فیلم آلمانی در سرزمینی که دیگر وجود ندارد In a land that no longer exists ساخته آئلرون گوته نمونه بارزی است از کاسبی با وضع موجود و رویا فروشی در دورانِ سپری شده. یک قصه شاهِ پریانی در عصر سلطه کمونیسم بر آلمان شرقی. دختری نوجوان در اواخر دهه ۸۰ –چندماه پیش از فروپاشی دیوار برلین- دارد سعی میکند شبیه پدرش (پدرانش) نباشد و تن به سلطه دیکتاتوری توتالیتر ندهد. دخترک به دلیل همراه داشتن یک کتاب ممنوعه – ۱۹۸۴ جورج اورول در میانه سلطه حزب کمونیست بر آلمان شرقی! از این تابلوتر؟- بازداشت و محکوم به کار اجباری در یک کارخانه میشود. اما او اهل تن دادن نیست. برحسب تصادف یک عکاس مُد و لباس در راه رفتن سرکار عکسی از او میگیرد که روی جلد مجله مُد میرود و برای کار به عنوان مدل لباس فراخوانده میشود. بعد کارش میگیرد و مشهور میشود و با عکاس ازدواج کرده و بعد به آلمان غربی میگریزد.
فیلم دارد زور میزند به مخاطبی که احتمالا دوران حکومت کمونیستیِ اریش هونهکر و سازمان مخوف امنیتی اشتازی را ندیده، رویا بفروشد. بهشتی شخصی وسط دوران خاکستری و بیروح آلمانشرقی دهه ۸۰ میلادی میسازد و از آن روزگار نامراد، برای جلب توجه مخاطبان جهانی استفاده ابزاری کند. فیلم و فیلمساز عملا دارند از زندگی در دوران کمونیسم نوستالژی میسازد که بگوید در کنار همه سختیها، امید همواره وجود داشته است؛ اما این امید را به سانتیمانتالترین شکل ممکن تزریق میکند. عبارت کلیشهای اما مبهم «الهام گرفته از ماجرایی واقعی» نه تنها محکمکاری نمیکند، که بر سطحی نگری خانم گوته در فیلمش تاکید ویژهای میورزد.
در سالهای قرن بیستویکم فیلمهای درخشانی درباره روزگار سپری شده آلمانشرقی ساخته شده که هریک به فراخور حال و کیفیت در عرصه جهانی دیده شده و بعضا مورد ستایش قرار گرفتهاند. به عنوان مهمترین مثال میتوان به فیلم زندگی دیگران ساخته فلوریان هنکل فون دونرسمارک اشاره کرد. در زمینه حال و هوای حاکم بر جامعه آلمان شرقی در آن دوران هم کتابها و مقالات بسیاری منتشر شدهاند که از مجموعه آنها میتوان به تصویری نسبتا موثق و شفاف دست یافت. اما فیلم در سرزمینی که دیگر وجود ندارد با تصویری یکسره متفاوت از دانستههای موجود روبرو میشویم. رمانتیک بودن و نگاه نوستالژیک به گذشتهای نه چندان دور در سینما امر رایجی است. اما فیلم خانم گوته بیش از اندازه احساساتی، متکی بر عنصر تصادف و گاه لوس است.
پس از ورود و رشد سریع پلتفرمهای تولید و نمایش سریالهای اینترنتی، این پلتفرمها و در راس آنها نتفلیکس وارد عرصه سرمایهگذاری، استعدادیابی و تولید و نمایش فیلم سینمایی هم شدند. این سرمایهگذاری و حمایت در کشورهایی چون اسپانیا، ترکیه و آلمان، دارد مسیر، لحن و حالوهوای سینمای کشورها را تغییر میدهد و به ذائقه هالیوودی/ نتفلیکسی نزدیک میکند. به همین دلیل است که سینمای درخشان اسپانیا در یک دهه اخیر کمتر حرف جدی برای گفتن داشته و یا ترکیه، جز معدود تلاشهایی نتوانسته سینمای هنری و بومی قابل بحثی داشته باشد. ساختار روایت در فیلم آلمانی در سرزمینی که دیگر وجود ندارد کاملا مبتنی بر زیبایی شناسی و گفتمان سریالهای فصلی و جریان غالب هالیوود است. به همین دلیل باورپذیری و تاثیرگذاریاش را از دست میدهد. فیلم علنا میکوشد یک قصه شاه پریان تعریف کند و دخترک بینوای ابتدای اثر را همچون سیندرلا به بالای نردبان موفقیت و رفاه (با سقف کوتاه آلمان شرقی) پرتاب کند و از آنجا به بعد مایه مبارزه با وضع نابسامان موجود و در نهایت گریز از مهلکه را به آن بیفزاید تا به ملودرامی کم رمق و کسالتبار بدل شود. فیلمی که اغلب گرهافکنیها و گرهگشاییهایش کاملا مبتنی بر الگوهای روایت جهانشمول آمریکایی و به شدت قابل پیشبینیاند.
اول فیلم رو ببین بعد نقد کن