فیلم اکسیژن (Oxygen) به کارگردانی الکساندر آژا را باید با در نظر گرفتن چند نکته کلیدی تماشا کرد. اول دغدغه امروز بشر برای یافتن راهی جهت دوری از انقراض بعد از آنکه دیگر سیاره زمین جای مناسبی برای زندگی بشر نیست؛ نکته دیگر دغدغه همیشگی بشر برای نامیرا بودن و ماندگاری و جاودانگی است، دلمشغولیای که منجر به تلاش برای همسانسازی و تولید نسل از طریق امکانات آزمایشگاهی شده است. نکته سوم هم تلاش کشورهای متحد اروپایی و به طور مشخص فرانسه برای دور نماندن از جریان قدرتهای تصمیمساز و تصمیمگیر برای آینده بشر است. کنار هم قرار دادن این سه نکته فهم فیلم اکسیژن را شدنیتر و دلیل ساختش را منطقیتر میکند.
سوال اینجاست که آیا این تمام داشتههای فیلم است؟ پاسخ منفی است. فیلم اکسیژن با تکیه بر قواعد اصیل درامپردازی و با حذف تمام داشتههای بصری مخاطب از جهان محل وقوع داستان و به عبارت بهتر با تکیه بر عامل حذف، در دل یک محفظه به شدت مجهز اما ناشناخته برای مخاطب و البته شخصیت اصلی فیلم یعنی الیزابت (با بازی ملانی لورن)، جهان داستانش را خلق میکند.
فارغ از مولفههای مضمونی که در بالا قید شد، فیلم به سیاق دسته بزرگی از آثار اینچنین، شخصیت اصلی و مخاطبش را به یک اندازه از کلیت داستان مطلع میکند و البته با حذف تمام نشانههای بصری بیرون از محفظه، مخاطب را به جهان ذهنی شخصیت دعوت میکند. در این شیوه از روایت اطلاعات به همان میزان بهدست مخاطب میرسد که در ذهن شخصیت اصلی وجود دارد. فراموشی شخصیت و تمام کشمکشها و اضطرابها، غمها و شادیها، دردها و ناامیدیها و … همگی در دل همان فضای بسته رقم میخورد. پس با این تمهید مخاطب هم همراه با شخصیت محبوس در محفظه به اطلاعات دسترسی پیدا میکند و حتی تصوری که از جهان وقوع داستان و انگیزهها و اهداف دارد، همان تصوری است که شخصیت اصلی دارد.
این جنس از روایتگری و البته کارگردانی و تصویرپردازی مبتنی بر شیوهای است که سهم بیشتری برای مشارکت مخاطب در اثر در نظر میگیرد، نتیجه اینکه در عین دشواریهای ساخت و روایت این شکل از فیلمها، امکان همدلی و همراهی بیشتری به مخاطب میدهد. در این شکل از فیلمسازی مخاطب هموزن شخصیت اصلی قلمداد میشود، پس تمام حالات و روحیات او را خودی میکند و حتی ممکن است در لحظاتی خودش را درون همان محفظه بسته و محدود ببیند و تجربیات مشترکی با شخصیت الیزابت پیدا کند. اما نقش بازیگر در این دسته از فیلم چه میزان اهمیت دارد؟
پاسخ روشن است. نقشی کلیدی بر عهده بازگر اصلی است. در فضا اجرا بخش بزرگی از دستاوردهای بازیگر بر پایه کنش و واکنشهای فیزیکی و حضوری با بازیگران همراهشان رقم میخورد. حال اگر این ویژگی را از فیلم اکسیژن و فضای کار بازیگر حذف کنیم، این خود بازیگر است که باید با فهم دقیق اتمسفری که در آن حاضر است، جهان فیلم را خلق کند. به این همه اضافه کنیم محدودیتهای حرکت بازیگری که دستوپا بسته است و اصولا فضایی برای حرکات فیزیکی ندارد. اینجاست که توان بالای ملانی لورن به عنوان یکی از بازیگران سرشناس این روزهای سینمای فرانسه و جهان بیشازپیش به چشم میآید. او یکتنه و البته با هدایت و حمایت کارگردان باید تمام تحولات لایهبهلایهای که برای شخصیت الیزابت در فیلم رقم میخورد را با حداقل حرکت فیزیکی و تنها با تکیهبر تغیر لحن و صدا و البته بهرهگیری از قابلیتهای میمیک صورت و حرکات چشمها برای مخاطب ترسیم کند. این به تنهایی چالشی کنجکاوی برانگیز است که تماشای فیلم را منطقی جلوه میدهد.
اما به مضامین برگردیم؛ شوربختانه جهان به این نتیجه رسیده که زمین در آیندهای نزدیک دیگر جایی برای ادامه حیات و بقای بشر نخواهد بود و نابهنجاریها و تخریبهایی که بشر رقمزده است، دیگر چیزی از شرایط مطلوب حیات روی کره زمین باقی نگذاشته است. در فیلم اشاره میشود که بشر تا دو نسل دیگر بهکل از بین میرود و اینکه باید سیارهای برای حیات پیدا کنیم و اینکه ویروسی در جهان شیوع پیدا کرده که نسل بشر را به سمت انقراض سوق میدهد و … پس باید به سمت جستجوی حیات در کرات دیگر رفت و همزمان نژاد بشر را با تکیهبر تولید کلونها حفظ کرد.
در واقع باید بر پایه دیانای و دادههای ژنتیکی نمونهای سالمتر از بشر تکثیر کرد و به فضا فرستاد بلکه بتواند در سیاره جدید امیدی برای ادامه حیات و تولید و تکثیر نسل بشر پیدا کند. حال در این میان است که مشخص میشود قدرت در آینده در دست کسانی است که بتوانند بشر را نجات دهند؛ هم به دانش تکثیر نمونه آزمایشگاهی بشر دست پیدا کنند و همتوان یافتن سیارهای برای ادامه حیات بشر را داشته باشند. در این میان اولینها همیشه قدرت را در دست دارند. نتیجه اینکه در کنار ناسا در آمریکا و آژانس فضایی روسیه که از سالها پیش با آمریکا در رقابت بوده و حالا اضافه شدن چین به جمع کشورهای مدعی حضور در فضا، این اتحادیه اروپاست و بهطور مشخصتر فرانسه است که باید سری در سرها پیدا کند و با تکیهبر تلاشهای آژانس فضایی اروپا سهمی در آینده بشر برای حفظ قدرتش داشته باشد.
پس باید فیلمی فرانسه زبان با بازیگری فرانسوی که نقش شخصیت دانشمندی فرانسوی را بازی میکند تولید شود تا دستکم اذهان عمومی برای حضور اتحادیه اروپا و مشخصا فرانسه در میان بزرگان آینده ساز بشر فضایی آماده شود.
در کنار اینهمه باید به برقراری این باور که تنها عامل نجات بشر عشق و میل به زندگی و بقاست هم توجه کرد. جالب اینکه نمونه آزمایشگاهی الیزابت تمام خاطرات، احساسات و عشقورزیهای نمونه پیشین خودش را کمکم بازیابی میکند و همین مسئله موتور محرک او برای انسان شدن و حرکت به سمت هدف را شکل میدهد حتی اگر بدن جدید تنها نمونه آزمایشگاهی بدن الیزابت اصلی باشد.
این اصل مهمی است که در تمام آثار ساخته شده در این مدل فکری به آن توجه میشود که حتما میتوان بعدتر به شکل مفصلتری به آن پرداخت. نتیجهگیری نهایی اینکه اکسیژن از حیث سینمایی اثری بهشدت متوسط است اما با در نظر گرفتن زیر متنها و مضامین مطرح شده در آن، اثری است کنجکاوی برانگیز که تماشای یکباره آن خالی از لطف نیست.