آکوافینا که پیشتر با فیلم «آسیاییهای خرپول» توجه دوستداران سینما را به خود جلب کرده بود، این بار در فیلم «وداع» میدرخشد.
آکوافینا که پیشتر با فیلم «آسیاییهای خرپول» توجه دوستداران سینما را به خود جلب کرده بود، اینبار در فیلم «وداع» میدرخشد؛ او در این فیلم، نقش زن دورگه جوانی را بازی میکند که درمییابد عمر مادربزرگش رو به پایان است، اما این موضوع باید بهصورت یک راز باقی بماند. در فیلیمو شات به بررسی فیلم «وداع» ، یک تراژدی-کمدی بسیار جذاب، به نویسندگی و کارگردانی لولو وانگ میپردازیم؛ با ما همراه باشید.
از حدود یک دهه پیش تاکنون، منتقدان فیلم پیش از نوشتن هر جمله درباره یک اثر سینمایی، مجبورند از عبارت «هشدار: خطر افشای داستان فیلم» استفاده کنند؛ این کار انجام میشود تا هیچ عاملی نتواند لذت بیننده از کشف و تماشای یک فیلم را به خطر اندازد. اما زندگی واقعی، عبارت «هشدار» ندارد؛ مردم در هنگام مواجهه با اسپویلرهای واقعی چه میکنند؟ اگر متوجه موضوعی شوید که افشای آن، گذران روزهای باقیمانده از عمر یک نفر را سختتر میکند (برای مثال، اینکه فرد مذکور به سرطان ریه مبتلاست و بیماریاش در مرحله پیشرفتهای قرار دارد) آیا حاضرید این لطف را در حق او کنید و راز را پیش خودتان نگه دارید؟ آیا میتوانید اجازه دهید که روزهای باقیمانده را در «بیخبری» بگذراند که بهقولمعروف «خوشخبری» است؟ چطور میتوان مطمئن شد که رازداری بهتر است یا گفتن حقیقت؟ کدامیک به نفع طرف مقابل خواهد بود؟
بررسی سریال دروغ های کوچک بزرگ
در بررسی فیلم وداع ساخته لولو وانگ، به اولین جملهای که میبینید، توجه کنید: «بر اساس یک دروغ واقعی»؛ روشی بسیار جالب و متفاوت برای شروع فیلمی بر مبنای داستان واقعی یک خانواده چینی-آمریکایی در روزهای پایانی زندگی مادربزرگشان.
خبر مبتلا شدن مادربزرگ بهنوعی بیماری پیشرفته، بین اعضای خانواده پخش میشود؛ آنها میخواهند از روزهای پایانی حضور او بیشترین بهره را ببرند، بنابراین تصمیم میگیرند که درباره موضوع بیماری چیزی نگویند و کاملا طبیعی رفتار کنند. این خانواده تصمیم میگیرند تا با برگزاری یک جشن عروسی نمایشی برای یکی از نوهها در چین، برای آخرین بار دورهم جمع شوند و با مادربزرگ وداع کنند. نقشهای که در ابتدا بینقص به نظر میرسد اما کمکم مانند گلوله برفی که در سقوط از بالای یک کوه، هرلحظه بزرگتر و از کنترل خارج میشود، به شرایط پیچیدهتری ختم خواهد شد.
وانگ نسخهای از این داستان را پیشتر و از طریق یک پادکست با مخاطبانش در میان گذاشته بود؛ در فیلم «وداع»، وانگ به بازتعریف ماجرا میپردازد و این بار از قالب تراژدی-کمدی و حضور آکوافینا بهرهمند میشود؛ این بازیگر جوان چینی-آمریکایی که برای بازی در «The Farewell» یکچهارم پتانسیل بازیگریاش را بهکار گرفته است، در نقشی ظاهر میشود که به زندگی خودش بسیار نزدیک است: زن جوان دورگهای که بین فرهنگ متفاوت دو کشوری که وطنش محسوب میشوند، گرفتار شده است.
کاراکتر بیلی، نه بهطور کامل با فرهنگ آمریکایی آشناست و نه با رویکرد چینیها برای پنهان کردن موضوع بیماری موافق است؛ سردرگمی او را میتوان درک کرد.
آکوافینا را با بازی درخشانش در «آسیاییهای خرپول» میشناسیم؛ او همان کسی است که امید میرود با محبوبیتش، برای فیلم «وداع» جذابیتهای تجاری ایجاد کند؛ حتی اگر این فیلم، ازلحاظ تعداد مخاطب بالقوه با «آسیاییهای خرپول» قابلمقایسه نباشد.
در بررسی فیلم وداع ، نکته جالبی به چشم میخورد؛ فیلم، موضوع به چالش کشیده شدن یک خانواده در مواجهه با مساله بیماری یا از دست رفتن یکی از عزیزانش را بدیهی میداند. آنچه به فیلم «وداع»، در هنگام بررسی چنین شرایط ویژهای تاثیرگذاری بیشتری میبخشد، دعوتش از تماشاگران برای «فکر کردن» درباره «درگذشتن» یکی از عزیزانشان است. هیچکدام از اعضای خانواده نمیخواهند مادربزرگ را در این روزهای آخر ناراحت کنند، اما دروغهای فیلم به همین یک مورد محدود نمیشوند.
بیلی (آکوافینا) موفق به دریافت بورسیه تحصیلی نشده است، اما این موضوع را مسکوت باقی میگذارد؛ او برای دیدار با والدینش به نیویورک میرود و آنها در ابتدا مساله بیماری مادربزرگ را پنهان میکنند. بیلی وجود یک مساله پنهانی را حس میکند و از والدینش توضیح میخواهد؛ او قاطعانه تلاش میکند تا به سلسله دروغهایی که برای جریحهدار نکردن احساسات افراد خانواده گفته میشود، پایان دهد.
حتی در چنین شرایطی، اولین توصیه مادر (با بازی دایانا لین) و پدر (با بازی تزی ما)، دخالت نکردن دخترشان در این مسائل است؛ آنها به بیلی هشدار میدهند: «تو نمیتوانی احساساتت را پنهان کنی.» و البته حق دارند: وقتی بیلی بدون اطلاع قبلی و برای شرکت در جشن عروسی به منزل مادربزرگ میرود، چهره او چنان غمی دارد که انگار برای شرکت در مراسم خاکسپاری آمده است؛ درحالیکه حضور ناگهانی اعضای خانواده در منزل مادربزرگ، با بهانه برگزاری جشن عروسی یکی از نوهها توجیه شده است. مادربزرگ بهظاهر متوجه چیزی نمیشود، حتی با وجود اندوهی که در صورت اعضای خانواده موج میزند.
فیلم بین لحظههای غمانگیز و موقعیتهای کمدی، در نوسان است؛ فیلمنامه وانگ مدتزمان زیادی را صرف سنجش میزان اخلاقی بودن این «دروغ خانوادگی» میکند اما هیچوقت آشکارا درباره آگاهی مادربزرگ از میزان بیمار بودنش صحبت نمیکند. این خانواده در شرایط مشابه و در آخرین روزهای زندگی همسر متوفی مادربزرگ، همچنین رویکردی داشتهاند و اینطور به نظر میرسد که «دروغ خانوادگی» موردبحث، نوعی «چشمپوشی عمدی» است؛ شبیه واکنشی که بعضی همسران در برابر خیانت دارند یا بعضی افراد در مواجهه با قدرناشناسی دوستانشان: به نفع هردو طرف است که همهچیز عمدا نادیده گرفته شود و مسکوت باقی بماند. وقتی تصمیم خانوادگی برای پنهان کردن بیماری مادربزرگ و برگزاری یک جشن عروسی ساختگی گرفته میشود، درواقع تکتک اعضا تصمیم میگیرند به خودشان «فرصت» دهند؛ فرصت شادی پیش از موقعیت غمانگیز ناگزیری که پیش رو دارند، فرصت سپری کردن آخرین روزها در آرامش و وداعی شایسته با مادربزرگ. این دروغ به سود مادربزرگ هم هست: او فرصت پیدا میکند که برای آخرین بار، جمع شدن عزیزانش را ببیند و در شادیشان سهیم باشد؛ بدون اینکه بهپایان محتومش فکر کند.
بررسی فیلم «وداع» بدون پرداختن به پیشفرض بنیادین داستانش ممکن نیست؛ وانگ، مسالهای را موردبحث قرار میدهد که کاملا «جهانی» است. او پنجرهای میگشاید و به بیننده، امکان تماشای مساله را از منظر فرهنگی متفاوت میدهد؛ البته تماشاگرانی که اصالت چینی دارند، شاهد بازتابی از آدابورسوم خود هستند. وداع نشان داده میشود، بدون اینکه الزامی به توضیح دادن تکتک رفتارها باشد و نتیجه بسیار جالبتوجه است: تاثیر فیلم بنا بر تجربههای شخصی هر تماشاگر، متفاوت خواهد بود. نسل اول و دوم مهاجران، احتمالا علاقه دارند که در رمزگشایی از بعضی رفتارهای موجود در فیلم به کمک تماشاگران ناآشنا با فرهنگ چینی بشتابند؛ برای مثال اینکه «لاغر» خطاب شدن از سوی بزرگترهای خانواده چه معنایی دارد یا چرا مادربزرگ به تایچی و ویتامینها بیش از درمانهای مدرن اعتقاد دارد، ممکن است برای همه تماشاگران روشن نباشد.
«وداع» قصد ندارد موقعیتهای خندهداری شبیه آنچه در فیلم «بیمار بزرگ» شاهدش بودهایم، خلق کند؛ همچنین نمیخواهد صرفا با تکیهبر عناصر متاثرکنندهاش پیش برود. در بررسی فیلم «وداع» ، نمیتوان منکر این موضوع شد که راههای بسیار زیادی پیش پای وانگ وجود داشتهاند که با قدم گذاشتن در هرکدام از آنها، میتوانست کمدی عامهپسندتری ارائه دهد؛ اما او ترجیح داده است که «وداع»، درامی با حالوهوای فیلمهای انگ لی (کارگردان تایوانی-آمریکایی) باشد؛ بهخصوص «ضیافت عروسی» که در آن هم شاهد برگزاری یک مراسم عروسی جعلی برای مخفی کردن یک موضوع خانوادگی هستیم.
درنهایت، وانگ در ساخت «وداع» حرکتی بسیار هوشمندانه انجام میدهد: او بخش قابلتوجهی از مسایل را پوشیده میگذارد و توضیح نمیدهد؛ درعینحال، با خلق موقعیتهای کمدی، تماشاگر را با خود همراه میسازد و بهطورهمزمان، نوع دیگری از اندوه را در پوسته زیرین داستانش قرار میدهد: اگرچه با روندی بسیار کند، اما وانگ به ما اجازه میدهد تا دریابیم که حضور بیلی فقط برای خداحافظی با مادربزرگش نیست. او به چین بازمیگردد، وطنی که در سهسالگی، پشت سرش جا گذاشته بود؛ خاطرهای مبهم که در تمام این سالها به اعماق ذهنش چسبیده بود و نمیگذاشت که به وطن جدیدش، آمریکا، خو بگیرد. برای بیلی، صحنههای پایانی فیلم، وداعی دوگانه را ترسیم میکنند؛ خداحافظی با زنی که دوستش دارد و کشوری که رازی را از او پنهان میکند: این راز که دیگر بهاندازه «چین» بهجامانده در خاطرات بیلی، بینقص نیست.
منبع: Variety
نقد خوبی نبود