابسته بودند و هرکسی جز او نمیتونست همچنین نقشی بازی کند.
لیلا برای این نقش خوب نبود
خیلی نقد خوبی بود👌