فیلم اکسیژن فقط در یک لوکیشن فیلمبرداری میشود و داستانی چند لایه دارد؛ کیفیت داستان و مهارت کارگردانی، این اثر را تبدیل به فیلمی تماشایی کرده که مخاطب را بهراحتی باخود همراه میکند.
فیلم علمی-تخیلی اکسیژن (Oxygen) اثری از الکساندر آژا در فضایی بسته و تنگ میگذرد؛ این ساختۀ کمپانی نتفلیکس شما را وامیدارد که تا آخرین لحظه، به دنبال حدسزدن پایان داستان باشید و از تلاش دست برندارید. برای نقد و بررسی فیلم اکسیژن با فیلیمو شات همراه باشید.
جدیدترین و بهترین فیلم های ۲۰۲۱
بهترین فیلم های علمی تخیلی تا سال ۲۰۲۱
ساختن فیلمی که فقط در یک لوکیشن فیلمبرداری میشود در ازای مزایای واضحی که دارد، بدون شک مضراتی نیز خواهد داشت. از یکسو، همهچیز در مکانی واحد اتفاق میافتد. از دیگر سو، شما فضایی مشخص و هوایی محدود برای تنفس در اختیار دارید و فضای صحنه کاملاً تنگ و دستوپا گیر است. در این حال، بهواقع کارها کند پیش میروند و ازنظر زمانی، عوامل همیشه در شرایط اضطرار قرار دارند. مخاطبان نیز بهسرعت متوجه این شرایط خواهند شد و با تمام نقاط لوکیشن احساس آشنایی میکنند. فیلمسازی در چنین شرایطی، هنر فیلمساز را آشکار میکند و از خودمان میپرسیم: «او چگونه بدون داشتن فضای فراوان برای حرکت، داشتن فقط یک بازیگر و یک دوربین موفق میشود فیلمش را به شیوهای جذاب پیش ببرد و مخاطب را تا پایان به تماشای آن ترغیب کند؟» زیرا در این شرایط، بهسادگی ممکن است ایدۀ جالب اولیه بهاتفاقی کسالتبار و نخنما تبدیل شود.
فیلم اخیر الکساندر آژا، کارگردان معتبر فرانسوی، اکسیژن نام دارد. در این اثر، نویسندۀ فیلمنامه یعنی کریستی لبلانک و هنرپیشۀ فیلم، ملانی لوران، تمام توانشان را بهکار گرفتهاند تا مخاطب را برای تماشای این فیلم روی صندلی میخکوب کنند. آنها داستانی چندلایه طرح کردهاند که در هر لایۀ آن رمز و رازی پنهان است. در تماشای این فیلم، بیننده فقط نگران نجات یافتن قهرمان داستان نیست، بلکه ویژگیهای خاص لوکیشن نیز مایۀ نگرانی است. بزرگترین لذت تماشای فیلم اکسیژن در شیوهای است که فیلمساز برای روایت داستان خود برگزیده و نیز گرههایی که در هرلحظه به داستان اضافه میشوند و آن را پیچیدهتر میکنند.
زنی (با بازی ملانی لوران) در محفظهای برودتی از خواب بیدار میشود. اتاقک به کامپیوتری خودکار به نام میلو مجهز است که صداپیشگی آن بر عهدۀ ماتیو آمارلیک است. میلو به زن اطلاع میدهد که فقط ۳۳% از محتوای مخزن اکسیژن اتاق باقیمانده و این مقدار نیز هرلحظه رو به کاهش است. زن نام خود را به خاطر ندارد؛ او درواقع هیچچیز دربارۀ خودش به یاد نمیآورد. اما مصمم است که برای نجات خود، از تمام ابزار و امکانات موجود در اتاقک استفاده کند.

بیش از آنچه در بالا گفته شد، نمیتوان دربارۀ داستان فیلم صحبت کرد؛ زیرا لذت تماشای آن را از بین خواهد برد. در ابتدای فیلم، تصویری از یک موش نشان داده میشود که در هزارتویی سرگردان است. از این تصویر در همان ابتدای فیلم میتوان دریافت که آنچه در برابر چشم مخاطب به نمایش درمیآید همۀ ماجرا نیست. اکسیژن مخزن هرلحظه کمتر و کمتر میشود و ما شاهد تلاش زنی برای زنده ماندن هستیم؛ اما از سوی دیگر او میخواهد واقعیت را دربارۀ خود بداند و بفهمد که چرا در این شرایط قرارگرفته است. او دربارۀ خودش و زندگیاش هیچچیزی نمیداند و همین حافظۀ ازدسترفته، داستانی دیگر را برای پاسخ به این سؤالات بنا میگذارد. لبلانک، نویسندۀ فیلمنامه، به زیبایی موفق شده ماجرای نجات این زن را از خفگی و داستان رمزآلود هویت ناشناس او را باهم ترکیب کند و ماجرا را بهخوبی بهپیش ببرد. بهاینترتیب است که او با شیوهای جذاب و هیجانانگیز مخاطب را تا پایان فیلم با خود همراه میکند. این فیلم سرگرمکننده در تمام دقایق ضربآهنگ خود را حفظ کرده و بدون اینکه موجب کسالت تماشاگر شود به روایت داستان میپردازد.

باید اذعان داشت که بدون شک فیلم اکسیژن اثری چشمگیر در کارنامۀ کارگردانی آژا محسوب میشود؛ زیرا او با محدود کردن فضای فیلم خود در محفظهای برودتی کاری ویژه انجام داده است. هیچ جایی برای مخفی شدن وجود ندارد و فضایی هم برای حرکت نیست؛ بنابراین هر شروع و پایان تصویربرداری و هر صحنه، بخشی از وزن دراماتیک داستان را به دوش میکشد و درعینحال، توجه مخاطب را نیز کاملاً متمرکز نگه میدارد. فضای محفظه فقط اندکی بزرگتر از بدن لوران است؛ اما دربارۀ آنچه در این محفظه میتوان یا نمیتوان انجام داد بهدقت برنامهریزی و فکر شده است. علاوه بر آن، به شکل ظاهری محفظه نیز توجه کافی شده تا بیننده همچنان مشتاق باشد بداند در هرلحظه چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. این فیلم میتوانست بهراحتی دچار سکون و کرختی شود و ریتم مناسب داستانگویی خود را از دست بدهد؛ اما آژا بهترین زوایای ممکن را برای فیلمبرداری انتخاب کرده و با ایجاد تحرک لازم برای دوربین، در انتقال داستان و روایت دلچسب آن کاملاً موفق عمل میکند. به نظر میرسد که کارگردان به محدودیتهای فضا کاملاً آشناست و آنها را به مزایای کار خود بدل ساخته است.

بدون تردید بخش بزرگی از موفقیت فیلم را باید مدیون ملانی لوران دانست. او فضای چندانی برای حرکت دادن بدنش در اختیار ندارد؛ باوجوداین، حجم فراوانی از احساسات را به نمایش میگذارد. او در این نقش کاملاً به احساسات و نمود آن در چهرهاش تکیه دارد و در نقش ستارۀ فیلم، در نمایش تواناییهایش موفق بوده است. ستارۀ واقعی فیلم همان کسی است که حتی اگر بهتنهایی و فقط در فضایی محدود به ایفای نقش میپردازد، بازهم بیننده را مشتاق تماشا نگه دارد. از این منظر، لوران در فیلم اکسیژن بهحق، ستارۀ صحنه است. هیچ جایی برای مخفی شدن نیست و همهچیز بر عهدۀ لوران است. او نیز به زیبایی انسانی کامل را به تصویر میکشد و نقش پیچیدۀ خود را مدیریت میکند. او تجهیزات خاص یا دانش ویژهای در اختیار ندارد. در حقیقت، او در برابر چشم مخاطبان و همراه با آنها آنچه را اتفاق میافتد کمکم درک میکند؛ همچنین برای چیزهای جدیدی که کشف میشود احساساتی مناسب از خود به نمایش میگذارد.
اکسیژن را میتوان اثری برجسته و ارزشمند در دنیای فیلمهای هیجانانگیز علمی-تخیلی دانست. ماجرای کمبود اکسیژن و تلاش برای نجات، مبارزهای را علیه گذشت زمان رقم میزند. اما این مبارزۀ حیاتی، هیجانانگیزترین بخش فیلم نیست؛ زیرا مخاطب مطمئن است که تا همۀ گرههای داستان باز نشدهاند اکسیژن تمام نخواهد شد! از طرفی هم معماهای طرحشده در داستان آنقدر متعددند که آژا بیننده را متقاعد میکند هیچ اتفاقی غیرممکن نیست. در حقیقت، فیلم مخاطب را به بازی میکشاند و او را ترغیب میکند پیش از شخصیت داستان، اسرار را کشف کند و بفهمد چه چیزی در حال وقوع است. از سوی دیگر، هر وقت بیننده احساس میکند تلاشش برای درک اتفاقات فیلم نتیجهبخش نیست، داستان با چرخشی بهموقع دوباره جالب و هیجانانگیز میشود.
آیا از تماشای فیلمهای علمی-تخیلی لذت میبرید؟ به نظر شما، داستان فیلمی که فقط در یک محفظه میگذرد میتواند هیجانانگیز باشد؟
منبع: Collider