کافی است به یاد بیاوریم که فیلم «همشهری کین» اثر اورسن ولز است تا اهمیت جایگاه او در تاریخ سینمای جهان روشن شود. فیلمی که بارها و بارها در ادوار مختلف در نظرسنجیهای گوناگون یا به عنوان برترین فیلم تاریخ سینما رای آورد یا همواره در چند ردیف اول نظرسنجیها قرار داشت و همواره جزیی از ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما معرفی شد. ضمن اینکه ولز فارغ از اینکه کارگردان توانمند بود نظریهپرداز سینمایی برجستهای هم بود که بر دانش نظری سینما افزود. شاید به دلیل همین اشرافی که بر مباحث تئوریک سینما داشت به کلام در فیلمهایش اهمیت ویژهای میداد.
اگر بخواهیم از منظر مکاتب سینمایی، اورسن ولز را تعریف و تحلیل کنیم باید آن را در ذیل سینمای اکسپرسیونیستی قرار دهیم که نورپردازی در آن جایگاه برجسته و پررنگی دارد. نورپردازیهای پرکنتراست که به واسطه خلق سایه روشنها نمادی از دوقطبی خیر و شر را صورتبندی میکرد
ولز در جایی گفته است: «من میدانم که کلام در سینما از جنبه نظری دارای اهمیت ثانوی است. اما راز کار من در این است که همه چیز بر پایه کلام است. من فیلم صامت نمیسازم. باید با آنچه شخصیتها میگویند آغاز کنم. باید قبل از آنکه ببینم چه میکنند، بدانم چه میگویند.»
توانمندیها و مهارتهای ولز در سینما صرفا به کارگردانی و نظریهپردازی محدود نمیشد. او در زمینههای فیلمنامهنویسی، بازیگری و حتی تهیهکنندگی فیلم و رادیو و تلویزیون هم فعال بود. تعداد فیلمهای که اورسن ولز در آن بازی کرده بیشتر از فیلمهای است که کارگردانی کرده و از این حیث باید او را یک شخصیت دوزیسته در سینما دانست. یک بازیگر-کارگردان حرفه ای.
او نخستین بار با اجرای رادیویی جنگ دنیاها اثر هربرت جرج ولز در ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ بود که به شهرت رسید. آن هم به این دلیل که عدهای از شنوندگان به تصور اینکه با یک خبر واقعی (از حمله بیگانگان فضایی از مریخ) مواجه شدهاند، وحشت کرده بودند. اورسن ولز در سالهای پایانی عمرش در زمینه تبلیغات و صداگذاری هم فعال بود و از این طریق امرار معاش میکرد. در سال ۱۹۷۵ او سومین نفری بود که پس از جان فورد و جیمز کاگنی، جایزه یک عمر فعالیت را از بنیاد فیلم آمریکا (اِی اِف آی) دریافت میکرد. بیشتر منتقدان پس از مرگ وی بهطور عمومی از او تمجید کردهاند. او همچنین در سال ۲۰۰۲ در نظرسنجی مؤسسه فیلم بریتانیا (بی اف آی) که در مورد ده کارگردان برتر سینما انجام شده بود عنوان بهترین کارگردان تمام تاریخ را کسب کرد.
اگر بخواهیم از منظر مکاتب سینمایی، سینمای ولز را تعریف و تحلیل کنیم باید آن را در ذیل سینمای اکسپرسیونیستی قرار دهیم که نورپردازی در آن جایگاه برجسته و پررنگی دارد. نورپردازیهای پرکنتراست که به واسطه خلق سایه روشنها نمادی از دوقطبی خیر و شر را صورتبندی میکرد. استفاده از پلانسکانس و عمق میدان نیز از دیگر المانهای بصری فیلمهای ولز است.
شاید توجه به این مولفههای مکانی و میزانسنی به دلیل اهمیتی بود که ولز به جغرافیا در فیلمهایش میداد. اساسا «مکان» در آثار ولز اهمیت خاصی مییابد. او مکان را با جزئیات خاص نشان میدهد و عموماً خانههای باشکوه و بزرگ اشرافی محل فیلمبرداری اغلب فیلمهایش هستند. گویی او در فیلمهایش به پدیدارشناسی بصری مکان و بازنمایی هویت تاریخی آنها دست میزد. ضمن اینکه او شخصیتهای قصههایش را در نسبت با مکان بازتعریف میکرد و میتوان گفت که در سینمای ولز نسبت معناداری بین هویتمندی و مکانمندی برقرار است.
شخصیتها و قهرمانهایی که اغلب از عشق به دور بودند و گویی نوعی بدبینی نسبت به رابطه عاشقانه در جهان ذهنی و سینمایی ولز به چشم میخورد. به عبارت دیگر قهرمانهای ولز غالباً با عشق بیگانهاند و سودای قدرت و پول همواره آنها را در برقراری روابط با دوام انسانی ناکام مینماید.
آنچه بیش از هر چیز موجب شهرت و ماندگاری اورسن ولز در حافظه سینمای جهان شد ساخت فیلم «همشهری کین» بود. او زمانی که این فیلم را ساخت ۲۵ سال بیشتر نداشت. ولز همشهری کین را در سال ۱۹۴۱ با ایدههایی نو برای روایت داستان در هالیوود بازنویسی کرد. این فیلم پر از ابتکارات تازه در تصویربرداری و صدابرداری بود. حتی گریم ولز که بهطور متقاعدکنندهای سنش را چندین دهه بیشتر نشان میداد، انقلابی محسوب میشد.
ولز در نقش «چارلز فاسترکین» تهیهکنندگی و کارگردانی فیلم را نیز به عهده داشت. این فیلم کلاسیک برای ۹ جایزه اسکار نامزد شدهبود که ۴ تا از آنها که به ولز ارتباط داشت عبارتند از: بهترین بازیگر، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم. اما فیلم تنها برنده یک جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه شد. فیلمهای «همشهری کین»، «نشانی از شر»، «ت مثل تقلب»، «آمبرسونهای باشکوه»، «بانویی از شانگهای»، «محاکمه» و «گزارش محرمانه» از مهمترین آثار او در کارنامه کارگردانیاش هستند. کارگردان نابغهای که زود افول کرد.
به پای کارگردان های هم دوره خودش نمی رسه
من ۳ تا فیلم ازش دیدم هر ۳ متوسط بودن
«همشهری کین»
«نشانی از شر»
«مرد سوم»