فیلم شاه ریچارد یک درام ورزشی زندگینامهای است بر اساس فرمول همیشگی سینمای هالیوود. فیلم کاملا گیشهپسند و سادهفهم، اما خوش سر و شکل و استاندارد است که توان همدلی برانگیز بودن را داراست و مطمئنا در فصل اهدای جوایز اسکار توجه ویژهای به آن خواهد شد و دستکم «ویل اسمیت» برای جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد کاندیدا خواهد شد.
معرفی کامل فیلم شاه ریچارد با بازی ویل اسمیت
این فیلم تمام مولفههای لازم برای مورد توجه قرار گرفتن در فصل جوایز را دارد. مهمترین ویژگی آن پرداختن به زندگی «ونوس و سرنا ویلیامز» ۲ قهرمان مطرح و اسطورههای تنیس زنان جهان و آمریکاست که اتفاقا جز جامعه آفریقایی آمریکاییها هستند. خط اصلی داستان چنین است که ریچادر پدر پنج دختر است که تلاش میکند در دل فقر، آسیبهای اجتماعی بیخ گوش و دیگر مشکلات عدیدهای که با آن دست و پنجه نرم میکند، دخترانش را از آسیبهای اجتماعی زندگی در محلههای فقیرنشین کالیفرنیا دور نگه دارد و همزمان با سختگیری نسبت به آنها آیندهای درخشان برایشان رقم بزند.
موتور محرک داستان پاره کردن زنجیره به غلط پذیرفتهشده فقر و عدم موفقیت جامعه سیاهان بهوسیله پدر خانواده است. پدری که در کودکی مصائب و تلخیهای سیاه و فقیر بودن در جامعه آمریکایی را چشیده است. ماجرا ماجرای باور داشتن یا نداشتن به قابلیتهای فردی است
موتور محرک داستان پاره کردن زنجیره به غلط پذیرفتهشده فقر و عدم موفقیت جامعه سیاهان بهوسیله پدر خانواده است. پدری که در کودکی مصائب و تلخیهای سیاه و فقیر بودن در جامعه آمریکایی را چشیده است. ماجرا ماجرای باور داشتن یا نداشتن به قابلیتهای فردی است. مضمون باور داشتن به اراده فردی و حصول موفقیت در قالب آثار هالیوودی مضمون اصلی است. اصولا ساختار فکری و اجتماعی لیبرال که تاکید بسیاری بر اراده و آزادیهای فردی دارد، چنین رویکردی را میطلبد. پس تا اینجا فیلم وفادار به ساختار است پس مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما نکته برجستهتر در مورد فیلم سیاهپوست بودن شخصیتها و به اوج رسیدنشان در اثر اراده و تلاش و باور داشتن به خود است. در این بین نکته شایان توجه ایجاد دوقطبی باور داشتن یا نداشتن به تواناییها نزد جامعه سیاهان است.
در واقع برخلاف دسته بزرگی از آثار که در سالهای اخیر ساخته شده اند، عامل بازدارنده قهرمان فیلم، سفیدپوستان جامعه آمریکایی نیستند، بلکه مدل فکری و ذهنیتهایی است که نزد سیاهان در اثر رفتارهای گذشته شکل گرفته و حالا در غیاب عامل مخرب بیرونی یعنی سفیدپوستان، خود سیاهان به ۲ دسته باورمند و بیاعتماد به نفس تقسیم شدهاند. اینبار حضور فیزیکی سفیدپوستان نیست که مانع است، بلکه ذهنیات و باورهای درونی سیاهان است که مانع میشود. نماد این مانعتراشی هم همسایه سیاهپوستی است که در زندگی خانواده ریچارد دخالت میکند و حتی پای پلیس را به خانه آنها باز میکند و دیگری جامعه سیاهان تبهکار و مافیای محلی سیاهان که مزاحمتهای مکرر برای خانواده ریچارد ایجاد میکنند.
پس مضمون اصلی فیلم این است که سیاهان میتوانند در جامعه آمریکایی به بزرگی و قهرمانی برسند اگر که خودشان باور داشته باشند و باورمندی منجر به موفقیت محدود به سفیدپوستان نیست. این رویکرد تازهای است که در دل جریان چندین و چند ساله سینمای آمریکا. این اولین برگ برنده فیلم برای مورد توجه قرار گرفتن است در دوران حضور جریان «جان سیاهان مهم است».
در همین راستا ویژگی دیگر فیلم پرداختن به قهرمانان ملی آمریکاست که به اسطورههای تنیس زنان جهان بدل شدهاند. فیلم به شکلی درخور موفق شده حال و هوایی را رقم بزند که احساس همراهی و همدلی را در مخاطب برانگیزاند. شخصیتها برای مخاطب مهم میشوند. چرا که مخاطب کنجکاو است که ارتباط این سطح از سختی و مصیبت با حال امروز خواهران ویلیامز را کشف کند. در این بین اجرای بسیار خوب «ویل اسمیت» در نقش «ریچارد» با گریم و سرشکلی تازه و البته تکرار نقش مرد مهربان و محبوب خانواده، نقش مهمی در همراهی برانگیز شدن فیلم داشته است.
نتیجه اینکه در تکمیل ادعای بالا باید گفت تصویر همراهی برانگیز قهرمانان زن سیاهپوست (توامان جنبش حقوق زنان و جنبش حقوق سیاهان) توسط یک بازیگر سیاهپوست (ویل اسمیت) در دورانی که جشنوارهها و جوایز بزرگ سینمایی همراه با موج اجتماعی این دو جنبش تحلیلهای اجتماعی را بر تحلیلهای سینمایی برتر میدانند، بخت بسیار بالایی برای دیده شدن و موفقیت این فیلم را به ذهن متبادر میکند. فارغ از تمام این تحلیلها اما باید گفت «شاه ریچادر» یک اثر روان و گرم است که دستکم یکبار تماشای آن خالی از لطف نیست.