سریال سیاسی و پرهیجان انتخابات سرخ یکی از معدود آثاری است که در طی این سالها به بحران و اختلافات بوجود آمده میان کشورهای عضو اتحاد بریتانیا پرداخته و با برجسته کردن نقش اسکاتلند و زمزمههای جداییطلبانهای که در طی این سالها از جانب تعداد زیادی از مردم و اهالی سیاست در این منطقه به گوش میرسد، درام پر هیجانی را روایت میکند که بیش از هر چیز بر نقش تعیینکننده سرویسهای جاسوسی و امنیتی کشورهایی که در این زمینه صاحب منفعت هستند تاکید میکند.
پادشاهی متحد بریتانیای کبیر (شامل کشورهای انگلیس، اسکاتلند ، ولز و ایرلند شمالی است) که بعنوان یکی از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین بازیگران عرصه سیاست و اقتصاد جهانی شناخته شده است، همواره از پرمناقشهترین مناطقی است که تصمیمگیریهای دولت پرقدرت مرکزی ( انگلستان) سایه سنگینی بر روابط و میزان دوری و نزدیکی کشورها و دولتهای عضو این اتحاد انداخته است. اسکاتلند دومین کشور بزرگ بریتانیاست که از انگلستان کوچکتر است، ولی به لحاظ پهناوری و جمعیت آن، از مجموع ولز و ایرلند شمالی بیشتر است.
در آبهای اسکاتلند در دریای شمال، ذخایر مهمی از نفت خام وجود دارد. اسکاتلند و انگلستان تا سال ۱۷۰۷ کشورهایی با پادشاهی مستقل بودند، اما در تاریخ یکم ماه مه ۱۷۰۷ دو کشور طی توافقنامهای با هم متحد شده، کشور «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر» را به وجود آوردند. پرچم کنونی بریتانیای کبیر هم از ترکیب پرچم اسکاتلند (زمینه آبی، ضربدر سفید) و پرچم انگلستان (زمینه سفید، صلیب سرخ) به وجود آمدهاست. حالا و با این توضیحات شاید بهتر بتوان به میزان اهمیت این ائتلاف و همکاری دولتهای حاضر در این اتحاد پی برد. اتحادی که فروپاشیاش میتواند زمینههای بسیاری را برای بی ثباتی و گسترش نفوذ دیگر قدرتهای جهان را در قلب اروپا فراهم آورد.
سریال انتخابات سرخ، با اتکا به همین موضوع و بسط و گسترش درامی پرکشش از حوادث و اتفاقات گوناگون، توانسته در فصل اول خودش مخاطب را تا انتها با خود همراه ساخته و او را به دالان حوادث غیرمنتظرهای ببرد که انتظار و اشتیاق برای دیدن فصل دوم را هم در او زنده نگه میدارد.
شروع کوبنده و درگیرکننده سریال انتخاب سرخ که به سرعت و بدون هیچ اتلاف وقتی به سراغ موضوع اصلی رفته و پرده از یک توطئه بزرگ برای تحت تاثیر قراردادن آینده انگلستان برمیدارد، ضمن آشنا کردن تماشاگر با فضای پر التهاب درام، قهرمان اصلی خودش را هم (بئاتریس اگلیوی با بازی درخور اعتنای لیدیا لئونارد) به ما معرفی میکند. یک قهرمان زن مصمم که با آن بارانی بلند و تیرهای که همواره بر تن دارد، شمایل یک نیروی امنیتی درونگرا اما باهوش را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. کاراکتری که با آن تحلیلهای شخصی و استقلال و تکرویهایی که در دل سیستم برای رسیدن به نتیجه دارد، گاه ما را به یاد شخصیت محبوب جک بائر (با بازی کیفر ساترلند) در سریال هیجان انگیز ۲۴ میاندازد.
اما بر خلاف درامهای مرسوم آمریکایی که رویای شهروندانش را در حفظ کیان خانواده و روابط مسالمتآمیز تک تک اعضای آن میداند، در اینجا این رابطه پر از فراز و نشیب پدر و فرزند است که لایه زیرین درام داستانی را به حرکت وا میدارد. رابطهای جذاب که توانسته در کنار ملاحظات اطلاعاتی و امنیتی، گاه نشانی از حمایت و پشتیبانی را با خود به همراه داشته باشد و گاه سویههایی از تقابل و رویارویی را به نمایش بگذارد. استیفن دیلان درنقش ویلیام اگیلوی (سریال بازها پیش از این او را در نقش استنیس باراثیون در سریال بازی تاج و تخت به یاد میآورند) با آن زبان بدن و نفوذ پر قدرت کلام و تاثیر چشمهایش، دوباره تواناییهای خودش را در قامت یکی از تاثیرگذارترین بازیگران حال حاضر به نمایش میگذارد.
در دنیایی که کسب اطلاعات وآگاهی از روابط پشت پرده، حرف اول و آخر را میزند، بی اعتمادی مهمترین اصلی است که تک تک بازیگران یک داستان پر کشش را موظف به رعایت آن میکند. موضوع وقتی ابعادی عمیقتر به خود میگیرد که پای نیروهای اطلاعاتی کشورهای دیگر و برگزاری یک انتخابات مهم و تعیین کننده بر سر استقلال اسکاتلند از بریتانیا هم به میان آمده و همین مساله باعث شده منافع شخصی و گروهی تعداد زیادی به همدیگر گره خورده و ماجرا تبدیل به کلاف پیچیدهای شود که سردرآوردن از آن، هوشمندی و سماجت بسیاری را میطلبد.
داستان سریال انتخابات سرخ، وام گرفته از تلاشی است که در طی این سالها بر جدایی اسکاتلند از بریتانیا اصرار داشته و در سال ۲۰۱۴ منجر به برگزاری رفراندوم بزرگی شد که در نتیجه آن اکثر مردم اسکاتلند به ماندن در اتحادیه رای دادند. اما در این سالها و با جدا شدن بریتانیا از اتحادیه اروپا، به نظر میرسد، طیف وسیعتری از مردم اسکاتلند که هوادار حضور در اتحادیه اروپا هستند بخواهند در یک رفراندوم دیگر به جدایی کشورشان از بریتانیا رای دهند.
سریال انتخاب سرخ، علیرغم فیلمنامه تودرتو و پر کششی که در اختیار دارد، ضعفها و کمبودهایی دارد که آن را از نزدیک شدن به شاهکارهایی همچون سریال ۲۴ دور میکند. طراحی درگیریها و رقابتهایی که در خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت (محل اقامت نخست وزیر بریتانیا) بر سر کسب قدرت شکل گرفته است، اگر چه توانسته مسیر داستان را به شکلی نه چندان متقاعد کننده تغییر دهد اما با بی اعتنایی نویسنده و تامل زودگذر کارگردان، به اجرایی دم دستی و نه چندان تاثیرگذار مبدل شده که در برابر این سوال ذهنی تماشاگر که «چرا نخست وزیر سعی نمیکند به نسخه کامل مکالمه خود با مشاورش دسترسی پیدا کرده و افکار عمومی را روشن نماید؟»، پاسخ قانع کنندهای در دست ندارد.
ماجرای دختر نخست وزیر (که قرار بوده درام را به مسیر درگیریهای شخصی نیز بکشاند) در کنار رابطه پر تلاطم او با همسرش نیز نتوانسته کمک چندانی به تشدید بحران پیش رو نماید. اما با همه این توصیفات، انتخابات سرخ، آنقدر حوادث جذاب و پر کششی برای تماشاگرش فراهم کرده که بتواند علاقمندان سریالهای سیاسی-جاسوسی را برای تماشای یک داستان هیجان انگیز و دنبال کردن سرنوشت کاراکترهایش ترغیب کند.