تیموتی شالامی و لوکا گوادانینو ۵ سال پس از فیلم بسیار موفق مرا با نامت صدا کن که جوایز بسیاری کسب کرد – از جمله اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی – و نامزد اسکار بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد برای تیموتی شالامی شد، دوباره در استخوانها و همه در کنار هم قرار گرفتهاند.
علاوه بر مرا با نامت صدا کن در کارنامه فیلمسازی گوادانینو فیلمهای مطرحی مانند من عشق هستم، شیرجه و بازسازی سوسپیریای داریو آرجنتو به چشم میخورد. جدیدترین فیلم او، استخوانها و همه، براساس رمان پرفروش کامیل دیآنجلیس ساخته شده است و تیلور راسل و تیموتی شالامی را در نقش یک زوج آدمخوار که در اواخر دهه ۸۰ در آمریکا سفر میکنند به تصویر میکشد. این فیلم همچنین دومین تجربه گوادانینو در ژانر وحشت پس از سوسپیریا است. دیوید کاجگانیچ، فیلمنامهنویس سوسپیریا و شیرجه، نگارش فیلمنامه استخوانها و همه را انجام داده است. بنابراین همه چیز برای مواجهه با یک فیلم غافلگیرکننده دیگر مهیا بنظر میرسد. در این مطلب به معرفی و نقد این فیلم مورد انتظار میپردازیم. با فیلیمو شات همراه باشید.
خلاصه داستان استخوانها و همه
فیلم استخوانها و همه را اینطور میشود تعریف کرد؛ در آمریکای دهه ۸۰ و عصر ریگان بسر میبریم. جایی که یک پدر مجرد، فرانک یرلی، هنگامی که میبیند توانایی کنترل کردن تمایلات آدمخوارانه دختر نوجوانش مارن را ندارد او را رها میکند. از اینجا به بعد مارن به کمک همنوع آدمخوار خود لی (تیموتی شالامی)، به دنبال مادرش و شناخت بهتر خود است. در حالیکه بنظر میرسد یک آدمخوار مسن به نام سالی در تعقیب آنها است.
بازیگران فیلم استخوانها و همه
تیلور راسل در نقش مارن یرلی، زن جوان مسئلهداری که بخاطر تمایلات آدمخوارانهاش در آوارگی زندگی میکند، حضور دارد. راسل اولینبار با بازی در نقش جودی رابینسون در سریال علمی تخیلی گمشده در فضا از نتفلیکس مورد توجه قرار گرفت. او همچنین بخاطر بازی در مجموعه فیلمهای ترسناک روانشناختی اتاق فرار و فیلم تحسین شده امواج تری ادوارد شولتز شناخته میشود.
تیموتی شالامی نیز شخصیت لی، جوان بیخانمان و همزاد آدمخوار مارن را به تصویر کشیده است که در طول داستان فیلم عاشق او میشود. شالامی با بازی در فیلم مرا با نامت صدا کن گوادانینو در سال ۲۰۱۷ به شهرت رسید و در بخش بهترین بازیگر مرد نامزد اسکار شد. او از آن زمان در فیلمهای مطرحی مانند گزارش فرانسوی وس اندرسون و تلماسه دنی ویلنوو حضور پیدا کرده است.
تیموتی شالامی: هنوز در حال رشدم
مارک رایلنس نقش یک آدمخوار باتجربهتر و مرموز را بازی میکند. رایلنس که سابقه همکاری با استیون اسپیلبرگ در فیلمهایی مانند پل جاسوسها و بازیکن شماره یک آماده را دارد و برای اولی اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد را دریافت کرده است، در نقش شخصیت سالی حضوری ترسناک و خارقالعاده دارد.
مایکل استولبارگ در دومین همکاریاش با گوادانینو و شالامی پس از مرا با نامت صدا کن در استخوانها و همه شخصیت جیک را به تصویر میکشد. شخصیتی که مارن و لی در سفرشان با او ملاقات میکنند. دیوید گوردون گرین فیلمساز که با ۳ گانه هالووین اخیر شناخته میشود در نقش شخصیت برد، همراه انسانی جیک، حضور دارد.
کلویی سونی در نقش جنل یرلی، مادر مارن، حضوری کوتاه اما بااهمیت دارد. آندره هلند، جسیکا هارپر، آنا کاب، شان بریدجرز، جیک هوروویتز و فرانسیسکا اسکورسیزی – دختر مارتین اسکورسیزی -، از دیگر بازیگران استخوانها و همه هستند.
حضور در جشنوارههای فیلم استخوانها و همه
استخوانها و همه برای اولینبار در هفتاد و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز در کنار ۲۲ فیلم دیگر در بخش رقابتی این جشنواره به نمایش درآمد. البته پس از این، فیلم در جشنواره فیلم نیویورک نیز پخش شد. همچنین این فیلم از ۲۳ نوامبر ۲۰۲۲ توسط امجیام و یونایتد آرتیستس اکران رسمی خود را در سینماها آغاز کرد. برادران وانر امتیاز پخش بینالمللی فیلم را در همه جا بجز زادگاه گوادانینو یعنی ایتالیا به عهده دارد. باتوجه به موفقیتهای قبلی گوادانینو در فصل جوایز – مرا با نامت صدا کن که نامزد ۴ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شد – و اکران استخوانها و همه در زمان مناسب – در میانه فصل جوایز -، احتمالا باید منتظر موفقیتهای دیگری برای او باشیم.
تولید فیلم در چه زمانی و در کجا اتفاق افتاد؟
فیلمبرداری استخوانها و همه در ۲۸ مه ۲۰۲۱ در سینسیناتی اوهایو آغاز شد. گفته میشود در طول فیلمبرداری خودروهای چند تن از عوامل و اقلام مختلفی از جمله اسلحه، پول نقد، لباس و وسایل دیگر به سرقت رفتهاند. در پی این اتفاقات، سازندگان ۵۰ هزار دلار از شورای شهر برای افزایش حفاظت دریافت کردند. فیلمبرداری در نهایت بطور رسمی در ۲۲ ژوئیه به پایان رسید.
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم استخوانها و همه
پلی لیست | امتیاز: ۱۰۰ از ۱۰۰
جک کینگ | علی رغم همه صحنههای پر از خون و دریدن دل و روده و ولع حریصانه برای خوردن، در اینجا با داستانی سرشار از رمانتیسم خارقالعاده مواجه هستیم. در نهایت این یک قصیده جنونآمیز است برای تسلیم کردن خود به کسانی که دوستشان دارید؛ با استخوانها و همهچیزتان.
اسکرین اینترنشنال | امتیاز: ۹۰ از ۱۰۰
لی مارشال | در نهایت، عشق ورزیدن و خوردن، خواستن و بلعیدن به گونهای با هم تلاقی پیدا میکنند که همزمان هولناک و جذاب، تفکر برانگیز و بطرز عجیبی تاثیرگذار هستند.
انامئی (نیو میوزیکال اکسپرس) | امتیاز:۸۰ از ۱۰۰
نیک لوین | گوادانینو در سراسر فیلم به شکل جسورانه و البته موفقیتآمیزی صحنههای گاه خشن و دردناک و دلهرهآور فیلم را با لحظات صمیمانه واقعی متعادل میکند.
راجر ایبرت | امتیاز:۷۵ از ۱۰۰
کارلوس آگیولار | استخوانها و همه در بیشتر مدت زمان خود به عنوان تجربهای مجذوبکننده و قدرتمند ظاهر میشود. فیلمی که به راحتی میتوان مجذوب تصاویر باشکوه آن، شیمی باورنکردنی زوج بیثباتش و حتی بیپروایی هیجانانگیز سکانسهای گرافیکیاش شد.
مجله آتلانتیک | امتیاز: ۵۵ از ۱۰۰
دیوید سیمز | استخوانها و همه، علی رغم خشونت تکاندهنده و جلوههای بصری خیرهکنندهای که معمولا با پروژههای گوادانینو همراه هستند، اغلب به شکل ناامیدکنندهای بیروح و خالی از هیجان بنظر میرسد.
ولچر | امتیاز: ۴۰ از ۱۰۰
بیلگه ابیری | چیزهای لذتبخش استخوانها و همه، تصادفی و متاسفانه مقطعی هستند. فیلم هرگز به شکل یک کل منسجم درنمیآید، زیرا حتی وقتی که مسیر فیلمهای جادهای و عاشقانه را در پیش میگیرد، هرگز به شور و انرژیای واقعا روحبخش دست پیدا نمیکند.
Reelviews | امتیاز:۳۸ از ۱۰۰
جیمز براردینلی | مشکل استخوانها و همه این نیست که منزجرکننده یا زننده و منحرف است. بلکه یک تقلای کسالتبار است.
چکیدهای از نقد فیلم استخوانها و همه از سایت امپایر
جان نیوجنت | استخوانها و همه در نگاه اول مانند یک تجربه جدید در مجموعه فیلمهای خونآشامی بنظر میرسد. به بیان دقیقتر، قهرمانان هفتمین فیلم لوکا گوادانینو نوعی هیبرید خونآشام و آدامخوار هستند که به یک اندازه خون و گوشت میخورند و توانایی بوییدن یکدیگر را دارند. اما گوشتخواری در واقع فقط نیمی از داستان فیلم را شکل میدهد. در حقیقت مانند کتاب کامیل دیآنجلیس که فیلم بر اساس آن ساخته شده، این داستانی آهستهسوز است که با خشونت و شفقت روایت میشود.
این داستانی است که میتوان آن را همانطور که هست و بدون نیاز به خوانشهای جزئیتر پذیرفت. گوادانینو در اینجا برخلاف آخرین تجربه ژانری خود یعنی فیلم جاهطلبانه اما گمراه شده سوسپیریا، فقط به انتقال یک پیام به مخاطبان فکر نمیکند. استخوانها و همه، یک مطالعه شخصیت درباره انسانیترین احساسات و امیال است که از یک ذائقه غیرانسانی و بیرحمانه بهره میبرد
تیلور راسل در نقش مارن حضوری جذاب و باورپذیر دارد و داستان فیلم را با یک انرژی خالص حساب نشده پیش میبرد. او در نقشی بسیار جوانتر از سن واقعیاش بازی میکند، اما همان سادگی فریبندهای را نشان میدهد که تیموتی شالامی را در مرا با نامت صدا کن به یک ستاره تبدیل کرد. شالامی که در اینجا دوباره در کنار گوادانینو قرار گرفته است، یک مرد تقریبا باتجربهتر و بزرگتر را به تصویر میکشد. یک آدمخوار کارکشتهتر که فوت و فنهای لازم را به مارن آموزش میدهد و با یکدیگر یک زندگی خانه بدوشی را در جاده تجربه میکنند و یک شیمی پرشور را به اشتراک میگذارند.
در داستانهای آدمخواری تمثیلهای بیرونی مختلفی را میتوانید تفسیر کنید. به عنوان نمونه در ابتدای فیلم، مارن در یک خانه سیار فرسوده تکخوابه زندگی میکند و بنظر میرسد به دوستان ثروتمند و سفیدپوست شهرکشان حسادت میکند. اضطرابی نژادی و طبقاتی که ظاهرا با خونخواهی او همپوشانی دارد.
اما این داستانی است که میتوان آن را همانطور که هست و بدون نیاز به خوانشهای جزئیتر پذیرفت. گوادانینو در اینجا برخلاف آخرین تجربه ژانری خود یعنی فیلم جاهطلبانه اما گمراه شده سوسپیریا، فقط به انتقال یک پیام به مخاطبان فکر نمیکند. استخوانها و همه، یک مطالعه شخصیت درباره انسانیترین احساسات و امیال است که از یک ذائقه غیرانسانی و بیرحمانه بهره میبرد.
گوادانینو همچنین به واکنشهای متفاوت نسبت به امیال غیرعادی علاقه دارد. هرکسی اصول اخلاقی خاص خود را دارد. مایک استولبارگ نقش یک آدم روستایی را بازی میکند که از خوردن استخوانهای انسان طرفداری میکند، در حالیکه مارک رایلنس به عنوان یک آدمخوار تنها که ققط آدمهای تقریبا مرده را میخورد اجرایی دقیق ارائه میدهد که به همان اندازه که بطرز نفرتانگیزی هراسآور بنظر میرسد به شکل ناخوشایندی خندهدار است.
گوادانینو در بیشتر فیلم زیبایی خارقالعادهای را در مناظر غرب میانه آمریکا به تصویر میکشد، بنابراین تقریبا مایه شرمساری است که آخرین پرده فیلم بیشتر متکی به فرمولهای آشنای ژانری است. اما اینگونه انحرافات به ندرت در فیلم اتفاق میافتد. این یک فیلم عاشقانه ویرانگر است که همزمان که به سادگی احساس تهوع به شما میدهد، قلبتان را نیز به درد میآورد. استخوانها و همه در جاهایی شبیه یک گرگومیش (Twilight) هنری، در بخشهایی یک عاشقانه دوران بلوغ به سبک جان هیوز، در زمانهایی یک ریمیکس آدمخوار بانی و کلاید (Bonnie And Clyde) و در لحظاتی یک سفر جادهای خیالانگیز به سبک ویم وندرس است.
امتیاز سایت های سینمایی به فیلم استخوانها و همه
وبسایت | میانگین امتیاز |
IMDB | ۷.۱ از ۱۰ |
کاربران متاکریتیک | ۷.۳ از ۱۰ |
منتقدان راتن تومیتوز | ۵۶ درصد بر اساس ۱۶ نقد |
کاربران راتن تومیتوز | هنوز نمرهای ثبت نشده است |
منتقدان متاکریتیک | ۷۴ درصد براساس ۵۳ نقد |
صحبتهای کارگردان و بازیگران فیلم استخوانها و همه
لوکا گوادانینو: من ادبیات آمریکا خواندهام
من ادبیات آمریکا خواندهام. من از این ایده آگاه بودم که بیایان و شهرنشینی (تمدن) دو نیرویی هستند که در آمریکا با یکدیگر در کشمکشاند. به هرمان ملویل، استیون کرین و ادگار آلن پو فکر کنید. برای من به عنوان یک ایتالیایی آمدن به آمریکا و دیدن این تنش حتی اکنون لذتبخش بود. در عین حال، من تمام تضادهای بزرگ این کشور شگفتانگیز را کشف کردم.
من معتقدم افرادی در سراسر جهان هستند که چنین شرایطی دارند و هر از چند گاهی با میل به خوردن افراد دیگر تحریک میشوند. اما من به شکل روشنفکرانه به آن فکر نکردم. بلکه آن را به شکل یک داستان دیدم. مانند زمانی که در پایان یک روز طولانی زمستانی در خانه با دوستانتان داستانهای ترسناک میگویید و شروع به باور آنها میکنید. منم اینطور هستم. به این داستان باور داشتم. بعد از اینکه فیلم را برای مخاطبان نمایش دادم، آنها شروع به بحث درباره استعاره کردند. من هنوز متوجه نشدهام استعاره آن چیست، مگر اینکه بخواهیم بگوییم این داستان آدمخواری، استعارهای برای مالکیت کامل بر شخصی است که دوستش دارید.
هنگام ساخت استخوانها و همه به آنها در شب زندگی میکنند نیکلاس ری و آثار عکاس و هنرمند بزرگ ویلیام اگلستون فکر میکردم.
تیموتی شالامی: یک داستان قدرتمند درباره انزوا بود
این به همان اندازه که یک داستان بلوغ درباره شخصیت مارن با بازی فوقالعاده تیلور راسل است یک فیلم عاشقانه نیز محسوب میشود. هنگامی که فیلمنامه را با لوکا و دیوید توسعه دادیم، اوج کووید بود. من فکر میکنم چیزی که آن را به همه ما مرتبط میکرد، منزوی شدن بود… . فکر میکنم چیز بسیار قدرتمندی در داستانهای درباره انزوا وجود دارد.
من احساس میکردم که کانیبالیسم و وضعیت غذا خوردن آنها یا استعارهای قوی از آسیبهای دوران کودکی و اعتیاد است و یا فقط نشاندهنده چیزی است که نمیتوانی آن را کاملا معنا کنی و یا از بودن آن احساس شرم میکنی. من جذب این شخصیت شدم، زیرا احساس میکردم که او رویاهای بسیاری در خود دارد و باور دارد که واقعا فهمیده است چگونه برای زنده ماندن در این شرایط با سیستم بازی کند. اما بزرگترین آسیبپذیری او، مانند همه آدمهایی که زمان زیادی را تنها میگذرانند، عشق واقعی است.
تیلور راسل: آنچه که ما را بهم پیوند میزند این احساس است که آیا من تنها هستم
من به دلایل واضح تجربیاتی مانند مارن در زندگیام نداشتهام، اما در رابطه با آن بخش انسانیاش قطعا چیزی در مارن است که با آن ارتباط دارم. آنچه که ما را بهم پیوند میزند این احساس است که آیا من تنها هستم؟ آیا من تنها کسی هستم که این احساس را دارم؟ و اینها مضمامینی هستند که از جوانی تا بزرگسالی و همینطور شاید تا پیری ادامه پیدا میکنند. من از این طریق با او احساس نزدیکی کردم. قطعا چیزهای دیگری هم وجود داشت، اما آن چیزهای دیگر برای من کمی مرموزتر و ناشناختهتر بودند.