هر فیلمی سه بار ساخته میشود!
+حرفهای رایان گاسلینگ درباره حضورش در فیلم مرد خاکستری
رایان گاسلینگ در فیلم مرد خاکستری (Gray Man) به کارگردانی برادران روسو (جو و آنتونی) نقش سیئرا سیکس را بازی کرده است که با اسمهای کورت جنتری و مرد خاکستری هم شناخته میشود؛ او یک آدمکش بینشان دولتی است که در جریان ماموریتی به اطلاعاتی دست پیدا میکند که نباید از آنها باخبر باشد؛ و در ادامه، سر و کارش با دشمنان مختلفی از جمله لوید هنسن (کریس اوانز) میافتد. البته او دوستانی هم چون فیتزروی (بیلی باب تورنتن)، کلر (جولیا باترز) و دنی میراندا (آنا دی آرماس) دارد. در ادامه بخشهایی از صحبتهای برادران روسو و ۳ بازیگر اصلی «مرد خاکستری» را میخوانید.
مصاحبه با کارگردانهای فیلم مرد خاکستری
آنتونی و جو روسو (کارگردانهای فیلم مرد خاکستری) با سر و شکل دادن به فیلمهای اکشن بر پرده نقرهای بیگانه نیستند؛ و در واقع کارشان در کارگردانی «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) و «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) آنها را به عنوان دوتا از قابلاتکاترین بلاکباسترسازهای هالیوود در سالهای اخیر مطرح کرده است. «پایان بازی» با فروشی بیش از ۲ میلیارد و ۷۹۸ میلیون دلار در سراسر جهان، یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما است و این دو برادر به لطف موفقیتهای تجاری فیلمهایی که در جهان سینمایی مارول ساختهاند، پس از استیون اسپیلبرگ، از نظر تجاری دومین کارگردانان موفق تاریخ سینما به شمار میروند. آنها برای ساخت مجموعه تلویزیونی «توسعه متوقفشده» (Arrested Development) هم برنده جایزه امی پرایمتایم شدهاند.
کتاب منبع اقتباس مرد خاکستری هیجانزدهمان کرد
جو روسو: عاشق کتاب بودیم چون واقعا خواندنی است و بسیار هیجانانگیز و بهشدت سرگرمکننده. میتوان گفت که تحقیق زیادی صرف نگارش آن شده است. ما شیفته میزان جزییاتی شدیم که مارک گرینی صرف ترسیم نسخه داستانی خود از سازمان سیا (سیآیاِی) کرده است؛ خیلی امروزی و مرتبط با آن چیزی به نظر میرسد که این روزها در جهان شاهدش هستیم. همانطور که میدانید شخصیت بورن بیستساله شده است و جیمز باند هم به نظرم هفتادساله شده باشد. پس احساس کردیم که این شخصیت میتواند با تماشاگران امروزی ارتباط بگیرد و بازتابی از آن چیزی باشد که امروز در جهان پیرامون ما روی میدهد. به همین خاطر بود که احساس کردیم داستان فوقالعادهای است برای روایت.
فرایند اقتباس فیلم مرد خاکستری وفادارانه بود
جو: ما هرگز مستقیم به منبع اقتباسمان نچسبیدیم ولو اینکه الهامبخش ما شده بود و نقاط عطف داستانیای داشت که برای ما قانعکننده بودند. سخت است که رمانی را بگیرید و آن را کامل به یک فیلم برگردانید چون دو رسانه بسیار متفاوت هستند و معمولا در فیلم، در قیاس با کتاب، به حجم کمتری از داستان نیاز دارید. پس زمانی که اقتباس را شروع کردیم باید میدیدیم که به عنوان یک فیلم و یک داستان بصری چطور جواب میدهد؛ و این فرایند بود که ما را مجبور به انتخابهایی کرد و حتی به اضافه شدن چند شخصیت جدید به این طرف و آن طرف داستان انجامید تا به پیشرفت هرچه بهتر درام کمک کند؛ اما در کل سعی کردیم تا جای ممکن به منبع اقتباسمان وفادار بمانیم.
رایان گاسلینگ، قهرمان اکشنی بدون ابرقدرت
آنتونی روسو: جو و من واقعا شخصیتهایی را دوست داریم که در طول فیلم حسابی مجازات میشوند و حتی ممکن است تا پایان فیلم بمیرند. اینجوری تماشاگر بیشتر درگیر فیلم میشود و شما هم به عنوان فیلمساز واقعا خطر را احساس میکنید. پس برای ما اهمیت زیادی داشت که فیلم مرد خاکستری در طول داستان دچار آسیب شود و هر بار زخمی کاریتر بردارد. در ضمن این وضعیت، هدف و شخصیت والای او را به نمایش میگذارد چون او خودخواسته، این همه رنج و درد و مجازات را تحمل میکند تا کسی را نجات بدهد که برایش اهمیت دارد. پس این جریان واقعا به ترسیم شخصیت او هم کمک میکند.
الهام گرفتن از فیلمهای ژانر جاسوسی
آنتونی: به دلیل محبوبیت دیرینه ژانر جاسوسی واقعا برای ما چالشبرانگیز بود که این فیلم حرفی برای گفتن داشته باشد و بتواند خودی نشان بدهد. پس تلاش کردیم دیاناِی فیلم را جوری طراحی کنیم که منحصربهفرد باشد و متفاوت از فیلمهای جاسوسی پرشماری که خودمان عاشقشان هستیم؛ اما قطعا فیلمهایی هستند که معیار ما قرار گرفتند مثل «رونین» (Ronin)، «جان سخت» (Die Hard) و «ارتباط فرانسوی» (The French Connection)؛ در چنین فیلمهای کلاسیکی است که قهرمان باید از تونلی از حوادث و آسیبها عبور کند و امیدوار باشد که از آن جان سالم بهدر میبرد. ما میخواستیم فیلمی بسازیم که از ابتدا تا انتها اکشنی بیرحمانه داشته باشد؛ بهطوری که شخصیت اصلی، زمان نفس کشیدن نداشته باشد و تماشاگران هم نتوانند پاپکورنشان را بخورند.
بازگشت رایان گاسلینگ به بازیگری پس از ۴ سال
آنتونی: فکر میکنم رایان پیش از این، چنین نقشی را بازی نکرده بود چون منتظر زمان و شخصیت مناسب بود. رایان واقعا هنرمند شگفتانگیزی است. او دائم به دنبال جلو رفتن و ایجاد چالش برای خودش و پیشرفت کردن است. از این رو فکر میکنم فرصت انجام کاری چنین متفاوت در کارنامهاش، برای او بسیار هیجانانگیز بود. به نظرم همه ما زمانی در بهترین حالت خود قرار میگیریم که کمی ناآرامی و نگرانی یا کمی ترس در خصوص کاری که میخواهیم انجامش بدهیم داشته باشیم. فکر میکنم به هنگام ساخت این فیلم نیز همه ما – از جمله رایان – چنین حسوحالی داشتیم. «مرد خاکستری» دشوارهای قابلتوجهی داشت و واقعا برای همه ما چالشبرانگیز بود… چند هفته تا شروع فیلمبرداری زمان باقی مانده بود و ما دائم زمان بیشتری را سر صحنهها و دکورهای مختلف فیلم میگذراندیم. روزی رایان به من نگاهی کرد و گفت: «میدونی تقریباً چهارساله که من سر صحنه هیچ فیلمی نبودم.» خیلی برایم غافلگیرکننده بود و واقعا سپاسگزاریم که او با این فیلم، دوباره حضور سر صحنه فیلمی را به عنوان بازیگر تجربه کرد.
برای انتخاب ترانه «پرنده نقرهای» فکر کردیم
آنتونی: ما عاشق موسیقی هستیم و موسیقیهای زیادی را برای همراهی رابطه شخصیت سیکس (رایان گاسلینگ) با کلر (جولیا باترز) امتحان کردیم. جو و من واقعا اهل تجربهگری هستیم. دوست داریم سر صحنه دست به آزمودن بزنیم و در اتاق تدوین هم دست از این تجربهگرایی برنمیداریم. به عنوان مثال یکی از روالهای ما این است که به یک میلیون شیوه متفاوت، فیلمی را نگاه کنیم و در روایت کردن داستان آن، راههای بسیار متفاوتی را بررسی کنیم. به همین خاطر بود که انتخاب موسیقی هم زمان زیادی برد. از سوی دیگر، ما ایدههایی داشتیم اما بیشتر وقتها وقتی مرحله پس از تولید شروع میشود، به دلایلی اوضاع تغییر میکند و فیلم جور دیگری سر و شکل میگیرد؛ چون خود فیلم، چیزهای متفاوتی را طلب میکند. مَثلی هست که ما دوستش داریم: شما هر فیلمی را سه بار میسازید: وقتی آن را مینویسید، وقتی آن را فیلمبرداری میکنید، و زمانی که آن را تدوین میکنید. حقیقت همین است. ما در خصوص موسیقی، فرایند کشف بزرگی را بر اساس آنچه در فیلم حس درستی داشت شروع کردیم و پیش بردیم.
درباره «کاپیتان آمریکا» که آدم بد شد!
جو: ما با کریس اوانز در چهار فیلم متفاوت با شخصیت کاپیتان آمریکا کار کردیم؛ و این اتفاق در مدت زمانی طولانی رخ داد. پس ما در این سالهای طولانی همکاری، فرصت کردیم که خیلی خوب یکدیگر را بشناسیم. میدانستیم که او خیلی بااستعداد است و تواناییهای زیادی به عنوان بازیگر دارد و بسیار باهوش است. بنابراین برای ما باحال بود که به شخصیتی برسیم که تا جای ممکن از شخصیت کاپیتان آمریکا دور است؛ و فکر میکنم لوید هنسن تا حد زیادی چنین شخصیتی است. تلاش برای خلق این شخصیت روی کاغذ و سپس جانبخشیدن به او در جریان تولید و فیلمبرداری، برای همه ما سرگرمی فوقالعادهای بود.
بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ سینما
حرفهای رایان گاسلینگ درباره حضورش در فیلم مرد خاکستری
این جیمز باند از طبقه کارگر است!
رایان گاسلینگ ۴۱ ساله، بازیگری کانادایی است که کارش را با آثار سینمای مستقل شروع کرد و بهتدریج به ستاره فیلمهای بلاکباستر از ژانرهای مختلف بدل شد. او جوایز مختلفی را هم برنده شده است از جمله گلدن گلوب، و نامزدی دو جایزه اسکار و یک جایزه بفتا را هم در کارنامه دارد. او از سیزدهسالگی و با سریال «باشگاه میکی ماوس» (۱۹۹۳-۱۹۹۵) به عنوان یک ستاره کودک دیده شد و کارش را با حضور در برنامههای تلویزیونی سرگرمکننده و خانوادگی دیگری ادامه داد تا اینکه در سال ۲۰۰۱ اولین نقش سینمایی خود را در «معتقد» (The Believer) در قالب یک نئونازی یهودی بازی کرد؛ اما در سال ۲۰۰۴ بود که با فیلم عاشقانه «دفترچه یادداشت» (The Notebook) به عنوان یک ستاره مطرح شد. گاسلینگ که فیلمهای شاخصی چون «رانندگی» (نیکلاس ویندینگ رفن، ۲۰۱۱)، «لالا لند» (دیمین شزل، ۲۰۱۶)، «بلید رانر ۲۰۴۹» (دنی ویلنوو، ۲۰۱۷) و «نخستین انسان» (دیمین شزل، ۲۰۱۸) را در کارنامه دارد، در سال ۲۰۱۴ اولین فیلمش را با عنوان «رود گمشده» (Lost River) کارگردانی کرد.
- همیشه میخواستم در یک فیلم اکشن بازی کنم. اولین عشقم در سینما همین بود و به همین دلیل بود که به بازیگری و فیلمسازی علاقهمند شدم. زمان زیادی طول کشید تا به اینجا برسم. بدیهی است که فیلمها و شخصیتهای اکشن فوقالعادهی بسیار زیادی وجود دارند و برای همین بود که اینقدر زمان برد تا بتوانم نمونه درست و گروه مناسبی را انتخاب کنم. از همان زمانی که فیلمنامه را خواندم فهمیدم که این فیلم اکشن مورد نظرم خواهد بود؛ و این فقط به خاطر حضور برادران روسو نبود. آنها از من و خیلیهای دیگر نیز بیشتر فیلمهای اکشن را دوست دارند و دهه اخیر را به ساخت آنها گذراندهاند؛ و کار شگفتانگیزی هم کردهاند؛ اما در ضمن، فکر میکردم این شخصیت واقعا جالب است. او بهنوعی مثل جاسوسی است که نمیخواهد جاسوس باشد. در واقع او ترجیح میدهد در خانه بنشیند و نتفلیکس تماشا کند، درست مانند ما. او نمیخواهد در این فیلم حضور داشته باشد یا اصلا کاری با این دنیا داشته باشد. او فقط خواهان یک زندگی طبیعی است، درست همان چیزی که نیست! این شخصیت کیفیتی مثل یک جیمز باند طبقه کارگر دارد و برای همین فکر کردم که خیلی سرگرمکننده و باحال خواهد بود.
- نمیتوانم از بازی در این فیلم با تمام صحنههای اکشن دشوارش گلایه داشته باشم چون همیشه میخواستم در چنین فیلمی بازی کنم اما ایفای نقش در «مرد خاکستری» مثل صحنهای است که از روی تمام واگنهای قطار شهری میدوم و آنها از زیر پای من درمیروند. این فیلم از نظر سختی برای من دقیقا چنین وضعیتی داشت و دائم باید یکی پس از دیگری در یکی از نُه فصل اکشن دیوانهوارش ظاهر میشدم و سعی میکردم جان سالم بهدر ببرم؛ اما خب، سرگرمکنندگی و باحالی فیلم هم در همین بود.
مصاحبه با کریس اوانز و آنا دی آرماس بازیگران مرد خاکستری
برادران روسو بمب انرژیاند
کریس اوانز ۴۱ ساله را خیلیها با نقش کاپیتان آمریکا میشناسند. او هم کارش را از تلویزیون و سپس فیلمهای نوجوانانه شروع کرد؛ و البته پیش از ایفای نقش معروفش در جهان سینمایی مارول، یعنی کاپیتان آمریکا، نقش هیومن تورچ را در فیلمهای «چهار شگفتانگیز» (Fantastic Four) و «چهار شگفتانگیز: ظهور سیلور سِرفِر» (Fantastic Four: Rise of the Silver Surfer) بهترتیب محصول سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷ بازی کرد. «قطار برفشکن» یا «اسنوپیئرسر» (بونگ جون-هو، ۲۰۱۳) و «چاقوکشی» یا «مقصریابی» (ریان جانسن، ۲۰۱۹) از دیگر فیلمهای تحسینشده او هستند.
آنا دی آرماس بازیگری را از زادگاهش کوبا در نقش اصلی درام عاشقانه «رُز فرانسوی» (Una rosa de Francia) محصول ۲۰۰۶ شروع کرد و در هجده سالگی با نقل مکان به مادرید اسپانیا، در سریال نوجوانانه محبوب «مدرسه شبانهروزی» (El Internado) درخشید که در خلال سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ در شش فصل تولید شد. «بلید رانر ۲۰۴۹» (دنی ویلنوو، ۲۰۱۷)، «چاقوکشی» (ریان جانسن، ۲۰۱۹؛ که نامزدی جایزه گلدن گلوب را برای او به ارمغان آورد)، «زمانی برای مردن نیست» (کری فوکوناگا، ۲۰۲۱) و «آبهای عمیق» (آدریان لین، ۲۰۲۲) از فیلمهای مهم او در چند سال اخیر به حساب میآیند.
درباره همکاری با برادران روسو
- کریس: عالی بود. ما دوستی و رفاقت دیرینهای داریم و آنها همکاران فوقالعادهای هستند. آنها سر صحنه بمب انرژیاند و من از هر نوع همکاری با آنها هیجانزده میشوم.
- آنا: خیلی ساده احساس کردم که آنها عاشق این ژانر هستند و میدانند چه میکنند. بهعلاوه، آنها خیلی خاص هستند. آنها ژانر اکشن را خیلی خوب میشناسند و دورشان را هم با گروههایی درجه یک پر کردهاند. به همین خاطر بود که وقتی با واحد دوم فیلمبرداری یا فرد دیگری هم کار میکردیم، همه کاملا در جریان بودند که آنها چه میخواهند و چه میکنند. این دو برادر فوقالعادهاند.
در خصوص شخصیتهای متفاوتشان
- آنا: بهترین اتفاق ممکن، نوشتن و خلق این شخصیت زن بود. این بهترین هدیهای بود که آنها به من دادند. آنها با این کارشان به من آزادی عمل دادند تا در جریان تمرینها، به آن چیزهایی بپردازم که با آنها راحتتر بودم یا نبودم؛ و سپس آنها، مبارزهها و صحنههای من را پیرامون یافتههایم خلق کردند.
- کریس: آدمبدها بیشتر وقتها درک روشنی از این موضوع دارند که فکر میکنند چه کسی هستند یا فکر میکنند چه کسی باید باشند؛ و اینکه چطور باید در جهان پیرامون خود حرکت کنند و پیش بروند. این درک روشن و بیآلایشی شخصیت، نهفقط برای یک بازیگر تروتازه است بلکه بهنوعی فرصت زیستن درون چنین شخصیتی را به او میدهد؛ چون همه ما آدمها احتمالا کمی بیش از حد، درگیر پیچیدگی درکمان از محیط پیرامون و خودمان نسبت به آن هستیم.
درباره صحنههای مبارزه
- آنا: برای اینکه در انجام صحنههای اکشن و مبارزه کنترل داشته باشید و جوری حرکت کنید که به خودتان یا دیگران آسیب نرسانید، باید سر صحنه با دیگران یکی شوید و خودتان را با انرژی دیگری هماهنگ کنید. باید خیلی دقت کنید و به دیگری فضایی بدهید که احساس امنیت کند و با سرعت خودش، کارش را انجام بدهد. همانطور که کریس میگوید مثل رقصیدن است و همه باید هماهنگ باشیم؛ و البته که ما گروههای بدلکاری شگفتانگیزی داشتیم و بدلکارانی که خطرناکترین بخشها را انجام میدادند. البته بخش اعظمی از کارها را خودمان انجام دادیم (میخندد). فقط حجم کار، خیلی زیاد بود و روزها و هفتهها زمان میبرد تا فقط یک صحنه را فیلمبرداری کنیم.
- کریس: قصد خودنمایی یا هر چیز دیگری را ندارم اما من فیلمهای اکشن زیادی بازی کردم و واقعا نمیتوانم بگویم که در این پروژه هم موضوع یادگیری برایم جدی بود. خیلی از عوامل این فیلم، از همان روزهای ساخت فیلمهای مارول بودند و برای همین راحتی خاصی داشتم و مساله فقط اعتماد به عوامل و بخشهای فنیای بود که میدانستند چه میکنند؛ و این از روسوها شروع میشود و سایر عوامل را هم در بر میگیرد. پس مساله اصلی برای من، قرار گرفتن در ریتمی بود که خیلی خوب میشناختم اما به طور بدیهی، این بار با شخصیت متفاوتی آن را تجربه میکردم.
برگرفته از منابع مختلف از جمله نتفلیکس، کولایدر، کامپلِکس و…