نقد و بررسی فیلم ویلایی‌ها ساخته منیر قیدی

مستاصل میان خرده‌داستان‌ها و موقعیت‌ها

ویژه هفته دفاع مقدس - ۳

مجتمعی کارگاهی در میانه جنگ ایران و عراق به بیمارستان تغییر کاربری می‌دهد و شهرک مسکونی کنارش، محل اسکان خانواده رزمندگان می‌شود. فیلم ویلایی ها روایتگر قصه زنانی است که خانه و کاشانه‌شان را ترک کرده و به این شهرک آمده‌اند تا لااقل اندکی به همسرانشان نزدیک‌تر بوده و سهمی هم در جنگ داشته باشند.

موقعیتی بکر و زنانه، که ظرفیت عظیمی از خرده داستان‌های سینمایی به فیلمساز می‌دهد. یک جمع بزرگ از زنان پیر و جوان همراه با بچه‌هاشان، از شهرهای مختلف و فرهنگ‌ها و لهجه‌ها و اخلاق‌های متفاوت، آن هم در موقعیتی ویژه و در کنار بیمارستان جنگی، به خودی خود از چنان جذابیت بالایی برخوردار است که صرف نمایش روزمرگی‌های آن و اتفاقات فردی یا درون‌جمعی آن بی‌دراماتیزه کردن، می‌تواند ساعت‌ها سرگرمی ایجاد کند. ظرفیتی که منیر قیدی گرچه به آن دسترسی داشته، اما این‌قدری از آن بهره نبرده است.

زنی که می‌دود تا به دیدن دسته‌جمعی سریال اوشین برسد، یا بگو و بخندهای محدود زنانه حین کار، تماشای برنامه کودک و رقصیدن دخترک، تقسیم خوراکی‌ها بین بچه‌ها؛ تقریبا تمام استفاده قیدی از این ظرف بزرگ است. دست شستن از این حجم قابلیت، نه به بهای تعریف یک قصه کلاسیک و پرتعلیق و پر گره، و حتی نه به واسطه ورود به قصه‌های فردی است. بلکه صرفا موضوعی مغفول مانده است.

مهمترین آثار دفاع مقدس

فیلم ویلایی ها پیرنگ پررنگی به معنای کلاسیک آن ندارد. بعد از معرفی موقعیت ویلا و نمایش جمع زنان و عزیز (با بازی ثریا قاسمی)، با ورود عروس پیرزن (با بازی طناز طباطبایی) قلاب داستانی فیلم انداخته می‌شود. زن وحشت‌زده با ماشین می‌رسد و به مادر شوهرش می‌توپد که بچه‌هایش را بی‌خبر برداشته و با خود به اینجا آورده است. به نظر می‌رسد گره داستانی فیلم همین ماجرای مهاجرت طباطبایی و مخالفت مادر شوهر است؛ و کشمکش این دو با هم، هر یک با خود و با موقعیت، موتور پیش برنده قصه خواهد بود. در این میان خانم خیری (با بازی پریناز ایزدیار) که فرمانده گروه است و کاراکتر مهمی در جمع تعریف شده هم نقش مهمی ایفا خواهد کرد. اما این‌چنین نمی‌شود.

پریناز ایزدیار در نمایی از فیلم ویلایی ها

طباطبایی و ماجرای مهاجرتش و دزدیده شدن بچه‌ها توسط مادربزرگ به سرعت رنگ می‌بازد و فیلم ناگهان قصد می‌کند سراغ خرده داستان‌ها برود و وزن یکسانی به زن‌های حاضر در فیلم بدهد. مهربانی زیاد کارگردان به کاراکترها؛ که از قضا به فیلم آسیب می‌زند.

قیدی البته در همین تعریف هم سهل‌انگاری می‌کند؛ خرده داستان‌ها قوت نمی‌گیرند تا با فیلمی طرف باشیم که نه در طول پیش می‌رود و اتفاق چشمگیری می‌افتد؛ و نه در عمق. قصه کاراکترهای متعدد که فیلم لابد قصد دارد به آنها بپردازد همگی لاغر و کم‌جان‌اند و به‌سادگی رها می‌شوند. هیچ کشمکش جدی نه در سطح و نه در درون شخصیت‌ها وجود ندارد. خانم خیری که در ابتدای فیلم عنصر مهمی در پیشبرد قصه تلقی شده، از جایی به بعد کمرنگ و فراموش می‌شود. طناز طباطبایی به راحتی و بی‌دردسر در جایش آرام می‌گیرد و هیچ چالشی نه با خود و نه با مادر شوهر ندارد. الیاس غیب می‌شود، از دیگر زنان هم جز وقت دویدن دم در برای شنیدن خبرهای احتمالی هایس، استفاده داستانی چندانی نمی‌شود. از زنی که مزه می‌ریزد و پیرزن غرغروی اول فیلم دیگر چیز زیادی نمی‌بینیم و بچه‌ها هم که قابلیت بالقوه زیادی در ایجاد موقعیت و ساخت فضا و پروار کردن قصه‌ها دارند استفاده چندانی نمی‌شود.

کارگردان حتی اجازه نمی‌دهد زخمی به تن زنان و بچه‌های فیلمش بیفتد. دو حمله هوایی به ویلاها می‌شود، اما قطره‌ای خون از دماغ کسی نمی‌چکد. در حمله دوم، بی‌هیچ منطق روایی خانواده‌ها به‌جای پناهگاه به بیابان فرار می‌کنند تا تصویری شاعرانه از دویدن زنان چادری و بچه‌هایشان در پهنه‌ای عریض از نمای بالا ببینیم؛ و باران گلوله‌ای که بر سرشان می‌بارد. و بعد نمایی هوایی که زنان و بچه‌های مچاله شده در پارچه‌های سفید (چادرها رنگ عوض می‌کنند؟) را نشانمان می‌دهد. انگار شهادتی دسته جمعی. اما اینطور نیست. نه تنها با وجود آن همه گلوله خونی بر زمین ریخته نشده، که حتی کسی خراشی هم از افتادن روی زمین و مچاله شدن برنداشته. انگار کارگردان قصد داشته صرفا سکانسی زیبا نشانمان دهد بی‌هیچ کارکرد دیگری.

ثریا قاسمی در نمایی از فیلم ویلایی ها

به این ترتیب فیلم ویلایی ها نه تنها از ظرفیت بالای دراماتیک این فضا بهره زیادی نمی‌برد، که خود هم در ایجاد موقعیت‌های مستقل از این فضا ناکام است. زمانی که زن‌ها دور هم جمع می‌شوند و اندکی سراغ جزئیات می‌روند فیلم جانی می‌گیرد و با تمام شدن آن، دوباره به ورطه انتظار کشدار و بی‌اتفاق می‌افتد. مثلا وقتی قرار است شوهر یکی از زن‌ها بیاید، خانم‌ها جمع می‌شوند تا او را برای شب آماده کنند. به او ماتیک می‌مالند، برایش لباس می‌آورند و هیجانی کودکانه و شیطنت‌آمیز میانشان جاری است که برای مخاطب منتظرِ اتفاق هم دیدنش شیرین و جذاب است؛ اما حیف که تعداد این سکانس‌ها اندک و همان تعداد اندک هم کوتاه‌اند.

فیلم ویلایی ها، شاید تنها فیلم زنانه ایرانی است که در آن نه فقط تمام قهرمانان زن هستند، که تقریبا هیچ شخصیت مردی هم حضور ندارد؛ آن هم در موقعیتی جنگی و در بیابان‌طوری در جنوب. اما قیدی به دنبال خرده داستان‌های بی‌جان به راحتی این ظرفیت بکر و تازه را از دست می‌دهد. بیمارستان و امکانات تصویری و روایی‌اش، جغرافیای شهرک، که فقط در سکانس آمدن عقرب تا حدی به آن اشاره می‌شود، نبود امکانات، تنهایی زنان و… همه مواد اولیه خامی بودند که فیلمنامه‌نویس و کارگردان به وفور برای پروار کردن فیلمنامه لاغرشان در اختیار داشته اما به راحتی به این سفره پروپیمان پشت کردند.

فیلم ویلایی ها

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil