فیلم شاید وقتی دیگر؛ معاصرترین داستان اساطیری
نیمه خرداد سالگرد اکران این فیلم مهم سینمای ماست
فیلم شاید وقتی دیگر از ۱۸ خرداد ۱۳۶۷ با درجه کیفی «ب» روی پرده سینماها رفت و در مجموع به فروش قابلتوجهی دست یافت. این فیلم در سال ۶۷ بیش از ۱ میلیون و ۹۴ هزار مخاطب داشت و در رتبه دهم پرمخاطبترین فیلمهای سال قرار گرفت. همچنین «شاید وقتی دیگر» با بیش از ۱۴۷ میلیون ریال فروش به هفتمین فیلم پرفروش سال ۶۷ تبدیل شد تا یکی از اوجهای تجاری سینمای بیضایی رقم بخورد. هر چند با توجه به هزینههای تولید «شاید وقتی دیگر»، فروش فیلم چندان هم برای سرمایهگذارانش رضایتبخش نبود. به بهانه سالگرد اکرانش، مروری کردیم بر نقد و نظرهای آن زمان به این فیلم مهم بهرام بیضایی.
فیلم شاید وقتی دیگر در شرایطی ساخته و اکران شد که بهرام بیضایی، با آن پیشینه شگفتانگیزش، برای تولید و نمایش هر اثرش مصائب فراوانی را متحمل میشد. جمال امید در کتاب «تاریخ سینمای ایران: ۱۳۵۸-۱۳۶۹» (انتشارات روزنه) بحث در مورد «شاید وقتی دیگر» را با این جملات شروع کرد: «سوای نمایش محدود فیلم مرگ یزدگرد، نخستین ساخته بهرام بیضایی بعد از انقلاب (در دهه فجر ۱۳۶۱)، در حالیکه دومین ساختهاش، «باشو غریبه کوچک» نیز آماده نمایش است، اما این «شاید وقتی دیگر» است که بهعنوان اولین حاصل فعالیت بیضایی به نمایش عمومی درمیآید!» همین عبارت نشان میدهد که چگونه فعالیت فیلمسازی چون بیضایی (آن هم در اوج پختگی) چنین محدود شده بود. حتی صدور مجوز ساخت «شاید وقتی دیگر» هم خالی از حاشیه نبود. ظاهراً این مجوز با این شرط صادر شد که خود فیلمنامهنویس آن را بسازد!
بهرام بیضایی اعتقاد دارد این کار تلاشی برای زیر سؤال بردن او بود: با توجه به این که داستان «شاید وقتی دیگر»، در مقایسه با دیگر آثار بیضایی، ساده و شاید حتی – به بیان عامیانه – آبکی بهنظر میرسید، شاید عدهای فکر میکردند که ساختهشدن این فیلم توسط خود بیضایی با واکنشهایی منفی روبهرو شده و اعتبار او زیر سؤال خواهد رفت. چه این دیدگاه بدبینانه را بپذیریم و چه نه، چنین اتفاقی رخ نداد. هر چند عدهای از منتقدان «شاید وقتی دیگر» را ضعیفتر از دیگر فیلمهای بیضایی دانسته و حتی در مواردی به الگوهای فیلمفارسیوار آن اشاره کردند اما فیلم در مجموع هم فروش قابلقبولی داشت و هم با استقبال پذیرفتنی منتقدان روبهرو شد؛ ضمن اینکه در گذر زمان جایگاه والاتری هم پیدا کرده و حالا طرفداران پروپاقرصی دارد.
ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلمهای دوستداشتنی
عوامل و بازیگران فیلم شاید وقتی دیگر
کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر: بهرام بیضایی؛ فیلمبردار: اصغر رفیعی جم؛ موسیقی متن: بابک بیات؛ بازیگران: سوسن تسلیمی، داریوش فرهنگ، علیرضا مجلل، سیروس نصیری، جمشید لایق، حسین محجوب، اکبر دودکار، سیامک اطلسی.
خلاصه داستان فیلم شاید وقتی دیگر
داستان فیلم از جایی شروع میشود که مدبر (گوینده فیلمهای مستند تلویزیونی با بازی داریوش فرهنگ)، در جریان صداگذاری یک فیلم جدید، بهطور اتفاقی تصویری از همسرش، کیان (سوسن تسلیمی)، را در کنار مردی ناشناس در یک اتومبیل پیکان میبیند. مدبر که بدگمان شده، ضمن تحقیق غیرمستقیم و توأم با نیش و کنایه، به پیگیری احوالات کیان میپردازد. برخی از رفتارهای کیان هم تردید مدبر را افزایش میدهد. بهتدریج مدبر درمییابد که در پس ظاهر آرام کیان، نگرانی و اضطراب و رازی وجود دارد…
نقدها به فیلم بهرام بیضایی؛ فیلمفارسی یا فلسفینمایی؟
بهرام بیضایی را عموماً با آثاری اسطورهگرایانه و پیچیده بهیاد میآوریم که در ظاهر قرابت چندانی با منطق روایت کلاسیک ندارند. بنابراین نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلمی معاصر با روایتی سادهتر از نمونههای قبلی، برای بسیاری از مخاطبان آثار نمایشی او غافلگیرکننده بود. این غافلگیری از جمله در برخی از نظرات منفی بازتاب یافت. بهزاد عشقی یکی از منتقدانی بود که در شماره ۶۶ ماهنامه فیلم (مرداد ۶۷) نقدی منفی بر «شاید وقتی دیگر» نوشت و این فیلم را واجد شباهتهایی با آثار عامهپسند و عموماً کممایه سینمای قبل از انقلاب (موسوم به فیلمفارسی) قلمداد کرد: «… بیضایی در این فیلم ورسیونی مدرن از یک فیلمفارسی عمیق پدید آورده است. بر بیضایی چه گذشته که به چنین داستان بیمایهای متوسل شده است؟ بیضایی میتواند از بار تعهد اجتماعی شانه خالی کند و آثار شخصی و ذهنی بیافریند. میتواند با ارزشهای رسمی همآواز شود. اما مصالحه با داستانگویی سینمای تجاری از او شگفتانگیز است».
بهزاد عشقی (ماهنامه فیلم، مرداد ۶۷): «بیضایی در این فیلم ورسیونی مدرن از یک فیلمفارسی عمیق پدید آورده است. بر بیضایی چه گذشته که به چنین داستان بیمایهای متوسل شده است؟ بیضایی میتواند از بار تعهد اجتماعی شانه خالی کند و آثار شخصی و ذهنی بیافریند. میتواند با ارزشهای رسمی همآواز شود. اما مصالحه با داستانگویی سینمای تجاری از او شگفتانگیز است»
البته عشقی سعی کرد نگاه یکجانبهای به ماجرا نداشته باشد و مشکلات رخداده برای فیلمهای بیضایی را در این تغییر مسیر مؤثر دانست: «شاید سه فیلم توقیفی بیضایی در سالیان پس از انقلاب، و سرگشتگی ناشی از این ناکامی، بتواند انگیزههای این چرخش را توضیح دهد. بنابراین، نمیباید کاستیهای فیلم «شاید وقتی دیگر» را صرفاً به نابلدی بیضایی مربوط بدانیم. بیضایی بهاستناد فیلمنامههای زیادی که نوشته، و بهاعتبار تعدادی از فیلمهایی که ساخته، بالقوه فیلمساز هنرمند و اندیشمندی است. اما تنگناهای شرایط فیلمسازی مانع شده است که انرژی بالقوۀ او بهصورت همهجانبهای به فعل درآید.»
اما پرویز نوری در سوی دیگر طیف منتقدان قرار میگرفت. اگر عشقی اعتقاد داشت که شاید وقتی دیگر به فیلمفارسیها پهلو میزند، بهعقیده نوری (در مطلبی منتشرشده در نشریه هدف در تاریخ ۱۹ آبان ۶۷) شاهد فلسفینمایی مرعوبکنندهای در این فیلم بیضایی هستیم: «تماشای این آخرین فیلم فلسفی «مارنی»وار هیچکاکی و روانی-درونی مدل جدید پسیکانالیز «بچه رزمری» پولانسکیمآب و پر از تحلیلهای غیر قابل فهم از بیهویتی و عدم ارتباط آدمهای این عصر بیارتباط با فرم اغراقی و غلوآمیز ولزی آقای بهرام بیضایی، غمی جانکاه بر دل آدمی به جای مینهد… با برداشت تم و سوژه از فیلمهای معروف در همین زمینه و با تقلید آشکار از سبک و پرداخت و شکل آثار مشابه (و احیاناً بیشتر «مارنی») فیلمساز سعی بسیار داشته است از طریق گندهگویی، مفاهیم درونی و معنوی، افکار پیچیده و ناباورانه و صحنههای شدیداً شوکدهنده (فقط به کمک موسیقی و تدوین) علاوه بر منتقد – که آمادگی زیاد در این مورد دارد – تماشاگر را هم جابهجا مرعوب سازد! فیلمسازهای ما اگر اول احاطه به زبان فیلم پیدا کنند و بعد بروند دنبال فلسفههای عمیق، شاید وضع و کارشان بهتر شود.»
نوری اعتقاد داشت که ساخت چنین فیلمی اساساً قدرت تأثیر فرهنگی ندارد و این فرق «شاید وقتی دیگر» با آثار فیلمسازی چون اینگمار برگمان است: «…این جور کارها برد فرهنگی ندارد، اثری در تکاندادن جامعه ندارد، چون کاری با جامعه ندارد. اگر برگمان آن فیلمها را میسازد در جامعه سوئد اثر دارد، جامعه سوئد را میشناسد. برای همین هم سریال تلویزیونی «صحنههایی از ازدواج» و یا «فنی و الکساندر»ش خیابانها را از مردم خالی میکند. فیلم هیچکاک یا فورد در جامعه «مصرف» دارد، تماشاگر و خواستار دارد، ولی مصرف این ملغمههای هیچکاک و ملودرام هندی و فیلم بهرام بیضایی چیست؟»
بیهدفی و هویت گمشده در فیلم شاید وقتی دیگر
از نظر مضمونی، میشد «شاید وقتی دیگر» را در امتداد بسیاری از دیگر آثار مهم بهرام بیضایی قرار داد. عجیب نبود که گروهی از منتقدان در یادداشتهای خود روی نکات مضمونی اثر تمرکز کردند. احمد طالبینژاد در یادداشتی در شماره ۶۷ ماهنامه فیلم (شهریور ۶۷) در مورد «شاید وقتی دیگر» چنین گفت: «…کلیت فیلم را بهعنوان اثر قابل ستایش که تماشاگرش را وادار به تجربه میکند، میبینم. پس از پایان فیلم تماشاگر احساس میکند دنیایی از اوهام، شک، تردید، سوءظن و اضطراب را پشت سر گذاشته و به حقیقت وجودی خود پی برده است. هویت گمشدهای که تا باز یافته نشود، انسان همچنان با خیالاتش در ستیز است. این هویت میتواند حقیقت وجودی یا جوهره انسانی باشد. تأکید بیضایی روی اِلِمانهایی مثل اتومبیل، تلفن و دیگر پدیدههای تمدن معاصر، و اضطراب و توهمی که این عناصر در ضمیر انسان به وجود میآورند، به همین جهت است. او تماشاگر را از دالان تاریخ عبور میدهد تا بلکه در «گذشته»، که زمانی است نامشخص، به اصل خود برسد.»
احمد طالبینژاد (ماهنامه فیلم، شهریور ۶۷): «تأکید بیضایی روی اِلِمانهایی مثل اتومبیل، تلفن و دیگر پدیدههای تمدن معاصر، و اضطراب و توهمی که این عناصر در ضمیر انسان به وجود میآورند، به همین جهت است. او تماشاگر را از دالان تاریخ عبور میدهد تا بلکه در «گذشته»، که زمانی است نامشخص، به اصل خود برسد»
همچنین در یادداشتی بدون نام نویسنده که ۱۵ تیر ۶۷ در نشریه کیهان هوایی منتشر شد، نویسنده به ارتباط فیلم با مباحثی کلی همچون بیهدفی انسان نوین اشاره کرد: «فیلم شاید وقتی دیگر با برخورداری از اسکلت قوی داستانی، به دور از کلیشهسازی و مستقیمگویی و به مدد بافت غنی تصویری موفق به ارائه پیام خود که همانا پوچی و بیهدفی انسان ماشینزده این قرن است، میشود.»
با این وجود نظر حمیدرضا صدر کمی با دیگران متفاوت بود. او در یادداشتی در نشریه زن روز (۱۸ تیر ۶۷) بیش از توجه به خود مضامین، بر کیفیت استعارههای فیلم تمرکز کرد: «تمثیلها و استعارههای بیضایی در فیلم شاید وقتی دیگر ظرافت همیشگی کارهای او را ندارد. مسأله عتیقهفروشی، تأکید بر یادگارهای تاریخی ادوار مختلف، آدمهای نمایشی تلویزیون در البسه دوران مختلف و ماهی قرمز، مدتهاست که کلیشهای مینماید. میماند قطره اشک تابلوی مادر در پایان فیلم که با هیچ تمهید، استعاره و توجیهی زیبنده فیلم و کارهای بیضایی نیست. بازی سوسن تسلیمی از مرز حرکات اغراقآمیز دست و صورت جلوتر نمیرود.» البته یادداشت صدر تماماً منفی نیست و صرفاً «شاید وقتی دیگر» را در مقایسه با دیگر آثار بیضایی دارای جایگاه پایینتری قلمداد میکند و نه در مقایسه با کیفیت عمومی سینمای آن دوران ایران: ««شاید وقتی دیگر» در مقایسه با سایر آثار سینمای ایرانی بر حسب شرایط و وضعیت سینمای این مرز و بوم، امکانات موجود و شیوه متداول کار، اثری برجسته به شمار میرود.»
از سوی دیگر، در حالی که عدهای با ستایش کلیت کارنامه بیضایی به کیفیت پایینتر «شاید وقتی دیگر» در مقایسه با آثار قبلی فیلمساز اشاره کرده بودند، جهانبخش نورایی نظری دیگر داشت. او (در یادداشتی بر «شاید وقتی دیگر» در شماره ۶۶ ماهنامه فیلم) با اشاره به برخی از مضامین فیلم و شباهتش با آثاری از آلفرد هیچکاک، اصالت کار بیضایی را ستود: «برای من که سالها پس از «رگبار»، با بدگمانی به کارهای بیضایی نزدیک شده و همین فیلم «شاید وقتی دیگر» را تا نیمه با شک و پیشداوری نگاه کردم، کشف اصالت هنر او غافلگیرکننده بود… «شاید وقتی دیگر»، البته، پژواکهایی از «مارنی» (و «سرگیجه») هیچکاک دارد – از حیث مایۀ چیرگی گذشته بر حال، جست جوی هویت، بیمنطقی داستان، برخی فکرها و تمهیدها و حتی موسیقی «برنارد هرمن»یاش. با این همه، آن را اصیل میدانم، زیرا معتقدم این برداشتها و شباهتهای مضمونی آنگونه که فیلم ثابت میکند، اساساً به عنوان مادۀ خام یا جوهر همزبانی در بوتۀ خلاقیت بیضایی ریخته شده و رنگ و مفهوم و مصرف تازهای یافتهاند، طوری که فیلم بیضایی به لحاظ پیچیدگی هنری و ژرفای فکر از «مارنی» پیشی گرفته است.»
منطق و احساس در فیلمی از بهرام بیضایی
شاید برای علاقهمندان سینما جالب باشد که بدانند کیومرث پوراحمد یادداشتی تند بر «شاید وقتی دیگر» نوشته است. او در این یادداشت (که در شماره ۶۷ ماهنامه فیلم، شهریور ۱۳۶۷) منتشر شد، به تنگنای ذهنی و نگاه متبخترانه و پر از سوءظن بیضایی اشاره کرد و فیلم شاید وقتی دیگر را فاقد احساسات ناب انسانی دانست: «بهرام بیضایی که در فیلم شاید وقتی دیگر نشان میدهد به آلفرد هیچکاک علاقهمند است، ایکاش این حرف استاد را هم در نظر میگرفت که “مستطیل پرده سینما را باید با احساس انباشت.” واقعاً در کدام فصل و کدام صحنه فیلم، کدام احساس ناب انسانی اجازه بروز پیدا میکند؟… منکر تنگناهای گوناگون فیلمسازی در این مملکت نمیتوان شد، اما فیلم شاید وقتی دیگر بیشتر از همه این تنگناها از تنگنای نگاه و ذهنیت سازندهاش رنج میبرد. بهرام بیضایی مثل همیشه از بالا، بالای بالا، از پشت یک عینک زرد خیلی بزرگ با سوءظن و بدگمانی و تبختر به زندگی، به محیط، به آدمها، به من و به تو نگاه میکند و همه تبحر و تسلط تکنیکیاش را برای مرعوب کردن من و تو بهکار میبرد.»
حمیدرضا صدر (نشریه زن روز، تیر ۶۷): «تمثیلها و استعارههای بیضایی در فیلم شاید وقتی دیگر ظرافت همیشگی کارهای او را ندارد. مسأله عتیقهفروشی، تأکید بر یادگارهای تاریخی ادوار مختلف، آدمهای نمایشی تلویزیون در البسه دوران مختلف و ماهی قرمز، مدتهاست که کلیشهای مینماید. میماند قطره اشک تابلوی مادر در پایان فیلم که با هیچ تمهید، استعاره و توجیهی زیبنده فیلم و کارهای بیضایی نیست»
اما نویسنده یادداشتی که ۱۵ تیر ۶۷ بدون ذکر نام نویسنده در کیهان هوایی منتشر شد، ضمن ستایش کلیت کار بیضایی، ایراداتی منطقی را نیز بر فیلم وارد دانست: «برخی صحنهها و حرکات کیان تنها از روی تصادف و بدون پشتوانه منطقی خاص قصه صورت میگیرد و فیلم دلیلی حتی مبنی بر ناراحتی عصبی کیان ارائه نمیدهد. این صحنهها تنها در خدمت ایجاد دلهره تماشاگر قرار میگیرد. از جمله این صحنهها پیادهرویها و بیرون رفتنهای مشکوک کیان از خانه، گوشی بر زمین گذاشتن او و… است که ریشههای شک را در روح شوهر مستحکمتر میکند.» نویسنده همچنین به طولانیبودن بیشازاندازه فیلم بهعنوان یکی دیگر از نقاط ضعف آن اشاره کرد: «موضوع فیلم برای ۱۶۵ دقیقه کشش کافی ندارد. صحنههایی طولانی چون حالتهای مادر هنگام گذاشتن بچهاش در سر راه، تکرار حالات عصبی و طولانی کیان، و… خارج از حوصله تماشاگر است.»
محمد آقازاده هم در یادداشتی در روزنامه کیهان (۱ تیر ۶۷) ساختار قصه «شاید وقتی دیگر» را بهگونهای دانست که بعد از یک بار دیدن و شنیدن دیگر جذابیت چندانی نخواهد داشت: «… طرح قصه «شاید وقتی دیگر» حالت لطیفهگونه دارد، ساخت آن به طریقی است که بعد از یکبار دیدن و شنیدن آن جذابیت خود را از دست میدهد، ساخت و حرکت دراماتیک قصه چون بازی کودکانه (پازل) میماند، حوادث کنار هم چیده میشود، بدون اینکه تماشاگر بداند چه شکلی را تماشا خواهد کرد ولی شکل اصلی [که] دیده شد، دیگر چیزی برای فیلم باقی نمیماند.» با این وجود، آقازاده فیلم را در مجموع ستایش کرد و آن را قدمی رو به جلو برای سینمای ایران دانست: «ولی… فیلم یک اثر زیبا است، حس جمالشناختی تماشاگر را تحریک میکند و کارگردان به دقت و چیرهدستی از دوربین، میزانسن، بازیها استفاده میکند، مونتاژ دلچسب فیلم و شکل دگرگون لحظههایی که قهرمان فیلم دچار اغتشاشات ذهنی است، برای سینمای ایران راهگشاست و میتواند سینمای ایران را چند گام به جلو بکشاند. شاید وقتی دیگر این فرم زیبا با محتوای جاندار و منضبط تکمیل شود، به امید آنروز.»
آینه بهمثابه یک نشانه
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در مورد تمام فیلمهای بیضایی، منتقدانی بهسراغ نقد نشانهشناسانه رفتهاند. شاید ذکر یکی از این مثالها در مورد «شاید وقتی دیگر» سرنخی در مورد چگونگی مواجهه با آثار بیضایی به ما بدهد. فریدون شفقی در یادداشتی بر این فیلم که ۴ تیر ۶۷ در هفتهنامه سروش منتشر شد، فیلم را از جنبههای مختلفی تحسین کرد: از کیفیت کار عوامل فنی و بازی برخی از بازیگران همچون داریوش فرهنگ گرفته تا نشانهگذاریهای دقیق فیلم. بهعنوان مثال او به کارکرد آینه در این فیلم اشاره کرد: «نحوۀ استفادۀ بیضایی از آینه در بسیاری از آثارش قابل توجه است. در این فیلم آینههای قاب عکس زن در عتیقهفروشی را در خود منعکس میکند تا مفهوم تصویر مضاعف دو زن را بنمایاند، یا در سکانسی که مدبر، کیان را به عتیقهفروشی میبرد، آینهای در مقابل اتومبیل آنها قرار میگیرد که با عبور آن یکباره اتومبیل قرمز رنگ حقنگر، که در طول فیلم بارها بر آن تأکید شده نمایان میشود و چون ضربهای روانی توجه تماشاگر را به نکته فیلم معطوف میکند.»
کیومرث پوراحمد (ماهنامه فیلم، تیر ۶۷): «منکر تنگناهای گوناگون فیلمسازی در این مملکت نمیتوان شد، اما فیلم شاید وقتی دیگر بیشتر از همه این تنگناها از تنگنای نگاه و ذهنیت سازندهاش رنج میبرد. بهرام بیضایی مثل همیشه از بالا، بالای بالا، از پشت یک عینک زرد خیلی بزرگ با سوءظن و بدگمانی و تبختر به زندگی، به محیط، به آدمها، به من و به تو نگاه میکند»
خود بیضایی هم به اهمیت عنصر آینه در آثارش (از جمله «شاید وقتی دیگر») اشاره کرده است: «آینه گاهی چون وسوسههای خود ماست؛ ما را زیر نظر دارد، و به آن دروغ نمیشود گفت. در فیلم شاید وقتی دیگر، کیان یک بار با آینه طوری رفتار میکند که گویی شاهدی، پرسندهای، همزادی، کسی دارد از درون آن به او نگاه میکند، و کیان جلوی چشمان درون آینه را میگیرد» (به نقل از کتاب «گفتوگو با بهرام بیضایی»، زاون قوکاسیان، مؤسسه انتشارات آگاه).
نتیجهگیری
در بررسی کارنامه بهرام بیضایی نمیتوان حتی یکی از آثار – متأسفانه – کمتعداد ساختهشده سینماییاش را نادیده گرفت. هر کدام از فیلمهای او، وجوهی از نگرش و دغدغههای این استاد فیلمسازی را بازتاب میدهند. بنابراین نمیتوان جایگاه «شاید وقتی دیگر» را در کارنامه سینمایی او بهطور قطعی مشخص کرد. چطور میتوان گفت که فیلم شاید وقتی دیگر برای درک ویژگیهای نمایشی آثار بیضایی اثر مهمتری است یا – مثلاً – «رگبار»، «مرگ یزدگرد»، یا «باشو غریبه کوچک»؟ با این وجود بهطور کلی نمیتوان در اهمیت «شاید وقتی دیگر» تردیدی به خود راه داد. سینمای بیضایی سینمایی است منحصربهفرد و بهسختی قابلتقلید. این ویژگی را حتی در آثار سهلالوصولتر او هم میتوان ردیابی کرد. «شاید وقتی دیگر» یکی از این آثار است: با داستانی بهظاهر ساده و گرهافکنیهایی که در قیاس با دیگر آثار او ممکن است بیشازاندازه مبتنی بر عنصر تصادف بهنظر برسند اما با همان دستمایههای آشنای اساطیری و تعمیمیابنده همیشگی آثار سینمایی و تئاتری بیضایی. همین ویژگی باعث شده که «شاید وقتی دیگر» از یک طرف از نظر عمق دیدگاه و چندبُعدیبودن قابلمقایسه با دیگر آثار بیضایی باشد و از سوی دیگر بتواند بیش از نمونههای درخشان اما سختفهمتری چون «چریکه تارا»، «مسافران» یا «مرگ یزدگرد» با مخاطب عام ارتباط برقرار کند. از این جنبه، شاید بتوان «شاید وقتی دیگر» را با دیگر تجربه موفق تجاری بیضایی («سگکشی») در یک دسته قرار داد.
فیلم رو سال ها پیش دیدم و اون موقع خوشم نیومده بود. فکر کنم لازمه یه بار دیگه ببینم